دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا
رسانه و فرهنگ درجهانی سازی
مقاله حاضر میكوشد با ارائه تعاریف گوناگون از فرهنگ و ضرورت توجه به تغییرات فرهنگی در جریان هر تغییر و نوآوری در جامعهی بشری، به كاركرد فرهنگی رسانهها نظری بیفكند. در این راستا نویسنده به سه نظریه عمده در زمینهی فرهنگ و رسانهها اشاره میكند كه عبارتند از: نظریه جامعهی تودهوار، نظریه جبر فناوری و نظریه اقتصاد سیاسی. طی شرح این نظریهها، نظریات اندیشمندانی چون هارولد والدانیس، مارشال مك لوهان، زیگموند فروید، بامان و اریك فروم آمده است. بخش دوم مقاله به نظریههای موجود در زمینهی فرهنگ و جهانی شدن اختصاص دارد كه طی آن ضمن نقد دیدگاههای ارنست گلنر و والراشتاین ابعاد جریان فرهنگی مانند پیدایی خردهفرهنگها، انتقال فناوری و انتقال سرمایه بررسی میشود. بخش سوم مقاله در برگیرندهی نظریههای موجود درباره رسانه و جهانی شدن است كه رویكرد سه دیدگاه ماركسیستی، لیبرالیستی و پسامدرن را در این باره بیان میكند. نویسنده در پایان به نتیجهگیری از مباحث مطرح شده میپردازد. مقدمه چهره جهان به سبب سرعت رشد فناوری وسایل ارتباطات جمعی، در حال دگرگونی و تغییر روزافزون است چنان كه به نظر میرسد این پیشرفت سریع دوره جدیدی را در حیات انسانها پدید آورده است. وسایل ارتباط جمعی كه از آنها به عنوان حاملان پیام و اطلاعات نام برده میشود، به كمك فناوری پیشرفته خود، تمام سطوح سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را در سراسر جهان تحت سیطره درآوردهاند. این گونه وسایل، همانند سلسله اعصاب بدن كه اندامهای مختلف را به یكدیگر متصل میكنند، میلیونها انسان را نه تنها در داخل یك كشور، بلكه در دهكده جهانی مارشال مكلوهان به هم مرتبط میسازند (مدیر شانهچی، ۱۳۶۹ : ۳۶۷). اما نكته قابل ملاحظه درمورد رابطه وسایل ارتباط جمعی و افراد جامعه این است كه هر دو، مرتبط به یك نظام اجتماعیاند و برای ادامه حیات باید قدرت شناخت و رویارویی با مسائل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و غیره را داشته باشند. جوامعی كه نتوانند مسائل و مشكلات خود را بشناسند و در صدد یافتن راه حل برای آن برآیند، نمیتوانند به حیات خود ادامه دهند و در نتیجه فناپذیرند (بدیعی، ۱۳۷۰ : ۲۰۵). تاریخ، گواه این امر است كه در قرون گذشته، استفاده از وسایل ارتباط جمعی محدود به برگزیدگان و نخبگان جوامع بوده است اما امروزه فناوری پیشرفته اینگونه وسایل، این امكان را برای تمامی انسانها به وجود آورده كه بدون واسطه با دیگران ارتباط برقرار كنند، از افكار و دیدگاههای یكدیگر آگاه شوند و بر یكدیگر تأثیر بگذارند. بنابراین، شاید به جرأت بتوان گفت كه امروزه وسایل ارتباط جمعی از جمله نیازهای اساسی و روزمره مردم سراسر جهان به شمار میروند. بر این اساس، میتوان گفت همین قدرت جادویی وسایل ارتباطی است كه آن را به یك سلاح مؤثر فرهنگی مبدل كرده است. برخی اندیشمندان سده نوزدهم، به ویژه فلاسفه و جامعهشناسانی مانند كانت و ماركس بر این باور بودند كه با گذشت زمان و تحول جوامع بشری، نقش و تأثیر فرهنگهای مختلفی مانند قومیت و ملیت در زندگی اجتماعی كمرنگتر خواهد شد و جامعهای جهانی بدون تمایزات و شكافهای اجتماعی