جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


امپریالیسم و رسانه‌های عالمگیر


امپریالیسم و رسانه‌های عالمگیر
یکی از مهم‌ترین ابزار ایالات متحده برای گسترش نفوذ خود در عرصه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جوامع دیگر، توسل به رسانه‌ها است. در دنیای کنونی، رسانه‌های عالم‌گیر که غالباً‌در جهت منافع ایالات متحده حرکت می‌کنند، روز به روز بر دامنه و نوع فعالیت‌های خودر می‌افزایند؛ به طوری که جوامع سنتی و ریشه‌دار شرق و غرب را نیز سخت متاثر از خود ساخته‌اند.
بی‌شک تداوم چنین جریانی در گروی گسترش و تقویت بیشتر رسانه‌ها است؛ رسانه‌هایی که به طور پنهانی در خدمت سیاست‌ها و اندیشه‌های دولت‌مردان غربی هستند.
عموماً عصر حاضر با مشخصه‌هایی چون جهانی‌سازی، انقلاب تکنولوژیکی و اعطای آزادی شناخته می‌شود. در چنین شرایطی، رسانه‌ها و ابزار ارتباطی نقشی مهم و شاید هم تعیین کننده دارند. بی‌شک جهانی‌سازی اقتصاد و فرهنگ، بدون حضور رسانه‌های تجارت‌مآب عالم‌گیر که در جریان فعالیت‌شان به مبلغین بازار تبدیل شده‌اند و به مصرف‌زدگی دامن می‌زنند، میسر نمی‌باشد.
ماهیت واقعی انقلاب تکنولوژیکی نیز توسعه بنیادین در عرصه ارتباطات دیجیتالی و گسترش دامنه و حوزه توانایی کامپیوترها است. همواره این گونه استدلال می‌شود که با حضور تکنولوژی‌های نوین ارتباطی و نیز بازارهای جهانی، دیگر دوران سخت حکومت‌های خودکامه و پلیسی احیا نخواهد شد.
در نظر شیپورچیان نظام سرمایه‌سالاری، از جمله توماس فریدمن نویسنده نشریه نیویورک تایمز، همه این مشخصه‌ها مبین ورود نسل بشر به عصر طلایی است. به نظر من، در چنین عصری که مردم سکوت کرده‌اند و صرفاً به خریدارانی تبدیل شده و اجازه داده‌اند تا بازار و تکنولوژی‌های موجود، خود را به رخ جامعه کشند، مفهوم جهانی‌سازی، آن‌ گونه که معمولاً تعریف می‌شود، مفهومی گمراه کننده است و باید آن را به نامی مناسب‌تر یعنی «نئولیبرالیسم» بنامیم. مفهومی که می‌توان آن را به مجموعه‌ای از سیاست‌های داخلی و بین‌المللی که خواستار استیلای اقتصادی بر همه امور اجتماعی و با صرف کم‌ترین نیرو و هزینه ممکن است، تعریف نمود. همواره نئولیبرالیسم با مفهومی عمیق یعنی توانایی بازارها برای استفاده از تکنولوژی‌های نوین پیوند خورده است و از همین روست که هسته سیاست‌های نئولیبرالیستی، بازسازی و نظام بخشیدن به بازارهای تجاری و رسانه‌های تجارت‌مآب است.
در اینجا من برآنم تا مهم‌ترین رویدادهایی را که در نتیجه ظهور رسانه‌های عالم‌گیر اتفاق افتاده است، به تصویر کشم و معتقدم که با نگاه دقیق به اقتصاد سیاسی چنین رسانه‌ها و صنایع ارتباطی‌ای است که می‌توان از شرایط حاکم بر جامعه مطلع شد و از آن‌چه در حال اتفاق افتادن است، آگاه شد.
● نظام رسانه‌های عالمگیر
تا پیش از دهه‌های هشتاد و نود، نظام رسانه‌های داخلی با رادیوها و تلویزیون‌های محلی و نیز نشریات محلی شناخته می‌شد. در همین دوره بود که بازارهایی برای فیلم‌ها، برنامه‌های تلویزیونی، موسیقی و کتاب شکل گرفت و شرکت‌های آمریکایی را بر آن داشت تا این بازار را به دست گیرند؛ اما ناگهان شرایط تغییر کرد. در حالی که تا همین چند سال پیش، نظام رسانه‌ای عمدتاً نظامی داخلی بود، در عرض چند سال، بازار رسانه‌های تجارت مآب عالم‌گیر شکل گرفت و به نوعی نظام رسانه‌ای انحصاری انجامید. این نظام، دو جنبه دارد:
جنبه اول آن‌که شرکت‌های رسانه‌ای غالب که عمدتاً‌هم آمریکایی هستند، با سرعتی سرسام‌آور همه نقاط زمین را در می‌نوردند و به واسطه شرایط داخلی آمریکا، تقریباً همه رقبای خود را در دیگر کشورها غافلگیر کرده‌اند.
