چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا


داماد رفته گل بچینه!


بیچاره عروس حتی طعم شیرین عسل را از انگشت داماد نمی چشد، تورش را خودش بالا می زند و نیت می کند و قرآن را به دامن می گیرد.با یک ایمیل شروع شود یا با معرفی یک آشنا فرقی نمی کند، این عروس هنوز داماد را ندیده است. با یک تلفن شروع شود یا با نامه باز هم فرق نمی کند، ازدواج غیابی پا گرفته است.
ازدواج غیابی پدیده ای است که در سالهای اخیر رایج شده و در حال حاضر افزایش یافته است. در این نوع ازدواج به طور معمول یکی از دو زوج در پی آشنایی جزیی یا واسطه ای ، می پذیرد که بدون دیدن و دریافت اطلاعات و بی واسطه از زبان طرف مقابل ، به عقد ازدواج وی درآید.قصه در اکثر موارد این گونه است که دختر در کشور به سر می برد، با یک عکس و دریافت اطلاعات مختصر با مرد زندگی اش آشنا می شود و با همان عکس پای سفره عقد می نشیند.تحقیقات پژوهشگران نشان می دهند افرادی که به این شکل ازدواج می کنند، به طور معمول با مشکلات و معضلات خاصی روبه رو می شوند.به علت ناشناخته بودن شخصیت طرفین برای یکدیگر، این ازدواج ها در بیشتر موارد پایان خوشی ندارند. آنها نسبت به اخلاق ، روحیات و محیط زندگی همسر خود شناخت و آگاهی چندانی ندارند و مدت زمان آشنایی قبل از ازدواج نیز برایشان کوتاه یا هیچ است.
انتخاب همسر داخلی
بدون اعلام هیچ گونه آمار رسمی ، مصداق های عینی و زنده طی سالهای اخیر نشان می دهد که در پی مهاجرت بخش عمده ای از جوانان به خارج از کشور، موج جدیدی از افزایش علاقه آنها برای گزینش همسر از داخل کشور آغاز شده است.این در حالی است که بیشتر این افراد مایلند از آغاز زندگی مشترک ، همسر ایرانی خود را به خارج از کشور ببرند که این امر خود در شمار عوامل رشد مهاجرت محسوب می شود.از طرف دیگر فردی که در پی یک ازدواج غیابی به کشور دیگر مهاجرت می کند، قوانین حاکم را با ارزشها و هنجارهای حاکم بر جامعه ای که سالها در آن زیسته است متفاوت می بیند.در نتیجه مجبور می شود برای همگرایی با محیط، این ارزشها و هنجارها را کنار بگذارد و ارزشهای جامعه جدید را بپذیرد. وی در بهترین حالت ، با شخصی روبه رو است که سالها از فرهنگ کشور خود دور بوده و عقاید، علایق و حتی خواسته هایش فرسنگ ها با دنیای همسر جدیدش فاصله دارد.
دختر، فقط دختر ایرونی
گروهی از ایرانیان تلاش می کنند با ازدواج در خارج ، آن هم با همسری غربی برای خود تعلق اجتماعی ایجاد کنند و در نتیجه از مزایای آن بهره مند شوند.این افراد در امریکا، ژاپن ، کانادا و... به کار و تحصیل مشغولند و با توجه به معیارهای آزادی انتخاب همسر در آن کشورها عمل می کنند. اما عده ای دیگر ترجیح می دهند همسر ایرانی انتخاب کنند. می گویند زن غربی زن زندگی نیست.
مذهب درونی ندارد، با آداب و رسم و رسوم غربی بزرگ شده. دختر فقط ایرونی... در هر دو حالت زوج ها با مشکلات متفاوتی مواجه می شوند، اختلاف فرهنگی بین همسران گاه و بیگاه کمین می کند و باعث تنش می شود، ضمن این که همسر خارجی کمتر حاضر است برای زندگی به ایران بیاید و دختران ایرانی نیز گاهی حاضر به پشت پا زدن به همه مظاهر فرهنگی محیطی خود نیستند.
براساس احکام شرع ، ازدواج دایم مرد مسلمان با زن غیر مسلمان مجاز نیست ؛ مگر این که زن مسلمان شود. در ضمن بسیاری از مردان ایرانی معتقدند دختران غربی اغلب بی بند و بارند و در خانه بند نمی شوند.آنها بر این باورند دختران ایرانی کدبانو، خانه دار و مطیع هستند و مرد را به عنوان جنس برتر قبول دارند، در نتیجه در پی ازدواج ایرانی می روند.احمد شریفی در این خصوص می گوید: نقش ضمیر ناخودآگاه مرد ایرانی هم می تواند بسیار مهم باشد، آنچه مرد ایرانی از زن می فهمد، تصویر مادرش است ، زنی با ایثار و مهربان.در حالی که غربیان پایبندی به مهربانی ندارند. این مشاور حقوقی تضاد یا بحران هویت را در اثر اقامت در غرب عاملی می داند که مرد ایرانی نه می تواند باورهای سنتی خود را فراموش کند و نه می تواند از لذتها و پدیده های غربی چشم پوشد.شریفی معتقد است برای دختر ایرانی حداقل ۳ سال زمان نیاز است که به همسر خود که به طور غیابی به او بله گفته و به محیط جدید عادت کند. اما وی در این مدت طولانی به احتمال زیاد دچار افسردگی می شود.
