جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی تازه به زوایای تاریخ چهارهزار ساله فرش ایران


نگاهی تازه به زوایای تاریخ چهارهزار ساله فرش ایران
«هوشنگ» پادشاه ایران زمین، ۲ هزار سال قبل ازمیلاد مسیح فرمان داد تا حیوانات درنده را بکشند و از پوست آنها لباس و فرش تهیه کنند.گوشه‌هایی از تاریخ فرشبافی در ایران بیشتر از سول محققان، مؤلفان و نویسندگان بررسی شده و به رشته تحریر درآمده است. اما آنچه که باعث تحقیق مجدد درباره آنها شده پرداختن به نکاتی است که گرچه خوانندگانی آنها را بارها مطالعه کرده‌اند اما کمتر مورد توجه و تأمل قرار گرفته است. مطرح کردن این نکات سبب خواهد شد که محققان و نویسندگان اهل فن به تأمل و تفکر در این باره پرداخته و بستر مناسبی برای تحقیق بیشتر در مقوله تاریخ فرش فراهم آید.
«گفته‌اند هوشنگ، اول کس بود که در ملک خویش آهن آورد و برای صناعت از آن ابزار ساخت و ... بفرمود تا حیوانات درنده را بکشند و از پوست آنان لباس و فرش کنند و ....»(۱)
حسب روایات تاریخی مذکور در تاریخ طبری زندگی هوشنگ پادشاه ایران زمین به بیش از دو هزار سال قبل از میلاد مسیح باز می‌گردد و در آن به استفاده از پوست حیوانات بعنوان فرش اشاره شده است که می‌توان هم به استفاده از پوست به همان شکل طبیعی‌‌اش پوست بعنوان فرش باور داشت و هم می‌توان استفاده از پشم و موی آنها را به عنوان پوششی برای کف محل زندگی انسانها در نظر گرفت که بدیهی است اتصال پشم و موی جهت جلوگیری از پراکندگی آنها در کف محل زندگی امری ضروری بوده و می‌توان اولین اتصالات ابتدایی را بعنوان ابتدایی‌ترین شکل گره فرش امروزی پنداشت و به استناد این طرز تلقی و فرازی دیگر از تاریخ در صفحات بعدی همان مأخذ بشرح ذیل به استنتاج جدیدی دست یافت:
«پارسیان و بعضی از نسب‌شناسان گویند که طهمورث پسر ویونگهان پسر انکهد پسر اسکهد پسر هوشنگ پس از هوشنگ پادشاهی یافت او ملک اقالیم داشت و .... وی اول کس بود که از پشم و موی پوشش گرفت و .... به فارسی چیز نوشت.»(۲)
این تأکید بر موضوع فرش از سوی مورخ در ۱۲۰۰ سال قبل بدون اینکه دارای ملاحظات سیاسی، تاریخی و جغرافیایی امروز باشد تنها می‌تواند تأکید و دلیل بر تاریخ چهارهزارسالة فرش (و نه دو هزار و پانصد ساله) در ایران باشد و این تفاوت تاریخی بین هوشنگ و طهمورث در بردارندة تفاوتی است که در نحوة استفاده از پشم و مو به عنوان فرش بوجود آمده بود و می‌توان پنداشت که این تفاوت همان گره‌هایی هستند که در فرش بوجود آمده‌اند. با توجه به اینکه در زمان پادشاهی هوشنگ که فلز شناخته شده و مورد بهره‌برداری قرار گرفته بود مأید مشخصات دوره‌ای خود می‌باشد. حال آنکه در زمان طهمورث با فاصلة زمانی که خط فارسی مورد استفاده قرار گرفته می‌توان میزان ترقی و رشد در نحوه استفاده از پشم و مو در فرش‌های آن روز که به یقین از آن پس بر اساس علائق و مشخصات قومی دارای علائم، تفاوتها و رنگ‌هایی ویژه بوده‌اند باشد و با توجه به اینکه هنوز صنعت رنگرزی برای بشر آن زمانه شناخته نشده بوده پس رنگ‌های طبیعی پشم و مو و نحوة استفاده و نقش‌های آنها بیانگر تفاوت‌ها بوده‌اند. اما در صفحات بعدی تاریخ مورد مطالعه مذکور است که:
