جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا
مدارکی دال بر تدوین زود هنگام قرآن
در مقاله حاضر سه دلیل تاریخی ارائه شدهاند که تدوین قرآن در اوان قرن اول هجری را تأیید مینمایند. این سه مدرک عبارتاند از کتیبههای قرآنی بر دیواره قبه الصخرهٔ در بیت المقدس مربوط به دوره خلافت عبدالملک بن مروان (۶۵ - ۸۶ هجری) ؛ نوشتههای قرآنی مربوط به دوره خلافت ولید بن عبدالملک (بیست سال بعد از مورد پیشین)، که بر دیواره مسجد جامع مدینه حک شده بودهاند؛ و نهایتاً اشاراتی که در منابع تاریخی آمده است و حکایت از آن در اواخر قرن اول و اوائل قرن دوم هجری در مدینه، گروه وجود داشتند که تخصص آنها استنساخ قرآن بوده است.
بنابر نظر عموم علمای اهل سنت، قرآن در زمان ابوبکر و عمر، از روی نوشت افزارهای پراکنده جمع آوری شد و، در زمان خلیفه سوم، نهایتاً یک متن «معتبر و رسمی» از قرآن تهیه گردید. اما در دهههای اخیر این اعتقاد به لحاظ تاریخی از طرف مستشرقان زیر سؤال برده شد.
در اوایل قرن بیستم، مستشرقی به نام آلفونس مینگانا (۳۷۹) ادعا کرد که قرآن چند دهه دیرتر از آنچه ادعا میشود، یعنی در زمان حکومت عبدالملک بن مران (۶۵ - ۸۶ هجری) تدوین شده است. در سالهای ۱۹۷۰، مستشرق دیگری به نام جان ونزبرو (۳۸۰) از این هم فراتر رفت و بر پایه تحلیلهای زبان شناختی مدعی شد که هیچ دلیل و مدرکی دال بر وجود یک متن «معتبر و رسمی» (۳۸۱) از قرآن، تا قبل از پایان قرن هشتم میلادی (اواخر قرن دوم هجری) وجود ندارد.
ونزبرو از یک سو به بررسی خود قرآن میپردازد و طبیعت آن را نمایانگر تحولی سازمند (۳۸۲) در آن میداند و توضیح میدهد که این متن از نقلهایی کاملاً مستقل فراهم آمده است که هر یک تحولی دراز آهنگ را از سرگذراندهاند تا در نهایت با بهرهگیری از معدودی ساختارها و شیوه بلاغی (۳۸۳) به صورت یک مجموعه واحد، کنار هم قرار داده شدهاند.
او از دیگر سوی، صحت گزارشهای تاریخی مسلمانان را زیر سؤال میبرد و تمام آنچه را در روایات اسلامی درباره وحی و زندگی پیامبر اکرم (ص) آمده است، صرفاً گزارشهایی میداند که تنها در منابع متأخر اسلامی، به مانند تفاسیر قرن ۸ و ۹ میلادی، یافت میشوند و بس. بیرون از این مجموعه، شاهدی بر صحت آنها وجود ندارد؛ بدان سان که این مطالب را نمیتوان در منابع تاریخی غیر مسلمانان هم عصر با دوران بعثت و بعد از آن یافت. بر همین اساس، او نتیجه میگیرد مراحلی را که قرآن طی کرده است با به صورت یک متن «معتبر و رسمی» درآمده و نیز نقشی که در پیدایش و تکامل جامعه اسلامی داشته است، دقیقاً مشابه روندی بوده است که کتاب مقدس یهودیان از سنت شفاهی تا تدوین گذرانده است.
ونزبرو، در تأیید دیدگاههای خود از استنتاجهای مستشرق دیگری به نام یوزف شاخت (۳۸۴) نیز بهره میگیرد. شاخت در تحقیقات خود میکوشد تا نشان دهد قرآن تا پیش از قرن ۹ میلادی به عنوان منبعی برای استخراج قوانین و احکام مورد استفاده نبوده است. ونزبرو این امر را حاکی از آن میگیرد که تا این تاریخ متن معینی از قرآن به عنوان یک «متن رسمی و معتبر» تدوین نشده بوده و جامعه با آن آشنایی و انس نداشته تا از آن در قانون گذاری بهرهگیرد (ص ۲).
با این همه، تحقیقات ونزبرو به لحاظ ارائه تحلیلهای زبان شناختی از متن قرآن بسیار ارزشمند میباشند. اگر چه، چنین تحلیلهایی از قرآن بیسابقه نیستند، اما کار او به لحاظ دقت و نکته سنجی و بررسی همه جانبه از القائات و معانی ضمن متن قرآن، ممتاز میباشند. این اثر تاریخ شناسان تاریخ صدر اسلام را به چالش فرا میخواند تا ملاحظات مفید و غیر قابل انکار او را با شواهد تاریخیای از نظر دور داشته، درآمیزند و این دوره را از نوبازسازی کنند.
