شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

اسطوره ای با ۳۲ رکورد جهانی


اسطوره ای با ۳۲ رکورد جهانی

مردی که در ۴۰ سالگی رکوردش را ۲۵ کیلو جابه جا کرد

▪ از: کارخانه تولید مواد غذایی و مکمل های دارویی supplement انگلستان

▪ به: محمود نامجو ستاره وزنه برداری ایران

▪ موضوع نامه : پیشنهاد تبلیغاتی

جناب آقای نامجو قهرمان صاحب نام ورزش وزنه برداری جهان و المپیک ، شرکت ما تمایل دارد در صورت موافقت شما، در قبال پرداخت مبلغ قابل توجه و هنگفتی، از تصاویر پرورش اندام و بدن سازی شما روی برچسب محصولات خود، استفاده کند...

از ۱۶-۱۵ سالگی در ورزش بود اما با این که موهایش سفید شده بود و مجبور بود ویلچر نشینی را تجربه کند درآستانه ۶۵ سالگی هم مستأجر بود و خانه ای نداشت. کارمند ساده آتش نشانی و حقوق بخور و نمیر شهربانی که گاهی اوقات کفاف زندگی محقر یک پهلوان با ۵ فرزند را نمی داد.با این اوضاع شاید می توانست بچه ها را با زبان و اجبار به این اوضاع راضی می کرد اما چه کسی می توانست و یا اصلاً می خواست جواب کارتن خواب ها و فقیرانی را دهد که فکر می کردند آقا نامجو چون وزنه ها را بالای سر می برد پس وضع مالی اش هم خوب است و به جز خانه پهلوان آدرس دیگری را بلد نبودند. اینجا بود که مجبور می شد هر ماه، در کنار هزار قسط و بدهی و خرج های سرسام آور ، آب باریکه جماعت تهیدستی را هم به همسرش بسپارد تا برای آنها کنار بگذارد و سر وقت به آنها بدهد.

محله استادسرای رشت سال ۱۲۹۷ ، خدا به مشهدی تقی نامجوی یک فرزند داده بود. دست در دست پدر با حسرت به معرکه گیری پهلوان های شهر خیره می شد و با صدای کودکانه به مشهدی تقی می گفت: کاش من هم یک روزی بتوانم این سینی ها را پاره کنم. اما محمود برخلاف پهلوان های رشت که هیکل تنومند و غول پیکری داشتند قد و قامت کوتاهی داشت و حتی برای پدر هم تصور این موضوع که محمود بخواهد به یک ورزشکار درست و حسابی تبدیل شود سخت بود. شیطنت های کودکانه و بازیگوشی های فراوان محمود با قد و قواره ریز او باعث شد تا خیلی زود به خاطر علاقه مندی فراوان جذب ورزش شود. کشتی نخستین رشته ای بود که محمود را به خود جذب کرد. از این که می توانست بدون پول و خرج اضافی با همان لباس های معمولی ورزش با بچه محل هایش سرشاخ شود لذت می برد. فقط کشتی نمی توانست عطش فوق العاده او را به ورزش برطرف کند. نوجوان پرانرژی و البته مستعد استادسرا، از تشک کشتی خوشش آمده بود و آنقدر بالا و پائین پرید تا این که کم کم از حرکات آکروباتیک و نمایشی هم سر در آورد مسئول تیم حرکات نمایشی رشت وقتی دید یک نوجوان قبراق و زرنگ با قدکوتاه پیدا شده است که می تواند بدون تمرین برود بالای سر آخرین نفر در حرکات نمایشی و بالانس بزند و اگر هم شد لبخندی چاشنی کارش کند . لذا از او دعوت کرد تا محمود نامجو در مراسم مختلف این گروه شرکت کند.

آکروبات و کشتی هم نتوانست وقت محمود ، این نوجوان عاشق ورزش را بگیرد. تازه به ۱۶-۱۵ سالگی رسیده بود که وقتی مقابل آینه می ایستاد و از ورزیدگی ماهیچه هایش خوشش آمده بود تصمیم گرفت برای این که قوی شود و بتواند در کشتی زیر یک خم حریفانش را بالا بیاورد به بدن سازی بپردازد. از طرفی می دانست که اکثر پهلوان های بزرگ کشتی و پرورش اندام ، بدن سازی خود را با ورزش باستانی انجام می دهند و با میل و کباده زورخانه عضلات خود را می پرورانند این بود که هر از گاهی به زورخانه می رفت و با نوای مرشد همراه می شد.همین اشتیاق و علاقه وافر او را به کنار دست پهلوان محمدعلی خورشیدی و پهلوان هاشم و پهلوان ستوده کشاند و در معرکه گیری های آنها، محمود نوجوان هم سینی و مجمعه پاره می کرد.

