جمعه, ۱۵ تیر, ۱۴۰۳ / 5 July, 2024
مجله ویستا

بررسی پدیده جهانی شدن در دو عرصه نظر و عمل


بررسی پدیده جهانی شدن در دو عرصه نظر و عمل
جهانی شدن در عرصه نظر
جهانی شدن یك فرآیند گریز ناپذیر و محتوم است كه در نتیجه انقلاب ارتباطات و تكنولوژی مدرن شكل گرفته و ابعاد آن بسیار گسترده است، این فرایند فواصل را یا از میان برداشته و یا بسیار نزدیك كرده است. ما اكنون شاهد گردش آزاد سرمایه و نیز ارزش ها هستیم و علاوه بر این جابجایی جغرافیایی و مهاجرت ها نیز شكل تازه ای به خود گرفته اند، این تحولات تصاعدی، منطق خود را بر مسایل گوناگون از جمله روابط بین الملل، مناسبات دولت ملی، اقتصادهای خرد و كلان، سیاست دولت ها و... تحمیل خواهد كرد. تحولات سریع در امر ارتباطات، صنعت و انتقال ارزش ها و همگانی شدن آنها باعث تحولات عظیمی در بسیاری از شاخه های علمی نیز شده است، یكی از حوزه های مهمی كه به بحث درباب تحولات اجتماعی و جهانی می پردازد جامعه شناسی و بخصوص جامعه شناسی سیاسی است.دكتر بشیریه بیان می كند كه جامعه شناسی كلاسیك به روابط حكومت و جامعه در محدوده دولت ملی مدرن می پردازد، همه مكاتب جامعه شناسی سیاسی كلاسیك بر روابط متقابل حكومت و جامعه و به ویژه تأثیرات تعیین كننده نیروها و ساختار اجتماعی بر قدرت سیاسی در چارچوب دولت ملی تمركز داشته اند، اما اینك با توجه به گسترش فرآیندهای جهانی شدن در عرصه های مختلف، موضوع و پارادایم اصلی جامعه شناسی سیاسی در حال تغییر است، در پارادایم جدید ساختارهای اقتدار در سطح جهانی، رابط میان حكومت ها و فرآیند جهانی شدن در عرصه های اقتصاد، سیاست، فرهنگ و ارتباطات و نیز هویت های فراملی طبقاتی، بخش های اجتماعی فراملی و غیره اولویت یافته اند.مثال فوق تنها نمونه ای از تغییر پارادایمی در علوم مختلف تحت تأثیر تحولات جهانی شدن است، به طبع دامنه این تغییرات در شاخه های دیگر علمی مانند علوم سیاسی و روابط بین الملل، حقوق، جغرافیا، ارتباطات، تكنولوژی و... وسیع تر است. به طور كلی جهانی شدن به مجموعه فرآیندهای پیچیده ای اطلاق می شود كه به موجب آن دولت های ملی به نحو فزاینده ای به یكدیگر مرتبط و وابسته می شوند و همین وابستگی و ارتباط است كه برای مفاهیم حاكمیت ملی و دولت های ملی مشكل آفرین شده است.جهانی شدن در حقیقت یكی از مراحل پیدایش تجدد و سرمایه داری جهانی است كه سابقه آن به قرن پانزدهم بازمی گردد، اما امروزه جهانی شدن بیشتر بر ابعاد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی این فرآیند كلی اطلاق می شود. به هر حال جهانی شدن همچنان با گسترش سرمایه داری در سطح جهانی مرتبط است و برخی نیز دموكراتیزاسیون، حقوق بشر، ارزش های غربی، آمریكایی شدن، زبان انگلیسی، اینترنت و... را از وجوه اصلی آن دانسته اند. از منظر فلسفی ایمانوئل كانت را می توان مهم ترین فیلسوفی دانست كه به طور جدی به اندیشیدن درباب صلح جهانی و یا یكپارچگی جهانی پرداخته است. كانت در كتاب «صلح جاویدان» جهانی را تصور و پیشنهاد می كرد كه در آن تمام دولت ها به طور داوطلبانه به عضویت و تبعیت از دولتی جهانی تن داده و با پیروی از نظام یكپارچه اقتصادی و مبادله آزاد كالا، سلاح ها را كنار گذاشته و تمام شرایط و ابزارهای مخاصمه را به دور می اندازند.در مقابل كارل ماركس در همان دوره تاریخی پیش بینی می كرد كه سرمایه داری مرزهای اروپا را پشت سر گذاشته و مبدل به نظامی جهانی می شود و این روند به برخورد درونی قدرت های سرمایه داری، قیام پرولتاریا در مركز و در نهایت فروپاشی نهایی نظام سرمایه داری منجر خواهد شد.