جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


هویت خفه‏شده یا فریاد


هویت خفه‏شده یا فریاد
فیلم فریاد براساس رمانی از رابرت‏گریوز در سال ۱۹۷۷ و به كارگردانی یرژی‏اسكولیموسكی ساخته شد و در سال ۱۹۷۸در جشنواره كن روی پرده رفت. شاید بهتر باشد تا كمی در مورداسكولیموسكی و ساخته‏های او بدانیم و باشناختی نسبی به سراغ محتوای فیلم فریادبرویم. یرژی اسكولیموسكی لهستانی‏تبار،فیلمسازی است درون‏نگر، بی‏قاعده وعاشق خشونت و وحشی‏گری ذاتی. او كارسینمایی خود را در دهه شصت و بافیلمهایی چون دستها بالا، آغاز كرد و فریادو انتهای ژرف قدرت بالای سینمایی خود رابه جهانیان نشان داد. او با اینكه در یك دوره‏ركود با فیلمهایی نه‏چندان قوی واستخواندار، ماجراهای ژرار، شاه، بی‏بی،سرباز و چند فیلم دیگر را در پرونده‏سینمایی خود ثبت كر؛ اما با این احوال و باگذار از این دوره بازگشتی مقتدرانه بافیلمهایی همچون انتهای ژرف و فریادداشت و مهارت و تفكرات عمیق خود درزمینه وجود هستی و ضمیر تكامل‏نیافته هرفرد را با زبان سینما به اثبات رساند.یرژی فیلمسازی را در همان آكادمی‏ای‏فراگرفت كه رومن پولانسكی فیلمساز قدرلهستانی هم‏دوره او بود، با اینكه یرژی وفیلمهایش خشونتی ذاتی و سبك و سیاق‏خاص مربوط به خود را دارند ولی هیچگاه‏از لحاظ وحشیگری و خشونت به پای‏همتای خود رومن پولانسكی نمی‏رسد.یرژی اسكولیموسكی همچنین در اولین‏فیلم بلند رومن پولانسكی، چاقو در آب هنرو نبوغ خود را در نگارش فیلمنامه به منصه‏ظهور رساند.فیلم از میدان كریكت آغاز می‏شود وحول محور همین بازی تا پایان پیش‏می‏رود. به قول بعضی منقدان مخالف ویكسونگر این فیلم شرح حال بازی كریكت‏است. فیلم در ظهر تابستانی ملایم، از میدان‏مسابقه كریكت كه با نگاه كنجكاوانه یك گله‏گاو كه بهت‏زده آن را نظاره می‏كنند و رأس‏باریك كلیسای محلی از دوردست، از بالای‏میدان درختان، ناظر آن است. در اتاق‏چرخدار كوچك مخصوص ثبت امتیازات،یك تماشاگر، داستانی را برای تماشاگردیگر تعریف می‏كند، اما در این اثنا به غیر ازصدای گوشخراش طاووسی كه آرامش‏محیط را هر از چند گاهی به هم می‏زند،اوضاع و احوال آرام به نظر می‏رسد، ولی درآخر روز سه نفر مرده‏اند.اسكولیموسكی‏تكیه‏گاهها و ظواهر هویت ملی را باامانتداری انكارناپذیری حفظ و حراست‏می‏كند و سپس در هر فرصتی برای تخریب‏آن دست به كار می‏شود: مسابقه كریكت‏مربوط به افراد تیمارستانی محلی است كه‏رفتارشان بندرت باعث ناراحتی و آشفتگی‏می‏شود و در نگاه اول بسیار ساده و آرام‏است، ولی زمانی كه سخنگوی آنها از مردی‏صحبت می‏كند كه بر اثر فریاد خود باعث‏مرگ می‏شود، از آن به بعد آرامش بیننده رابه هم زده و یا یك جور آنارشی درونی رادر دید و بطن مخاطب جاری می‏سازد. فیلم‏از بازی به داستان و از داستان به بازی‏حركت می‏كند، هر دو ناممكن به نظرمی‏رسند و هر دو، در مسیر معین خود،واقعی جلوه می‏كند. فیلم به نحوی خیره‏كننده و خاص توسطمایك مولوی فیلمبرداری شده است؛ مایك‏مولوی پیش از این در فیلمهای قابل توجهی‏همچون پروفسور مانس و گشت و گذار بانیكلاس روگ و در پرتقال كوكی و باری‏لیندون با استنلی كوبریك همكاری داشته‏است. اسكولیموسكی باز هم همانند انتهای‏ژرف فیلمی پر از پیچ و خم و اشارات لاینفك‏و حل‏ناشدنی ساخته است و علاوه بر اینهابیننده را با یك جور نهیلیسم فردی -اجتماعی مواجه می‏كند كه خیلی از منتقدان‏این توهم و ازخودبیگانگی او را نمی‏پسندند.ولی او در جایی می‏گوید: « ابهام و حس‏بیهودگی. من فكر می‏كنم كه ما در محاصره‏حس بیهودگی هستیم، معانی دوگانه ودیالكتیكی را می‏توان در هر چیز دید.می‏دانید من به عنوان یك شاعر كار را آغازكردم، من سه كتاب شعر منتشر كردم، ذهن‏من در مسیر تدعیهای شاعرانه تعلیم دیده‏بود. بنابراین ترسی ندارم كه از روایت‏مستقیم منحرف شوم، و با داستانی كه‏شخص را وسوسه می‏كند، تا هم باور كند وهم باور نكند احساس راحتی می‏كنم.» بیتس در داستان خود به خانه جان هرت‏هجوم می‏برد، او را با یك فریاد نمایشی‏مسحور می‏كند، همسر او (سوزان یورك) راكنترل می‏كند، و سرانجام توسط پلیس‏بازداشت می‏شود. نماهای مسحوركننده دوربین درسكانسهای فریاد كشیدن آلن بیتس؛ از نقاطقوت فیلم به حساب می‏آید.فریاداسكولیموسكی برخلاف داستان اصلی كه‏فقط حول موضوع آدمی است كه با فریادخود باعث مرگ می‏شود جدال میان دو مردرا دربر می‏گیرد: آلن بیتس و جان هرت.شروع فیلمهای اسكولیموسكی شباهت‏بسیاری به شروع فیلمهای دیوید لینچ و تاحدی كن لوچ دارد. اسكولیموسكی در فریادبسیار به بیكن و نقاشیهایش شباهت دارد؛آلن بیتس انسانی است آزارطلب ومازوخیست، كه تجربه‏های دردناكی راپشت سر می‏گذارد، حتی خوداسكولیموسكی می‏گوید: « او انسانی است‏كه اگر پول هنگفتی را به دست آورد بسیاراندوهگین می‏شود زیرا فكر می‏كند صرفاًچیزهای مزخرف را به قیمتهای خوب‏می‏فروشد.»آهنگساز مثل نقاشیهای بیكن انسانی‏است مچاله‏شده و در حال خفه شدن كه ازحس بیهودگی نه می‏تواند خودش را نجات‏دهد و نه جامعه اطرافش را.« اسكولیموسكی در جایی دیگر می‏گوید:«چه چیز بیهوده‏تر است، بیتس یا دنیای‏پیرامون او؟ آیا او به علت اینكه عادی نیست‏یك بیمار روانی است؟ شما چطور تشخیص‏می‏دهید كه یك درخت عادی است یا نه؟» اسكولیموسكی بعد از فیلمهای اولیه‏خود بخصوص در دو فیلم فریاد و انتهای‏ژرف رئالیسم دیداری خود را با انتزاع وتخیل تلفیق كرده و آثاری ماندگار و قابل‏بحث را ساخته است. در كل فیلم فریاداسكولیموسكی اثری ژرف و قابل تعمق‏است كه تا حد زیادی نگاه خاص كارگردان وتسلط او بر ابزار و امكانات را بخوبی نمایان‏می‏سازد، بطوری كه می‏توان با قرار گرفتن‏در قابهای دوربین مایك مولوی احساس‏پوچی و جهان‏بینی خاص اسكولیموسكی رالمس كرد.

علیرضا دیانی
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر


همچنین مشاهده کنید