حالا سر او دعوا بود، رضا لاجی مربی کشتی اش ول کن نبود و خیلی پیگیر تمریناتش بود تا این که محمود در ۱۸ سالگی در مسابقه های قهرمانی کشور کشتی آزاد شرکت کرد و در نخستین حضورش، قهرمان شد. قدیر بیشه بان در حرکات نمایشی و ژیمناستیک به خصوص بارفیکس خیلی با او کار کرد و احمد درخشان و سیدعلی تفنگدار و سیدعلی کم سخن هم در باستانی و ورزش زورخانه آنقدر او را کمک کردندکه محمود به یک چهره شناخته شده در رشت تبدیل شد. به اصطلاح زورخانه چی ها، هنوز پشت لبش سبز نشده بودکه صاحب زنگ در زورخانه شد و مرشدهای رشت برایش سنگ تمام گذاشتند.

کم کم وقت جدا شدن خرج او از خانواده فرا رسید. از طرفی پتانسیل ورزشی گیلان کفاف استعدادهای پنهان او را نمی داد و دیگر باید راه اصلی خودش را پیدا می کرد. خرج و مخارج تمرین و ورزش هم بالا رفته بود، این شد که محمود نامجو به تهران آمد و در مدرسه ورزنده با رموز و فنون وزنه برداری آشنا شد. همزمان در یک کارگاه مبل سازی مشغول به کار شد. روزها کار و عصرها تمرین. کمی سخت بود تا این که به سربازی رفت. در پادگان خیالش بابت مخارج زندگی راحت بود و با فراغت بیشتری به ورزش پرداخت ، به خصوص این که می توانست از امکانات تربیت بدنی ارتش استفاده کند.

روزگاری که هنوز ورزش ایران ساختاری نداشت اگر فرصتی برای عرض اندام به او داده می شد تا در مسابقه های جهانی و المپیک وزنه برداری و یا حتی کشتی شرکت کند قطعاً زودتر از ۳۱ سالگی به صورت حرفه ای در می آمد و در میادین بین المللی مدال کسب می کرد اما او قربانی شدو بعد از این که در آن سالها دستگاه ورزش وقت تصمیم گرفت در المپیک ۱۹۴۸ لندن شرکت کند، او درکنار امانوئل آقاسی، ابوالحسن سخدری، محمدرسول رئیسی و جعفر سلماسی در المپیک شرکت کرد.

● تولد در ورزش جهان

ستاره صاحب نام وزنه برداری از ۲۱ سالگی رسماً کشتی را کنار گذاشت و رفت سراغ وزنه برداری، آن هم به صورت حرفه ای و نه به عنوان یک تفریح.

محمودخان در ۱۳۱۸ یعنی ۶۸ سال پیش در مسابقه های قهرمانی کشور در ۶۰ کیلوگرم روی تخته های فرسوده و قدیمی وزنه برداری رفت و در نخستین حضور، نخستین مدال طلا را دشت کرد.

در مسابقه های جهانی ۱۹۴۷ در فنلاند به دلیل بی تجربگی به مقامی دست نیافت. همین شد که تمام انرژی اش را چاشنی انگیزه های دوچندانش نمود و در نخستین المپیک تاریخ ورزش ایران کنار جعفر سلماسی و دیگر اعضای کاروان کشتی شرکت کرد.

