چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

سفر


سفر

راه مانده است و پای آبله ‌دار
شن و صحرا و خشم قافله ‌دار
سفر این بار، داغدار و اسیر
آه با دست و پای سلسله‌ دار
روز، سیلی و تازیانه و زخم
شب، سیاه و بلند و نافله ‌دار
این طرف جای خالی …

راه مانده است و پای آبله ‌دار

شن و صحرا و خشم قافله ‌دار

سفر این بار، داغدار و اسیر

آه با دست و پای سلسله‌ دار

روز، سیلی و تازیانه و زخم

شب، سیاه و بلند و نافله ‌دار

این طرف جای خالی کودک

آن طرف یک سپاه حرمله‌ دار

سرد و ساکت به شیشه می‌ ماند

مُرد آن آسمان چلچله‌ دار

علقمه مانده شرمسار از خود

می ‌رود کاروان از او گِله ‌دار

سفر انگار انتهایش نیست

باز راه است و پای آبله‌ دار

حمید رضا شکارسری

زنجیرها گریستند

ای شام، کربلای تو یا زین العابدین

دل بزم ابتلای تو یا زین العابدین

یک عمر در فراق جوانان هاشمی

شد خون دل، غذای تو یا زین العابدین

در بین خنده و کف و شادی، گریستند

زنجیرها برای تو یا زین العابدین

چشم حسین و چشم شهیدان کربلا

گریند در عزای تو یا زین العابدین

ای کاش پر شود عوض اشک، چشم ما

از خون ساق پای تو یا زین العابدین

در حیرتم که از چه به زنجیر بسته شد

دست گره گشای تو یا زین العابدین

ای کنز مخفی ازلی، یک نفر نگفت

ویرانه نیست جای تو یا زین العابدین

آرد صدای گریه ما سر بر آسمان

از اشک بی صدای تو یا زین العابدین

تا حشر، انقلاب حسین است سربلند

در پای خطبه های تو یا زین العابدین

در کوچه های شام فقط سنگهای بام

بودند آشنای تو یا زین العابدین

خاشاک و سنگ و خنده و دشنام و هلهله

گردید رونمای تو یا زین العابدین

(میثم) سلام می دهد از دور، صبح و شام

بر صحن با صفای تو یا زین العابدین

غلامرضا سازگار(میثم)



همچنین مشاهده کنید