شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

تعصب


تعصب
● تعصب ناروا
بدیهی است که تعصب ناروا در میان تمام ملل و طوایف جهان کم و بیش وجود دارد و افراد واقع بین جانبداری بی‌جهت از فرد، گروه و عقیده‌ای را زشت و ناپسند می‌دانند و آن را نشانهٔ ضعف منطق و سستی دلیل و وجود گرایش‌های غیرانسانی در طرفدار تلقی می‌کنند و افراد مبتلا به این صفت برای حق جلوه‌ دادن کارهای خود می‌کوشند تا بر اعمال خویش لباس حق بپوشانند و آنرا یک عمل پسندیده جلوه دهند، اینگونه افراد می‌کوشند تا شاید بدین طریق خود را از فشار درونی وجدان برهانند.
● معنای تعصب
تعصب در لغت عرب از ریشه ”عصب“ به معنی رگ گرفته شده است و در گذشته هر نوع جانبداری به خاطر هم‌رگی و همبستگی را ”تعصب“ می‌نامیدند و اجتماعات خویشاوندی را که در میان قبایل مرسوم بود ”عصبهٔ“ می‌خواندند ولی اکنون این دو لفظ معنی اصیل و محدود خود را از دست داده است، اینجاست که گرایش‌های باطل و دور از منطق و عقل را ”تعصب“ می‌خوانند و به هر گروه و اجتماعی که (خواه در میان آنها پیوند خویشاوندی باشد یا نباشد) از چیزی بی‌دلیل و منطق طرفداری کند ”عصبه“ می‌گویند.
● آیاتی پیرامون تعصب
هنگامی که در قلب‌ها حمیت جاهلیت پروراندند (و نگذاشتند در عهدنامهٔ صلح حدیبیه کلمه بسم‌الله و رسول‌الله نوشته شود) پس پروردگار (در این هنگام) وقار و اطمینان خاطر را بر پیامبر خود و مؤمنان نازل فرمود و آنان را با کلمهٔ (اخلاص و مقام) تقوا ملازم کرد که آنها سزاوارتر (از دیگران) بر این مقام بودند و اهلیت آنرا داشتند و خداوند به همهٔ امور عالم و دانا است.
(اِذْ جَعَلَ الَّذینَ کَفَروُا فی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّهَٔ حَمِیَّهَٔ الْجٰاهِلَّیهِٔ فَاَنْزَلَ اللهُ سَکینَتَهُ عَلیٰ رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ وَ اَلْزَمَهُمْ کَلِمَهَٔ التَّقْویٰ وَ کٰانُوا اَحَقَّ بِهٰا وَ اَهْلَهٰا وَکٰانَ اللهُ بِکُلِّ شَیءٍ عَلیماً) (سورۀ فتح، آیهٔ ۲۶)
برای پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) و مؤمنین شایسته نبود که برای مشرکان (از خداوند) طلب آمرزش کنند هرچند از نزدیکانش باشند پس از آنکه بر آنها روشن شد که این گروه اصحاب دوزخند و استغفار ابراهیم برای پدرش (عمویش آزر) فقط بخاطر وعده‌‌ای بود که به او داده بود تا وی را به سوی ایمان جذب کند، هنگامی که برای او روشن شد که وی دشمن خدا است از او بیزاری جست چرا که ابراهیم مهربان و بردبار بود.
