شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

لاک‌پشت‌ها و خرگوش‌ها


لاک‌پشت‌ها و خرگوش‌ها
۱) لاک‌پشت
بوی خطر را که می‌شنود
سر را می‌برد به درونِ لاکِ همیشه
و خاموش می‌کند چراغ‌های احساس را و
گوش می‌سپارد به هیاهویِ جهانِ دیگران
و در تاریکی
فال می‌گیرد و
سرودِ یادِ مستان می‌خواند
تا «بگذرد این روزگار تلخ‌تر از زهر»
همین که آتش نشان‌ها
پاک کردند خیالِ خیابان‌ها را
از خاطراتِ تلخِ چسبیده به دیوارهای روزِ پیش
سر را می‌آورد بیرون
از لاکِ همراه
و می‌برد به درونِ لاکِ همسایه
و شریک می‌شود
در غمِ درو دیوارِ شکسته
و گوش می‌سپارد
به نایِ اندوهِ این و آن
تا بارِ دیگر که بادی بیاید و بیاورد باز
بوی خطر را
....
۲) خرگوش
به بوی خطر عادت کرده است
و سمتِ لوله‌ی تفنگ را می‌شناسد و
نشان می‌دهد به شامه‌ی تیزِ همنوع
چراغش به تاریکی خو نمی‌گیرد
و حواسش را جا نمی‌گذارد
هرگز
در خوابجامه‌ی شبِ پیش
خطر که بیاید
راه را میانبر می‌زند
و می‌جهد به سمتِ روشنایی‌های
روبه‌رو
از پرچین‌های عبور ممنوع می‌گذرد و
جانِ چالاکش را
ـ پیچیده در زرورقِ نام‌اش ـ
پیش‌کش می‌کند
به نسل‌های آینده

به یادِ بنیان‌گذارانِ سازمان چریک های فدایی خلق
خدامراد فولادی
منبع : فرهنگ و توسعه