|
شاهکارهای یوهان سباستیان باخ (۱۷۵۰ - ۱۶۸۵) نشانگر اوج موسیقی باروک هستند. باخ برخاسته از تباری دیرینه از موسیقیدانان بود: پدر، پدربزرگ و جد پدری او همگی در آلمان ارگنواز کلیسا موسیقیدان شهر بودند. در واقع، شمار موسیقیدانان این خاندان چندان بود که نام باخ مترادف با 'موسیقیدان شهر' شده بود. در مهمانیهای سالانه آنها گاه بیش از صد تن از باخها برای برپائی جشن و اجراء موسیقی گرد میآمدند. یوهان سباستیان باخ نیز این سنت را تداوم بخشید - او پدر بیست فرزند بود که نهُ تن آنها زنده ماندند و چهار تن از آنان آهنگسازانی مشهور شدند.
|
|
|
|
|
باخ شاید نخستین درسهای موسیقی را در زادگاهش آیزناخ (Eisenach) از پدرش، که موسیقیدان شهر بود یا از پسر عمویش، ارگنواز کلیسا، گرفته باشد. اما هنگامیکه نُه ساله بود پدر و مادر هر دو درگذشتند و یوهان برای زندگی با برادر بزرگش، که ارگنواز شهر مجاور بود، راهی آنجا شد. باخ در پانزده سالگی خانهٔ پُرهیاهوی برادر را ترک گفت و باز هم رهسپار شهری دیگر شد، جائیکه در آن به مدرسه رفت و توانست با آوازخوانی در گروه کُر کلیسا و نیز نواختن ارگ و ویولون گذران زندگی کند. در این زمان، عشقش به موسیقی چنان بود که برای شنیدن نوای ساز یک ارگ نواز مشهور، مسافتی حدود پنجاه کیلومتر را پیاده طی کرد.
|
|
باخ در هجده سالگی ارگنواز شهر آرنشتات (Arnstadt) شد که چندان از زادگاهش دور نبود. در این شهر باخ با ناسازگاری اولیای کلیسا رویارو شد؛ آنهائی که موسیقی او را بسیار پیچیده میدانستند و از او دربارهٔ دیدارهایش با 'دوشیزهای ناشناس' در کلیسائی خلوت و همراهی آواز دختر با ساز بازخواست کردند. باخ در بیستوسه سالگی با یافتن شغلی مناسبتر در مولهاوزن (Muhlhausen) و ازدواج با 'دوشیزهٔ ناشناس' ، باربارا دختر عمویش، هر دو مسئله را حل کرد. آوازهاش بهعنوان ارگنواز با اجراهائی چیرهدستانه پیوسته بیشتر و بیشتر میشد. اجراهائی که در آنها به بداههنوازی فوگهائی استادانه میپرداخت و، چنانکه میان مردم شایع بود، با پایش بر پدالهای ارگ استادانهتر از آنچه بسیاری از دیگر نوازندگان با انگشت مینواختند نوازندگی میکرد.
|
|
باخ پس از این دو شغل ارگنوازی در کلیسا، در ۱۷۰۸ بهعنوان ارگنواز دربار وایمار منصبی مهمتر یافت. نُه سال در آنجا ماند و کنسرت مایستر ارکستر دربار شد، اما هنگامیکه از ترفیعش چشم پوشیدند تصمیم به ترک آنجا گرفت. دوک وایمار چنان از این خیرهسری باخ برای مرخص شدن به خشم آمد که او را یک ماه زندانی کرد. (یک نجیبزادهٔ کوچک آلمانی چنین قدرتی داشت!) با این همه، باخ در سراسر زندگی بیآنکه از جدال هراسی داشته باشد به طلب حقوق خود پرداخت.
|
|
پُردرآمدترین و آبرومندترین منصب باخ، سرپرستی موسیقی دربار شاهزادهٔ کوتن (Cöthen) بود. در آنجا حقوقش با حقوق یک فرماندهٔ لشکر، که دومین رتبهٔ مهم درباری بود، برابری میکرد. اما مهمتر از همه این بود که او برای نخستینبار در زندگی هنریش دیگر با ارگ و موسیقی کلیسائی سروکار نداشت. شاهزادهٔ، پیرو کلیسای تهذیب یافته (کالونی - Calvinistic) بود که در آئینهای مذهبی آن فقط خواندن مزامیر ساده مجاز بود. باخ مدت شش سال ۱۷۱۷ تا ۱۷۲۳ سرپرستی ارکستر کوچک شاهزاده را که حدود هجده نوازنده داشت به عهده گرفت و برای آن به آفرینش موسیقی پرداخت. کنسرتوهای براندنبورگ ثمرهٔ این دوران پُربار هستند.
|
|
در ۱۷۲۰ همسران درگذشت و او را با چهار کودک خردسال تنها گذاشت. سال بعد، باخ که سیوشش سال داشت با آوازخوانی بیستویک ساله که در استخدام دربار کوتن بود ازدواج کرد، و این ازدواج نیز مانند نخستین ازدواج آشکار قرین سعادت بود.
|
|
شاهزادهٔ کوتن که خود موسیقیدانی آماتور اما پُرشور بود با باخ رفتاری دوستانه داشت. با این همه، شور و علاقهٔ او پس از ازدواج با شاهدختی که موسیقی دوست نبود، کاهش یافت و باخ در پی یافتن شغلی دیگر برآمد.
|
|
در ۱۷۲۳ شغلی یافت: مقام کانتور (سرپرست موسیقی) در کلیسای سن توماس در شهر لایپزیگ که مستلزم رسیدگی به چهار کلیسای اصلی شهر نیز بود. باخ در بیست و هفت سال باقیمانده از عمرش در این شهر ماند. این منصب گرچه یکی از مهمترین منصبهای کلیسائی در سراسر آلمان بود، اما در قیاس با آنچه باخ در دربار کوتن از آن برخوردار بود، اعتباری کمتر و حقوقی پایینتر داشت. اما چه بسا که باخ از زندگی در لایپزیگ خرسند بود؛ شهری با حدود ۰۰۰/۳۰ تن جمعیت که فرزندانش میتوانستند در آن بهگونهای شایسته از تعلیم و تربیت لوتری برخوردار شوند و به دانشگاه بروند. از این گذشته، باخ مردی بسیار مذهبی بود؛ او در آغاز هر اثر مذهبیاش حروف j.j اختصار Jesu Juva (به یاری مسیح) و در پایان حروف S.D.G را مینوشت که حروف نخست این واژهها بود: Soli Deo Gloria (فقط خداوند در خور ستایش است).
|
|
باخ در لایپزیگ به تمرین با ارکستر و رهبری آن میپرداخت و اغلب به مناسبت هر یکشنبه و روز مذهبی آثاری طولانی برای کُر، تکخوانها و ارکستر میآفرید. او مسئول رسیدگی به تعلیم و تربیت پنجاهوپنج شاگرد مدرسهٔ سن توماس بود. باخ پس از گذراندن چند سال در لایپزیگ، سرپرست کالج موسیقی (Collegium Musicum) لایپزیگ شد که یک مؤسسه آموزشی بود و هنرجویان آن هر جمعه شب کنسرتی در یکی از قهوهخانههای شهر اجراء میکردند. او معلم صاحبنام و برجستهٔ ارگ و آهنگسازی بود، به اجراء رسیتالهای ارگ میپرداخت و اغلب برای مشاوره در ساخت ارگ به او مراجعه میشد. تصور اینکه او چگونه از عهدهٔ تمام این کارها برمیآمده - آن هم هنگامیکه فرزندان، بستگان و شاگردانش دورش را گرفته و مجالی برایش نمیگذاشتند - دشوار است؛ محل زندگی او در ساختمان مدرسه و کنار یک کلاس درس بود! در سالهای دههٔ ۱۷۵۰، بینائی باخ رو به کاهش گذاشت، ولی او به آفرینش موسیقی، رهبری ارکستر و تدریس ادامه داد. در ۱۷۵۰، سال مرگش، دیگر یکسره نابینا بود.
|
|
باخ گرچه بهعنوان برجستهترین نوازندهٔ ارگ و کلاوسن، بداههنواز و استاد برجستهٔ فوگ شناخته میشد، اما بههیچ رو او را بزرگترین آهنگساز آن دوران نمیدانستند. در خارج از آلمان کمتر شناخته شده بود و حتی منصبش در لایپزیگ نیز هنگامی به او محول شد که دو موسیقیدان برجستهٔ دیگر آن را نپذیرفته بودند. همزمان با کمال هنر باخ، سبک باروک اندک اندک منسوخ میشد، شنوندگان خواستار موسیقی واضح و بدون پیچیدگی بودند. بسیاری از شنوندگان، آثار او را بیش از اندازه ثقیل، پیچیده و پُلیفونیک میدانستند.
|
|
موسیقی باخ تا سالها پس از مرگش کموبیش متروک ماند و انتشار نیافت. اما چند تن از آهنگسازان نسلهای بعد، برخی از آثارش را شناختند و به نبوغ او پی بردند. در ۱۸۲۹، فلیکس مندلسون (آهنگساز، پیانیست و رهبر ارکستر)، پاسیون سنماتیو (St Matthew Passion) او را رهبری کرد و از آن پس موسیقی باخ خوراک روزانهٔ اندیشه و احساس هر موسیقیدان جدی بوده است.
|
|
|
باخ در تمام فرمهای باروک، جز اپرا، شاهکارهائی آفرید. شاهکارهائی که در آنها استادی در فن آفرینش موسیقی و ژرفای حسی را درهم آمیخت. موسیقیسازی او قطعههائی برای ارکستر، گروههای کوچک همنواز و نیز آثاری برای ارگ، کلاوسن، کلاویکورد، ویولون و ویولونسل سولو را شامل میشود. کمال هنری و شمار فراوان این آثار نشان میدهد که موسیقیسازی در دورهٔ باروک تا چه حد اهمیت و برجستگی داشته است. موسیقی آوازی باخ - که بخش عمدهای از آفریدههای او است - بیشتر برای کلیسای لوتری ساخته شده و اغلب مبتنی بر سرودهای متداول در عبادتهای کلیسائی است.
|
|
باخ در شکل بخشیدن به سبک شخصی خود از منابع موسیقائی سه سرزمین مختلف بهره گرفته است. او کنسرتوهای ایتالیائی و رقصهای فرانسوی را همچون موسیقی کلیسائی وظنش آلمان با تأملی پُرشور مطالعه کرده است.
|
|
موسیقی او از نظر آمیختن بافت پُلیفونیک با هارمونی غنی بیهمتا است. در آثار او اغلب چندین خط ملودیک که از جاذبه و اهمیت موسیقائی یکسانی برخوردار هستند. همزمان نمود مییابند و این پیچیدگی عظیم و پرداخت استادانه آکنده از ظرافتها و زیبائیها است. اما با وجود جاذبهٔ فراوان خطهای صوتی منفرد، توالی آکوردها موسیقی را هدایت میکند.
|
|
باخ هارمونیهای پیچیده و دیسونانت را با تخیلی سرشارتر از دیگر معاصرانش بهکار گرفته است. آثارش نمایانگر استادی مبهوتکنندهٔ او در هارمونی و کُنترپوان هستند و امروزه بهعنوان سرمشق هنرجویان موسیقی بهکار میروند.
|
|
موسیقی باروک به یگانگی حالت گرایش دارد و این بهویژه در موسیقی باخ، که علاقهمند به پرداخت استادانهٔ یک ایدهٔ ملودیک در سراسر قطعه است، مصداق مییابد. ملودیهای او میتوانند بغرنج، پیشبینی ناپذیر و بسیار پُرتزئین باشند، اما در همه حال به مددد عامل پایا و بیوقفهٔ ریتمیک یکپارچگی مییابند. آثار باخ، تُند یا کُند، حرکتی مداوم پدید میآورند.
|
|
در زمان باخ، از نظر سبک چندان تفاوتی میان موسیقی مذهب یو غیرمذهبی نبود، در واقع، او آثار مذهبی خود را اغلب فقط با تنظیم دوبارهٔ قطعههای سازی یا آثار مبتنی بر متنهای غیرمذهبی آفریده است. در موسیقی کلیسائی او نیز فرمهائی اپرائی مانند آریا و رسیتاتیف بهکار گرفته میشوند.
|
|
باخ علاقهمند بود که ایدههای مذهبی یا تصویری را از راه کاربرد نمادگرائی در موسیقی جلوهگر کند. در قطعهای برای ارگ که مبتنی بر یک آواز مذهبی بهنام در هنگام هبوط آدم (Durch Adams Fall) است، او مار فریبنده را با پیچوتاب ملودی خطهای میانی، و هبوط آدم را با پرشهائی پایینرونده در ملودی خط باس مینمایاند. در قطعهای دیگر بهنام این است ده فرمان مقدس، باخ تم را بیکموکاست ده بار عرضه میکند.
|
|
باخ گاه برای نمایاندن تواناییش در یک فرم خاص به آفرینش موسیقی میپرداخت. برای نمونه، هنر فوگ او مجموعهای است که تمام شیوهها و امکانهای فوگنویسی را به نمایش میگذارد. او همچنین با جامعیتی بیسابقه به کاوش و بازبینی در نظامی برای کوکسازها پرداخت که در آن زمان بهتدریج بسط و توسعه مییافت. این نظام، خلق موسیقی در تمام تونالیتههای ماژور و مینور را در اثر خود بهنام سازشستیدار تعدیلشده (که معنای تقریبی و نه چندان صحیح آن ساز شستیدار خوشکوک است) بهکار گرفت، که شامل چهلوهشت پرلود و فوگ است. این مجموعه در دو جلد ساخته شده (۱۷۲۲ و ۱۷۴۴) که هر کدام دارای بیستوچهار پرلود و فوگ در هر یک از تونالیتهٔ ماژور و مینور است (۱). امروزه این قطعهها بخشی ثابت و مهم از رپرتوار نوازندگان سازهای شستیدار را تشکیل میدهد.
|
|
(۱) . در هر یک از دو جلد این مجموعه، یک پرلود و بهدنبال آن یک فوگ در هر یک از تونالیتههای ماژور و مینور آمده است - م.
|