و فرهنگی شكل خواهد گرفت. این در حالی است كه ماركسیستهای قرن بیستم نیز فرهنگ را تابعی از طبقه و روابط طبقاتی پرتنش میدانستند و به همین دلیل، تردیدی نداشتند كه در جامعه و جهانی بیطبقه، نژاد، ملیت و قومیت، محلی از اعراب نخواهد داشت. حتی لیبرالها و نظریهپردازان نوسازی نیز اینگونه مصادیق فرهنگ را پدیدههای تاریخی قلمداد میكردند كه در پایان تاریخ و پس از تكمیل مراحل نوسازی و توسعه، كمكم ناپدید خواهند شد. به هر حال، اعضای جامعه آرمانی كه این گونه اندیشمندان و نظریهپردازان، شكلگیری آن را گریزناپذیر میدانستند، انسانهایی بودند كه در درجه نخست به واسطه انسان بودن و داشتن علایق و مسائل مشترك جهانی و نه بر پایه علایق و تعلقات فرهنگی، هویت مییافتند. در نهایت میتوان گفت كه فرهنگ برای جامعه، همچون حافظه برای انسان است. برخی فرهنگها پیچیدهتر از فرهنگهای دیگر هستند و برخی تجربه اجتماعی را حول افراد خود سازمان میدهند. برخی فرهنگ ذهنی خود را حول یك یا چند جمع همچون خانواده، قبیله، گروه مذهبی یا كشور سازماندهی میكنند و برخی هنجارها، قواعد و محدودیتهای بسیاری را بر رفتار اجتماعی تحمیل میكنند، حال آن كه برخی دیگر، از تحمیل چنین رفتارهایی مبرا هستند (تری یاندیس، ۱۳۷۸: ۲). امروز جهانی شدن، چالشهای زیادی را فراروی فرهنگهای گوناگون سراسر جهان قرار داده است و مسأله هویت فرهنگی و ملی در عصر جهانیسازی به یكی از پیچیدهترین مسائل اجتماعی ـ سیاسی تبدیل شده است. رشد فناوریهای رسانهای موجب شده است امواج رسانهای مرزهای متعارف جغرافیایی و فرهنگی را درنوردند و مخاطبان سراسر جهان را همواره در معرض پیامهای فرهنگی متعارض قرار دهند. این مسأله مباحث بسیاری را در بین صاحبنظران و كارشناسان حوزهی فرهنگ و رسانه برانگیخته و به زمینهای برای پیریزی نظریههای مختلف در این حوزه تبدیل شده است. نظریههای موجود درباره فرهنگ و رسانه رشد روابط فرهنگی جوامع به سبب گسترش وسایل ارتباط جمعی، اختلاف در روند سرعت توسعه میان كشورها را ژرف تر و آشكارتر كرد چنان كه امروزه با مقولات رشد پوششهای حفاظتی فرهنگی در جوامع در حال توسعه روبهرو شدهایم كه به نظر میرسد، چندان ثمربخش نباشد. «جریان ایجاد چنین مقاومتی در حقیقت موجب ایجاد یك سلول سنتی قدیمی در میان جریان پرجوش تحولات فرهنگی خواهد شد و آن را بیدفاعتر خواهد كرد» (قانعبصیری، ۱۳۷۳: ۶۵). استوارت هال بر این عقیده است كه «امروزه نهادهای ارتباطی و روابط بین آنها بر فرهنگ تأثیر شگرفی میگذارند. آنها به شكلدهی و بقای جهان دومی كه به گونه فزایندهای مبتنی بر تجربههای پدید آمده از جهان اجتماعی و فرهنگی ماست، پرداختهاند». (Hall, ۱۹۸۹: ۵۱) هال معتقد است مطالعه نظام ارتباطی بدون توجه به زمینههای اجتماعی، فناورانه، اقتصادی و سیاسی آن مقدور نیست و بدون درك واقعی عملكردهای متقابل آنها، هیچ كس نمیتواند تصویر گویایی از ارتباطات جامعه ارائه دهد. وی همچنین به ارتباط بین هر یك از نهادهای فوق و ارتباطات در چهارچوب قدرت و دسترسی به آن و تأثیر متقابل قدرت بر هر یك از نهادها میپردازد، كه این خود نقش حیاتی رسانهها را در فرهنگ نشان میدهد. بر همین اساس، وایت «نظریه مبتنی بر كنش متقابل میان تغییرات در ساختار اجتماعی و