دومین جنبه، ادغام و تحکیم موقعیت آن‌ها است. صنایع رسانه‌ای بیش از پیش در حال تجمیع و تمرکزند و بازیگران اصلی این عرصه نیز شرکت‌های متبوع این غول‌های رسانه‌ای هستند. به عنوان نمونه، بازار نشر کتاب‌های آموزشی آمریکا، هم اینک در اختیار چهار شرکت اصلی است که همین بازار در سال ۱۹۸۰ در دست ده‌ها مؤسسه و شرکت بوده است. روند ادغام و تجمیع نیز روندی سریع است؛ تنها در نیمه نخست سال ۲۰۰۰، میزان ادغام رسانه‌ها، شرکت‌های ارائه خدمات اینترنتی، شرکت‌های ارتباطی و مخابراتی، ارزشی معادل ۳۰۰ میلیارد دلار داشته است که این رقم سه برابر میزان ارزش در دوره مشابه سال ۱۹۹۹ و بسیار فراتر از ده سال پیش بوده است. منطق نهفته در چنین رویکردی مشخص است: «یا هر چه زودتر بزرگ شو و یا توسط دیگری بلعیده شو» و این دقیقاً مشابه همان شرایطی است که در دیگر صنایع تجاری نیز وجود دارد.
سرعت ادغام در کم‌تر صنایعی به این میزان بوده است؛ به طوری که هم اکنون بازار رسانه‌های جهانی در دستان هفت شرکت چند ملیتی است: دیزنی، تایم وارنر، سونی، نیوزکورپورشین، ویاکام، ویوندی و برتلزمن و البته هیچ یک از این شرکت‌ها، شرایط پانزده سال پیش خود یعنی تنها یک شرکت بودن را ندارند. از این هفت شرکت تنها سه شرکت، واقعاً آمریکایی‌اند و البته هسته اصلی همه آن‌ها از آمریکا هدایت می‌شود. این شرکت‌ها عمده استودیوهای فیلم‌سازی را در اختیار دارند؛ مدیریت همه شبکه‌های آمریکایی را عهده دارند و ۸۰ تا ۸۵ درصد بازار جهانی موسیقی را در اختیار دارند و حجم قابل توجهی از بازار نشر کتاب و مجلات اقتصادی و نیز بخش زیادی از کانال‌های تلویزیونی و نیز قسمت قابل توجهی از شرکت‌های اروپایی را تصاحب نموده‌اند.
با مشاهده چنین شرایطی است که من سخت بر این باورم که ما عملاً در حال ورود به دنیایی هستیم که در دستان تعدادی از شرکت‌های عظیم است. نشریه «بیزنس ویک» در این باره می‌نویسد: «سرعت اساس بقاست. وقت کم است. در دنیایی که به اتکای پنچ، شش یا هفت شرکت پیش می‌رود، نباید به دیگران متکی شد.»
شکل‌گیری چنین شرایطی، محصول چیست؟ پاسخ معمول آن به ظهور تکنولوژی‌‌های جدید خلاصه می‌شود. یعنی این که بهبود تکنولوژی ارتباطات سبب می‌شود تا رسانه‌های جهانی نسبت به گذشته عملی‌تر و سودآورتر شوند، اما این تنها بخشی از پاسخ است. عامل اصلی این جریان، سودجویی بی‌پایانی است که مشخصه نظام سرمایه‌سالاری می‌باشد.
توسل به سیاست‌های اقتصادی که به دنبال شکل‌گیری معاهده تجارت آزاد آمریکای شمالی (نفتا) و سازمان تجارت جهانی با هدف مهیا ساختن زمینه‌های سرمایه‌گذاری در بازارهای داخلی و جهانی بود، سبب شد تا نظام رسانه‌ای نیز رویکردی متفاوت یابد؛ به طوری که منطق آن همانا بزرگ‌تر شدن، کاهش مخاطرات و نیز تقویت زمینه‌های سودآوری است.
بهترین راه برای درک رابطه بین رسانه‌های عالم‌گیر با اقتصاد سرمایه‌سالار نئولیبرال، توجه به نقش تبلیغات است. تبلیغات، تجارتی است که بزرگ‌ترین شرکت‌های اقتصادی دامن‌زنندگان به آن هستند، به طوری که عملاً تحقق جهانی‌سازی تا حدی در گروی چنین تبلیغاتی است. امروزه سه چهارم هزینه سرسام‌آور تبلیغات تنها به جیب بیست شرکت می‌رود. حدود یک سوم تا یک چهارم شرکت‌های فعال در این عرصه از آمریکای شمالی‌اند و بقیه نیز از اروپای غربی و ژاپن هستند و در مجموع، عمده بازار کتاب، نشریات، روزنامه‌ها، موسیقی، تولیدات تلویزیونی، شبکه‌ها، سیستم‌های ماهواره‌ای و صنعت فیلم در دستان این‌ها است. این نظام هنوز هم در حال گسترش است؛ به طوری که بخشی از این شبکه‌ها توجه خود را به بازار سود‌آور آسیا معطوف نموده‌اند.