نامجو در المپیک ۱۹۴۸ لندن خیلی راحت می توانست روی سکو برود اما مسمومیت غذایی ناخواسته و حال و روز عجیبی که تمام وجودش را فراگرفته بود در یکضرب و پرس برایش دردسر ساز شد، با این حال او در حرکت دو ضرب ۱۲۲‎/۵ کیلوگرم را بالای سر برد و با این که به شدت از ناحیه دستگاه گوارش احساس درد می کرد رکورد جهان را جابه جا نمود. «جوزف دی پترو» آمریکایی، جولیان کروس از انگلستان و ریچارد تام آمریکایی مقام های اول تا سوم این مسابقه ها را در ۵۶ کیلوگرم صاحب شدند و نامجو در جایگاه پنجم ایستاد.در همان رقابت ها به درخواست اسکار استیت رئیس فدراسیون جهانی وزنه برداری در رقابتهای پرورش اندام شرکت کرد و نقره المپیک را بر سینه زد. در این سال جعفر سلماسی تنها مدال وزنه برداری را کسب کرد و با برنز دسته ۶۰ کیلوگرم جاودانه شد. نامجو هرگز تمایلی نداشت راجع به بدشانسی لندن صحبت کند اما وقتی به تهران برگشت با خودش عهد کرد که سلطان بلامنازع دسته خروس وزن ها شود و همین شد که در مسابقه های جهانی ۱۹۴۹ در دن هاگن (همان شهر لاهه هلند) به روی تخته رفت.

در حرکت پرس ۹۰ کیلوگرم را جابه جا کرد. در یکضرب ۹۷‎/۵ کیلوگرم را بالای سر برد و در دو ضرب هم ۱۲۷‎/۵ کیلوگرم را زد تا با رکورد مجموع ۳۱۵ کیلوگرم نخستین بوسه بر مدال طلای جهان را تجربه کند. لاهه شروع خوبی برای وفای به عهدش بود ولی نامجو بهتر از هرکسی می دانست که تازه در ابتدای راه قرار دارد.

در رقابت های جهانی ۱۹۵۰ راهی پاریس شد. نگاهی به حریفانش انداخت و خیلی زود فهمید که کار چندان دشواری برای رسیدن به دومین طلای جهان در پیش ندارد. به هرحال او آنقدر باهوش و زرنگ بود که فهمید با ۵ کیلوگرم کمتر از رکورد لاهه هم می تواند قهرمان شود. باز هم ۹۰ کیلوگرم پرس، ۹۵ کیلوگرم یکضرب و ۱۲۵ کیلوگرم دو ضرب و با مجموع ۳۱۰ کیلوگرم طلای دوم را از آوردگاه پاریس به سینه اش چسباند.

● رقابت در ۳۵ سالگی

در سال ۱۹۵۱ به ایتالیا رفت و تصور این که نامجو در ۳۵ سالگی نمی تواند وزنه بزند را از ذهن ها زدود. او در میلان نه تنها مدال طلا را کسب کرد بلکه با رکورد مجموع ۳۱۷ کیلوگرم روی سکوی نخست رفت. ۹۰ کیلوگرم پرس، ۹۷‎/۵ یکضرب و ۱۳۰ کیلوگرم در دو ضرب تلاش محمود نامجو بود ولی نباید از حس رقابت ارزشمند علی میرزایی گذشت. میرزایی خودش از بهترین نوابغ خروس وزن بود که کنار نامجو به میلان رفت و حضورش باعث شد تا حس رقابت در محمود نامجو او را به ارتقا رکوردش ترغیب کند و میرزایی نیز در جایگاه دوم ایستاد. کمتر از ۳ ماه بعد به دهلی نو رفت و در بازی های آسیایی ۱۹۵۱ برای نام ایران وزنه زد. اما این بار رکورد جهان را که در اختیار خودش هم بود جابه جا کرد و اینجا بود که مطبوعات سراسر جهان از تولد یک نابغه استثنایی در وزنه برداری خبردادند. عکسهایش به تمام جهان مخابره شد و کنارش نوشتند محمود نامجو ستاره ای از ایران.

همان سال در مسابقه های پرورش اندام هم در دسته کوتاه قدها شرکت کرد و با عضلات بدون آب و چربی اش، چشمان داوران را خیره کرد و به مدال نقره رسید.

حالا نوبت المپیک بود و جبران حوادث ناخوشایند و آن مسمومیت لعنتی المپیک لندن. مسابقه ها در هلسینکی فنلاند برگزارمی شد. نامجو ۳۶ ساله بود و بلندگوی سالن در ابتدای مسابقه ها او را مسن ترین وزنه بردار رقابت های المپیک معرفی کرد و همین موضوع می توانست روحیه اش را تخریب کند. نامجو در آن مسابقه ها ۱۰ کیلوگرم از رکورد جهانی اش کمتر زد و با ۳۰۷‎/۵ کیلو در مجموع دوم شد. این بار ایوان «اودودوف» از شوروی قهرمان شد و علی میرزایی همان رفیق شفیق او هم در جایگاه سوم المپیک ایستاد.