ماركس و جریانات ماركسیستی علیرغم بدبینی خاص نسبت به جریان سرمایه و سرمایه داری در جهان، اما در نهایت به جهانی شدن امید وارند و آن را فرصتی برای ترویج و جهانی سازی ارزش های ماركسیستی و شكست ارزش های كاپیتالیستی می بینند. در كل این نوع نگاه ترس همراه با امید و ابزاری نگریستن به جهانی شدن به عنوان منفذی برای همگانی سازی ارزشهای خودی در بسیاری از ایدئولوژی های موجود در جهان است.فرانسیس فوكویاما متفكر ژاپنی الاصل آمریكایی نیز كه با طرح نظریه «پایان تاریخ و آخرین انسان» شناخته می شود، فرآیند جهانی شدن را حسن تعبیری برای آمریكایی شدن دانسته است. فوكویاما كه متأثر از تفسیر لیبرالی الكساندر كوژو از هگل است، لیبرال دموكراسی را نهایت و غایت پیشرفت تمدن بشری دانسته و نیروهای بازار را نیرومحركه اصلی جهانی شدن می پندارد كه در نهایت پروسه جهانی شدن را به سمت پیشرفته ترین كشور یعنی آمریكا هدایت می كنند ،به گونه ای كه آمریكایی شدن آینده محتوم جهان است. نمایندگان اندیشه كانت در قرن بیستم كه لحظه لیبرالیسم اجتماعی به عنوان چهارمین مرحله از مراحل تكوین لیبرالیسم را رهبری می كنند نیز تقریباً با همان استدلالات كانت از فرایند جهانی شدن حمایت می كنند.
جان راولز مهم ترین فیلسوف نوكانتی قرن بیستم با نگرشی مثبت به امر جهانی شدن بیان می دارد كه: جهانی شدن به عنوان دوره ای جدید كه پیشرفت های تكنولوژیك در حوزه ارتباطات، مسایل غیرجهانی را دارای بردی جهانی كرده است این زمینه را فراهم می كند كه جهانیان آسانتر از گذشته به اهداف مشترك خود دست یابند.راولز به دلیل متأثر بودنش از گرایشات سوسیالیستی تذكر می دهد كه این شكل جدید سرمایه داری نباید به بدهكاری بیشتر كشورهای توسعه نیافته منجر شود و سیاستگذاریها باید براساس و معیار افراد كم درآمد صورت بگیرد. در مقابل متفكران فراوان غربی و یا حتی شرقی طرفدار روند جهانی شدن كه در نهایت سرمایه داری را سخت افزار این فرآیند و ارزش های غربی را ارزش های غالب و نرم افزار این روند می دانند و همه چیز را با معیار آنها سنجش می كنند متفكرین دیگری قرار دارند كه بسیار نقادانه و بدبینانه به جهانی شدن می نگرند.ادوارد سعید متفكر فلسطینی الاصل آمریكایی با توجه به غلبه اطلاعات و تبلیغات آمریكا و غربی ها اساساً جهانی شدن را امپریالیسم معنی كرده و امپریالیسم فرهنگی را وجه بارز جهانی شدن می داند. سعید با نوشتن كتاب «شرق شناسی» اساساً شرق را زائیده غیریت سازی عامدانه غرب دانسته كه به این ترتیب تسلط بر شرق آسان تر صورت گرفته و گام مهمی در جهت هویت بخشی به خود انجام داده است. نقدهای ادوارد سعید بر لیبرالیسم و جهان بینی مدرن بسیار گسترده است.سعید پایه ای ترین اصول جهان بینی مدرن همانند اومانیسم را نپذیرفته و اشكالات اساسی بدان وارد ساخته است.در میان گرایشات چپ و جریانات موسوم به نئوماركسیستی افرادی همانند «هری مگداف» ، «سمیر امین» ، «پل سوئیزی» نیز در نهایت جهانی شدن را استعمار جدید و عملكردی امپریالیستی تفسیر كرده اند هر چند كه راه حل بسیاری از آنها خود نیز ماهیتی جهانی دارد و انقلابی جهانی را تجویز می كنند.جهانی شدن در عرصه عمل
فرآیند جهانی شدن را معمولاً در چهار حوزه فنی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ارزیابی می كنند.