«جمشید همو بود که چون به پادشاهی نشست گفت که خدای تبارک و تعالی ما را شوکت داده و تأکید کرد تا به خیر رعیت بکوشیم، وی صنعت شمشیر و سلاح را ابداع کرد و صنعت ابریشم و دیگر رستنی‌ها را یاد داد و بفرمود تا لباس ببافند و رنگ کنند ....»(۳)
و مجدداً در صفحة بعد تأکید می‌‌نماید:
«و از سال پنجاهم تا صدم پادشاهی بگفت تا ابریشم و پنبه و کتان و دیگر رستنی‌ها را بریسند و ببافند و رنگ کنند ...»(۴)
همانگونه که در متن تاریخ است هنگامی که ایرانیان عهد جمشید شاه به مفاهیمی چون عدالت، ظلم، سلاح، کاشت، برداشت، پرورش کرم ابریشم و بافت و رنگرزی آشنا می‌شوند، به یقین در مرحله‌ای از رشد در فرشبافی رسیده‌اند که آن را با شکلی مشخص ببافند و براساس علادق، سلیقه‌ها، آرزوها و تفاوت‌های قومی فرش، لباس و علامت ببافند و رنگ کنند و از آن زمان فرشبافی و رنگرزی فرش‌ها را از شکل خود رنگ پشم و مو بیرون آورده و با نقش بستن پاره‌ای از باورها و علائق با رنگ‌های مورد نظر اولین فرش‌ها به شکل امروزی متولد شده‌اند.
از آن زمان فرش به عنوان یکی از نفیس‌ترین و ارزشمندترین صنایع دستی ایرانیان که بیانگر فرهنگ، سنت‌ها، توتم‌ها و آرزوهای قومی بوده است مطرح شد و اگر به مقولة اینکه فرشبافی از کجای دنیا آغاز شده وارد نشویم اما قرین بودن فرش از ابتدای تاریخ تمدن بشری در منطقة وسیع ایران باستان با ایرانیان مسلم است که در تمام آثار بجای مانده از تمدن باستانی ایران مشهود است. توجه به ویژگی‌های بافت و طرح در قدیمی‌ترین دست‌بافته بشری که تاکنون بدست آمده (پازیریک) بیانگر این مدعاست.
در آثار بجای مانده از گذشتگان چون تابلوهای حجاری شده در طاق بستان در صحنة شکار گراز نمونه‌ای از سبک قالی عهد ساسانی و قبل از آن مشخص است. گوشه قالی که از قایق‌زنان چنگ‌زن آویخته شامل شاخه لبلابی است که پس از پیچ و خم بسیار منتهی به غنچه شده است. (۵) بنا بر نظر هرتسفلد طرح و صنعت بکار رفته در گوشة این قالی نشان می‌دهد که اصل آن قالی گره‌داری بوده است. (۶) این قسم قالی‌بافی در ایران پس از اسلام نیز ادامه یافته و با هنر اسلامی عجین شده و به نتایج حیرت‌انگیر و نمونه‌های بسیار زیبای امروزی رسیده است.
طرح‌های فرش آن زمان بیانگر نیازهای عاطفی و انسانی، شجاعت، جوانمردی، چالاکی، شکار، عشق و زیبایی‌ها بوده است بگونه‌ای که داستان‌های زیادی از چالاکی، جنگاوری، شکار، عادات پسندیده، حتی پرستش و تفکر ایرانیان باستان بجای مانده که در ادبیات، نقاشی و آثار بجای ماندة آنان منعکس گردیده و قرن‌های متمادی زیور پرده‌های نقاشی، قالی‌ها و منسوجات گردیده است. تشابه طرح‌ها و علائم موجود در جام‌های موجود در موزة آرمیتاژ و حتی قالی پازیریک و دیگر فرش‌ها و منسوجات آن اعصار بیانگر این مدعاست.(۷)
ارتباط فرهنگی نقش قالی‌ها و منسوجات و دیگر آثار بجای مانده خود ورقی از تاریخ است که می‌توان به وسیلة آن به کنکاش فرهنگی گذشتگان پرداخت و غنای تمدن باستانی ایران را شناخت.
