جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

رقصی چنین میانه میدانم آرزوست


رقصی چنین میانه میدانم آرزوست
۱) گاهی فکر می‌کنم که سه دسته از شاعران در تاریخ ادبیات جهان اهمیت بیشتری دارند: نخست شاعرانی که آغاز‌گر یک حرکت و جریان ادبی هستند و با وجودی که شاید نتوانند آن جریان را به حد اعلای کمال برسانند، اما به‌دلیل رویکرد پویا و نو‌جویانه‌شان، منزلت در‌خور احترامی برای خود مهیا می‌کنند. دسته دوم شاعرانی هستند که خودشان آغاز‌کننده جریانی نیستند، اما پیشنهاد‌ها و ایده‌های مطروحه در یک سیاق نوشتاری را به بهترین حد کیفی‌اش می‌رسانند. دسته سوم به نوعی تلفیق از دو گروه پیشین هستند. یعنی دو عنصر ابداع و تعالی را توأمان دارا هستند و به همین دلیل آغازگر و تکامل‌بخش راه خود هستند.
۲) دنیای ذهنی و جنس شعری که من می‌پسندم پر دور است از جنس شعر «شمس لنگرودی». اما این امر مانع نمی‌شود که بگویم او در نوع خود بهترین است و باز مانع از این نمی‌شود که بگویم در طبقه‌بندی بالا، او را عضو گروه سوم می‌دانم. او هم به نوعی با ابداع خود را در شعر جدی امروز مطرح کرد و هم نگاهی‌ ترقی‌طلب به کارش داشت و سعی کرد شعرش را به بهترین نمونه‌ جنس خودش بدل کند و تا حدود زیادی هم موفق شد.
۳) شمس لنگرودی، در کنار چند چهره شاخص دیگر، امروز در موقعیتی قرار دارد که به نوعی مکان هم‌رسی و آشتی چندین موج متضاد و مجزا محسوب می‌شود. مکان آشتی و هم‌رسی پارادایم شاملویی با شعر جزئی‌نگر و ساده‌زبان امروزی؛ مکان آشتی پارادایم موج نو و امثال‌هم با تغزل و تصاویر قابل‌فهم؛ و مکان آشتی شعر آرمانی و قلدر ۵۰ و ۶۰ با شعر انرژیک و ظریف ۸۰ و از همه مهم‌تر مکان آشتی و هم‌رسی شعر جدی با خوانندگان پرشماری از طبقات مختلف جامعه. شاعرانی را که در تاریخ شعر امروز ایران دارای چنین نقشی هستند و شعرشان موجب پیوندی میان دو حیطه پیش و پس از خودشان می‌شود را نمی‌توان و نباید نادیده گرفت.
۴) «رفتار تشنگی ۱۳۵۵»، «در مهتابی دنیا ۱۳۶۳»، «خاکستر و بانو ۱۳۶۵»، «جشن ناپیدا ۱۳۶۷»، «قصیده لبخند چاک‌چاک ۱۳۶۹»، «نت‌هایی برای بلبل چوبی ۱۳۷۹»، «۵۳ ترانه عاشقانه ۱۳۸۳»، «باغبان جهنم ۱۳۸۳» و «ملاح خیابان‌ها ۱۳۸۶». شد چند سال؟ ۳۱ سال. سه‌دهه حضور مستمر و جدی در بالاترین سطح شعر امروز. چند شاعر دیگر را به یاد دارید که در این سه‌‌دهه به همین اندازه فعال و به همین اندازه موفق بوده باشند؟ احتمالا کمتر از تعداد انگشتان یک دست. از آن تعداد شعر چند نفرشان همواره خواننده داشته و دارد؟ حتی کمتر از انگشتان یک دست. معنایش این است که با شاعر مهمی طرف هستیم که توانسته در طول این سالیان خودش و شعرش را سلامت و پیشرونده نگه دارد و در توفان‌های موسمی و مقطعی و زد و خورد‌های کم‌فایده و پرتلفات شعر این روزگار، بی‌گزند بماند. و زمانی اهمیت‌اش بیشتر می‌شود که بدانیم این بی‌گزندی ناشی از پنهان‌شدن و محافظه‌کاری او نبوده است و اتفاقا او تمام این مدت در میانه میدان حضور داشته و کاملا هم با حال و هوای رزم‌گاه آشنا بوده است. رقصی چنین میانه می‌دانم آرزوست...!

علی مسعودی‌نیا
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید