|
یوهانس برامس (۱۸۹۷ - ۱۸۳۳) آهنگسازی رمانتیک بود که در فرمهای کلاسیک جانی تازه دمید. او در هامبورگ آلمان زاده شد و پدرش که نوازندهٔ کنترباس بود معاشی بیثبات و متزلزل داشت. برامس در سیزده سالگی زندگی دوگانهای را میگذراند: روزها را به تمرین پیانو، فراگیری تئوری موسیقی و آهنگسازی میگذراند و شبها در کافههای نزدیک اسکله برای روسپیها و همراهانشان موسیقی رقص مینواخت. نخستین سفر برامس برای اجراء کنسرت در بیست سالگی، این اقبال را برایش فراهم آورد که بتواند با دو تن از برجستهترین آهنگسازان همعصر خود یعنی لیست و شومان دیدار کند. آشنائی او با لیست ثمربخش نبود. برامس که پروردهٔ آموزههای سنتی و محافظهکارانه بود، از آنچه در موسیقی لیست به نظرش گزافهگوئی و فقدان فرم میآمد وازده شد. اما در عوض، شومان کسی بود که جریان زندگی هنری و شخصی برامس را شکل بخشید.
|
|
|
|
|
برامس چند لحظه پس از ورود به خانهٔ شومان به نواختن یکی از سوناتهای پیانو خود پرداخت. شومان پس از پایان موومان اول این سونات، همسرش کلارا، نوازندهٔ مشهور و چیرهدست پیانو، را صدا زد و آن دو ساعتها با شور و اشتیاق به موسیقی برامس گوش سپردند. چهار هفته بعد، شومان در مقالهای که در مجلهٔ موسیقی منتشر ساخت، برامس جوان را با عنوان مسیح موسیقی که 'رسالتش بیان متعالی عصر خود است' ، ستود. برامس از این شهرت یکباره هم بسیار به وجود آمده و هم بیمناک بود. از خطاب به شومان نوشته است: 'تمجید آشکار شما از من، شاید چنان انتظار شنوندگان را بالا میبرد که نمیدانم چگونه میتوانم آن را برآورده کنم'
|
|
هنگامیکه برامس آثار تازهای برای یکی از ناشران مشتاق تدارک میدید، ناراحتیهای عصبی شومان بار دیگر ظاهر شد و قصد غرق ساختن خود را کرد. شومان را در آسایشگاه روانی بستری کردند و کلارا عهدهدار تأمین زندگی هفت فرزند شد. برامس به کمک کلارا آمد و هنگامیکه او برای کسب درآمد به سفر و اجراء کنسرت میپرداخت به مراقبت از کودکان پرداخت. برامس که دو سال را در خانهٔ شومان سپری کرد، هر چه بیشتر به کلارا، که چهارده سال مسنتر از او بود، علاقهمند میشد، کشاکش روحی برامس میان وفاداری به روبرت و شیفتگی نسبت به کلارا میتواند سبب خلق آثار توفانی او در این دوران بوده باشد.
|
|
پس از مرگ شومان، ازدواج برامس و کلارا امکانپذیر بود اما این دو با یکدیگر ازدواج نکردند و از آنجا که بسیاری از نامههایشان را از میان بردهاند، هیچگاه نخواهیم دانست که میان آنها چه گذشته است. چند ماه پس از مرگ شومان، هر یک از آنان به راه زندگی خود رفت، اما تا پایان عمر دوستانی صمیمی ماندند. برامس هرگز ازدواج نکرد؛ برای او، چنانکه خود نوشته است، کلارا شومان 'زیباترین تجربهٔ زندگی' بود.
