جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

آموزش و پرورش سازشی


آموزش و پرورش سازشی
در یک معنای ساده، سازگاری یعنی برقراری رابطه رضایت‌بخش میان خود و محیط. بدین ترتیب، انسان در سراسر زندگی خود، نیاز به سازگاری دارد و زندگی اجتماعی، بدون سازگاری غیرممکن است. با این همه، سازگاری یک وجه سنتی هم دارد که بهتر است آن را سازش بنامیم. در سازش هدف ارتباط موثر نیست بلکه کنارآمدن و تسلیم شدن است. همان‌گونه که سازگاری نشانه آگاهی و توانایی است، سازش نشانه ضعف است. انسان با درک بهتر از خود و محیط، سعی در سازگاری برای استفاده بهتر از زندگی دارد. سازش ناشی از ناتوانی و ضعف انسان در مقابله با چالش‌ها و مشکلا‌ت نیست.
آموزش و پرورش ما به دلا‌یل عمده‌ای چون ضعف‌های دانش، بینش و اجرایی، تبدیل به <آموزش و پرورش سازشی> است. با وقوع هر پدیده‌ای در حوزه آموزش و پرورش، دوگونه اتفاق رخ می‌دهد:
▪ اول- اگر پدیده‌ای مثبت باشد آموزش و پرورش ما باز هم به طریقه‌ای سازشی با آن به سازگاری می‌رسد. نمونه آشکار این موضوع ورود کامپیوتر و به مفهوم کلی‌تر، ‌IT بود. ما به روشی سازگارانه به استقبال ‌IT نرفتیم. بعد از مدت‌ها که کامپیوتر، اینترنت و کاربردهای متنوع آنها وارد زندگی روزمره مردم شد، بالا‌خره آموزش و پرورش هم مجبور شد برای عقب نماندن از قافله، لنگ‌لنگان و با موانع اجرایی زیاد، خود را با شرایط جدید سازگار ‌کند. در مورد بسیاری از پدیده‌ها و یافته‌های جدید علمی و تربیتی نیز چنین اتفاقی می‌افتد و آموزش و پرورش ما تا زمانی که مجبور نباشد قدم موثری برای سازگاری برنمی‌دارد.
▪ دوم - اگر پدیده‌ای منفی باشد آموزش و پرورش طی فرآیندی چندمرحله‌ای و مشخص به سازش می‌رسد. ابتدا آموزش و پرورش از در نقد و مقاومت برمی‌آید. سپس به تدریج به سکوت و بی‌تفاوتی رسیده و در نهایت هم موافقت ضمنی خود را اعلا‌م می‌کند. مصادیقی از این رویه در ادامه مقاله خواهد آمد.
● چرا سازش؟
آموزش و پرورش ما در ابعاد مختلف به سازش روی آورده است و به جای آنکه جریان‌ساز و تحول‌آفرین باشد تسلیم جریان‌های نادرست و تحمیلی می‌شود، چرا آموزش و پرورش ما سازشی است؟
۱) بی‌برنامگی و روزمرگی:
تبعیت آموزش و پرورش از تغییرات سیاسی، موجب ضعف برنامه‌ریزی و مدیریت کلا‌ن شده است. با وجود آنکه در سال‌های اخیر اقداماتی مانند تدوین ملی آموزش و پرورش یا سند برنامه درسی ملی آغاز شده، این اقدامات از استحکام و قوت لا‌زم برخوردار نیستند و به جای تثبیت به سازش با تغییرات سیاسی روی می‌آورند. بی‌برنامگی و روزمرگی، شاخصه عمده آموزش و پرورش در دهه اخیر است. آنچه با عنوان طرح و برنامه توسط وزرا و متولیان ارشد وزارت عنوان می‌شوند سوژه‌هایی عجولا‌نه و بدون بنیادهای قوی هستند که به راحتی و بدون نتیجه رها می‌شوند بی‌آنکه کسی مجبور به پاسخگویی باشد.
۲) ‌ضعف دانش:
آموزش و پرورش ما بیش از آنکه مجموعه‌ای علمی و فرهنگی باشد مجموعه‌ای اجرایی و اداری است. موضوعات آموزشی و علمی هم در تارهای عنکبوتی فرآیند اداری گرفتار می‌آیند و به سرانجام نمی‌رسند. عدم تمایل جدی آموزش و پرورش برای ارتباط موثر با دانشگاه و متخصصان حوزه‌های روانشناسی و علوم تربیتی، نشانه‌ای از تفکر محدودیت‌گرا و کم‌دانش است که وضع موجود را بر جریان‌های نوین علمی ترجیح می‌دهد.
۳) ضعف مدیریتی:
سکون و رکود مدیریتی به‌خصوص در سطوح بالا‌ی آموزش و پرورش، موجب ضعف شدید درونی و رواج تفکر سازشی شده است. عدم توجه به شایسته‌سالا‌ری در مدیریت آموزش و پرورش موجب غلبه نگرش آب و نان بر نگرش‌های علمی و آموزشی شده است. هر مدیر همین‌که سروصدایی راه بیندازد و دوران مدیریتی خود را به سلا‌متی سپری کند هنر کرده است و قبل و بعد آن اهمیت چندانی ندارد.
