فرهاد 17ساله و نگین 14ساله بود. فرهاد بیشتر شبها به محل کارش برای نگهبانی میرفت. دختر ما تنها بود. آن شب هم دخترمان با ما به مهمانی آمده بود من نمیدانم چه اتفاقی افتاد که وسط مهمانی فرهاد حمله کرد. او نگین را زد و وقتی غلام پسرم برای محافظت از خواهرش رفت او را هم زد.