ازدواج فرامرزی پلی به سوی آینده ای روشن!
ازدواج یکی از مهمترین رویدادهای زندگی هر شخص محسوب می شود، به همین دلیل انتخاب همسر باید با دقت و ظرافت خاصی صورت گیرد تا از هرگونه تضادی که در آینده ، مشکل ساز شود جلوگیری کرد.شریفی درباره نوع جدید تشکیل خانواده می گوید: در ازدواج های غیابی شخصی که داخل کشور زندگی می کند، به خاطر جاذبه زندگی در کشوری دیگر و رسیدن به زندگی مدل غربی تمام مسائل را به فراموشی می سپارد و بدون هیچ گونه دوراندیشی به ازدواج رضایت می دهد.اما پس از طی دوره ای کوتاه و عادی شدن جاذبه ها و دریافتن این مساله که زندگی در خارج از کشور چندان با رویاهایش قرابتی ندارد و نیز عدم حضور اطرافیان و بزرگترها که می توانند در مواقع لزوم کمکهای فکری و واسطه ای اعمال کنند، در اکثر مواقع دچار اختلافات شدید و تنش های زیاد خواهد بود.حمیدرضامهرعلی ،آسیب شناس نیز معتقد است : کسی که به دنبال یک ازدواج غیابی وارد کشور دیگری می شود اگر بخواهد با شخص مورد نظرش زندگی کند به طور حتم با دنیای ناشناخته ای از تمایلات ، انتظارات ، علایق و دیگر ویژگی های متفاوت روبه رو است.بنابراین در بسیاری از موارد نمی تواند توقعات طرف مقابلش را برآورده سازد. این توقعات با ارزشهای او در تضاد است و در نتیجه این ازدواج به بن بست می رسد. این آسیب شناس ، تضاد فرهنگی و تضاد شخصیتی بین فردی که در پی ازدواج غیابی مهاجرت کرده است و محیط اطراف را یکی از علل ناهنجاریهای روحی و رفتاری این افراد می داند.در این نوع ازدواج ها حتی اگر فردی که به صورت غیابی ازدواج کرده ، پایبند به مبانی اخلاقی و انسانی باشد و هیچ گونه انحراف اخلاقی نداشته باشد، باز هم تضادهای فرهنگی ناشی از سالهای دوری از وطن باعث می شود بسیاری از تنش ها و مشکلاتی که منجر به فاصله گرفتن معنوی زوج از یکدیگر می شود، به وجود آید.
وقتی که آرزوها فرو می ریزند
کتایون ص دختری است که سالها آرزوی رفتن به آن سوی مرزها را در سر داشت. بنابراین روزی که پسر یکی از دوستان خاله اش برای ازدواج به او معرفی شد، با خوشحالی از این پیشنهاد استقبال کرد.
فرهاد تا آن موقع حدود ۱۰سال از عمر خود را در امریکا گذرانده بود و به گفته خانواده اش سرمایه دار بوده و در حال گذراندن دوره دکتری بود.کتایون پس از ازدواج و مهاجرت به امریکا از رفتارهای مشکوک شوهرش متوجه شد که وی نه تنها از حداقل امکانات زندگی هم برخوردار نیست ، بلکه با افراد ناباب زیادی معاشرت دارد.
پس از مدتی فرهاد ناپدید شد و کتایون با پرس وجوهای زیاد دریافت شوهرش به زندان افتاده است. او هم با کمال ناامیدی به ایران بازگشت. افسانه الف نیز دختری است که برحسب یک تصادف به چنین ازدواجی تن داده است.او می گوید: چندی پیش در یک جشن تولد با خانمی آشنا شدم که برادرش در کانادا زندگی می کرد. به گفته این خانم برادرش فوق لیسانس کامپیوتر داشت و با ۸سال زندگی در کانادا بخوبی توانسته بود گلیم خود را از آب بیرون بکشد.افسانه ادامه می دهد: پس از چندی و با چند تماس تلفنی ، در محضر ازدواج غیابی کردم و پس از مدتی به کانادا رفتم ؛ ولی به محض رسیدن به فرودگاه با مردی که قد آن حداکثر ۱۵۰سانتی متر بود مواجه شدم و فهمیدم وی مبتلا به بیماری نانیسم (کوتولگی) است و خانواده او این موضوع مهم را از من پنهان کرده بودند.با دیدن این صحنه از هوش رفتم. بعد از آن هم در اولین فرصت به ایران آمدم ، از آن خانم شکایت کردم و طلاق غیابی گرفتم. کتایون و افسانه شاید از جمله خوش شانس ترین افرادی هستند که توانستند راهی برای بازگشت پیدا کنند چرا که بسیاری از این دسته افراد به محض مواجه شدن با این گونه مشکلات ، چنان در دنیای پیچیده غرب غوطه ور می شوند و خود را بیگانه و تنها می بینند که راهی برای بازگشت خویش به زندگی سابق نمی بینند.
با توجه به این که در جامعه ای زندگی می کنند که هیچ گونه سنخیتی با اخلاق ، رفتار و خواسته هایشان ندارد براثر فشارهای شدید روحی ، اجتماعی و احساسی برای پایان دادن به مشکلات ظاهری خود به خودکشی ، کارهای خلاف قانون و... روی می آورند.
منبع : روزنامه کیهان