اینترنت هم به نحوی فزاینده در حال تبدیل به بخشی مهم از نظام رسانه‌ای و ارتباطی است و به بخشی مهم از روند ادغام شرکت‌ها نیز تبدیل شده است. اگر چه ادعا می‌شود، گسترش اینترنت می‌تواند در بسیاری از جهات از انحصار رسانه‌ای شرکت‌های بکاهد، اما اینترنت به تنهایی نمی‌تواند از عهده چنین کاری برآید. تا میزانی که اینترنت در حال تبدیل به بخشی از نظام تجارت‌مآبانه حاکم است، به نظر می‌رسد که بر میزان کنترل آن توسط شرکت‌ها نیز افزوده می‌شود.
● رسانه‌های عالمگیر و امپریالیسم
رابطه رسانه‌ها با امپریالیسم رابطه‌ای پیچیده است. در اواخر دهه هفتاد، بیش‌تر کشورهای جهان سوم با توسل به راهکارهای ارائه شده توسط یونسکو، به مقابله با امپریالیسم فرهنگی قدرت‌های غربی رفتند. این کشورها با استفاده از طرح‌هایی بر آن شدند تا به مخاطرات ناشی از استیلای قدرت‌های غربی بر نظام رسانه‌ای فرهنگی خود که رهایی آن‌ها را از وضعیت استعمارزده غربیان ناممکن ساخته بود، بپردازند. نگرانی‌های مشابهی نیز از استیلای نظام رسانه‌ای غرب در اروپا شنیده می‌شد. کشورهای جهان سوم با پرداختن به نابرابری اقتصادی‌ای که میراث استعمار بود، بر دامنه مبارزه خود افزودند که البته این جریان‌ها با سلاح نئولیبرالیستی ایالات متحده و بریتانیا به شکست انجامید.
امروزه سرویس‌های خبری غرب، جریان رسانه‌ها را در کنترل خود دارند و این‌ها کسانی جز ایالات متحده و متحدین وی نیستند. در عرصه فرهنگی، مصیبت هالیوود به نگرانی بسیاری از کشورها، تبدیل شده است. عرضه فیلم‌های آمریکایی و برنامه‌های تلویزیونی این کشور به دیگر کشورها در سال ۱۹۹۹ با رشد ۲۲ درصدی همراه شد و ۱۲۵ فیلم برتر این سال، همه محصول هالیوود بودند. حتی کشوری مانند فرانسه که به عنوان کشوری ملی‌گرا و وابسته به فرهنگ خود شناخته می‌شود، ۹ فیلم برترش، همگی تولید غول‌های هالیوود بود. یکی از تولیدکنندگان هالیوودی در این باره گفت: «اگر چه روشنفکران چپ‌گرای فرانسوی فیلم‌های آمریکایی را تقبیح و به باد انتقاد گرفته‌اند، اما مردم این کشور با ولع به استقبال آن‌ها آمده‌اند.»
در ایتالیا نیز اقبال به فیلم‌هایی از این دست، به رکود محصولات داخلی انجامید. درآمریکای لاتین نیز تلویزیون‌ها در محصولات تولیدی غول‌های رسانه‌ای غرق شده‌اند. حتی در جوامعی که مردم به فیلم‌های با مضامین داخلی علاقمندند، این شرکت‌ها نیز به تولید این محصولات روی آورده‌اند که شرکت سونی پیشگام در این عرصه است؛ به طوری که با شرکت‌های داخلی در چین، فرانسه، هند و مکزیک همکاری‌هایی گسترده دارد. در هند که مدعی داشتن صنعت فیلم‌سازی داخلی تحت عنوان «بالیوود» است، رابطه نزدیک و رو به گسترش آن با غول‌های رسانه‌ای غربی غیرقابل انکار است.
در عرصه موسیقی نیز چنین شرایطی ملموس است. موسیقی همواره به عنوان یکی از سودآورترین بخش‌های فعالیت‌های رسانه‌ای و مناسب‌ترین میدان عرضه اندیشه‌های جدید بوده است. اگر چه عرضه ۶۰ درصدی آثار موسیقی آمریکا در سال ۱۹۹۳ در خارج از این کشور به ۴۰ درصد در سال ۱۹۹۸ رسید، اما این شرکت‌ها، به بازارهای داخلی و تشکیل شرکت‌های تابعه در کشورهای دیگر روآورده‌اند تا به تولید موسیقی‌های محلی بپردازند. نکته‌ای که نباید از آن غافل شد، این است که نقش قدرت نظامی آمریکا در تحقق چنین نظام جدیدی غیرقابل انکار است. توماس فریدمن در این باره می‌گوید: «دست نامرئی بازار، بدون مشت نامرئی، کارگر نمی‌افتد. مک دونالد بدون وجود مک‌دونل‌داگلاس طراح هواپیمای اف ۱۵، نمی‌تواند موفق باشد. آن مشت نامرئی که دنیا را برای تکنولوژی‌های شرکت «سیلیکون ولی» امن نگه می‌دارد، ارتش آمریکا، نیروی هوایی و سربازان نیروی دریایی این کشور است. از این روست که در درک جهانی‌سازی نئولیبرالیستی، باید به نظامی‌گری ایالات متحده نیز توجه داشته باشیم.»
نویسنده:روبرت دبلیومک چنزی
منبع : پایگاه اطلاع رسانی علوم ارتباطات ایران