فرش به علت ویژگی‌هایش در ردیف نفایس قرار گرفته کما اینکه حتی جزء هدایائی بوده است که به دیگران ارائه می‌داده‌اند. ابن‌خلدون می‌گوید: «در خلعت‌های شاهانه عادتاً تمثال‌های شاهی را نقش می‌کردند یا تصاویری می‌بافتند که علائم سلطنتی را دربرداشتند. شاپور دوم مانوئل سردار ارمنی را به جامة شاهانه و خلعتی از خز و سنجاب مفتخر کرد و وی را زیوری از طلا و نقره داد که بر کلاه خود نصب کند و دستاری که بر پیشانی بندد و زیورهای سینه‌پوش شبیه آنچه شاهان می‌بندد و خیمه ارغوانی با قالی‌های بزرگ آسمانی‌رنگ به او بخشید که بر مدخل خیمه خود بیاویزد.»(۸)
پس معلوم شده است که فرش را تنها به عنوان زیرانداز نمی‌بافته‌اند بلکه بصورت ابزار تجمل و تشخص نیز از آن استفاده می‌نموده‌اند و بالطبع فرش‌های زرنشان و نفیس و ریزبافت نیز بسیار بوده‌اند. اهمیت فرش بگونه‌ای بوده است که قالیبافان علیرغم اینکه جزء زحمتکشان محسوب می‌شده‌اند و به هیچ عنوان در طبقات ممتاز و با نژاد برتر جای نمی‌گرفته‌اند اما به سبب فن و صنعتی که داشته‌اند مورد توجه ممتازین بوده و آنان را از طبقات پست اجتماعی متمایز می‌کرده‌اند و جزء طبقات متوسط می‌دانسته‌اند. در این فراز تاریخی تأمل کنید:
«حتی در این طبقه هم اشخاص پست‌نژاد را راه نمی‌دادند اگر چه اولاد بافندگان ماهر و جراحان زبردست باشد.»(۹)
ضرورت توجه به طبقة بافندگان به عنوان طبقة متوسط اجتماعی و جدا کردن آنان از طبقات پست و زحمتکش اجتماعی در ایران باستان را می‌توان از میزان توجه اشراف بازرگان و شاهان به فرش و نقش آن در انعکاس زیبایی‌ها، آرزوها، توتم‌ها و تشخص‌ها حدس زد.
هر تسفلد در سفر باستان‌شناسی می‌نویسد: «محل بار عام تالارهای طاق کسری بود. در روز معین جمعیت کثیری به در بارگاه رو می‌نهادند و در اندک مدتی تلار پر می‌شد. این مکان را با قالی فرش می‌کردند و دیوارها را با قالی می‌پوشاندند و هر جا که قالی بر دیوار نبود به تصاویر معرق که به امر خسور اول ساخته شده بود می‌آراستند از جملة این نقش‌ها تصاویری بود که محاصرة انطاکیه و جنگ‌هایی که در حوالی این شهر واقع شده بود را نشان می‌دهد. تصویر شاه را در حالی که از مقابل سپاه ایران و بیزانس می‌گذشت سوار بر اسب زرد رنگ و ملبس به جامة سبز رسم کرده بودند.»(۱۰)
حتی در غنائمی که گه‌کاه در غارت ایرانیان بدست دیگران می‌افتاد و در تاریخ روم باستان از سوی مورخین رومی بدان اشاره گردیده است فرش‌های نفیس و زربفت مورد اشاره قرار گرفته‌اند.