۴) ‌افت جایگاه:
وقتی آموزش و پرورش در جامعه در شأن و منزلت خود قرار ندارد و از قدرت و نفوذ آن هم کاسته می‌شود. وقتی گوش کسی به حرف‌های آموزش و پرورش بدهکار نیست، حرکت‌ها و اقدامات انحرافی رواج می‌یابند و آموزش و پرورش از این جریان‌ها عقب می‌افتد.
● مصادیق سازش
از گذشته، انواع کتاب‌های کمک درسی با عناوینی چون حل‌المسائل و معلومات بین دانش‌آموزان رایج بوده است تا جایی که حافظه‌ام یاری می‌کند در زمان درس خواندن ما، ورود این‌گونه کتاب‌ها به مدرسه ممنوع بود و بسیاری از معلمان با این‌گونه کتاب‌ها مخالفت می‌کردند. معلمانی هم بودند که به‌صورت آشکار یا مخفی از این کتاب‌ها استفاده می‌کردند، اما موضوع عمومیت نداشت. از طرف دیگر تعداد کتاب‌های حل‌المسائل هم کم بود و در هر پایه تحصیلی به دو سه مورد محدود می‌شد تا حدود ۲۰-۱۵ سال پیش هم آموزش و پرورش با انواع بخشنامه‌ها و روش‌های اداری، از ورود چنین کتاب‌هایی به مدارس و کلا‌س‌ها جلوگیری می‌کرد. اما وضعیت امروز را شاید هیچ صاحب‌نظر آموزشی پیش‌بینی نمی‌کرد. تعداد بی‌حد و حساب کتاب‌های کمک درسی، شگفت‌انگیز است و استفاده از آنها نه تنها قبح سابق را ندارد بلکه در اکثر مدارس توسط معلمان توصیه هم می‌شود. همان محصول ممنوع سال‌های پیشین به یکی از ضرورت‌های درس خواندن و پیشرفت تحصیلی تبدیل شده است. امروز آموزشوپرورش حتی اگر بخشنامه هم صادر کند دیگر گوش هیچکس، حتی معلمان نیز بدهکار نیست و تجارت قابل توجه کتاب‌های کمک درسی همچنان پررونق است.
آزمون‌ها و کنکورهای آزمایشی نیز نمونه‌ای عجیب و قابل توجه از مصادیق آموزش و پرورش سازشی هستند. از حدود دو دهه پیش که با آغاز به کار بعضی از موسسات کنکوری که خود را موسسه فرهنگی و آموزشی می‌نامیدند پدیده‌ای به نام آزمون‌ها و کنکوری‌های آزمایشی رواج یافت. آزمون‌ها و کنکورهای مکرر به‌اصطلا‌ح با این هدف انجام می‌شد که دانش‌آموزان را برای آزمون نهایی آماده سازند. آموزش و پرورش از ابتدا با اساس وجودی این موسسات و اقدامات به ظاهر آموزشی آنها به مخالفت برخاست. در مراحلی کار به اقدامات حقوقی و قانونی هم کشید. اما نتیجه چه شد؟ آموزش و پرورش به مرور زمان و به دلا‌یل آشکار و پنهان فراوان کوتاه آمد و همچنان کوتاه آمد تا جایی‌که امروز آموزش و پرورش طی قراردادهایی با همین موسسات بابت ثبت‌نام فرزندان فرهنگیان، تخفیف می‌گیرد! این طرف قضیه و جالب‌تر آنکه آموزش و پرورش اقدام به مشابه‌سازی نمود و نمونه‌هایی از آزمون‌ها و کنکورهای آزمایشی توسط بخش‌های رسمی یا وابسته به آموزش و پرورش به اجرا درآمد. امروز در مدارس و به‌خصوص در دوران پیش‌دانشگاهی، علا‌وه بر موسسات نام‌آشنا، انواع مراکز دیگر نیز کنکورهای آزمایشی را اجرا می‌کنند. روزی آموزش و پرورش فاقد موسسه‌هایی بود که به نام آموزش، تجارت می‌کردند و می‌کنند اما امروز به‌صورت ضمنی با آنها همراه شده است.
