پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

باران


باران
ببار باران ببار بر سقف خشک خانه ما...
و بشوی غبار برگرفته بر دل سیاه آسمون
بلکه شاید قلب آن را از سیاهی برهانی
و بر دل هامان روشنایی ارمغان آوری
سقف خانه ما مدتی است که در پس ابرهای سیاه افکار ساکنانش اسیر شده
اسیر غم... غم دلشان و تباهی خاطرشان
بشوی سقف خانه دل ما را که سیاهی هیچ غمی یارای ایستادگی در برابر زلالی و سخاوت ذاتت را ندارد...
ببار ای باران که بویت عشق است و ترنمت بازگشای دل های ابری ما
ببار بر پیکر بی جان و بی آمال ما شاید آن را به گونه ای دگر بازیابیم گونه ای که توان درک آن برای ذهن بارانی مان چون تصور رنگین کمان روح بخش است...
ببار بر ما ببار بر روح شکسته و تن خسته این مردمان نشسته بر رشته کوه اندوه پیوسته و بزن آهنگی ناخواسته بر ناودان خانه با پنجره های بسته تا به یاد بیاورند خاطرات بارانی گذشته تا از دل هاشان نرود هر آنچه را که از باران عشقت داشته گذاشته و گذاشته اند...
ببار باران...

نویسنده : نیلوفر عربی
منبع : روزنامه مردم‌سالاری