|
|
برامس با تمام وجود خواستار رهبری ارکستر فیلارمونیک هامبورگ، شهر زادگاهش، بود. هنگامیکه در ۱۸۶۲ این شغل به او واگذار نشد، یأسی شدید او را درهم شکست. در نامهای به کلارا شومان نوشته است: 'این موضوع برای من بیش از آنچه بتوانی تصور کنی غمانگیز بود و شاید غمانگیزتر از آنچه بتوانی درک کنی' . او زادگاهش را به قصد اقامت در وین، که سیوپنج سال باقی عمر را در آن گذراند، ترک کرد. در وین، سالها به رهبری گروه موسیقی وینی پرداخت و بسیاری از شاهکارهای فراموششدهٔ باخ، هندل و موتسارت را به شنوندگان شناساند. دانش او از موسیقی دورانهای گذشته بسیار گسترده بود؛ به ویرایش آثار باروک و کلاسیک میپرداخت و از مشتاقان گردآوری دستنویس آثار موسیقی بود.
|
|
شناخت ژرف برامس از شاهکارهای دورههای پیشین سبب شد نگرشی بسیار منتقدانه نسبت به آثار موسیقی داشته باشد. یکبار پس از آنکه ویولونیستی یکی از آثار باخ را اجراء کرد، ساخته خود را بر زمین انداخت و حیرتزده گفت: 'بعد از چنان شاهکاری، چهطور کسی میتواند چنین اثری را بنوازند' برامس مقهور بتهوون بود. به یکی از دوستانش گفته است: 'هیچ نمیتوانی بدانی که امثال ما وقتی طنین گامهای غولی مانند او را پشت سر خود میشنوند چه احساسی دارند' . برامس بیست سال تمام هر از گاه بر سنفونی اولش کار میکرد، اما سرانجام در چهل و سه سالگی آن را کامل کرد. او آثارش را بیوقفه بازبینی میکرد و آنها را برای نظرخواهی و نقد نزد دوستانش میفرستاد. چند آواز که برای کلارا شومان فرستاد با این درخواست همراه بود 'اگر ممکن است برایم یک کلمه دربارهٔ هر کدام بنویس ... برای مثال: اپوس ۱۰، شمارهٔ ۵: بد؛ شمارهٔ ۶: شرمآور؛ شمارهٔ ۷: مسخره' .
|
|
دکترای افتخاری که در ۱۸۷۹ از دانشگاه برسلو (Breslau) به او داده شد و او را 'سرآمد استادان عصر' خوانده بود، نیش قلم کینتوزانهٔ ریشارت واگنر را برانگیخت که به تمسخر نوشت: 'آهنگ بسازید، حتی بدون کوچکترین ایدهای بسازید!' منتقدان موسیقی آن دوران، علاقهٔ برامس به فرمهای سنتی را با درامهای موسیقائی نوآورانهٔ واگنر مغایر میدانستند. در واقع، راه موسیقی آنان هیچگاه تلاقی نکرد؛ یرامس هرگز به حیطهٔ اپرا، قلمرو واگنر، قدم نگذاشت.
|
|
بر اساس همواره ساده و صرفهجویانه زندگی میکرد و این شیوهٔ زندگی را حتی هنگامیکه از راه نشر آثار و نوازندگی و رهبری ساختههایش درآمدی مناسب داشت نیز ترک نکرد. او در پس نقابی از تُندزبانی و گستاخی، سرشتی خجول و حساس را پنهان میکرد. پس از ترک یک مهمانی گفته بود: 'اگر کسی اینجا بود که به او توهین نکردم، عذر میخواهم!' با این همه، همین خرس بدخُلق میتوانست نسبت به موسیقدانان جوان و بااستعداد بسیار خیرخواه نیز باشد. او دورژاک را در یافتن ناشری برای آثارش یاری کرد؛ آهنگساز قدرشناس چک دربارهٔ او چنین نوشت: 'چنان مقهور مهربانی او شدهام که جز عشق به او هیچ نمیتوانم بکنم! چه قلب مهربان و روح بزرگی دارد این مرد!' .
|
|
در ۱۸۹۶، هنگامیکه کلارا شومان محبوب برامس به بستر مرگ افتاد، اندوه او در قالب اثری محسورکننده بهنام چهار آواز جدی، که بر متنهائی از کتاب مقدس ساخته بود، تجسم یافت. در هفتم مارس ۱۸۹۷ برای شنیدن اجراء سنفونی چهارم خود بهسختی در تالار کنسرت حضور یافت و حضار و نوازندگان ارکستر از او ستایشی عظیم بهعمل آوردند. کمتر از یک ماه بعد، در شصت و چهار سالگی درگذشت.
|
|
|
برامس در قالب تمام فرمهای سنتی، جز اپرا، شاهکارهائی آفریده است. ساختههای متنوع او دربرگیرندهٔ این آثار است: چهار سنفونی، دو کنسرتو پیانو، یک کنسرتو ویولون، قطعههای کوتاه پیانوئی، بیش از دویست آواز و چند اثر کُرال پُرشکوه همچون رکوئیم آلمانی (۱۸۶۸؛ که موومان چهارم آن را بررسی خواهیم کرد). برخی از بهترین ساختههای برامس در میان بیستودو اثر مجلسی که برای ترکیبهای گوناگونی از سازها نوشته است جای دارند، که در آن میان سوناتهای ویولونسل و پیانو (اپوس ۳۸ و اپوس ۹۹)، تربو برای ویولون، هورن در آن میان سوناتهای ویولونسل و پیانو (اپوس ۳۸ و اپوس ۹۹)، تربو برای ویولون، هورن و پیانو (اپوس ۴۰) و کوبینتتی برای کلارینت و سازهای زهی (اپوس ۱۱۵) را میتوان نام برد.
|
|
آثار برامس، گرچه از نظر سبک بسیار شخصی هستند، اما ریشه در موسیقی هایدن، موتسارت و بتهوون دارند. در این آثار، از فرمهای کلاسیک استفاده شده اما دستمایههای هارمونیک و سازی دورهٔ برامس نیز در آنها بهکار گرفته شده است. برامس بزرگترین استاد فرم تم و واریاسیون پس از بتهوون است. او واریاسیونهائی ساخته است که گرچه ساختار اساسی تم اصلی در آنها محفوظ میماند اما سراپا نوائی متفاوت با آن دارند. این جنبه از هنر برامس را که در آخرین موومان سنفونی چهارم او متجلی است بررسی خواهیم کرد.
|
|
موسیقی برامس دربرگیرندهٔ گسترهای از حالتهای گوناگون است، اما بیش از همه حسی پاییزی، آزموده رنج کشیده و نیز نوعی گرمای تغزلی را مینمایاند. تغزل حتی در بافتهای پُلیفونیک غنی که او بسیار دلبستهشان بود رخنه میکند. یکی از پژوهشگران موسیقی برامس بهدرستی گفته است: 'میتوان سراسر یک موومان از برامس را از آغاز تا پایان چنان خواند که گوئی ملودئی یکپارچه است. در ورای تمام پیچیدگیهای پُلیفونیک آثار او جریان روان نوآوری آشکارا دیده میشود' .
|
|
برامس در میان تمام آهنگسازان رمانتیک از نظر توانائی در پرداخت طبیعی و خودجوش بافت پیچیدهٔ پُلیفونیک جایگاهی ویژه و والا دارد. در بیست سالگی همراه یکی از دوستان ویولونیست تمرینهای دشوار کنترپوان مینوشتند و برای تصحیح به یکدیگر میدادند. او نوشته است: 'چرا ما دو آدم جدی و هوشمند نتوانیم پیش از آنچه برخی از استادان به ما میآموزند از یکدیگر بیاموزیم؟'
|
|
تمام آثار برامس ریتمی پُرشور و هیجان دارند. الگوهای ریتمیک متضاد در تقابل با یکدیگر قرار میگیرند؛ یکی از سازها در یک ضرب از میزان دو نت و دیگری در همان ضرب سه نت مینوازد. استفاده از این تکنیک ریتمیک که '۲ بر ۳' خوانده میشود یکی از ویژگیهای موسیقی برامس است. او از بهکارگیری تمام انواع سنکوپ و عبارتهائی با طول نامتعارف که وزن غالب اثر را مختل میکنند نیز لذت میبرد.
|
|
کیفیت صوتی موسیقی برامس بسیار خاص است. او به رنگهای صوتی غنی و تیره علاقه داشت و بهطور معمول در آثار ارکستری خود گروههای گوناگون سازها را با توجهی خاص به سازهای نرمآهنگ و دلپذیر مانند ویولا، کلارینت و هورن با یکدیگر میآمیخت. (یکی از نشانههای سنتگرائی برامس آن است که هورن قدیمی ویژهٔ شکار را به هورن دریچهدار جدید ترجیح میداد). در آثار او اغلب با مضاعف شدن یک ملودی به فاصلهٔ سوم یا ششم صوتی غنی پدید میآید؛ به این معنی که یک ملودی همزمان بهوسیلهٔ دو ساز یا دو گروه از سازها به فاصلهٔ سوم یا ششم نواخته میشود.
|
|
آثار برامس نشانگر پختگی و صلابت استادی تمام عیار هستند. او پیشگوئی شومان را که به عظمت او با تعبیر 'عقاب جوان' اشاره کرده بود برآورده ساخت.
|
|
- سنفونی شمارهٔ ۴ در مینور، اپوس ۹۸:
|
برامس سنفونی چهارم خود را در دو تابستان ۱۸۸۴ و ۱۸۸۵، هنگام اقامت در شهر کوچک مورتسزوشلاگ (Passacaglia) اتریش آفرید. این سنفونی در نخستین شب اجراء به سال ۱۸۸۶ در وین، شنوندگان را گیچ و سردرگم ساخت و حتی برخی با سوتزدن آن را مسخره کردند، اما سرانجام جایش را میان وینیها باز کرد و اندکی کمتر از یک ماه بیش از مرگ برامس، سبب بزرگترین پیروزی آهنگساز در وین شد. در کنسرتی که در هفتم مارس ۱۸۹۷ توسط ارکستر فیلا رمونیک وین برگزار شد، شنوندگان پس از هر موومان سنفونی با کف زدن و فریادهای تحسین آن را میستودند. یکی از سرگذشت نامهنویسان برامس مینویسد: 'با قامتی نحیف، چهرهای چروکیده و رنجور و موئی کمپُشت، سپید و آویخته ایستاده بود و حاضران بغضی خاموش در گلو داشتند، زیرا همه میدانستند که او با آنها وداع میگوید. غریو کف زدن و تحسین پُرشور و پیاپی؛ سپاسگزاری استاد، و جدائی برامس و وین برای همیشه' .
|
|
در سنفونی چهارم، قدرت، تغزل و حزن پاییزی که از ویژگیهای موسیقی برامس است با یکدیگر میآمیزد. موومان اول این سنفونی که فرم سونات دارد و استیلاء تم آغازین و بسط یابندهٔ آن است. در انتظار آن لحظهٔ جادوئی باشید که دو عبارت اول تم در قالب نتهائی کشیده معرفی میشوند تا راهگشای بخش ارائه مجدد تمها باشند. موومان آهستهٔ دوم بر دو تم آوازگونه استوار است. تمهائی که در ارائهٔ مجدد تمها به مدد تخیلی سرشار با ارکستراسیونی تازه نمایان میشوند. موومان سوم، اسکرتسوئی چالاک با فرم سونات است.
|
|
- رکوییم آلمانی (۱۸۶۸):
|
رکوییم آلمانی شاهکار موسیقی کُرال رمانتیک و اثری است که سبب شد برامس در سی و چهار سالگی بهعنوان یکی از آهنگسازان پیشرو دوران خود شناخته و تثبیت شود. این رکوییم هفت موومانی که اجرایش بیش از یک ساعت به طول میانجامد برای کُر، تکخوانهای باریتون و سوپرانو و ارکستر نوشته شده است. دلیل آنکه برامس این اثر را رکوییم آلمانی نامید این بود که از ترجمهٔ آلمانی لوتر از کتاب مقدس متنهائی مرتبط با مرگ و رستاخیز را برای اثرش برگزیده بود. او با این نامگذاری بر آن بود که این رکوییم را از رکوییم به زبان لاتین، یا مِس ویژهٔ طلب آمرزش روح مردگان که تجسمبخش روز دارای الاهی است (مانند آنچه در دییسایره از رکوییم موتسارت در در مبحث ولفگالگ آمادئوس موتسارت) متمایز سازد.
|