چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

توقع بی‌جا


توقع بی‌جا

آن روز صبح وقتی وارد دفترخانه شدم، نگاهی به دفتر قرارهای عقد انداختم. متوجه شدم قرار عقدی در یکی از تالارهای مشهد تعیین کرده‌ام. روز تعیین شده فرا رسید.
قصد داشتم مراسم عقد را …

آن روز صبح وقتی وارد دفترخانه شدم، نگاهی به دفتر قرارهای عقد انداختم. متوجه شدم قرار عقدی در یکی از تالارهای مشهد تعیین کرده‌ام. روز تعیین شده فرا رسید.

قصد داشتم مراسم عقد را برگزار کنم که داماد مخالفت کرد. گویا خواهر بزرگ داماد هنوز به مجلس نرسیده بود و بدون حضور او امکان برگزاری مراسم نبود، دو ساعتی منتظر ماندم.

باز هم خبری نشد همه خسته شده بودند. رو به داماد جوان کردم و گفتم: من مراسم عقد دیگری هم دارم دیگر منتظر نمی‌مانم، اجازه کسب کردم و خطبه را خواندم.

مراسم تمام شده بود و مهمانان مشغول عکس گرفتن بودند که ناگهان خواهر داماد وارد مجلس شد و متوجه شد که مراسم به پایان رسیده است.

خواهر داماد از این موضوع رنجیده شده بود و شروع به داد و بیداد کردن کرد که چرا مراسم بدون حضور او به پایان رسیده است.

دعوا بالا گرفت و آنقدر شدت پیدا کرد که عاقبت کار این عروس و داماد جوان به طلاق کشیده شد.

احمد حائری سردفتردار ازدواج و طلاق



همچنین مشاهده کنید