دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

حقیقت توکل


حقیقت توکل

حقیقت این است که به کرسی نشستن اراده انسان و دست یافتن به هدف و مقصد دراین عالم ماده, نیازمند اسبابی طبیعی و روحی است اما چنان نیست که اسباب طبیعی تمام تاثیر را داشته باشد

● خداوند سبب ساز

حقیقت این است که به کرسی نشستن اراده انسان و دست یافتن به هدف و مقصد دراین عالم ماده، نیازمند اسبابی طبیعی و روحی است اما چنان نیست که اسباب طبیعی تمام تاثیر را داشته باشد. پس اگر انسان بخواهد وارد در امری شود که بسیار مورد اهتمام او است، و همه اسباب طبیعی مورد نیاز آن را فراهم آورد و با این حال به هدف خود نرسد، به طور قطع اسباب روحی و معنوی تمام نبوده است؛ و همین تمام نبودن آن اسباب نگذاشته است که وی به هدف خود برسد؛ مثلا اراده اش سست بوده یا می ترسیده یا اندوه و غم مانعش شده یا شدت عمل و یا حرص و یا سفاهت به خرج داده یا بدگمان بوده و یا چیز دیگری همانند این ها، مانع به هدف رسیدنش شده است.

بنابراین فراهم آوردن همه آن اسباب مورد نیاز، اصل رسیدن به هدف است؛ زیرا با اجتماع همه اسباب مورد نیاز است که علت تام پدید می آید و هنگامی که علت، تمام شود، بی هیچ شکی، معلول آن تحقق می یابد. بنابراین، اگر معلول تحقق نیافت باید گفت که همه اسباب مورد نیاز، فراهم نبوده نه آن که فراهم بوده و علت تام تحقق یافته ولی معلول تحقق نیافته است.

از آن جایی که شناسایی همه اسباب مورد نیاز برای بیش تر مردم شدنی نیست و از سوی دیگر تهیه همه اسباب مورد نیاز نیز دور از دسترس می تواند باشد، دراین جا انسان می بایست با فراهم آوری همه اسباب مورد شناسایی شده و سنگ تمام گذاشتن، به چیز دیگری به عنوان سبب تکمیل کننده تکیه و اعتماد و توکل کند که آن سبب کسی جز خداوند نیست؛ چرا که با توسل جویی به این سبب می توان موارد ناشناخته یا فراهم نیامده از اسباب را جبران کرد؛ زیرا خداوند سببی سبب ساز است و اگر مواردی از دست شناسایی و یا فراهم آوری، بیرون شد، این گونه جبران می شود.

از این رو گفته اند که توکل امری بسیار مهم و اساسی است و حتی اگر کسی همانند پیامبر(ص) که به همه اسباب آگاهی دارد و امکان فراهم آوری آن برای او وجود دارد، هنگام عزم به عمل باید توکل کند تا این گونه علت تام برای تحقق معلول فراهم آید.

● توحید فعلی

توکل درهمه امور، از مسایل اساسی و بنیادین تفکر توحید محور اسلام است؛ چرا که درتفکر اسلامی همواره مشیت الهی مقدم بر مشیت انسانی است؛ یعنی تا خداوند نخواهد، انسان نمی خواهد؛ چرا که انسان مظهر مشیت الهی است. هر فعلی نیز این گونه است؛ به این معنا که فعل الهی همواره مقدم بر فعل شخص است. این خداوند است که به شخص، قوت و توانایی انجام فعل را می بخشد و انسان حتی اگر بخواهد بایستد می بایست توانایی و قدرت و قوت ایستادن را از خدا بخواهد. این همان توحید فعلی است که درعبارت «بحول الله و قوته اقوم و اقعد؛ به حول و قوت خداوندی می ایستم و می نشینم» تبیین شده است.

اگر انسا ن ها به طور عموم وکلی و در همه کار و امر خویش بر مدار توحید عمل کنند، باید به توکل به عنوان قانون موثر درکائنات توجه کنند، تا این گونه، ربوبیت الهی را نیز در همه جزئیات و امور خرد زندگی خویش ببینند و باور کنند.پس اگر همین انسان در هنگام ورود در هر امری به خدا توکل کند، در حقیقت به سببی متصل شده که شکست ناپذیر است، زیرا خداوند خود سببی فوق هر سبب دیگر است. و در نتیجه تمسک به چنین سببی، اراده اش نیز قوی می شود، دیگر هیچ یک از اسباب ناسازگاری روحی و معنوی بر اراده او چیره و غالب نمی آید و همین موفقیت و خوشبختی است.

