شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

ژنرال نیستم, امیرم


ژنرال نیستم, امیرم

هفته پیش در یک ظهر خنک در کرمان پای حرف های مردی نشستم که در سالیان اخیر همیشه در فوتبال ایران خبرساز بوده خودش می گوید در فوتبال ایران دو طیف وجود دارد کسانی که دوستش دارند و کسانی که دشمنش هستند

هفته پیش در یک ظهر خنک در کرمان پای حرف‌های مردی نشستم که در سالیان اخیر همیشه در فوتبال ایران خبرساز بوده. خودش می‌گوید در فوتبال ایران دو طیف وجود دارد؛ کسانی که دوستش دارند و کسانی که دشمنش هستند.

امیر قلعه‌نویی اصلاً به سینما علاقه ندارد، زیاد پارک نمی‌رود و از سفر هم خوشش نمی‌آید. نزدیکانش می‌گویند: «اگر به شهری سفر کند، از هتل اصلاً بیرون نمی‌رود، مگر این‌که امامزاده‌ای پیدا کند و برود آنجا.» رفقایش معتقدند او آخر معرفت است، چون هیچ‌وقت زیر حرفش نمی‌زند. یکی از دوستان امیر قلعه‌نویی می‌گوید: «زود با آدم خو می‌گیرد. کم حرف است.

به همین خاطر رازت را اصلاً بروز نمی‌دهد.» اگرچه از قبل نمی‌شود پیش‌بینی کرد او فردا پس‌فردا – به غیر از حضور رسمی بر سر تمرینات- کجاها می‌رود، اما برنامه‌های سه‌شنبه قلعه‌نویی مشخص است. همه می‌دانند او در این روز کجا می‌رود. حدس زدنش زیاد سخت نیست؛ جمکران. البته در دوران حضورش در کرمان احتمالاً برنامه‌اش سبک‌تر می‌شود. قلعه‌نویی به موسیقی هیچ علاقه‌ندارد و اگر هم بخواهد چیزی گوش بدهد یا رادیو پیام را می‌گیرد یا رادیو ورزش را. البته اگر آنها هم یک وقتی آهنگ خفن! بگذارند صدای رادیو را کمتر می‌کند. تلویزیون هم کم نگاه می‌کند و فقط دوشنبه شب‌ها نود را به طور کامل می‌بیند. او فیلم‌های سینمایی، مخصوصاً خارجی را اصلاً دوست ندارد.

▪ وضع اقتصادی خانواده شما چگونه بود؟

ـ کی؟... در دوران بچگی‌ام؟... تا زمانی که پدرم فوت نکرده بود، وضع ما خوب بود... یعنی بد نبود، اما پس از پدرم، نه! زیاد تعریف نداشت.

▪ همه می‌دانند بچه نازی‌آباد هستید، دقیقاً کجای نازی‌آباد؟

ـ اول خانی‌آباد، چیت‌سازی.

▪ در آن زمان فکر می‌کردید با چقدر پول خوشبخت می‌شوید؟

ـ آرزوهای ما آن موقع قد خودمان بود، یعنی زیاد بزرگ نبود. آن‌قدر که یک تکانی به زندگی ما می‌داد بس بود.

▪ این مسئله که از سنین پایین شروع به کار کردن کردید تا چه اندازه در موفقیت‌های آینده شما تأثیرگذار بود؟

ـ خیلی... خیلی زیاد، من یاد گرفتم که باید روی پای خود بایستم، به قول معروف خودساخته شدم و فهمیدم نباید از مشکلات ترسید.

▪ اولین پولی که در فوتبال گرفتید یادتان هست؟

ـ راستش قبل از آن‌که به قطر بروم و برای تیم السد قطر بازی کنم، پول چندانی در کار نبود. اما در آنجا برای اولین‌بار در زندگی پول بدی نگرفتم.

▪ چقدر بود و چه کارش کردید؟

ـ به طور دقیق که یادم نمی‌آید، اما آن‌قدر بود که یک تکانی در زندگی ما بدهد.

▪ این‌طور شایع بود که شما در آن زمان بیشترین پول را گرفتید؟

ـ نه، آن موقع فوتبالیست‌های زیادی در قطر داشتیم که وضع اکثریت هم خوب بود.

▪ کلاً فوتبال را برای درآمد انجام می‌دهید یا درآمد یک مسئله فرعی است در کنار کار؟

ـ نه، من فوتبال را دوست دارم، روزی را خدا می‌رساند و ما شاکریم.

▪ در کنار فوتبال چه منبع درآمد دیگری دارید؟

ـ با برادرم یک مغازه شریکی داریم.

▪ مغازه چی؟

ـ یک رستوران است در شهرک اکباتان که در حال حاضر آن را اجاره داده‌ایم.

▪ می‌گویند شما به مارک لباس‌هایتان اهمیت می‌دهید، برای لباس بیشتر چه مارک‌هایی را انتخاب می‌کنید؟

ـ پیر گاردین فرانسوی... چند مارک خوب ترکیه‌ای هم هست... دوستی دارم که جنس بد به من نمی‌دهد.

▪ خانه ویلایی را می‌پسندید یا آپارتمانی؟

ـ فعلاً که در خانه ویلایی زندگی می‌کنیم.

▪ چرا؟

ـ چون راحت‌تریم... دلیل از این مهم‌تر؟(!)

▪ چقدر هزینه خرید این خانه شده؟

ـ آن‌قدرها که فکر کنی نشده، به هر حال خدا را شکر!

▪ اگر امیر قلعه‌نویی الان فوتبالیست بود چقدر می‌ارزید؟

ـ شما این را باید بگویید.

▪ نه، خودتان چه فکر می‌کنید؟

ـ من قبل از مصدومیت بازیکن بدی نبودم.

▪ خیلی زود. ۱۹ سالگی، جوان جوان بودید. استقلال هم که آمدید سریع نفر اول شدید.

ـ دوران خوبی بود. پول زیادی درنمی‌آوردیم. اما رفاقت جای پول را می‌گرفت. خوش بودیم برای خودمان.

▪ امیر قلعه‌نویی از مبارزه می‌ترسد؟

ـ این حرف‌ها را وجداناً از روی واقعیت می‌زنم. از دوران بچگی سر نترسی داشتم و ترس در وجودم نبود. در دوران بچگی کارهایی انجام می‌دادم که هیچ‌کدام از هم‌سن و سال‌هایم جرأت انجام آن کارها را نداشتند. برای همین هیچ‌وقت از مبارزه نترسیده‌ام.

▪ شما همواره ارادت خاصی به ائمه داشته‌اید، از این حس در کارتان کمک می‌گیرید؟

ـ بحث من نیست، هر انسانی، چه مسلمان و چه ارمنی اگر به این خانواده توسل کند دستش را می‌گیرند. حسین رضازاده یک نمونه بارز است و در هر مسابقه‌ای حضرت ابوالفضل (علیه‌السلام) به او یاری می‌دهد. بنده هم در سخت‌ترین مواقع زندگی‌ام از معصومین (علیهم‌السلام) یاری طلبیده‌ام.

▪ دشمن زیاد دارید؟

ـ کم ندارم...، نه بابا شوخی کردم، من زیاد دشمن ندارم.

▪ چرا همیشه از امیر قلعه‌نویی به عنوان یک مربی جوان یاد می‌کنند؟

ـ نمی‌دانم چرا، همواره می‌گویند قلعه‌نویی مربی جوانی است. البته خوشحال می‌شوم که نمی‌گویند قلعه‌نویی پیر شده، ولی حقیقتاً هشت سال از عمر مربیگری من می‌گذرد و حالا من تجربه خیلی خوبی دارم.

▪ خیلی‌ها معتقدند که امیر قلعه‌نویی بی‌جهت پیش‌مرگ سازمان تربیت بدنی در دعوای آنها با صفایی‌فراهانی شد؟

ـ بی‌خیال این سؤال شو، من خیلی مسائل را به آخرت حواله دادم.

▪ شما را فردی می‌دانند که برخلاف جریان روز حرکت می‌کنید؟

ـ نمی‌گویم همیشه عادت دارم در خلاف جریان حرکت کنم، چرا که این جریان در نهایت به ضرر مجموعه تمام می‌شود. اما من همیشه عادت دارم که کارهای سخت و دشوار انجام شود. شاید این خلق و خوی من باعث شده که چنین طرز تفکری برای شما به وجود آید.

▪ بازی استقلال و مس نباید برای شما بازی آسانی باشد؟

ـ هر کسی جوانی دارد و خاطرات آن دوران همیشه بخش مهمی از زندگی آدم است. من نیز ۱۸ سال از جوانی‌ام را در تیم استقلال پشت‌سر گذاشته‌ام و تمام رده‌های این تیم را گذرانده‌ام. در استقلال دو پا و یک کتفم را داده‌ام. با این حال بعضی‌ها می‌گویند قلعه‌نویی ربطی به استقلال ندارد. اما با وجود همه مسائل من امروز مسئول فنی تیم فوتبال مس کرمان هستم. برای من استقلال جایگاه خود را دارد و متعلق به قلب من است. اما در بازی با این تیم ناچارم که برای موفقیت مس تلاش کنم.

▪ یکی از خبرنگاران به عنوان ژنرال شکست‌خورده از شما یاد کرده؟

ـ نه به آن اندازه مغرورم که خود را ژنرال بخوانم و نه چندان شکست‌هایی خورده‌ام که مغموم باشم. من هیچ‌وقت ژنرال نبودم، همیشه امیر قلعه‌نویی هستم و هیچ‌وقت به کسی اجازه نداده‌ام به من لقبی بدهد. اما در پاسخ به کسی که مرا ژنرال شکست‌خورده خوانده بود باید بگویم، این ژنرال شکست‌خورده از ۹ تیم پیشنهاد داشت و حتی جزو کاندیداهای هدایت تیم ملی بود.

حتی در بدترین شرایط و تقابل دو جناح سیاسی، من در دوران مربیگری در تیم ملی در ۱۸ بازی فقط یک شکست داشتم. قبل از این‌که سرمربی تیم مس شوم، تیم‌های زیادی خواهان جذبم بودند و یکی از تیم‌های بالا جدولی حاضر به پرداخت چک سفید در ازای جذبم شده بود. اما من دنبال این حرف‌ها نیستم. اگر به تیتر روزنامه‌ها توجه می‌کردم، از خانه بیرون نمی‌آمدم و اگر مغرور بودم، در کرمان حضور نمی‌یافتم و به باشگاه‌های لیگ برتری می‌رفتم که حاضر بودند به من چک سفید بدهند.

نویسنده : مرتضی ناعمه



همچنین مشاهده کنید