در حوزه فنی و تكنولوژیك از یك طرف وقوع انقلاب صنعتی سوم در قرن بیستم و بیست و یكم، منجر به تحولات عظیمی در حوزه ارتباطات، مصرف و اطلاعات شده و از طرف دیگر این انقلاب دو قطب كشورهای به شدت توسعه یافته و به شدت عقب مانده را به وجود آورده است كه مهم ترین معیار تمایز آنها صنعت و تكنولوژی برتر و یا فقدان آن است.در حوزه اقتصادی به تبع تحولات فنی مذكور تغییرات بی سابقه ای رخ نموده است، جهانی شدن اقتصاد و سهولت در تجارت جهانی امكان اجرای سیاست های كینزی (دولت محور) را منتفی ساخته است و كنترل دولت های ملی بر فرآیندهای اقتصادی را كاهش داده است، به گونه ای كه بودجه بسیاری از شركت های بزرگ و چندملیتی از بودجه و درآمد كشورهای ملی بیشتر است و جهان به عرصه عملكرد شركت های بزرگ تبدیل شده است و این پدیده ای است كه تاكنون بشر تجربه آن را حتی در ذهن خود هم راه نمی داده است.
- در ادامه تحولات عرصه اقتصادی، حوزه سیاسی نیز متأثر شده است به گونه ای كه با ظهور و گسترش نهادهای سیاسی جهانی تحولات چشمگیری در حوزه قدرت و حاكمیت دولت های ملی و نظام بین الملل رخ داده است. سازمان ملل متحد، بانك جهانی، صندوق بین المللی پول، سازمان تجارت جهانی و ... عملاً قدرت تصمیم گیری كشورها را محدود ساخته اند. امروزه دولت های ملی مجبورند حتی در اتخاذ تصمیمات كاملاً داخلی و ملی مناسبات بین المللی و افكار عمومی جهانی را نیز مدنظر داشته باشند.
- در حوزه فرهنگی نیز تحولات عظیمی حادث شده است كه مهمترین آن شكل گیری «افكار عمومی جهانی» به عنوان یك مفهوم است كه مصداق آن مردمانی اند كه هر لحظه متأثر از تبلیغات و جهت گیری رسانه ها می توانند نسبت به موضوعات خاصی قضاوت كنند و به موضع گیری بپردازند، هیچ دولتی نمی تواند موضع و نظر مردم خود و یا جهانیان را به فراموشی بسپارد.به یمن انقلاب عظیم اطلاعاتی تبادل فرهنگی بسیار تسهیل یافته و هرگونه تحول جزیی در بخشی از جهان امكان تأثیر گذاری بر سراسر كره خاكی را داراست، هر چند آنچه در این بخش همانند سایر بخش ها غلبه دارد، ارزش ها و فرهنگ های غربی- آمریكایی است. برآیند تحولات در چهار عرصه فوق، جهان را به سمتی هدایت كرده كه مك لوهان نظریه پرداز آمریكایی جهان را به دهكده ای تشبیه كرده كه دیگر مرزهای كشورها مصنوعی و كم اعتبار شده اند به گونه ای كه بسیاری از كشورها در مقابل این روند وضعیت وجودی تراژیكی دارند.بسیاری جهانی شدن را به صورت خلاصه «وابستگی متقابل» معنی كرده اند. قبل از آن كه به بررسی جزیی تر موضوع و موقعیت ایران در برابر روند جهانی شدن بپردازیم، باید گفت كه globalization در زبان انگلیسی به معنی تشكیل تمدن، فرهنگ و سیاستی جهانی با مشاركت مشاع كشورها است، اما واقعیت این جریان برخلاف مراد ادبیات انگلیسی است چرا كه در جهانی شدن به عنوان یك فرآیند، «اختیار» وجود ندارد، حقیقت جهانی شدن چیزی جز «جهانی سازی» نیست كه كشورهای غربی و در رأس آن آمریكا از جهت سیاسی با توجه به ارزش های لیبرالی سردمدار پیشبرد آن هستند. بدینسان در این فرآیند غرب سیاسی، غرب فرهنگی و غرب اقتصادی در كانون قرار گرفته و جهانی نشدن عملاً خالی از محتوا شد و غربی سازی واقعیت عینی و منطقی فرآیند موسوم به جهانی شدن است.ایده آل و شكل درست «جهانی شدن» عبارت است از فرآیندی كه در آن همه دولت های ملی و فرهنگ ها در شكل دهی فرهنگ و تمدنی جهانی سهیم باشند. امروزه جهانی شدن همانند بختكی سایه سنگینش را بر كشورها افكنده و به صورت سخت افزاری (كم رنگ شدن مرزهای ملی ...) و هم به صورت نرم افزاری (فرهنگ و ارزش ها...) موجودیت و تمامیت دولت ها را مورد تهدید قرار داده است به گونه ای كه اكثریت كشورهای جهان سوم در بحران شدید ارزش ها و منافع ملی و بین المللی به سر می برند.مهمترین مسائلی كه صاحب نظران جهان سوم مجبور به موضع گیری شده اند را می توان در پیوستن یا نپیوستن به سازمان تجارت جهانی، اخذ وام و كمك های خارجی، آزادسازی تجاری، نوع و نحوه برخورد با مظاهر فرهنگ غربی، استفاده از رسانه هایی همانند اینترنت و ماهواره و ... شناسایی كرد.موافقان روند جهانی شدن در ایران (جدای از مباحث فلسفی و روشنفكرانه) بیشتر در مركز پژوهش های وزارت بازرگانی و مركز تحقیقات جهانی شدن حضور دارند موافقان همگرایی با روند جهانی شدن، جهانی شدن را روندی محتوم دانسته كه باید ایران زمینه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی لازم را برای آن فراهم آورد. این دسته با تشبیه پیوستن به این فرآیند به سوار شدن ایران به كشتی توسعه نتیجه می گیرند كه تنها راه خروج از وضعیت عقب ماندگی ایران همراهی با این روند و ورود ایران به سازمان تجارت جهانی است. موافقان معتقدند با رقابتی شدن بازار در ایران اقتصاد از ركود خارج خواهد شد و از طرفی هم امكان دستیابی ایران به تكنولوژی و اطلاعات علمی تسهیل می شود.
