شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

ابر شعله بار


ابر شعله بار
باز چشم حیرتم چه دیده است
باغ گور غنچه‌های چیده است
دست و پای شاخه‌‌ها شکسته است
برگ و بار باغ‌ها تکیده است
از نشیب دره تا فراز کوه
باد پا به پای من دویده است
بس که دود آه می‌رود به عرش
ماه لای ابرها خزیده است
از هراس تیغ برق و بانگ رعد
رنگ آفتاب هم پریده است
روی مخمل لطیف سبزه‌ها
خون سرخ لاله‌ها چکیده است
دست روزگار پیش پایمان
باز دام تازه‌ای تنیده است
آن‌که سرنوشت این قبیله را
با بلا و فتنه آفریده است
بی‌خیال ابرهای شعله بار
زیر بام امن آرمیده است

بهروز یاسمی
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید