شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

با تاریخ چرا؟


با تاریخ چرا؟

در فاصله تقریبا ۱۶۰ کیلومتری شرق مشهد، شهری قرار دارد که نامش برخاسته از وضعیت تاریخی‌اش است «تربت جام» یا مزار مولانا شیخ احمد جام.
این شهر تاریخی همانگونه که از نامش پیداست …

در فاصله تقریبا ۱۶۰ کیلومتری شرق مشهد، شهری قرار دارد که نامش برخاسته از وضعیت تاریخی‌اش است «تربت جام» یا مزار مولانا شیخ احمد جام.

این شهر تاریخی همانگونه که از نامش پیداست وجود و بنیانش با این شیخ پیوند خورده است. برای قرن‌ها این شهر زیارتگاه بسیاری از مومنین بوده است که یا در سر راه خود برای شرفیابی به بارگاه هشتمین امام شیعیان به آنجا رفته یا پس از زیارت ثامن‌الحجج به بارگاه این پیر مشرف شده‌اند.

من خود بارها زواری از کشورهای پاکستان، هندوستان، افغانستان، تاجیکستان و ترکمنستان را در این مکان ملاقات کرده ام که سرگرم دعا خواندن، زیارت و حتی نذر کردن به روشی خاص بوده‌اند و حتی بازدیدکنندگان از استان‌های شمال غربی و غرب و مرکز و جنوب شرقی کشور را دیده‌ام.

فرهنگ دهخدا این شخصیت را این گونه معرفی می‌کند: احمدبن ابوالحسن بن محمدبن جریربن عبدالله‌بن لیث‌بن جریربن عبدالله الجبلی جامی خراسانی از بزرگان طریقه صوفیه و از اکابر مشایخ این طایفه که القاب زیر نیز برای وی به کار رفته است: شیخ‌الاسلام، شیخ جام و ژنده‌پیل که مولد وی قریه وامق از بلاد ترشیز (کاشمر کنونی)‌ بوده و از تالیفات وی انس التائبین، سراج السایرین، مفتاح الجناه و روضه المذنبین است. وی در قرن ششم هجری می‌زیسته است.

شخصیت بزرگ این شیخ و پیر موجب شد تا بسیاری از مشایخ، اقطاب و صوفیان صاحب‌نام در این نهصد سال وصیت کنند تا در جوار وی به خاک سپرده شوند بنابراین تعدادی قبور به شکل کاملا خاص در حیاط پشتی خانقاه و حتی داخل خانقاه وجود داشت که خود متعلق به افرادی صاحب‌نام بود. مزار خود شیخ نیز طرحی ویژه داشت اولا زیر آسمان بود و سقفی روی آن قرار نداشت. ابعادش تقریبا ۳ متر در ۲ متر و ارتفاعش از سطح زمین در بالاترین نقطه بیش از یک متر بود و با آجر ساخته شده بود و درست از وسط مزار یک درخت کهنسال و تنومند پسته سر برآورده بود که هنوز هم هست. دو ستون سنگی باریک و بلند با حجاری و آیاتی از قرآن در دو سوی مزار قرار دارد. در پایین پای شیخ نیز مزاری در ابعاد ۵/۱ متر در ۸۰ سانتی‌متر و به شکل یک مثلث موجود است که گویا متعلق به پسر شیخ بوده است. البته توصیف این مجموعه بظاهر ساده ولی کاملا زیبا و به فرمی محلی خود نیاز به چندین صفحه دارد؛ ولی غرض از نوشتن این سطور حادثه دردناکی است که خود در سفر اخیرم به محل (اواسط مهرماه)‌ با آن مواجه شدم.

متاسفانه متولی مزار احتمالا با هماهنگی سازمان میراث فرهنگی شهر اقدام به تخریب مزارهای متعلق به مشایخ و اقطاب دوران‌های پس از شیخ که در حیاط‌های پشتی قرار داشت، کرده و سپس با نصب یک دستگاه آبسردکن بزرگ و پهن کردن فرش و نصب داربست‌هایی ظاهرا آنجا را برای برگزاری نماز جماعت (احتمالا نماز جمعه چون فضای نسبتا بزرگی است)‌ مهیا کرده‌اند.

این در حالی است که در اطراف مزار زمین‌های خالی و مناسب برای ساخت یک مصلی وجود دارد و در حقیقت با ساخت بنایی جدید با تجهیزاتی مدرن ضمن تامین نیازهای نمازگزاران به وجهی کاملا معقول و محترمانه به زیبایی شهر نیز می‌توان افزود تا به قول قدیمی‌ها این نسل نیز آجری روی آجر گذشتگان قرار دهند که این ادامه صحیح راه پیشرفت است، یعنی هر نسلی به عنوان یک وظیفه در تداوم راه پیشرفت شهر خود قدمی برداشته و گذشته را آبادتر کند، نه این که کلنگ به دست گرفته و آبادی گذشتگان را فقط با نام توسعه تخریب سازد. زهی بی‌انصافی!

آن درگذشتگان هر کسی که بودند قضاوتشان به عقیده مسلمانان برعهده خداست و برعهده تاریخ. ما حق نداریم براساس قضاوت شخصی خود تیشه به ریشه تاریخ بزنیم. این مقابر و این اماکن تاریخی بوده و متعلق به تمام مردم آن شهر، حتی استان و در واقع کل کشور است و هیچ‌کس حتی سازمان میراث فرهنگی حق ندارد اقدام به تخریب خودسرانه این اماکن کند.

از منظر دین، یکی از شرایط مهم برگزاری نماز، مکان یا جایگاه نماز است. آیا صاحبان اولیه این مکان راضی به تخریب این مقابر و انجام نماز روی آن زمین‌ها بوده‌اند؟ آیا قرائت اینچنینی از دین منطبق با عقل سلیم است؟ تازه هنوز هم داخل محوطه مزار فضایی کافی مسطح و بزرگ برای برگزاری نماز وجود دارد، یعنی محوطه وسیع سمت چپ پس از ورود به داخل محوطه پس چرا اقدام به تخریب این اماکن تاریخی و مقدس (از دیدگاه معتقدان)‌ شده است؟!

محمود متولیان



همچنین مشاهده کنید