توکل به دو شکل ظهور می یابد: ۱- به صورت ولایت پذیری؛ ۲- به شکل اعتماد و تکیه کردن. اصولا کسی که ولایت دیگری چون خداوند را پذیرفته است،او را بهترین پناهگاه بر می شمارد تا به کمک و یاری او به هدف و مقصد خویش برسد که به ظاهر همه اسبابش را فراهم آورده است؛ ولی از آن جایی که مشیت الهی مقدم بر مشیت انسانی است و هیچ قدرت و قوتی برتر از قدرت و قوت الهی نیست، باید اراده و مشیت الهی را در کنار قدرت و قوت عزیزانه الهی در کنار خود داشته باشد تا به مقصد و هدف برسد. این گونه است که توکل پیامی چون ولایت پذیری و اعتماد مطلق را بیان می دارد و مشیت و قوت خداوندی را برای شخص متوکل به ارمغان می آورد.

● رابطه توکل و اسباب

از آن جایی که در توکل، شخص خواسته ای و کاری دارد که می خواهد تحقق یابد و به آن برسد، اسباب فراهم می آورد ولی از آن جایی که در تاثیرگذاری آن ها شک و تردید دارد و یا آن که تاثیرگذاری را منوط به مشیت و اراده الهی می داند، خداوند را به عنوان علت تام در نظر می گیرد و بر او به عنوان تحقق بخش، تکیه و اعتماد می کند. بنابراین گفته اند که جمع اسباب با توکل منافاتی ندارد. (اخلاق، سیدعبدالله شبر، ص ۴۲۵ و اخلاق در قرآن، آیت الله مکارم شیرازی، ج ۲، ص ۲۶۹) از این رو در روایت آمده «با توکل، زانوی اشتر ببند» یعنی عقالش کن و بر خدا توکل نما (میزان الحکمه، ج ۴، ص ۳۶۶۱) بنابراین هرگز در توکل، خداوند جانشین اسباب طبیعی و علل آن نمی شود، چنان که تنها علل ظاهری را در تحقق امور کافی نمی داند. (المیزان، ج ۱۱، ص ۲۱۶ و ۲۱۷)

علامه طباطبایی در المیزان بر این باور است که توکل شاخه ای از اعجاز است؛ چرا که همانند اعجاز افزون بر اسباب طبیعی، بر قدرت مستقیم الهی تکیه و اعتماد دارد؛ در معجزه، اسباب طبیعی حذف نمی شود، بلکه به گونه ای خاص عمل می کند؛ در توکل نیز شخص نوعی اعجاز از خداوند می خواهد و خداوند نیز این گونه به او کمک می کند. بنابراین اثر اعجاز را می توان در توکل، ردگیری و شناسایی کرد. از این رو علامه طباطبایی می نویسد: در توکل بر خدا، جهت دیگری نیز هست که از نظر اثر به معجزات و خوارق عادت ملحق است، چنان که از ظاهر جمله: «و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ أمره» کسی که بر خدا توکل نماید پس او برایش کافی است، چون خدا به کار خود می رسد؛ (طلاق، آیه ۳) این معنا برمی آید که توکل، یک امر خارق عادت و از باب اعجاز است. (المیزان، ج ۴، ص ۱۰۱ و نیز ر.ک: ج ۱، بحث اعجاز.)

● نسبت توکل با رضا و تسلیم

حقیقت توکل، پرهیز و چشم پوشی از حول و قوت غیرخدایی و انتظار کشیدن برای پیشامد مقدرات الهی در کاری است (غرر الحکم، ص ۱۹۵) بنابراین، متوکل کسی است که به خداوند اعتماد دارد و کارهایش را به او واگذار و تفویض می کند (جامع السعادات، نراقی، ج ۳، ص ۲۲۰) چرا که رضایت به تدبیر الهی دارد و با واگذاری کار به خداوند، می کوشد تا ربوبیت خداوندی را در خود تحقق بخشد و در این راه به طاعت الهی تمسک می جوید تا کارها چنان شود که مورد رضایت الهی است. (مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۸۷)

البته انسان ها در مقام توکل، هنوز تعلق خاطری به کار دارند و چون رضایت خویش را در تحقق این امور می بینند، گمان دارند که آن نیز مورد رضایت الهی است؛ بنابراین با همه تعلق تفویض و توکیل، نوعی انتظار برآورد کار از سوی خداوند و تأیید آن می رود و خداوند نیز به سبب توکل بنده آن را تحقق می بخشد ولی این غیر از مقام رضا و تسلیم است، چرا که در مقام رضا، شخص تعلق خاطری به کار مورد نظر ندارد و از خداوند می خواهد تا آن را تحقق بخشد به شرطی که مورد رضایت اوست و هم چنین در مقام تسلیم هرچه را جانان پسندد وی می پسندد. متوکل، خداوند را در تحقق کار و هدف خویش کافی می داند؛ به این معنا که او را قدرت مطلق می داند که خود سبب ساز است؛ اما در مقام رضا و تسلیم، هدف، تحقق کاری نیست بلکه تحقق رضایت و تسلیم بودن در برابر خداوند است.

حبیب فیض اللهی