جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


ریشه‌های اعتیاد جوانان


ریشه‌های اعتیاد جوانان
دكتر آذرخش مكری معتقد است كه ریشه‌های اعتیاد جوانان را باید در عدم مهارت آنان در مقابله با مشكلات جستجو كرد
امروزه كمتر كسی را می‌شناسیم كه با واژه اعتیاد آشنا نباشد و عوارض و خطرهای آن را نداند. تا به حال هزاران فیلم و سریال راجع به آن ساخته شده و به همه ثابت شده، این بلای خانمان‌سوز به تمام جوانب زندگی فرد از شغل و موقعیت اجتماعی تا زندگی خانوادگی و سلامت روحی و جسمی آسیب می‌رساند. اما چرا هر روز آمار آن رو به افزایش است؟ آیا بیان این همه عواقب سوء بس نیست و باعث روی گردانی جوانان نخواهد شد؟ كجای كار اشكال دارد؟ با این همه معتاد چه كنیم؟ آیا آنها از دست این بیماری خلاص خواهند شد؟ گفتگوی ما با دكتر آذرخش مكری - یكی از صاحب‌نظران این حوزه - را بخوانید تا از پاسخ‌های این سوال‌ها آگاه شوید.
ـ آقای دكتر، چرا با اینكه این همه درباره خطرهای اعتیاد تاكید می‌شود اما هنوز باعث پیشگیری از آن و انزجار جوانان نسبت به آن نشده است؟
از نظر علمی همیشه پیشگیری بر درمان مقدم بوده است اما در این‌باره شواهد نشان می‌دهد كه اثربخشی خیلی كمی در قسمت پیشگیری وجود داشته است. باوجود دوره‌های آموزشی برای افراد در معرض خطر می‌بینیم كه میزان اعتیاد كم نشده است چون اعتیاد به این راحتی قابل پیشگیری نیست و آگاه كردن فرد از خطرهای اعتیاد و نشان دادن چهره معتادانی كه به آخر خط رسیده‌اند، كافی نیست. زیرساخت‌هایی كه به رشد اعتیاد منجر می‌شوند، پیچیده‌اند و تلاش‌های انجام شده در این‌باره موثر نبوده است.
ـ اگر نشان دادن برنامه‌های مستندی مثل كراك و غیره اثربخش نیست، پس چه پیشنهادی دارید؟
ببینید همه این معتادان خوب می‌دانند فلان ماده چه عواقبی دارد و حتی این برنامه را هم می‌بینند اما چون پشت اعتیاد منطقی وجود ندارد، در عمل برخی‌ها حتی دوست دارند سریع‌تر بمیرند چون برای حل مشكلات‌شان راه‌حلی ندارند و مصرف مواد حتی لذتی هم به آنها نمی‌دهد بلكه سرپوشی برای ناتوانی آنها در حل مسایل‌شان است. برای آنها بهترین راه پیشگیری، آموختن برخورد با مشكلات است. یك جوان باید توانایی حل مشكلاتی چون كنترل خشم، عصبانیت، مهارت برخورد با دوستان و مهارت‌هایی از این قبیل را بیاموزد.اتفاقا طی این سال‌ها دیدیم، جلساتی كه توانایی حل مساله را آموزش می‌داده و كمتر به خود مواد اعتیادآور می‌پرداخته، موفق‌تر و اثربخش‌تر بوده است.
ـ كسی كه به اعتیاد روی می‌آورد، به مشكل روانی مبتلاست؟
بله، به نظر می‌رسد این افراد در زیرساخت به مشكلاتی چون افسردگی پنهان، اضطراب پنهان و ناتوانی در حل مسایل اجتماعی و فردی زندگی دچارند و به دلیل مهارت‌هایی كه به آنها آموزش داده نشده، قربانی شده‌اند.
