جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

بازگشت به سرزمین یهودا


بازگشت به سرزمین یهودا
هیچ‌یك‌ از كسانی‌ كه‌ درباره‌ی گرایش‌های‌ مختلف‌ مسیحی‌ یهودی‌ قلم‌ زده‌اند، تاریخی‌ كهن‌تر از عصر اصلاح‌ دینی‌ برای‌ آن‌ (مسیحیت‌ یهودی‌)، نیافته‌اند. پس‌ از آن‌، پوریتن‌ها، علاوه‌ بر حفظ‌ تئورك‌ِ لزوم‌ شكل‌یابی‌ دولت‌ یهودی‌، آن‌ را به‌ عرصه‌ی عمل‌ سیاسی‌ صهیونیسم‌ مسیحی‌ آوردند و سرانجام‌، با پایان‌جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ و با پدید آمدن‌ دولت‌ یهودی‌ اسرائیل‌، به‌ آن‌ جامعه‌ی عمل‌ پوشاندند. تأسیس‌ دولت‌ اسرائیل‌، از آن‌ رو كه‌ تحقق‌ اولین‌ مرحله‌ از مراحل‌ چندگانه‌ی ظهور مسیح‌ است‌، تحولی‌ شگرف‌ در اندیشه‌ی صهیونیسم‌ مسیحی‌ پدید آورد كه‌ یكی‌ از مهم‌ترین‌ آن‌، زایش‌ مسیحیت‌ صهیونیستی‌ و سپس‌ به‌ عرصه‌ی قدرت‌ آمدنش‌، جلوه‌ی دیگری‌ از آن‌ را (پسا مسیحیت‌ صهیونیستی‌) متجلی‌ ساخت‌:
مسیحیت‌ یهودی‌:
نهضت‌ اصلاح‌ دینی‌، با لوتر و آرای‌ اعتقادی‌ جدید او آغاز شد. وی‌ پیش‌ از آغاز نهضت‌، تحت‌ تأثیر عمیق‌ آموزه‌های‌ عبرانی‌ بوده‌ و از این‌ رو، بخشی‌ از اصلاح‌ دین‌ مسیحیت‌ را بر آن‌ استوار ساخت‌؛ از جمله‌: رویكرد به‌ بهشت‌ دنیوی‌ یهودی‌، به‌ جای‌ آخرت‌گرایی‌ كاتولیكی‌ نشست‌. ربا كه‌ در مسیحیت‌ِ كاتولیك‌ تحریم‌ و در یهودیت‌ مجاز بود، در پروتستان‌ هم ‌مجاز شناخته‌ شد. به‌ علاوه‌، بزرگ‌داشت‌ و برتر شمردن‌ قوم‌ یهود و تعلق ‌سرزمین‌های‌ فلسطینی‌ یا ارض‌ موعود به‌ این‌ قوم‌، از دیگر مشخصه‌های‌ به‌ عاریت‌ گرفته‌ی لوتری‌ها از عهد عتیق‌ به‌ شمار می‌آید. لوتر در ستایش‌ و تمجید از قوم‌ برگزیده‌ خدا!! به‌ اندازه‌ای‌ پیش‌ رفت‌ كه‌ شبهه‌ یهودی‌ بودن‌ او مطرح ‌گردید. انتشار كتابی‌ از او به‌ نام‌ مسیح‌، یك‌ یهودی‌ زاده‌ شد (چاپ‌ ۱۵۲۳) كه‌ در آن‌ یهودیان‌ را خویشاوندان‌ (برادران‌ و پسرعموهای‌) عیسی‌ مسیح‌ می‌داند، و از كاتولیك‌ها می‌خواهد اگر از این‌كه‌ او را كافر بنامند، خسته‌ شده‌اند، بهتر است‌ وی‌ را یهودی‌ بخوانند، این‌ شبهه‌ را بیش‌ از پیش‌ دامن‌ زد و سبب ‌گردید كه‌ برخی‌، پروتسانیسم‌ را مسیحتی‌ بدانند كه‌ بر بنیادها و شالوده‌های‌ یهودی‌ شكل‌ گرفته‌ و شاید از این‌ نظر، بتوان‌ به‌ نحوی‌ پیدایی‌ مسیحیت‌ یهودی‌ را توضیح‌ داد. خاخام‌ آبراهای‌ لوی‌ در تأیید چنین‌ نگرشی ‌می‌گوید: «لوتر در پنهان‌ یهودی‌ این‌ بود كه‌ تلاش‌ می‌كرد، تا آرام‌ آرام‌ مسیحیان‌ را به‌ انعطاف‌ وا دارد.» البته‌، اقدام‌ لوتر در نوشتن‌ مطالبی‌ علیه ‌یهودیان‌، در سال‌های‌ پایانی‌ عمرش‌، تنها توانست‌ اندكی‌ از این‌ شبهه‌ را از لوتری‌ها دور سازد؛ در حالی‌ كه‌ یهودیان‌ از مجموعه‌ اقدامات‌ یهودگرایی‌ لوتر خرسند بودند و از این‌ رو، به‌ دفاع‌ از نهضت‌ اصلاح‌ دینی‌ پرداختند؛ نتیجه‌ آنكه پروتستان‌ دشمن‌ دیرینه‌ی یهودیان‌ یعنی‌ كلیسای‌ كاتولیك‌ را از اریكه‌ی قدرت‌ مذهبی‌ به‌ زیر كشید.