(مٰا کٰانَ للِنَّبِیِّ وَالَّذینَ آمَنُوا اَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکینَ وَلَوْ کٰانُوا اُولی قُرْبیٰ مِنْ بَعْدِ مٰا تَبَیَّنَ لَهُمْ اَنَّهُمْ اَصْحٰابُ الْجَحیمِ وَ مٰا کٰانَ اسْتِغْفٰارُ اِبْرٰاهیمَ لِاَبیهِ اِلاّٰ عَنْ مَوْعِدَهٍٔ وَ عَدَهٰا اِیّٰاهُ فَلَمّٰا تَبَیَّنَ لَهُ اَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّٰهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ اِنَّ اِبْرٰاهیمَ لَأَ وّٰاهٌ حَلیمٌ) (سورهٔ توبه، آیات ۱۱۴، ۱۱۳)
در شأن نزول این آیات مفسران عالیقدر چنین می‌نویسند:
گروهی از مسلمانان به پیامبر اسلام گفتند آیا برای پدران ما که در عصر جاهلیت از دنیا رفتند طلب آمرزش نمی‌کنی؟ آیات فوق نازل شد و به همهٔ آنها اخطار کرد که هیچ کس حق ندارد برای مشرکان استغفار کند و جریان استغفار ابراهیم (علیه‌السلام) برای آزر در زمان حیاتش بود که خواستهٔ ابراهیم این بود که او مشرک از دنیا نرود ولیکن هنگامی که متوجه شد که او دشمن خدا است و مخالفتش از روی عناد است از او بیزاری جست.
و هنگامی که آیات ما بر آنها خوانده می‌شود می‌گویند شنیدیم (چیز مهمی نیست!) ما هم اگر بخواهیم مثل آن را می‌گویئم اینها افسانه‌های پیشینیان است (ولی دروغ می‌گویند و هرگز مثل آن را نمی‌آورند) و (به خاطر بیاور) زمانی را که گفتند پروردگارا اگر این حق است و از طرف تو است بارانی از سنگ بر ما فرود آر و یا عذاب دردناکی بر ایمان بفرست.
(وَ اِذٰا تُتْلیٰ عَلَیْهِمْ آیٰاتُنٰا قٰالُوا قَدْسَمِعْنٰا لَوْ نَشٰاءُ لَقُلْنٰا مِثْلَ هٰذٰا اِنْ هٰذٰا اِلّٰا اَسٰاطیرُ اْلاَوَّلینَ وَ اِذْ قٰالُوا اللّٰهُمَّ اِنْ کٰانَ هٰذٰا هُوَالْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَاَمْطِرْ عَلَیْٕنٰا حِجٰارَهًٔ مِنَ السَّمٰاءِ اَوِائْتِنٰا بِعَذٰابٍ اَلیمٕ) (سورهٔ انفال، آیه ۳۲-۳۱)
اینان در اثر شدت تعصب و لجاجت چنان می‌پنداشتند که آئین اسلام صددرصد بی‌اساس است وگرنه کسی که احتمال حقانیت آنرا بدهد این چنین برخود نفرین نمی‌کند.
در مجمع‌البیان در ذیل آیه از امام صادق (علیه‌السلام) چنین نقل شده:
پس از آنکه پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) علی (علیه‌السلام) را در غدیر خم به خلافت منصوب کرد فرمود: ”مَنْ کُنْتُ مَوْلٰاهُ فَعَلِیُّ مَوْلٰاهُ“ این مسأله آنجا اتفاق افتاد و نعمان بن حارث قهری (که از منافقین بود) خدمت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) آمد و گفت از ما خواستی که شهادت به توحید ونفی بتها و گواهی به رسالت تو بدهیم، چنین کردیم و نیز دستور جهاد و حج و روزه و نماز و زکات دادی همه پذیرفتیم، ولی به اینها قناعت نکرده و این پسر (منظورش علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) است) را خلیفه کردی و گفتی ”مَنْ کُنْتُ مَوْلٰاهُ فَعَلِیُّ مَوْلٰاهُ“ آیا این سخن از تو است یا دستوری از طرف خدا؟
پیامبر فرمود: به خدائی که جز او معبودی نیست از ناحیهٔ خدا است، نعمان در حالی که از شدت ناراحتی برخود می‌پیجید گفت: (اَللّٰهُمَّ اِنْ کٰانَ هٰذٰا هُوَالْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَاَمْطِرْ عَلَیْنٰا حِجٰارَهًٔ مِنَ السَّمٰاءِ) خدایا اگر این مطلب واقعیت دارد پس سنگی از آسمان برما بفرست و ...“ چیزی نگذشت که سنگی بر او سقوط کرد و کشته شد.
این حدیث (حدیث غدیر) منافات با آن ندارد که آیهٔ مذکور در مورد منکرین قرآن نازل شده باشد زیرا شأن نزول آیه جریان نعمان نبوده بلکه نعمان در نفرین خود از آیه‌ای که قبلاً نازل شده بود اقتباس کرد و این نظیر آن است که ما در دعاهای خود از قرآن اقتباس می‌کنیم و مثلاً می‌گوئیم ”رَبَّنٰا آتِنٰا فِی الدُّنْیٰا حَسَنَهًٔ وَ فِی اْلآخِرَهِٔ حَسَنَهًٔ “
آن هنگام که به پدرش (آزر) و قوم او گفت این مجسمه‌های بی‌روحی را که شما همواره پرستش می‌کنید چیست؟ گفتند ما پدران خود را دیدیم که آنها را عبادت می‌کردند. گفت مسلماً هم شما و هم پدرانتان در گمراهی آشکار بوده‌اید.
(وَ اِذْقٰالَ لِأَبیهِ وَ قَوْمِهِ مٰا هٰذِهِ التَّمٰاثیلُ الَّتی اَنْتُمْ لَهٰا عٰاکِفُونَ قٰالُوا وَجَدْنٰا آبٰائَنٰا لَهٰا عٰابِدینَ قٰالَ لَقَدْ کَنْتُمْ اَنْتُمْ وَ آبٰائُکُمْ فی ضَلٰالٍ مُبینٍ) (سورهٔ انبیاء، آیه ۵۴-۵۲)
این همان تعصب بی‌موردی است که انسان بدون دلیل از نیاکان خود پیروی می‌کند و در جامعه نظائر آن بسیار است.
● روایاتی دربارهٔ تعصب
از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) نقل شده که فرمود:
کسی که تعصب ورزد یا نسبت به او تعصب بورزند (در صورتی که به آن تعصب راضی باشد) رشتهٔ ایمان را از گردن خویش باز کرده است.
(مَنْ تَعَصَّبَ اَوْتُعُصِّبَ لِهُ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَ اْلایٰمانِ مِنْ عُنُقِهِ) (اصول کافی، ج۲، ص ۳۰۸)
از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه‌ و‌آله وسلم) نقل شده که فرمود:
هر کسی در دلش به اندازهٔ دانهٔ خردلی تعصب باشد خداوند او را در روز قیامت با اعراب جاهلیت مبعوث می‌کند.
(مَنْ کٰانَ فی قَلْبِهِ حَبَّهٌٔ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ عَصَبِیَّهٍٔ بَعَثَهُ اللهُ یَوْمَ الْقِیٰامَهِٔ مَعَ اَعْرٰابَ الْجٰاهِلِیَّهِٔ) (اصول کافی، ج۲، ص ۳۰۷)
امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) هر روز از شش چیز به خدا پناه می‌برد:
۱. شک
۲. شرک
۳. تعصب
۴. غضب
۵. بغی و ظلم
۶. حسد
از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده که فرمود:
همانا پروردگار شش دسته را به شش خصلت عذاب می‌کند: عرب را به خاطر تعصبشان، رؤسا را به خاطر تکبرشان، امراء را به جهت ظلمشان، فقهاء را به جهت حسدشان و تجار را به خاطر خیانتشان، اهل بادیه و ده‌نشینان را به خاطر جهلشان.
(اِنَّ اللهَ یُعَذِّبُ سِتَّهًٔ بِالسّتَّهِٔ اَلْعَرَب بِالْعَصَبِیَّهِٔ وَالدَّهٰاقِنَ بِالْکِبْرِ وَاْلاُمَرٰاءَ بِالْجَوْرِ وَالْفُقَهٰاءَ بِالْحَسَدِ وَالتُّجّٰارَ بِالْخِیٰانَهِٔ وَ اَهْلَ الرَّسْتٰاقِ بِالْجَهْلِ)
● آثار شوم تعصب
اگر انسانی تعصب یا حب و بغض بی‌مورد نسبت به کسی داشته باشد حقیقت را نمی‌فهمد و چه بسا که زشت را زیبا و زیبا را زشت تلقی کند قرآن مجید این حقیقت را با بیان بسیار لطیفی مطرح نموده و می‌فرماید:
آیا آنکس که عمل زشت او در نظرش زیبا جلوه می‌کند با آنکس که حقیقت‌جو است مساوی است.
(اَفَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً)
تعصب‌های غلط و سنّت‌های دور از منطق آنچنان انسان را کر و کور ساخته و تنزل می‌دهد که چه بسا از حیوان نیز پست‌تر گردد حیوان نسبت به فرزند خود در آغاز زندگی دلبستگی شدیدی دارد ولی تعصب آدمیزاد آنچنان غرائز و عواطف درونیش را سرکوب می‌کند که فرزندکشی برای او عملی زیبا جلوه می‌کند و چه بسا از آن لذت برده و افتخار نیز بنماید. قرآن مجید در این مورد می‌فرماید:
همچنین برای بسیاری از افراد مشرک کشتن فرزندان عملی زیبا و نیکو جلوه‌گر شده است.
(وَ کَذٰلِکَ زَیَّنَ لِکَثیرٍ مِنَ الْمُشْرِکینَ قَتْلَ اَوْلٰادِهِمْ) (سورهٔ انعام، آیه ۱۳۷)
و نیز می‌فرماید:
بگو آیا به شما خبر دهم که زیانکارترین مردم چه کسانی هستند؟ آنها که تلاش‌هایشان در زندگی دنیا گم (و نابود) شده ولی با این‌حال گمان می‌کنند که کار نیک انجام می‌دهند.
(قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِاْلاَخْسَرِینَ اَعْمٰالاً اَلَّذینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیٰوهِٔ الدُّنْیٰا وَهُمْ یَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً)(سورهٔ کهف، آیهٔ ۱۰۴)
و بالاخره انسان در اثر تعصبات و جهل مرکب طوری در مسیر غلط و انحراف می‌افتد که گمان می‌کند که کار نیک انجام می‌دهد ولی نمی‌داند که در واقع آتشی روشن کرده و با شعله‌های آن خود و جامعه‌ای را می‌سوزاند و امروزه مسأله تعصب در بین احزاب و گروه‌ها و سازمان‌ها بسیار دیده می‌شود: و چه بسا ممکن است که در اثر تعصب همان کاری که مشرکین و بت‌پرستان انجام دادند ما هم انجام دهیم و پناه می‌بریم به خدای بزرگ.
در اینجا سؤالی مطرح می‌شودکه آیا در اسلام تعصب جایز و مستحسن وجود دارد؟ در جواب می‌گوئیم خیر، تعصب در اسلام اطلاق می‌شود به مواردی که انسان پیروی کند از جمعیّتی بدون دلیل و در حالی که آن جمعیّت در خط انحرافی باشند والا اگر انسان پیروی از افراد صالح و شایسته کند نه تنها تعصب نیست بلکه در شریعت اسلام تشویق بدین امر شده، چنانکه از حضرت علی بن الحسین از عصبیت سؤال کردند؛ حضرت فرمود:
عصبیّتی که صاحبش به سبب آن به گناه می‌افتد این است که کسی بدهای قوم خود را بر نیکان قوم دیگر برتری دهد ولی دوست داشتن کسی قوم خود را عصبیّت نیست، بلکه یاری کردن قوم خویش را بر ستم، جزء عصبیّت است.
(اَلْعَصَبِیَّهُٔ التَّی یَأْثِمُ عَلَیْهٰا صٰاحِبُهٰا اَنْ یَرَی الرَّجُلُ شِرارّ قَوْمِهِ خَیْراً مِنْ خِیٰارِ قَوْمٍ آخَرینَ وَلَیْسَ مِنَ الْعَصَبِیَّهِٔ اَنْ یُحِبَّ الرَّجُلُ قَوْمَهُ وَلٰکِنْ مِنَ الْعَصَبِیَّهِٔ اَنْ یُعینَ قَوْمَهُ عَلَی الظُّلْمِ) (کافی، ج۲، ص ۳۰۸)


همچنین مشاهده کنید