هرتسفلد در سفر باستان‌شناسی اشاره می‌کند: »غنیمتی هنگفت در سال ۶۲۸ هنگام غارت دستگرد نصیب هراکیلوس شد، بنا بر روایت تئوفانس قیصر در آنجا ... و فرش‌های زربفت و پارچه‌های ابریشمی و ... بدست آورد»(۱۱)
نقش و اهمیت فرش در زندگی طبقات اشراف بقدری محسوس بوده که در تمام امور زندگی آنان مؤثر بوده است. بعنوان نمونه می‌توان به فرش‌های موجود در کاخ کسری (طاق کسری) اشاره نمود:
»یکی از عجایب و نفایس دربار خسروپرویز (یکی از دوازده گوهر) تخت طاقدیس بود که از عاج و ساج بود و نرده‌هایش از زر و سیم (۱۸۰ ذراع طول و ۱۵۰ ذراع عرض) روی پله‌های آن چوب سیاه و آبنوس رزکوب شده و .... در آن آلتی برای تعیین ساعات روز بود، چهار قالی از دیبای زربافته مرصع به مروارید و یاقوت که در آن تخت گسترده بودند که هر یک تناسب با یکی از فصول سال داشت.»(۱۲)
«قالی بزرگی که در تالار باریکی از قصور سلطنتی تیسفون (طاق کسری) بوده و هاری خسرو (بهار کسری) نامیده می‌شده است و یا به قول بلعمی آن را ”فرش زمستانی“ می‌گفته‌اند از جنس زربفت بوده و دارای شصت ارش درازا و شصت ارش پهنا بوده و در زمستان منظرة بهار را در برابر شاه می‌گسترانده. در متن آن خیابان‌ها و جدول‌های آب ساخته و نهرها از میان باغی خرم می‌گذشته‌اند که کشتزارها و باغچه‌های پوشیده و سبزی آن را فراگرفته بوده‌اند و شاخ و برگ این درختان از زر و سیم و گوهرهای رنگارنگ بوده است. (۱۳) قالی معروف به ”بهار کسری“ هم جزء غنائمی بود که به دست لشکریان اسلام افتاد.»(۱۴) «در سال ۶۲۷ و ۶۲۸ میلادی در عهد خسرو پرویز در دجله و فرات طغیانی عظیم روی داد و چندین سد را شکست، گویند خسرو پرویز خرمنی از زر و سیم را بر روی فرشی نهاد و کارگران را تشویق کرد تا یک روزه چهل سد ساختند و ....»(۱۵)
پس از آنکه به اهمیت فرش در زندگی و اقتصاد طبقه اشراف و سلاطیم در جهت سرمایه‌گذاری و تشخص و همچنین طبقة نیمه متوسط جامعه در اشتغال و درآمد ناشی از آن پی بردیم، بهتر است به چند فراز از سفرنامة سیاح چینی هیوئن تسیانگ که در آغاز قرن هفتم میلادی نوشته است و در آن از فرش یاد شده و قدمت و نوع معاملات ایران و چین و همچنین به تولید فرش در ایران و نفوذ فرشبافی از ایران به چین اشاره می‌نماید، دقت نمائیم:
«محصولات عمدة این کشور‌ طلا، نقره، مس، بلور کوهی، مروارید نادرالوجود و مواد گرانبهای دیگر است. صنعتگران این ملک پارچه‌هایی ابریشمی و پشمی و قالی و چیزهای دیگر می‌بافند.»(۱۶)
«از چیزهایی که چین از ایران می‌خرید یکی وسمة معروف ایرانی بود که قیمتی گزاف داشت و ملکه چین هر ساله مقداری برای مصرف خویش ابتیاع می‌نمود و قالی‌های بابلی که طالب بسیار داشت.»(۱۷)
و همچنین به فرازی در مورد نفوذ فرشبافی از ایران به منطقة آسیای مرکزی توجه کنید:
«در برگه‌ای از اثار نقاشی مانویان در آسیای مرکزی بجای مانده و به خط ترکی نوشته شده است در حاشیة آن تصویری است که سه شخص را در حالی که بر روی قالبی با مشخصات ایرانی نشسته‌اند و جامه‌های الوان دربر دارند نشان‌ می‌دهد. با توجه به اینکه به نقل از کرمون مانویانی که از ایران عهد ساسانی به ترکستان نقل مکان کردند و در آنجا توسعه یافته و شاهکارهای صنعتی بجای گذاشتند، حتی در قرن هشتم اقوام اویغوری که از نسب آنان بودند حکومت تشکیل دادند و در جهت حفظ کیش مانی تلاش فراوانی کردند.»(۱۸)
لذا به عنایت مستندات تاریخی که قبلاً توسط محققین بررسی و اعلام گردیده و مراتبی که برای اولین بار در شروع این نوشتار توسط نگارنده به رؤیت خوانندگان محترم رسیده است می‌توان بصراحت قدمت، زیبایی، کیفیت، تنوع و اصالت را در فرش‌های ایرانی دریافت و توجه تولیدکنندگان و سیاست‌گزاران معاصر را به حفظ این میراث گرانقدر و آثار ارزشمندی که بر فرهنگ، هنر، تاریخ و اقتصاد و اشتغال دارد جلب نمود. حسب وظیفه‌ای که احساس می‌شد، نکاتی هرچند با بضاعت کم را به رشته تحریر درآوردم تا چه قبول افتد و چه در نظر آید. در پایان آمادگی خود را جهت دریافت رهنمودهای اساتید بزرگوار فن در جهت رفع نقایص این نوشتار و تداوم این تلاش اعلام داشته و برای همة کسانی که برای این میراث فرهنگی تلاش می‌کنند آرزوی سلامتی و توفیق دارم.
غلامرضا پوینده
منابع و مآخذ
۱ـ تاریخ طبری، ج۱،ص۱۱۲
۲ـ همانجا، ج۱، ص۱۱۴-۱۱۵
۳ـ همانجا، ج۱،ص ۱۱۷
۴ـ همانجا، ج۱، ص ۱۱۸
۵ و ۶ـ ایران در عهد ساسانیان، ص ۶۱۶، نوشتة پرفسور آرتور کریستین‌سن دانمارکی
۷ـ همانجا، ص۳۷۵ ـ (نقل شده از جامهای موجود در آرمیتاژ لنینگراد، (ص۵۲۳-۵۲۴) نقل از تئوفیلاکتوس، کتاب پنجم، بند ششم، فقره هجدهم).
۸ـ ایران در عهد ساسانیان (نقل از ابن‌خلدون)
۹ـ همانجا
۱۰ـ سفر باستان‌شناسی، ج۲، ص۷۰، هرتسفلد
۱۱ـ همانجا، ج۲، ص۸۹، هرتسفلد (ایران در عهد ساسانیان، ص۶۰۹)
۱۲ـ همانجا، ج۷، ص۳۰۶ به بعد (ص ۶۰۷ ـ ایران در عهد ساسانیان)
۱۳ـ تاریخ طبری، ص۲۴۲۵ ـ (تاریخ بلعمی،ج۳،ص۴۱۷)
ـ مقایسه با بلوشه یادداشت راجع به قالی عرب متعلق به قرن هشتم ـ مجله پادشاهی دانمارک، ۱۹۳۲، ص۶۱۳-۶۱۷
ـ تاریخ صنایع، ج۳، ص۲۲۷۲، پرفسور پوپ
ـ ایران در عهد ساسانیان، ص ۶۱۶
۱۴ـ تاریخ طبری، ص ۲۴۲۶-۲۴۵۲ ـ (تاریخ بلعمی، ج۳، ص ۴۱۴)
ـ اشتراک سلوکیه و تیسفون (ص ۳۸-۴۱)
ـ ایران در عهد ساسانیان، ص۶۵۶
۱۵ـ ایران در عهد ساسانیان، ص ۶۴۰
۱۶ـ همانجا، ص ۱۸۸
۱۷ـ همانجا، ص ۱۹۱ (منقول از ص ۲۵۳ هیرت، چین و روم شرقی)
۱۸ـ همانجا، ص ۲۹۲
منبع : شرکت سهامی فرش ایران


همچنین مشاهده کنید