یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

ذ


ذخيرهٔ مال چشمهٔ اندوه است و ملال
نظير: ذخيره مال موجبِ وزر وبال است
ذخيرهٔ مال موجب وِرز وبال است
نظير: ذخيرهٔ مال چشمهٔ اندوه و ملال است
ذرّه ذرّه پشم قالى مى‌شود
رک: قطره قطره جمع گردد وانگهى دريا شود
ذرّه ذرّه کاندرين ارض و سماست جنس خود را همچو کاه و کهرباست (مولوى)
رک: کبوتر با کبوتر باز با باز...
ذرّه را به آفتاب چه نسبت؟
نظير:
چه نسبت خاک را با عالم پاک؟
ـ لاشهٔ خر را به تازى چه نسبت؟
ـ چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا؟(حافظ)
ذرّه مى‌بيند و خورشيد نمى‌بيند
نظير: ميل و مناره را نمى‌بيند اما ذرّه را در هوا مى‌شمارد.
ذکر حقِ دل را منوّر مى‌کند
رک: ذکر حق کن تا دلت روشن شود
ذکر حق کن تا دلت روشن شود
نظير: ذکر حق دل را منوّر مى‌کند ـ ذکر حق کن که قوّت روح است
ذکر حق کن که قوّت روح است
رک: ذکر حق کن تا دلت روشن شود
ذکر خدا کن تا از بلا در امان باشى
نظير:
ذکر خدا کنى بلا را از خود جدا کنى
ـ ذکر ذاکر حفظ جان ذاکر است
ذکر خدا کنى بلا را از خود جدا کنى
نظير: ذکر خدا کن تا از بلا در امان باشى
ذکر خير از مال و دولت خوشتر است
ذکرِ ذاکر حفظ جان ذاکر است
رک: ذکر خدا کن تا از بلا در امان باشى
ذکر عيش نصف عيش است
نظير: وصف‌العيش نصف‌العيش
ذکر غايب از جملهٔ معايب است (مقامات حميدى)
ذکر کدورت کدورت آورد (از جامع‌التمثيل)
نظير: بيا که نوبت صلح است و آشتى و عنايت به شرط آنکه نگوئيم از آنچه رفت حکايت (سعدى)
ذلّت مرد در نادارى است
رک: 'آدمى در تنگدستى مى‌شود بى‌اعتبار' و 'واى بر آن کو درم ندارد و دينار'
ذوالفقار على دو دَم دارد
ذوفن به جهان ز ذى‌فنون به (ايرج ميرزا)
رک: پياز آدم هر جائى کونه نمى‌بندد
ذوق گل چيدن اگر دارى سوى گلزار شو (از جامع‌التمثيل)
نظير: آب خوش بى‌‌تشنگى ناخوش بوَد (ناصر خسرو)
ذوقى جنان ندارد بى‌دوست زندگانى ٭
نظير:
بى‌عزيزان چه تمتّع بوَد از عمر عزيز (سعدى)
ـ چو روى دوست نبينى جهان نديدن بِهْ (سعدى)
ـ زنده بى‌دوست خفته در وطنى مَثَلِ مرده‌ايست در کفنى (سعدى)
٭ ........................... دودم به سر برآمد زين آتش نهانى (سعدى)


همچنین مشاهده کنید