از جهت فرهنگی این دسته نه تنها احساس نگرانی زیادی نمی كنند بلكه جهانی شدن را نیز راهی برای عرضه فرهنگ غنی ایرانی می دانند.به طور كلی موافقان آزادسازی و جهانی شدن به تلاش مهمی برای ترسیم واقعیت جهانی و نسبت آن با ایران حداقل تاكنون عرضه نكرده اند. به عنوان مثال وضعیت ایران به عنوان كشوری با تنوع قومی خاص و موقعیت آن در صورت تكامل بیشتر جهانی شدن چگونه خواهد بود پرسشی است كه هنوز برای آنها به مسأله تبدیل نشده و بدان نپرداخته اند.صاحبنظران منتقد و مخالف روند جهانی شدن از دست رفتن استقلال هویتی و فرهنگی كشورها و تضعیف و فروپاشی اقتصادی را مهمترین دلایل مخالفت خود دانسته اند. در ایران دغدغه هویت و تعلقات ایدئولوژیكی مهمترین انگیزه مخالفان است. این دسته جهانی شدن را اساساً مساوی با لیبرالیزه كردن جهان و ایران دانسته كه منجر به سلطه نهایی آمریكا خواهد شد، در گرایشات افراطی تر گاه جهانی شدن را به ایران زدایی و اسلام زدایی نیز تعبیر كرده اند. این دسته نیز نسبت به تكنولوژی و تحولات فنی دارای نگرش خاصی هستند و معتقدند استفاده از آخرین نسل تكنولوژی و علوم فنی به صورت كلی و بدون توجه به خاستگاه آن مفید است، اما تأكید می كنند كه هر تكنولوژی مناسب كشور ایران نیست، بلكه باید از نوع تكنولوژی هایی بهره گرفت كه هماهنگ با ویژگی های داخلی ایران همانند جوان بودن جمعیت، حجم عظیم ۱۴ درصدی نیروی بیكار در كشور، وضعیت خشك و گرم آب و هوایی ایران و از همه مهمتر متناسب با روحیه اسلامی- ایرانی مردم باشد، در غیر این صورت نیازی به اتخاذ آنها دیده نمی شود و در صورت اخذ، از مظاهر تجمل، بی برنامگی و یا مدگرایی خوانده می شود.از مهمترین انتقادات ایدئولوژیكی كه به جهانی شدن صورت گرفته نسبت به اصول پایه ای جهانی شدن است كه بدون شك حاكمیت ارزش هایی را ترویج می كند كه با حاكمیت جریانات و ارزش های الهی در تعارض قرار می گیرد. مخالفان معتقدند ارزش های جهانی فقط مخصوص خداوند است و جهانی شدن ارزش های غربی، اساساً بی معنی و مضر است و باید با آگاه كردن مسلمانان و بخصوص شیعیان در مقابل این روند ایستادگی كرد.
تكمله
در بالا به برخی از جریانات عملی و مباحث نظری پیرامون ماهیت جهانی شدن و مواضع حامیان و مخالفان آن اشاره شد.همان طور كه در بالا آمدن جهانی سازی خارج از توان كنترلی ایران و یا سایر كشورهای جهان سوم در حال انجام است، مهمترین و عملاً تنها سؤالی كه همه كشورهای مخاطب آن با آن روبه رویند پرسش بنیادین چه باید كرد؟ است. چگونه می توان راهبردی اندیشید كه منافع ملی را در پرتو ملاحظات بین المللی تأمین كند؟ چگونه می توان با جهانی شدن به عنوان فرآیندی در حال تحقق و تكامل همراهی كرد و از طرفی مانع پیدایش و ظهور ناسیونالیسم قومی در ایران شد؟ و... سؤال های دیگر كه مشكل بتوان بدانها پاسخی جامع داد. آنچه مهم است این كه مسئولان كشور ایران باید با در نظر گرفتن مقدورات ملی و محذورات بین المللی به تأمین منافع ملی بیندیشند كه تنها معیار ارزیابی موفقیت و شكست حاكمان است.آنچه كه در نهایت نتیجه یك رویه و بحران را رقم می زند نحوه مدیریت آن است. مدیریت صحیح فرهنگی و اجتماعی، بدان می انجامد كه هویت ایرانی در جهانی شدن نه تنها از بین نمی رود بلكه به فراخور غنای خود بقا و دوام می یابد. ایران و فرهنگ ایرانی همراه زبان فارسی هجمه های فراوانی را تا به امروز از سرگذرانده است، هجوم تازیان و دو قرن سكوت تمدن ایرانی، هجوم مغولها و... اما هیچ یك نتوانسته اند آن را از بین ببرند و حتی مهاجمان نیز به تدریج تسلیم توان و غنای فرهنگ ایرانی- اسلامی شده اند.و اینك پرسش عصر ما این است كه آیا با هجمه ارزش ها و آرمانهای غربی، فرهنگ و تمدن ایرانی دیگر بار نیز خواهد توانست از مهلكه سنگین جهانی شدن ارزش ها و فرهنگ ها به سلامت گذر كند یا این كه این بار و برای همیشه به تمدنهایی خواهد پیوست كه تنها در كتب تاریخ از آنها یاد می كنند؟
حبیب الله فاضلی
منبع : روزنامه همشهری