در سال ۱۹۵۴ بعد از یک سال وقفه در اتریش، با این که ۳۸ ساله بود با همان رکورد المپیک هلسینکی به مدال نقره دست یافت. انگیزه هایش طلایی بود ولی آن برندگی جوانی را نداشت و دیگر مدال طلا را به خود ندید. وقتی از وین برگشت اوضاع نابسامان وزنه برداری را باب میل خود و هم تیمی هایش ندید و اندیشه های تأسیس فدراسیون وزنه برداری را پیاده کرد و به تشویق دوستانش برای مدت یک سال ریاست فدراسیون وزنه برداری را پذیرفت. در همان سال تیم وزنه برداری ایران در مسابقه های بین المللی فلورانس شرکت کرد و پنجم شد. آقای رئیس ۳ تا ۴ ماه بعد کت و شلوار ریاست را برازنده خود ندید و دوباره دوبنده پوشید و روی تخته مسابقه های جهانی ۱۹۵۵ مونیخ رفت. ظهور ستاره صاحبنام شوروی به نام استوگف رکوردهای نامجو را ارتقا داد. اما محمودخان با ۳۱۲‎/۵ کیلوگرم در مجموع سوم شد و به مدال برنز جهان رسید و استوگف با ۳۳۵ کیلوگرم قهرمان شد.

از قدیم گفته اند زندگی هر مردی در چهل سالگی به اوج می رسد و نهایت پختگی یک مرد در این سال هاست. محمود نامجو در چهل سالگی هیچ نشانی از پیری و فرتوتی نداشت. سرحال و قبراق در اردوی المپیک ۱۹۵۶ ملبورن حاضر شد و با انگیزه های پولادین فقط تمرین کرد. هیچ کس تصور نمی کرد او در المپیک بتواند با ۳۱۲ یا ۳۱۳ کیلوگرم جایی در بین ۵ نفر اول پیدا کند خودش هم خوب این موضوع را می دانست ولی آنقدر تمرین کرد که همه را انگشت به دهان گذاشت. در ملبورن محمود نامجو ۴۰ ساله بود و با حریف اصلی خودش یعنی ولادیمیر استوگف ۱۵ سال اختلاف سن داشت اما آمریکایی ها با چارلز وینسی مدال طلای ۵۶ کیلوگرم را به خانه بردند.

استوگف با همان رکورد مونیخ دوم شد و محمود نامجو در حرکتی استثنایی ۲۵ کیلوگرم رکورد خودش را جابه جا کرد و در چهل سالگی در مجموع ۳۳۲‎/۵ کیلو را بالای سر برد و در مکان سوم ایستاد.

همین حادثه بزرگ باعث شد او یک خبرساز واقعی لقب گیرد و همه خبرنگاران، افزایش ۲۵ کیلویی رکورد او را جزو حوادث المپیک ملبورن برشمارند.

بعد از ملبورن همه فکر می کردند محمود نامجو دیگر وزنه نخواهد زد اما او توجهی به این حر ف ها نداشت و می خواست تا هر وقت که می تواند وزنه بزند همین طور هم شد و او در مسابقات جهانی ۱۹۵۷ تهران علی رغم حضور صفا سنبلی در ترکیب تیم ایران باز هم بر روی تخته رفت و با ۳۲۰ کیلوگرم در ۴۱ سالگی باز هم سوم جهان شد. این آخرین مسابقه جهانی عمر ورزشی نامجو بود. افتخاری که با مدال برنز همراه بود و نام او در تاریخ رقابت های جهانی جاودانه گردید. در آن سال استوگف روس قهرمان شد و صفا سنبلی نیز در جایگاه دوم جهان ایستاد.

محمود نامجو یک سال بعد در بازی های آسیایی ۱۹۵۸ توکیو هم به میدان رفت و در ۴۲ سالگی آخرین تورنمنت بین المللی اش را تجربه کرد. نامجو در توکیو به مدال نقره رسید و برای همیشه با مسابقه های وزنه برداری بین المللی وداع کرد. ۱۰ سال حضور و ۱۲ مدال در وزنه برداری و پرورش اندام از رقابت های جهانی و المپیک کلکسیون افتخارات او را تشکیل می دهد. یک نقره و یک برنز المپیک، ۳ مدال طلا، یک نقره و ۲ برنز مسابقات جهانی، یک طلا و یک برنز بازی های آسیایی در وزنه برداری و یک مدال نقره المپیک و یک مدال نقره بازی های آسیایی در پرورش اندام، ستاره هایی بر سینه محمود نامجو بودند که حاصل ۱۰ سال عمر ورزشی حرفه ای وی به شمار می رود.

● نامجوی دونده

پرویز برومند رئیس اسبق فدراسیون وزنه برداری که افتخار شاگردی محمود نامجو را هم داشته حرف های جالبی برای گفتن دارد:۲۰ سال عمر ورزش حرفه ای نامجو را سراسر افتخار و موفقیت می داند. او می گوید: مدال ها و افتخارات نامجو گرایش مردم و جوانان را به وزنه برداری افزایش داده بود و باعث رونق این رشته شد.

برومند با خرسندی خودش را شاگرد نامجو می داند و به خاطره جالب اردوی استادیوم شهید شیرودی (امجدیه سابق) اشاره می کند، وقتی که برای گرم کردن به کنار زمین چمن رفتند و محمود نامجو تصمیم گرفت ۱۰۰۰ متر، دور زمین بدود. هیچ کس فکرش را هم نمی کرد او به عنوان یک وزنه بردار با رشته سنگین و غیرهوازی اش بتواند مثل یک دونده نیمه استقامت رکورد از خودش بگذارد. ۲‎/۵۶ دقیقه برای نامجو در آن سن و سال خیلی خوب و عجیب بود و نشان می داد که او خیلی سرحال و قبراق است. برومند، نامجو را پایه گذار فدراسیون وزنه برداری می داند. او می گوید: محمود نامجو به محض این که روال انتخابی رؤسای فدراسیون های ورزشی حاکم شد، خیلی زود کنار کشید و این فرصت را در اختیار سایرین قرار داد. او به مسابقه های بین المللی سوئد هم اشاره ای می کند که در آنجا همه علاقه مندان به ورزش در سوئد، اذعان می کردند نام ایران را با نام محمود نامجو شنیده اند و افتخارات او باعث شد تا نام این ورزشکار ایرانی بر سر زبان ها بیفتد.

● تکنیک های جدید

غلامعلی والامنش رئیس اسبق هیأت وزنه برداری گیلان که او هم از شاگردان محمود نامجو بوده است درباره پهلوان می گوید: خیلی از نکات فنی وزنه برداری را از او آموختیم. تکنیک های ناب و بکری که وزنه برداری ایران را متحول کرد.

والامنش اشاره ای هم به اردوی سال ۱۳۴۴ بندر انزلی دارد و می گوید: تیم ملی وزنه برداری در انزلی اردو زده بود. در آنجا محمود نامجو تمام وقت در کنار ملی پوشان حاضر بود و حضورش بار فنی اردو را صد چندان کرده بود. آن روزها تکنیک ها و فنونی را از او آموختیم که برایمان تازگی داشت و تا به حال آنها را ندیده و نشنیده بودیم و ۲۰ سال بعد در ۱۳۶۴ «اسپاسف» مربی صاحب نام بلغاری در کلاس عالی مربیگری وزنه برداری بین المللی آنها را تدریس کرد و من آنجا فهمیدم که نامجو چقدر از وزنه برداری جهان پیش بود و چه اطلاعات و آگاهی از دانش ورزش وزنه برداری داشت.

● پهلوان زنده را عشق است

کارخانه Sopplement برایش نامه و پیشنهاد فرستادند تا عکس های پرورش اندام او را روی محصولات دارویی و مکمل های غذایی اش چاپ کند. شیرخشک برای نوزادان، مکمل های بدنسازی، داروهای تقویتی و... اتفاقاً مبلغ هنگفتی را هم به او پیشنهاد کردند تا محمود خان بعد از ۲۰ سال حضور در اوج قله های ورزش و در ۶۵ سالگی حداقل صاحب خانه شود اما او نشان داد که یک پهلوان واقعی است و پیشنهاد این کارخانه انگلیسی را رد کرد. از او پرسیدند چرا مگر احتیاجی نداشتی پاسخ داد: احتیاج داشتم اما معلوم نبود که این شرکت چه تولید می کند شاید محصولات آن با عکس من خوب فروش می رفت اما مشخص نبود که چقدر برای کودکان و نوزادان مفید است و نمی خواهم از این لحاظ خطری مصرف کنندگان این محصولات را تهدید کند.

هنوز از پا نیفتاده بود که سوئدی ها مربیگری تیم ملی وزنه برداری کشورشان را به او پیشنهاد کردند، اما حاضر نشد این درخواست را بپذیرد چون اینجا در ایران به او نیاز بود. تا این که در زمان نخست وزیری میرحسین موسوی با پیگیری های فراوان، وام مسکن او پذیرفته شد و محمود نامجو در ۶۵ سالگی صاحب خانه شد اما حیف که این دلخوشی چندان دوام نداشت و فشار تمرینات سنگین و طاقت فرسا حسابی او را از پا انداخته و بیماری های فراوانی را برایش به وجود آورده بود. پزشکان مجبور شدند او را برای مداوا به آلمان اعزام کنند که همین موضوع آغاز دردسر برای او بود.

خیل مشتاقان او از ایرانیان داخل و خارج کشور، دوستانش و... نگران حال و روز او شده بودند و هر روز صدها تماس تلفنی و حضوری برای عیادت از محمود نامجو برقرار می شد تا این که رئیس بیمارستان وقتی او را شناخت و فهمید رودرروی چه اسطوره ای قرار گرفته است یک خط تلفن مجزا برایش تهیه کرد.

درمان های مقطعی موقتاً کارساز شد. اما وقتی به ایران برگشت و بعد از مدتی دوباره حال و روزش وخیم شد پاهایش دیگر توان ایستادن نداشت و پهلوان نامجو را مجبور به ویلچرنشینی کرد.

مسابقات کشتی لیگ باشگاه های تهران بود. تیم شهید محمدی شهرری و تیم باشگاه ها به فینال رسیده بودند. مسابقه جذاب و دیدنی در سالن قدیمی پایتخت. انبوه تماشاگران در سالن شهدای هفتم تیر منتظر آغاز مسابقه ها بودند. شهید سرلشکر ستاری فرمانده فقید نیروی هوایی ارتش هم در سالن بود تا شاهد مصاف کشتی گیران هما باشد.ناگهان گوینده سالن همه را سر جای خود میخکوب کرد: امروز یک مهمان ویژه در بین ماست. یک قهرمان استثنایی، یک بزرگمرد، کسی که سال ها نام و پرچم ایران را با افتخار بر بلندای جهان به اهتزاز درآورد.سکوت همه سالن را فراگرفته بود. گوینده سالن ادامه داد: کسی که روزی صدها کیلوگرم را بالای سر می برد و در طول عمرش هزاران تن پولاد سرد را جابه جا کرده بود، امروز پاهایش طاقت تحمل وزن خودش راهم ندارد... محمود نامجو...

تماشاگران مانده بودند بین اشک و تشویق. دقایق طولانی همه حاضران در سالن ایستادند و برایش دست زدند. مردی محمود نامجو را سوار بر ویلچر به وسط تشک آورد. پالتوی کرم رنگ ضخیمی به تن داشت. صورت رنجور و لاغرش نشان از ضعف جسمی شدید بدنش داشت. سرش را به سختی تکان می داد. صدای نامجو، نامجوی تماشاگران تا آن سوی پارک شهر هم می رفت، اما دریغ از یک صدای کوچک از پهلوان ویلچرنشین، فقط توانست قرآن را بالای سرش ببرد و با زبان بی زبانی، بهترین و رساترین فریادها را به گوش علاقه مندانش برساند.

کمتر از ۴۸ ساعت بعد نامجو روی تخت بیمارستان مهر تهران در سال ۱۳۶۸ نفس های آخر را زد و جهان فانی را وداع گفت. جهانی که سال های سال پولادمردی همچون او را بر روی سکوهای نخست وزنه برداری خود ندید.

و امروز سنگ قبر سه گوش و رنگ و رورفته ای در نخستین ردیف ضلع جنوب غربی قطعه ۲۲ بهشت زهرا(س) به چشم می خورد.

سنگ نوشته ای که با تصویر حک شده محمود نامجو آراسته شده و یک خیابان به نام او در رشت به یاد مردی که ۳۲ بار رکورد جهان را جابه جا کرد، نامیده شده است.

مجید حاتمی



همچنین مشاهده کنید