صهیونیسم‌ مسیحی‌:
حدود صد سال‌ پس‌ از لوتر، فرقه‌ پوریتن‌ِ كالونی‌، بیش‌ از دیگران‌ در گسترش‌ و نهادینه‌سازی‌ آموزه‌های‌ توراتی‌ نقش‌ آفرید. این‌ فرقه‌ی پروتستانی‌ كه‌ هنجارهای‌ اخلاقی‌ آن‌ منطبق‌ با تورات‌ بود، به‌ عنوان‌ یهودگری‌ انگلیسی‌ شناخته‌ می‌شد و با سرنگونی‌ پادشاه‌ انگلیس‌ توسط‌ كرامول‌، در این‌ كشور قدرت‌ و قوت‌ گرفت‌ و در آن‌ زمان‌ بود كه‌ اعلام‌ كردند: حضور یهودیان‌ در فلسطین‌، مقدمه‌ی دومین‌ ظهور مسیح‌ است‌. وابستگی ‌پوریتن‌ها به‌ یهودیت‌ به‌ حدی‌ رسید كه‌ از تمامی‌ مذاهب‌ پروتستانی‌ پیشی‌ یافت‌، لذا از انتخاب‌ نام‌های‌ یهودی‌ چون‌: ساموئل‌، آموس‌، سارا و جودیت‌ بر فرزندان‌شان‌، نباید تعجب‌ كرد. پوریتن‌های‌ انگلیسی‌ اعتقاد داشتند كه‌ قبل‌ از بازگشت‌ مجدد مسیح‌، باید یهودیان‌ به‌ سرزمین‌های‌ مقدس‌ باز گردند و در این‌ راه‌، انگلیس‌ اولین‌ كشوری‌ خواهد بود كه‌ یهودیان‌ را به‌ سرزمین‌های‌ ابراهیم‌، اسحاق و یعقوب‌ انتقال‌ خواهد داد. عقاید پوریتن‌ها، پس‌ از گسترش‌ بی‌مانندش‌ در انگلیس‌، به‌ آمریكا هم‌ راه‌ یافت‌ و نقشی‌ ویژه‌ در تأسیس‌ آمریكا بازی‌ كرد و نزدیك‌ بود كه‌ به‌ این‌ دلیل‌، نام‌ آمریكا را از نیوانگلند به‌ نیواسرائیل‌ تبدیل‌ كنند. پس‌ از آن‌، افكار پوریتنی‌، چه‌ آمریكایی‌ و چه‌ انگلیسی‌ كه‌ تا عرصه‌های‌ قدرت‌ سیاسی‌ و نیز مذهبی‌ گسترده‌ شد، نقشی‌ مهمی‌ در پیداش‌ صهیونیسم‌ ایفا كرد؛ از جمله‌:
۱. كتاب‌ دو سفر به‌ قدس‌، نوشته‌ی ناتانیل‌ كروچ‌ مسیحی‌ (چاپ‌ ۱۷۰۴) یكی ‌از نمونه‌های‌ مهم‌ در بسترسازی‌ صهیونیسم‌ قبل‌ از هرتصل‌ است‌، او تنها راه ‌تبدیل‌ سرزمین‌ مقدس‌ (فلسطین‌) از وضعیت‌ بیابانی‌ و بی‌علفی‌ به‌ سرزمین ‌شیر و عسل‌ وعده‌ شده‌ی توراتی‌ را، باز پس‌گیری‌ آن‌ توسط‌ یهودیان‌ می‌دانست‌.
۲. لرد شاه‌ فتسبری‌ از رجال‌ انگلیسی‌ در ۱۸۳۹ نوشت‌: زمان‌ انتظار دومین ‌ظهور مسیح‌، تنها وقتی‌ به‌ پایان‌ می‌رسد كه‌ یهودیان‌ در فلسطین‌ گرد هم‌ آیند. شافتسبری‌ در پایه‌ی این‌ استدلال‌ كه‌ هر ملت‌ باید دارای‌ وطن‌ باشد و سرزمین‌ كهن‌ از آن‌ ملت‌ كهن‌ است‌، مشوق نظری‌ و عملی‌ مهاجرت‌ یهودیان‌ به ‌فلسطین‌ گردید.
۳. ویلیام‌ بلاكستون‌ كه‌ به‌ پدر صهیونیسم‌ مسیحی‌ آمریكا مشهور است‌، در اواخر قرن‌ نوزده‌ میلادی‌ بر آن‌ بود كه اگر سالی‌ در فلسطین‌ كشور صهیونیستی ‌اسرائیل‌ تأسیس‌ گردد، مسیح‌ دوباره‌ ظهور خواهد كرد. قبل‌ از این‌، وی‌ از دولت‌ آمریكا خواسته‌ بود كه‌ دولت‌ اسرائیل‌ را در فلسطین‌ تشكیل‌ دهد.
۴. در همین‌ دوره‌، چهره‌ی مشهور دیگر صهیونیسم‌ مسیحی‌، سایروس‌ اسكوفیلد آمریكایی‌ است‌ كه‌ با نگارشی‌ تفسیر عهد عتیق ‌(انجیل‌ آخرالزمان‌) بر پایه‌ی افكارِ جدیدِ كشیش‌ جان‌ داربی‌ انگلیسی‌، بر افكار پوریتن‌ها تأكید ورزید. این‌ كتاب‌ معتبرترین‌ تفسیر و بهترین‌ مرجع‌ برای‌ انجیل‌ شناخته‌ می‌شود.
۵. با چاپ‌ كتاب‌ دولت‌ یهودی‌ در ۱۸۹۴ و برگزاری‌ كنگره‌ بال‌ (۱۸۹۷)، مسیحیان‌ در جهت‌ شكل‌ بخشیدن‌ به‌ دولت‌ یهودی‌، گام‌های‌ مؤثری‌ برداشتند. مانند: پیمان‌ سایكس‌ پیكو (۱۹۱۴) اعلامیه‌ بالفور (۱۹۱۷)، پیمان‌ورسا (۱۹۱۹)، قیموت‌ بر فلسطین‌ (۱۹۲۳) و طرح‌ تقسیم‌ فلسطین‌ (۱۹۴۷)مسیحیت‌ صهیونیستی‌:
۱۹۴۸ را باید نقطه‌ی آغازین‌ قوام‌یابی‌ اندیشه‌ی مسیحیت‌ صهیونیستی‌ دانست‌، به‌ آن‌ دلیل‌ كه‌ دو پیش‌بینی‌ آن‌ یعنی‌: مهاجرت‌ یهودیان‌ به‌ ارض‌ موعود و تشكیل‌ دولت‌ یهودی‌ توسط‌ یهودیان‌ مهاجر، تحقق‌ یافت‌. پیروزی‌ در جنگ‌های‌ اعراب‌ و اسرائیل‌، به‌ ویژه‌ جنگ‌ ۱۹۶۷، ارزش‌های‌ مذهبی‌ِ مسیحیت‌ صهیونیستی‌ را بیش‌ از پیش‌ به‌ صحنه‌ آورد. موشه‌ دایان‌، ـ وزیر دفاع‌ ـ در همین‌ سال‌ گفت‌: «هر كس‌ مذهبی‌ نبود، امروز مذهبی‌ شده‌ است‌.» زیرا، مرزهای‌ اسرائیل‌ با اشغال‌ قدس‌ ما با مرزهای‌ ارض‌ موعود، مطابقت‌ بیشتری‌ داشت‌ و نیز زمینه­ی‌ دیگر ظهور مسیح‌ را كه‌ تخریب‌ مسجدالاقصی‌ و قبه‌الصخره‌ است‌ را فراهم‌ می‌آورد. به‌ علاوه‌، اشغال‌ جنوب‌ لبنان‌، باز مرزهای‌ اسرائیل‌ را به‌ سوی‌ اسرائیل‌ بزرگ‌ یا توراتی ِاز نیل‌ تا فرات‌، پیش‌تر كشاند.البته‌ در فاصله‌ ۱۹۴۸ تا ۱۹۸۲، جنبش‌ مسیحیت‌ صهیونیستی‌ از یك‌ سو از تأسیس‌ و توسعه‌ی ارضی‌ اسرائیل‌ خرسند بود و از سوی‌ دیگر، از این كه‌ دولت‌ در تسلط‌ غیرمذهبی‌های‌ صهیونیست‌ است‌، ناخرسند. تلاش‌ این‌ جنبش‌ برای‌ مسیحی‌ صهیونیستی‌سازی‌ دولت‌ به‌ دلیل‌ پیروزی‌های‌ نظامی‌ دولت ‌لائیك‌ اسرائیل‌ و حمایت‌ آمریكا از آن‌ ناكام‌ ماند. بنابراین‌، جنبش‌ كوشید مسیحی‌ صهیونیستی‌سازی‌ را از پایین ‌(جامعه‌) آغاز كند و با دولت‌ به‌ مخالفت‌ و مجادله‌ برنخیزد؛ چون‌ به‌ اعتقاد خاخام‌ كوك‌: «همین‌ دولت ‌غیرمذهبی‌ صهیونیستی‌، ابزار ناخودآگاه‌ تحقق‌ اراده‌ی مسیح‌ موعود به‌ شمار می‌آید.» به‌ هر روی‌، جنبشی‌ یهودی‌سازی‌ از پایین‌ در اسرائیل‌ و مسیحی‌سازی‌ از پایین‌ در آمریكا، از وجوه‌ مشتركی‌ در فعالیت‌های‌ مذهبی ‌بهره‌ دارند. آن‌ها شعار پارسایی‌ شخصی‌ و پای‌بندی‌ به‌ موازین‌ اخلاقی‌ را به ‌میدان‌ آوردند و جهت‌گیری‌های‌ سیاسی‌ اجتماعی‌ مسیحیان‌ و یهودیان ‌غیربنیادگرای حاكم‌ را زیر سؤال‌ بردند و آن‌ را به‌ زیان‌ رستگاری‌ و تكاپوی ‌اخروی‌ و ظهور حضرت‌ مسیح‌ دانستند و آن‌ها را متهم‌ می‌كردند كه ‌مسئولیت‌ ابتدایی‌ خود در تبلیغ‌ كلام‌ خداوند در عهد عتیق‌ و عهد جدید را به‌ كناری‌ نهادند. هفته‌نامه‌ی تایم‌ و نیوزویك‌، ۱۹۷۶ را سال‌ مسیحیان‌ و یهودیان‌ بنیادگرا یا مسیحیت‌ صهیونیستی‌ نامیدند؛ زیرا مطبوعات‌ به ‌اهمیت‌ این‌ پدیده‌ پی‌ بردند و به‌ علاوه‌، پس‌ از طی‌ یك‌ دوره‌ تجدد حیات ‌اخلاقی‌ و بلوغ‌ اخلاقی‌، خود را آماده‌ی ورود به‌ سیاست‌ می‌كرد.
پسامسیحیت‌ صهیونیستی‌:
از ۱۹۸۲ به‌ بعد، آغاز دوره‌ای‌ است‌ كه‌ می‌توان‌آن‌ را پسامسیحیت‌ صهیونیستی‌ نامید. به‌ آن‌ دلیل‌ كه‌ مسیحیت‌ صهیونیستی‌، هم‌ در آمریكا و هم‌ در اسرائیل‌ به‌ قدرت‌ دست‌ یافت‌ و از یك‌ جنبش ‌مذهبی‌ به‌ یك‌ حزب‌ سیاسی‌ِ حاكم‌ تبدیل‌ شد و كار یهودی‌ و مسیحی‌سازی‌ از بالا(حكومت‌) را آغاز كرد. مسیحیت‌ صهیونیستی‌ در این‌ دوره‌، دو مرحله ‌را سپری‌ كرده‌ است‌.
مرحله‌ی اول: در دوره­ی نخست‌، كارتر و بیگن‌ با برپایی‌ كمپ‌ دیوید به ‌آرمان‌های‌ این‌ جنبش‌ خیانت‌ كردند. در پی‌ آن‌، عقب‌ نشینی‌ از صحرای‌ سینا پیش‌ آمد و این‌، با هدف‌ باز یافتن‌ راه‌ رستگاری‌ و با فرا رسیدن‌ قلمرو توراتی ‌اسرائیل‌ مغایرت‌ داشت‌. به‌ بیان‌ دیگر، به‌ قدرت‌ رسیدن‌ جیمی‌ كارترِ انجیل‌گرا (۱۹۷۶)، نقطه‌ی آغاز مرحله‌ی ورود مسیحیان‌ صهیونیست‌ به‌ سیاست‌ است و مناخیم‌ بیگن‌ هم‌ در ۱۹۷۷ از حزب‌ لیكود به‌ قدرت‌ رسید، ولی‌ آن‌دو با برپا ساختن‌ كمپ‌ دیوید، آرمان‌های‌ جنبش‌، اندیشه‌ و نظریه‌ی مسیحیت‌صهیونیستی‌ را موقتاً نادیده‌ گرفتند، اما با انتخاب‌ رونالد ریگان‌ و اسحاق شامیر، فضای‌ عمومی‌ و سیاسی‌، بیش‌ از گذشته‌ در اختیار مسیحیان ‌صهیونیست‌ آمریكایی‌ و اسرائیلی‌ قرار گرفت‌. شاید از این‌ رو ریگان‌، ۱۹۸۳ را سال‌ كتاب‌ مقدس‌ نامید.
مرحله‌ی دوم: آنچه‌ پروژه‌ی قدرت‌یابی‌ مسیحیت‌ صهیونیستی‌ را كامل‌ كرد، انتخاب‌ شارون‌ از لیكود (۲۰۰۱) و بوش‌ از جمهوری‌خواه ‌(۲۰۰۱) است‌. هم‌زمان‌ با انتخاب‌ آن‌ دو، هال‌ لیندسی‌ در كتاب‌ پر تیراژ ۲۵ میلیونی ‌پیشگویی‌های‌ انجیل‌، جای‌ آمریكا كجاست‌، ثابت‌ كرد كه‌ دولت‌ آمریكا رهبری‌ جنگ‌ آرماگدون‌ كه‌ پس‌ از آن‌، مسیح‌ در اسرائیل‌ فرود می‌آید، را برعهده‌ دارد. نوردونر ـ استاد دانشگاه‌ شیكاگو و پروفسور تاریخ‌ خاور نزدیك‌- نیز از شدت‌ شباهت‌ دستورالعمل‌های‌ پیش‌ روی‌ سیاست‌ خارجی‌ بوش‌ و شارون‌، شگفت‌زده‌ شده‌ و با صراحت‌ بیان‌ می‌دارد كه‌ یك‌ رابطه­ی‌ طبیعی‌ در این‌ میان‌ و بین‌ این‌ دو وجود دارد. در حقیقت‌، گروه‌ بنیادگرایان‌ مسیحی‌ بر هیأت‌ حاكمه­ی‌ آمریكا تسلط‌ یافته‌اند. اینان‌ نه‌ تنها عهده‌دار مناصب‌ كلیدی‌ در دولت‌ بوش‌، بلكه‌ تشكیل‌دهنده‌ی هسته‌ و حلقه‌های‌ مشاورانی‌اند كه‌ با شكل‌دادن‌ به‌ سیاست‌ آمریكا و با تنظیم‌ تأثیرگذارترین‌ و مهم‌ترین‌ روزنامه‌ها و نشریه‌های‌ آمریكایی‌، علیه‌ سقط‌ جنین‌، هم‌جنس‌بازی‌، هرزه‌گری‌ و موادمخدر به‌ مقابله‌ پرداختند و به‌ قدرت‌ رسیدن‌ بنیامین‌ نتانیاهو در اسرائیل ‌(۱۹۹۶) در مورد نحوه‌ی مقابله­ی‌ اسرائیل‌ با اعراب‌ و لزوم‌ سرنگونی‌ صدام‌، پیشنهادهایی‌ به‌ او دادند. بنابراین‌ می‌توان‌ به‌ این‌ نتیجه‌ دست‌ یافت‌ كه‌ مسیحیت‌ صهیونیستی‌ نخست‌ هدفش‌ مبارزه‌ با شر اجتماعی‌ و از۱۹۹۰ به‌ بعد، علاوه‌ بر آن‌، به‌ مبارزه‌ با شر بین‌المللی‌ روی‌ آورد. آوری‌آنروی‌، روزنامه‌نگار و نویسنده‌ی اسرائیلی‌ با تأكید بر مطالب‌ فوق می‌افزاید: «آمریكا جهان‌ را تحت‌ تأثیر قرار داده‌ و یهودیان‌ آمریكا را.» خلاصه‌ی این‌ بحث‌ آنكه پسامسیحیت‌ صهیونیستی‌ در قوام‌یابی‌، مراحلی‌ را طی‌ كرده‌ است‌، مانند: لوتر آموزه‌های‌ توراتی‌ را به‌ میان‌ مسیحیان‌ِ پروتستان ‌آورد. او به‌ پیشگویی‌ تورات‌ پیرامون‌ نجات‌ تمام‌ بنی‌اسرائیل‌ به‌ عنوان‌ یك‌ امت‌، ایمان‌ پیدا كرد و در این‌باره‌ گفت‌: «چه‌ كسی‌ می‌تواند روی‌ از یهود برتابد و مانع‌ بازگشت‌ آن به‌ سرزمین‌ خویش‌ در یهودا (فلسطین‌)شود.» (مسیحیت‌ یهودی‌) در نیمه‌ی اول‌ قرن‌ شانزده‌، پروستان‌های‌ پوریتنی‌ شروع‌ به‌ انعقاد پیمان‌هایی‌ نمودند كه‌ بر پایه‌ی آن‌، تمام‌ یهودیان‌ می‌بایست‌، اروپا را به‌ قصد فلسطین‌ ترك‌ كنند و به‌ این‌سان‌ و به‌ تدریج‌، مسأله‌ی بازگشت ‌یهودی‌ها رنگ‌ و بوی‌ سیاسی‌ یافت‌ (صهیونیسم‌ مسیحی‌)كه‌ نقطه‌ی اوج‌ آن‌، شكل‌گیری‌ رسمی‌ صهیونیسم‌ در ۱۸۹۷ بود. تأسیس‌ دولت ‌اسرائیل‌(۱۹۴۸) نقطه‌ی آغازین‌ ظهور نظریه‌ی مسیحیت‌ صهیونیستی‌ است‌؛ زیرا ایجاد یك‌ دولت‌ یهودی‌، تحقق‌ پیشگویی‌های‌ توراتی‌ به‌ شمار می‌آمد كه‌ اشغال‌ قدس‌ در ۱۹۶۷، آن‌ را هر چه‌ بیش‌تر به‌ مرزهای‌ توراتی‌ نزدیك‌ ساخت‌. این‌ واقعه‌ را خام‌ خام‌ مارك‌، آرتانِن‌ِ بااوم‌، رابط‌ مشهور مسیحیان‌ و یهودیان‌ عامل‌ مؤثری‌ در حیات‌ مسیحیت‌ صهیونستی‌ می‌داند و می‌گوید: «از جنگ‌ ۱۹۶۷ به‌ بعد، پروتستان‌ به‌ علت‌ هم‌دردی‌ با فلسطین‌، ازصهیونیست‌ها دور شد كه‌ این‌ خلاء توسط‌ مسیحیان‌ بنیادگرا مبلغان‌ انجیلی‌ (مسیحیان‌ صهیونیست‌) پُر گردید.» قدرت‌یابی‌ تدریجی‌ جناح‌ افراطی‌ دست‌ راستی‌ در آمریكا (بوش‌) و در اسرائیل‌ (شارون‌) به‌ ویژه‌ از ۲۰۰۱، مسیحیت‌ صهیونیستی‌ را از عرصه‌ی فعالیت‌های‌ مذهبی‌ به‌ قدرت‌ سیاسی‌ رسانید. این‌ همان‌ واقعه‌ای‌ است‌ كه‌ پروفسور اسرائیل‌ شاهاك‌، استاد دانشگاه‌ عبری‌ و رییس‌ انجمن‌ اسرائیلی‌ حقوق بشر و حقوق مدنی‌، از آن‌ سخن‌ می‌گوید: «حالا، صهیونیسم‌ به‌ طور كامل‌ دنبال‌ آمریكا و وابسته‌ به‌آن‌اند، یعنی‌ این‌ اتفاق و اتحاد با مسیحیان‌ راست‌ نوین‌ كه‌ هر اقدام‌ نظامی‌ یا جنایت‌كارانه‌ای‌ كه‌ اسرائیل‌ مرتكب‌ می‌شود، صحه‌ می‌گذارد، برقرار شده‌است‌.
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید