جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

به یاد او که خشم و جسارت بود


به یاد او که خشم و جسارت بود
باید نیشتر زد، حتماً، حرف‌ها و حرف ها و حرف‌ها که هر کلمه‌اش دردی است، هر کلمه‌اش سبوی پر از رنجی است، پر از زهری است، هر جمله‌اش خنجری است، هر عبارتش جهنمی است، هر صفحه‌اش حریق جنون و صحرای آتش‌خیز وحشت‌آوری است، هر نقطه‌اش نیشی است و هر اصطلاحش، تعبیرش شکنجه‌ای است، هر کنایه‌اش بی‌قراری دیوانه کننده‌ای است، هر سمبلش، رمزش دریای پنهان وسوسه‌ای است، هر خطابش گلولهٔ آتشی است، هر عتابش انفجار باروتی است، هر… چه بگویم؟ چه فایده؟ مگر این جور هم می‌توان چیزی گفت، با خودکار هم مگر روح را، عالم دیگر را، ماوراء الطبیعه را می‌توان نقاشی کرد؟!
هر لحظه‌ حرفی از اعماق مجهول درون ما می‌جوشد و همچون زبانه‌های آتش آتشفشانی از سینه جستن می‌کند و از حلقوم بالا می‌آید تا از دهانه آتشفشان، از دهان ما سر بر دارد و بیرون ریزد و سر به آسمان روح چشم براه آن من دیگرمان بردارد و نمی‌شود، نمی‌توان که زنجیرها فرا می‌رسند و لب‌ها را فرو می‌بندند و طناب‌ها بر گردن می‌پیچند و حلقوم را تا لحظهٔ احتضار می‌فشرند و می‌فشرند و می‌فشرند تا نفس زندانی می‌شود و خفقان می‌رسد و چهره کبود می‌گردد و سکوت … و چه سکوت کبود سنگین بی‌رحمی!

توسط کاظم برآبادی
http://mokhtasatehonar.blogfa.com
منبع : مطالب ارسال شده


همچنین مشاهده کنید