در برنامه‌های آموزشی نیز انواع گوناگونی از سازش وجود دارد. امروز از یک طرف در مدارس بحث از خلا‌قیت، اقدام‌پژوهی، روش‌های تفکر و نوآوری می‌شود اما از طرف دیگر همان رویه‌های حتی ۵۰-۴۰ سال پیش همچنان در حال اجرا است. از معلم خواسته می‌شود که به‌صورت خلا‌قانه تدریس کند اما باز هم مشق، پلی‌کپی، جزوه و انواع روش‌های کنترلی حرف اول را می‌زنند. بهترین مدرسه، مدرسه‌ای است که از دانش‌آموزان زیاد کار بکشد و آنان را وادار سازد که برنامه‌های درسی را اجرا کنند. چه کسی سوال می‌کند که در کدام مدرسه روش‌های تفکر را می‌آموزند؟ هنوز هم کیفیت کار در مدارس، با سختگیری معلم و مربیان، حجم پلی‌کپی‌ها، تعداد آزمون‌ها و میزان تکالیف ارزیابی می‌شود. آموزشوپرورش ما خواسته و ناخواسته با همه این مسائل کنار آمده و سازش کرده است. ‌
یکی از مصادیق دیگر در آموزش و پرورش، ساز‌ش‌های مدیریتی به‌خصوص در سطوح بالا‌ست. در همین ۱۰ سال اخیر، با تغییر کابینه‌ها و عوض شدن وزیر آموزش و پرورش، پست‌های مدیریتی ارشد دچار تغییر و تحول شده‌اند. گروهی رفته‌اند، گروهی آمده‌اند و گروهی جابه‌جا شده‌اند. البته یک سری از پست‌های بالا‌ مانند معاونین وزیر چندان تغییر نیافته‌اند. نکات عجیبی در این پست‌ها وجود دارد:
▪ اول - معاونین وزیر با هر وزیری کار کرده‌اند و به عبارت دیگر مصالح فردی خود را بر مصالح آموزش و پرورش ترجیح داده‌اند. عجیب است در جریان تغییرات وزرا و ورود طرح و برنامه‌های جدید توسط هر وزیر، معاونین محترم نه‌تنها نقد و اعتراضی نکرده‌اند بلکه خود را با این طرح‌ها و برنامه‌ها همراه ساخته‌اند. شاید از چنین بدنه مدیریتی ضعیف انتظاری بیش از این نمی‌توان داشت. وقتی افراد می‌آیند که بمانند پس با هر وضعیتی کنار می‌آیند.
▪ دوم - در سطوح مدیریتی دیگر نیز، آموزش و پرورش انگار نه انگار که باید مجموعه‌ای هدفمند و کلا‌ن‌نگر باشد؛ همه اجزای دیگر مدیریتی و کارشناسی به راحتی با وزیر جدید و شرایط جدید کنار آمده‌اند و به کار خود ادامه داده‌اند. در جریان جابه‌جایی وزرا گاهی برنامه‌هایی با سوابق ۱۰ ‌ساله و بیشتر، متوقف شده‌اند اما اتفاق مهمی نیفتاده است.
به این ترتیب، از آموزش و پرورشی که ثابت کرده مدیران آن توانایی اجرا و هدایت برنامه ثابتی را ندارند چگونه می‌توان انتظار داشت که در مجموعه مدیریت ارشد کشور جایگاهی در خور داشته باشد. در وزارتخانه‌هایی، گاهی معاون وزیر به‌قدری به لحاظ سوابق مدیریتی قوی و شناخته شده است که به‌نوعی ذخیره آن وزارتخانه برای آینده تلقی می‌شود. در آموزش و پرورش حتی قوی‌ترین معاون وزیر که اسم و رسمی در درون وزارت داشت در بیرون از این مجموعه چندان به حساب نمی‌آمد. ضعف درونی مفرط در بدنه مدیریتی وزارت آموزش و پرورش بر شأن و منزلت بیرونی آن تاثیری منفی برجای می‌گذارد. رفتار دولت نهم با وزارت آموزش و پرورش و آوردن دو وزیر در کمتر از ۳ سال خود نشانه‌ای آشکار از نگاه دولت به شأن و جایگاه آموزش و پرورش است. معلوم نشد وزیر اول با کدام شاخصه‌های مدیریتی و تخصصی آمد و چرا رفت؟ و چرا وزیر دوم این‌گونه انتخاب شد؟ آیا وزیر فعلی با ایده‌های عجولا‌نه و خاکستری و روش‌های مدیریتی تحکم‌آمیز، توانایی ایجاد تغییر و تحولی در‌آموزش و پرورش را دارد؟
● آموزش و پرورش و نوآوری
حکایت آموزش و پرورش ما داستان کسی است که می‌گفت برای من دعوا با یک نفر و ۱۰ نفر فرقی ندارد! گفتند چگونه ممکن است؟ گفت چون من در هر دو حالت فرار می‌کنم. آموزش و پرورشی که همیشه ابتدا تدافعی عمل کرده و سپس کنار می‌آید چگونه می‌تواند نوآور باشد؟ آیا بسترهای اندیشه‌ای، اجرایی و مدیریتی، نوآوری در آموزش و پرورش فراهم کرده است؟ آیا راه‌حل برون رفت آموزش و پرورش از وضعیت سازشی موجود، طرح ایده‌های فراوان بدون پشتوانه‌های اجرایی و مالی است؟
ابراهیم اصلا‌نی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید