دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

عقب نشینی دمکراسی!


انتخاب مجدد بوش به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده ، یک عقب گرد مهم در روند دمکراسی امریکایی بود. این انتخاب ، یک نقطه بنیادی در ارتجاع دمکراسی امریکایی به حساب می آید. این دفعه هیچ دلیلی برای زیرسوال بردن نتایج وجود ندارد و هیچ کس نمی تواند در مشروعیت انتخابات تردیدی وارد کند. رای دهندگان امریکایی همان گونه که می خواستند رای دادند و بدین صورت استیفای حقوقشان را تمرین کردند. نتایج انتخابات بخوبی نشان داد که یک رژیم دمکراتیک این ظرفیت را دارد که با عوام فریبی ، یک نامزد خطرناک را به قدرت برساند. نکته آزاردهنده این است که بوش به راحتی در انتخابات پیروز شد ؛ این امر ، بسیار ناراحت کننده است ، زیرا نشان می دهد که بوش این بار هم ، مردم امریکا را فریب داد و به کنگره دروغ گفت تا بتواند اجازه جنگ پیشگیرانه و حمله به عراق را کسب کند.او استفاده غیرضروری از زور را گسترش داد و مسبب مرگ هزاران نفر از شهروندان عراق شد. او فرمان نظم انحصاری جرالد فورد (رئیس جمهور امریکا در سال) ۱۹۷۶ را لغو کرد. این دستور ، سرویس های امنیتی را از ترور رهبران کشورهای دیگر منع می کرد و این کار را به کسانی منحصر می کرد که به اعمال تروریستی متهم هستند. بوش ، مفاد کنوانسیون ژنو در مورد اسرای جنگی را نقض کرده و اجازه شکنجه در زندان ابوغریب و دیگر بازداشتگاه های مخفی را صادر کرد. در کشور امریکا، بوش نوع جدیدی از مک کارتیسم را ایجاد کرد که در آن ، هر شهروند که متهم به داشتن ارتباط با یک سازمان دشمن شود، توسط قانون ، مجرم شناخته می شود. با چنین سابقه بدی می توان گفت هیچ یک از رهبران دنیای متمدن که از نظر سیاسی ، ناخوشایند و تنفرآور به حساب می آیند به پای جورج دبلیو بوش نمی رسند. او رئیس جمهور تنها ابرقدرت دنیا (یک رژیم اشغالگر در عرصه سیاست) است. به نظر می رسد بوش در دوره دوم کارش همان سیاست های دوره اول را در پیش گرفته است. اولین انتصاب هایش در دوره دوم حاکی از این است که او پیروزی اش در انتخابات را نشانه تایید سیاست هایش گرفته است. انتخاب آلبرتو گنزالس به عنوان دادستان کل ، دهن کجی آشکاری به کسانی است که از شکنجه متهمان به تروریسم انتقاد می کردند. گنزالس به عنوان مشاور حقوقی رئیس جمهور ، طرحی را برای زیرپا گذاشتن کنوانسیون ژنو تهیه کرد. در این طرح ، اسیران جنگی در افغانستان و عراق ، «جنگجویان دشمن» ، معرفی شده بودند. او سپس چارچوبی را برای زندان گوانتانامو ترتیب داد. از نظر او ، ممنوعیت وارد آوردن فشار جسمی به زندانیان ، چه در امریکا و چه در معاهدات بین المللی ، بدون هیچ تردیدی باید رفع شود و این نظر را در مقدمه قانون اختیارات رئیس جمهور برای هدایت جنگ ، می توان بخوبی مشاهده کرد.انتخاب کاندولیزا رایس به عنوان وزیر امور خارجه ، پیروزی بزرگی برای افراطیون یکجانبه گرای تیم جمهوریخواه نزدیک به رئیس جمهور به حساب می آید. البته این پیروزی نشاندهنده تهدیدهای جدید علیه ایران نیز هست. همچنین عدم توانایی نیروهای نظامی در مهار و نابودی آشوب ها در عراق ، باعث پررنگ شدن انتخاب های نظامی خواهد شد. به نظر می رسد از زمان فوت یاسر عرفات ، آریل شارون (مهمترین متحد بوش در خاورمیانه) هم به این واقع بینی رسیده است که باید هرچه بیشتر به نیروهای نظامی اتکا کند. ظاهرا نخست وزیر اسرائیل تشخیص داده که ظرفیت فلسطینی ها برای ادامه مقاومت ، بسیار بیشتر از توان ارتش آن رژیم برای ضربه زدن به آنها و نابودی شان است.
آیا ما می توانیم با امیدواری زندگی کنیم؟ آیا ممکن است روزی برسد که جورج بوش تشخیص دهد جنبه های منفی جهانی سازی - فقیرتر شدن فقرا ، بی عدالتی جهانی ، رقابت منطقه ای و بی نظمی گسترده - و منازعات حاصل از آن ، جز در سایه روی آوردن به اعمال جمعی رفع نمی گردند؟ و در نهایت این که آیا یک کشور حق ندارد قوانینش را بر همه تحمیل کند؟ در حال حاضر ، امید چندانی به مثبت بودن پاسخ این سوالات وجود ندارد.
ایگناسیو رامونه