در این بررسی باید توجه داشت که تحلیلهای تاریخی او، به طور کلی تحت تأثیر این پیش فرض است که تاریخچه تدوین کتاب مقدس بر تاریخ اسلام، قابل تعمیم است.
آنچه هماوردی با آن بسی دشوارتر خواهد بود، نتیجهای است که بدان تصریح نکرده، اما از سخنان او به طور ضروری استتناج میشود و آن اینکه تمام گزارشها و روایات مسلمانان درباره تاریخ صدر اسلام، جعلی هوشمندانه است؛ جملی بدان حد مؤثر و آنچنان فراگیر که هیچ ردی از شواهد مستقل بر خلاف آن، باقی نگذاشته است.
موضوع دیگری که از نتایج تحقیقات ونزبرو متأثر میشود، مسئله تاریخ نگارش نسخههای کهن قرآن است. بنابر ادعای او، هیچ یک از این نسخهها نمیتوانند متعلق به دوره امویان و حتی اوایل دوره عباسیان باشند، در این میان نسخههای صنعا بیش از همه درخور بحث است. این نسخه از قرآن که در سالهای ۱۹۷۰ در صنعای یمن، پیدا شده، متعلق به اوایل هشتم میلادی دانسته شده است. در حالی که بنابر نظر ونزبرو، این تاریخ پذیرفتنی نیست و تاریخ صحیح سالها بعدتر است.
مقاله حاضر میکوشد تا شواهدی تاریخی ارائه کند که ونزبرو به آنها توجه نکرده و با برداشتهای تاریخی او، در تعارض میباشند.
۱) کتیبه قبهٔ الصخره
یکی از مهمترین شواهدی که میتوان وضعیت قرآن را در قرن اول هجری، بنمایاند، دو کتیبه بلندی است که دور تا دور ساختمان هشت ضلعی قبه الضحره را از خارج و داخل پوشانده است. این کتیبهها که در زمان عبدالملک بوجود آمدهاند، در حال حاضر، جز با تغییر اندکی در نام خلیفه، (مأمون به جای عبدالملک) همچنان دست نخورده باقی ماندهاند. متن اصلی کتیبه ترکیبی است از شهادتین همراه با فرازهایی از آیات مختلف:
ادغامی از آیه اول سوره ۶۴ و آیه دوم سوره ۵۷، آیه ۵۶ سوره ۳۳ به طور کامل، آیه ۱۷۱ و ۱۷۲ سوره چهارم به طور کامل، آیات ۳۳ تا ۳۶ سوره ۱۹ با اندک تغییراتی در ضمائر و حرف عطف و آیه ۱۸ و ۱۹ سوره سوم به طور کامل. متن با شهادت به وحدانیت خداوند و قدرت کامل او آغاز میشود و با شهادت به پیامبری حضرت محمد (ص) و معرفی او به عنوان بندهای از بندگان خدا ادامه مییابد. تنبه بر این که مسیح هم پیامبری بود همچون پیامبر خاتم، هدف اساسی این کتیبه را که هماوردی با عقیده مسیحیان در مهمترین شهر زیارتی ایشان بوده، مینمایاند. نوشته با یادآوری قیامت پایان میپذیرد.
این قرآن نوشت، از آن رو که با متن کنونی آیات مختلف قرآن، تطبیق میکند، حکایت از تدوین متن «معتبر و رسمی» قرآن دارد. اما تفاوتهای آن نیازمند توضیح میباشند. نویسنده مقاله در بیان این تفاوتها که در تغییر ضمائر و حذف عطف صورت گرفته، به شیوه متداولی که در جامعه اسلامی وجود داشته اشاره میکند و آن، استفاده خلاق از آیات قرآنی با اعمال تغییرات اندک در آن بوده تا عباراتی کامل و با معنی پدید آورد که در موقعیتهای مختلف نظیر خطبهها استفاده میشده است. نویسنده دو نمونه از این دست گزارشهای تاریخی را ارائه میدهد.
در مقابل این توجیه، او حتی این احتمال را که چه بسا، قرآن در همان دوره، تدوین شده باشد رد میکند و اظهار میدارد که سخت است بپذیریم قرآن در زمان عبدالملک تدوین شده باشد، اما از روال و چگونگی آیات در این کتیبه که در همان دوره تنظیم شده، متأثر نشده باشد. همچنان که بعید مینماید که بپذیریم مجموع عبارت ادغام شده از آیه ۱ سوره ۶۴ و آیه ۲ سوره ۵۷ که در این کتیبه دوبار هم تکرار شده، در واقع یک عبارت بوده، که به هنگام تدوین، از هم جدا شده و در دو قسمت مختلف قرآن نهاده شده است.
در کنار این کتیبه، سکههای ضرب شده همین دوران هم، تا آخر دوره امویان، در جریان بودهاند، میتوانند مورد استناد قرار گیرند. بر این سکهها، شهادت به یگانگی خداوند، سوره توحید بدون بسمله و قل، و بخشی از آیه ۳۳ سوره توبه با تغییراتی جزئی، ضرب شده است.
۲) کتیبههای مسجد النبی
اما ارزشمندتر از اینها، نمونهای که میتواند، قالب کلامی (۳۸۵) قرآن را نشان دهد، قرآن نوشتههایی است که بر دیوار قبله در مسجد النبی حکاکی شده بوده است.
این نوشتهها مدتهاست از بین رفتهاند، اما چندین گزارش تاریخی از منابع اسلامی و غیر آن، در اختیار است. این نوشتهها از باب مروان (باب السلام) در دیوار غربی شروع میشده و دور تا دور ضلع جنوبی تا ضلع قبله، و از آنجا تا ضلع جنوب شرقی یعنی باب علی (ع) و باب جبرئیل امتداد داشته است. این کتیبه با سوره حمد شروع میشده که پس از آن از سوره شمس تا آخر قرآن (سور ۹۱ تا ۱۱۴) را به طور کامل با همین ترتیب فعلی قرآن، گزارش میکرده است.
تاریخ آن به زمان بازسازی مسجد در دوره حکومت پسر عبدالملک یعنی ولید (۸۶ - ۹۶ هجری) بر میگردد که بین سالهای ۸۸ تا ۹۱ توسط شهردار او در مدینه، عمر بن عبدالعزیز، صورت گرفته است. این قرآن نوشتهها از آن جهت مهم هستند که نشان میدهند ترتیب سورههای ۹۱ تا ۱۱۴ تا زمان تهیه آن در سال ۹۱، در متن قرآن معین شده بوده است؛ همچنان که ردیف شدن سورههای کوتاه را میتوان حاکی از آن گرفت که به طور کلی مرتب کردن تمام قرآن به ترتیب طول سورهها، تا این زمان، کامل شده بوده است.
نویسنده، به طور ضمنی مستند دیگر ونزبرو را نیز رد میکند و آن اینکه او عدم استفاده از قرآن را تا پیش از قرن ۹ میلادی برای استخراج احکام فقهی، دلیلی عدم الفت جامعه با این متن و، در نتیجه، جمع آوری دیر هنگام قرآن دانسته بود. نویسنده تصریح میکند. شواهد کافی در دست است که نشان میدهد در دوره امویان، جامعه به طور کامل و کافی با قرآن آشنا بوده که بتواند در مباحث سیاسی به منظور اثبات مشروعیت سیاسی و همچنین برای تبلیغات مذهبی از قرآن بهره گیرد.
۳) استنساخ قرآن
در کنار این قرآن نوشتههای گوناگون، شواهد غیر مستقیم دیگری نیز وجود دارند که بر تدوین متن «معتبر و رسمی» قرآن دلالت دارند. از جمله میتوان به لقبی اشاره کرد که تاریخ نگاران و فراهم آورندگان فرهنگهای انساب بدان اشاره دارند و آن لقب «صاحب المصاحف» است که مؤلف مراد از آن را «استنساخ مصحف قرآن» میداند (ر.ک. ص ۱۱، پاورقی ۵۱) او با بررسی منابع تاریخی، به طور مشخص سه نفر را در مدینه، در ربع آخر قرن اول، مشخص میکند که چنین عنوانی داشتهاند و حرفه آنها استنساخ قرآن بوده است.
همچنان که محلهای در مدینه، به همین گروه اختصاص داشته است که در آن قرآن استنساخ و معامله میشده است. وجود چنین متخصصانی در جامعه مدینه، حکایت از آن دارد که در آن سالهای اولیه، نه تنها متن معتبر و رسمی قرآن تدوین شده، بلکه این متن کاملاً در جامعه جا افتاده و تقاضاهای فراوانی برای آن، به منظور استفادههای عمومی در مساجد و مدارس وخصوصی، توسط متمکنان و مؤمنان بوده است. مهم آن است که نمیتوان احتمال جعلی بودن این مطلب را پذیرفت، چرا که این حقائق بر گرفته از جزئیات بسیار پراکنده و مطالب جانبی گزارشها هستند و آنقدر جزئی و بیاهمیت بودهاند که نمیتوانند بخشی از یک جعل آگاهانه بوده باشند.