ـ این مهارت‌ها را چه كسی باید به آنها می‌آموخت؟ مگر شیوه حل مشكل جزو صفات درونی افراد نیست؟
انسان‌ها صفاتی دارند و تفاوت آنها در گوناگونی صفات‌شان است. احساس تسلط بر امیال و احساسات در همه یكسان نیست. یك محور را در نظر بگیرید. در یك سوی این طیف یا محور، كسانی هستند كه احساس می‌كنند همه كارها در زندگی از قبیل حس غم یا خوشحالی، عصبانیت و غیره در اراده خودشان است یعنی مركز اراده فعال‌شان درونی است. در سوی دیگر طیف كسانی هستند كه می‌گویند خیلی از عوامل و جریانات زندگی از عهده ما خارج است و اغلب می‌گویند: <دست خودم نیست. عصبانی می‌شوم، می‌خندم یا غمگینم.> این صفت با این‌كه به قول شما در افراد نهاده شده است اما شكل‌گیری آن به روش‌های تربیتی والدین بستگی دارد. شما اگر به فرزندتان بیاموزید مسوول كارهایی كه انجام می‌دهد هست، احساس مركز كنترل او درونی خواهد شد. او در مدرسه نیز باید این مهارت و دیگر مهارت‌های حل مشكلات را بیاموزد. هر چه احساس مركز كنترل افراد درونی باشد، احتمال گرایش آنها به اعتیاد كمتر است.
ـ لطفا برایمان مثال بزنید كه چگونه فرزندان‌مان را به این صفت عادت بدهیم؟
قبل از پاسخ به این سوال شما باید یك نكته مهم را متذكر شوم. همان‌طور كه افراد‌ آن سوی طیف دچار مشكل‌اند، افراد انتهای دیگر طیف هم دایم خود را سرزنش می‌كنند كه <من همه چیز در اراده خودم هست و می‌توانستم موفق‌تر باشم> كه شرایط درونی بودن این حس هم بد است و افراد باید تعادلی در محل قرار گرفتن‌شان روی این طیف برقرار كنند و باور داشته باشند <بعضی از امور دست ما نیست> تا از بهداشت روانی خوبی بهره‌مند شوند اما این‌كه <عصبانی نشوم، دست خودم است. سیگار نكشم، دست خودم است و از این قبیل.> به طور معمول والدین باید این حس را با دیالوگ‌هایشان به فرزندشان القا كنند. وقتی پدر خانواده می‌گوید: <من عصبانی می‌شوم و هیچی نمی‌فهمم. دست خودم نیست، سیگار می‌كشم یا داد می‌‌زنم.> چه انتظاری از نسل بعد دارد! این بچه هم در نوجوانی با تكیه بر این‌كه دست خودش نیست خیلی خلاف‌ها را برای خود مجاز می‌شمرد.
ـ همه می‌گویند اعتیاد علت واضحی ندارد. آیا قابل پیش‌بینی است كه چه كسی قرار است معتاد شود؟
ریسك فاكتورهایی وجود دارند كه هر چه تعداد این عوامل خطر بیشتر باشد به صورت تصاعدی احتمال معتاد شدن هم بیشتر می‌شود. اعتثاد مثل تصادفات جاده‌ای است كه بدی آب‌وهوا، شلوغی جاده‌ها و عدم سلامت راننده و اتومبیل جزو فاكتورهای مهمی كه وجود هر كدام احتمال تصادف را بالا می‌برد (هر چند افرادی هم هستند كه در بدترین اوضاع جسمی با بدترین ماشین و شرایط بدآب و هوایی تصادف نمی‌كنند یا برعكس.) عوامل خطر اعتیاد شامل درس نخواندن و ترك تحصیل، اختلاف والدین (اختصاص ندادن وقت مناسب برای آموزش مهارت زندگی) طلاق، فقر، بیكاری، نداشتن تفریح، نداشتن مهارت برقراری ارتباط با دیگران و برعهده گرفتن مسوولیت كاری كه فرد انجام داده می‌باشد.
ـ آیا برای نجات معتادان می‌توان این صفت را به آنها آموزش داد؟
امروزه اساس درمان اعتیاد همین است. گمان نكنید اگر در كودكی مهارتی را كسب نكردید، دیگر راهی نیست بلكه با جلسات گفتگو و تمرین كردن و نهراسیدن از شكست در تمرین، روی این طیف حركت خواهید كرد. نه فقط معتادان بلكه همه شما كه بلد نیستید با مشكلات بجنگید و با دیالوگ‌هایی كه امروزه بسیار هم مد شده است، همه چیز را خارج از اراده‌تان می‌دانید، می‌توانید. فقط كافی است باور كنید این‌كه عصبانی می‌شوید و داد می‌زنید و شیشه‌ها را می‌شكنید، دست خود شماست نه تقصیر همسایه و همكار اداره‌تان.