در کنار این همه، رسم الخطی که در قرآن نوشتهها وجود دارد - به عنوان نمونه، آنچه در قبهٔ الضحرهٔ به کار رفته است - تحول روشنی را در خط عربی، نسبت به نوشتههای پیش از آن دارد که این همه نتیجه به وجود آمدن گروهی حرفهای در استنساخ قرآن است که رسم الخط معینی را با سبک خاصی برای نگارش قرآن پایهگذارده بودند که علاوه بر شیوهای خاص در نوشتن حروف، از آرایههایی برای تفکیک تقسیمات متن، استفاده میکردهاند.
سرانجام باید نتیجه گرفت که شواهد متعدد و مختلف، قول مسلمانان را مبنی بر تدوین متن معتبر و رسمی قرآن در دوره حکومت خلیفه سوم، تأیید میکنند.
استل ولان
۳۷۹)
.۲۹۳-۲۹۶ .pp (۱۹۷۹) in his review of Quranic Studies in JSS ,Juynboll .G.H.A .
ینبل در این نقد و معرفی خود بر کتاب مطالعات قرآنی این عجز را به نحو کامل بیان میکند: «آنچه پذیرفتن نظریه ونزبرو را این چنین دشوار میسازد، تفاوت روشن در سبک و محتوای سور مکی از مدنی است» (ص ۲۹۴). فضل الرحمان نیز در فصل دوازدهم همین کتاب و نیز در صفحه xvi از مقدمه کتابش، مضامین اصلی قرآن، سخنی مشابه درباره ضرورت ترتیب تاریخی (آیات و سور) به دلیل نظریه نسخ میگوید. وی نسخ را نه به معنای الغای فقهی و حقوقی، بلکه مساوی با حذف خود آیه میداند و به هیچ روی دو نظریه رقیب، یعنی نظریه برتن (اشاره به عادات و اعمال یهودی جایگزین شده)، و نظریه ونزبرو (اشاره به لغو رخصت گذشته) را مورد توجه قرار نمیدهد. هر یک از این دو راه حل رقیب آن «ضرورت» ترتیب تاریخی را رفع میکنند.
(۳۸۰)
Alphonse Mingana .
(۳۸۱)
canonical .
(۳۸۲)
organic .
(۳۸۳)
organic .
(۳۸۴)
rhetorical conventions .
(۳۸۵)
Joseph Schacht .
۳۷۹)
.۲۹۳-۲۹۶ .pp (۱۹۷۹) in his review of Quranic Studies in JSS ,Juynboll .G.H.A .
ینبل در این نقد و معرفی خود بر کتاب مطالعات قرآنی این عجز را به نحو کامل بیان میکند: «آنچه پذیرفتن نظریه ونزبرو را این چنین دشوار میسازد، تفاوت روشن در سبک و محتوای سور مکی از مدنی است» (ص ۲۹۴). فضل الرحمان نیز در فصل دوازدهم همین کتاب و نیز در صفحه xvi از مقدمه کتابش، مضامین اصلی قرآن، سخنی مشابه درباره ضرورت ترتیب تاریخی (آیات و سور) به دلیل نظریه نسخ میگوید. وی نسخ را نه به معنای الغای فقهی و حقوقی، بلکه مساوی با حذف خود آیه میداند و به هیچ روی دو نظریه رقیب، یعنی نظریه برتن (اشاره به عادات و اعمال یهودی جایگزین شده)، و نظریه ونزبرو (اشاره به لغو رخصت گذشته) را مورد توجه قرار نمیدهد. هر یک از این دو راه حل رقیب آن «ضرورت» ترتیب تاریخی را رفع میکنند.
(۳۸۰)
Alphonse Mingana .
(۳۸۱)
canonical .
(۳۸۲)
organic .
(۳۸۳)
organic .
(۳۸۴)
rhetorical conventions .
(۳۸۵)
Joseph Schacht .
منبع : بلاغ
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه روسیه مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت
هلال احمر بارش باران یسنا آتش سوزی پلیس قوه قضاییه تهران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش سازمان هواشناسی دستگیری
حقوق بازنشستگان قیمت خودرو بازار خودرو قیمت طلا قیمت دلار قیمت سکه خودرو دلار سایپا بانک مرکزی ایران خودرو کارگران
فضای مجازی سریال نمایشگاه کتاب تلویزیون مسعود اسکویی عفاف و حجاب سینما سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی
رژیم صهیونیستی آمریکا جنگ غزه فلسطین حماس اوکراین چین نوار غزه ترکیه انگلیس یمن ایالات متحده آمریکا
استقلال فوتبال پرسپولیس علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ برتر رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ
هوش مصنوعی تلفن همراه گوگل اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب بیمه بیماری قلبی دیابت کاهش وزن داروخانه رابطه جنسی