ـ آیا یك معتاد كه همیشه می‌گوید دست خودم نیست كه مصرف می‌كنم، این را می‌پذیرد؟
بله، بعد از مدتی كم‌كم می‌پذیرد و مسوولیت كارش را به عهده می‌گیرد. از سویی در حال آموزش مهارت حل مشكل است و به او می‌آموزیم <درست است كه شرایط اجتماعی‌ات را نمی‌شود عوض كنی اما عواطف‌ات را عوض كن> و سعی می‌‌كنیم به علت باورهایش (نه رفتارهایش) را مواخذه كنیم.
ـ خانواده‌ها هم می‌توانند كمك كنند؟
بله، به همین ترتیب كه گفتم یعنی بگویند: <عیبی ندارد، شیشه‌ای كه شكسته شده را عوض می‌كنیم اما تو قبول كن دست خودت بوده كه جلوی عصبانیت را نگرفتی و آن را شكستی.> خانواده‌ها باید صبور باشند و بدانند یك فرمول و راه‌حل برای همه پاسخگو نیست. درصدی با روش الگوپذیری ترك می‌كنند، درصدی با مصرف دارو یا روش‌های دیگر.
ـ در امر ترك اعتیاد انجمن‌های بی‌نام چه نقشی دارند؟
این گردهمایی‌ها از روش‌های خوب و موفقی است كه درصدی از افراد با این شیوه ترك می‌كنند. این گروه‌ها كه اغلب به وسیله معتادان موفق به ترك، اداره می‌شوند، با تقویت همان راه مدنظر پزشكان یعنی پذیرش مسوولیت رفتار خودشان و عواطف و احساسات‌شان این كار را انجام می‌دهند. بیشتر این افراد می‌رسند به جایی كه می‌گویند: <كشیدن مواد دست خودم هست و می‌گذارمش كنار> اما این به زمان نیاز دارد.
ـ چرا دوره درمان این‌قدر طولانی است؟
بقیه بیماری‌ها هم این‌طور است اما مقیاس مردم اشتباه است ۱۰ تا ۱۵ سال ممكن است مادرت را برای درد زانو، فشارخون، دیابت یا آلرژی دكتر ببری اما هیچ‌كس نمی‌خندد كه چرا این همه سال خوب نشدی؟! و همین كه بیماری تحت كنترل درآمده است، راضی هستی اما از اینكه سه سال است فردی در انجمن یا نزد پزشك برای امر مهمی چون ترك اعتیاد می‌رود، تعجب می‌كنیم. این باور باید اصلاح شود.
ـ مصرف مواد تمام خلقیات فرد و زندگی او را تحت تاثیر گذاشته و تا بخواهد به باور صحیح برسد هنوز مصرف دارد. برای این مشكل چه چاره‌ای اندیشیدید؟
ما با تجویز داروهایی چون متادون كه همان مواد مخدر است تا دست‌یابی به توانایی لازم او را از مصرف مواد باز می‌داریم. مواد مخدر تمام مكانیسم تجزیه و تحلیل مساله و حل كوچك‌ترین آنها را در مغز او مختل كرده است و باید با مصرف دارو كمك كنیم تا فعلا برخودش مسلط شود و مصرف مواد كم تا قطع شود.
ـ برای والدینی كه به فرزندشان در مصرف مواد مشكوك می‌شوند، چه توصیه‌ای دارید؟
بدترین چیز در اعتیاد، پنهان كاری است چون اجازه بهبود و پیشگیری را سلب می‌كند. یادتان باشد این قضیه شوخی‌بردار نیست و تعارف را كنار بگذارید كه بخواهید غیرمستقیم بگویید پسر همسایه معتاد بود و روزگارش چه شد. باید در درجه اول بر خودتان مسلط شوید و بدون رفتار غیرمنطقی و فحش دادن و مسخره كردن او (چهره‌اش، دوستانش، شیوه درس خواندنش) شروع كنید: <پسرم این وسیله را در اتاقت دیدم یا متوجه شدم شما این قرص را خوردی ما اصلا نمی‌توانیم این موضوع را تحمل كنیم و باید با هم صحبت كنیم.>
ـ اگر او زیر بار نرفت و كتمان كرد؟
اشكالی ندارد. شما می‌گویید: <من و مادرت از شما می‌خواهیم اعتماد‌سازی كنی و ما را قانع كنی و مجبوریم در جاهایی ‌روی شیوه خرج كردن پول توجیبی‌ات دقت خاصی كنیم تا قانع شویم شما گرفتار مشكل نشدی.>
منبع : روزنامه سلامت


همچنین مشاهده کنید