الگوهای ارتباطی و تغییر در فرهنگ را مطرح میكند كه شامل دگرگونی و بازسازی رسانههای گروهی نیز میشود». (White, ۱۹۸۳) «ارتباطات اجتماعی منشأ فرهنگ است و رشد و تعالی فرهنگ، وابسته به آن است. ارتباطات اجتماعی همچون محور فرهنگ و حیات جمع، محدودهای بس گسترده و وسیع دارد كه دربرگیرنده تمامی صور روابط انسانی است» (ساروخانی، ۱۳۷۸: ۲۹). بر این اساس میتوان ادوار تكاملی زیر را برای رشد فناوری اطلاعات در نظر گرفت: ۱ـ دوره انجماد اطلاعاتی در آن اطلاعات در كالای ساخته شده تنها در محدوده نیازهای فیزیكی اندوخته شده و بنابراین تكامل اساسی در كوانتومهای اطلاعاتی دیده نمیشود. در این دوره انسان مانند حیوان، دست به تولید انواع نیازهای خود میزند و تكامل بسیار كند است (دوره اطلاعات متوالی و ثابت متأثر از نیازهای فیزیكی). ۲ـ دوره دوم، دورهای است كه بشر میان زندگی اجتماعی و راههای ارضای نیازهای فیزیكی خود رابط برقرار میكند. عصر كشاورزی و شهرنشینی مربوط به این دوره است كه در آن، میان قوانین حیات و نیازهای آدمی پلی برقرار میشود و همین حادثه، به افزایش نظم و نیز ایجاد اولین نظامهای طبقهبندی اطلاعاتی میانجامد. در همین ادوار بشر به اهمیت انتقال اطلاعات پی میبرد، چرخ اختراع میشود، اسب رام میشود و امپراطوریهای بزرگ شكل میگیرد. ۳ـ دوره سوم، عبارت است از تأثیر اطلاعات بر فرایند تولید. اگر در عصر كشاورزی ابر و باد و مه و خورشید و فلك در كار بودند تا بشر با شناخت قوانین صوری آنها، انقلاب كشاورزی خود را به پایان برساند، در دوره انقلاب فناورانه، بشر توانست به همه سازوكار اطلاعاتی در فرایند تولید خود دست یابد (سازوكاری كه خود نیز خالقش بود) بدین ترتیب اولین سیستمهای سه وجهی به وجود آمدند و انقلاب صنعتی آغاز شد. ۴ـ دوره چهارم كه در حقیقت دوره انقلاب انفورماتیك نامیده میشود، عبارت است از دورهای كه فناوری مانند یك سیستم سه وجهی قادر است یك آنتروپی معادل آنتروپی حیات ایجاد كند. در حقیقت فناوری در مجموعه نظامهای خود قادر است یك سازوكار كامل بازیابی از منابع جرم و انرژی برقرار كند و بدین ترتیب مشابه طبیعت میان منابع مصارف خود ارتباط برقرار سازد (قانع بصیری، ۱۳۷۳: ۱۵ ـ ۱۴). «فرهنگهای مختلف به گونههای متفاوت با پدیدهی دانش فنی در حال تحول، رسانههای جدید و انقلاب اطلاعاتی برخورد میكنند» (كاظمی، ۱۳۸۰: ۲۳۹). در این زمینه نظریههای متعددی وجود دارد. اما در این میان، شاید بتوان مهمترین آنها را در سه نظریه؛ نظریه سهگانه (جامعه تودهوار)، جبر فناوری و نظریه اقتصاد سیاسی بیان داشت. نظریه سهگانه بیتردید یكی از سه مكتب فكری كه در غرب بیشتر مورد بحث قرار میگیرد، جامعه تودهوار است. تشریح این موضوع از سوی محققان وسایل ارتباط جمعی و فرهنگ به ایجاد مثلث موسوم به نظریه سهگانه انجامیده است كه در هر ضلع آن جامعه تودهوار، وسایل ارتباط جمعی (تودهای) و فرهنگ تودهوار قرار گرفته است. جامعه به یك نظام ارتباطی مبتنی بر واكنش متقابل میان افراد یا گروهها اشاره دارد و فرهنگ بر الگوی ارزشها، هنجارها، ایدهها و سایر نمادهایی كه رفتار فرد را شكل میدهند، دلالت میكند. بنابراین، جامعه تودهوار به نوعی از جامعه اشاره دارد كه در آن روابط میان افراد شكل تودهای به خود گرفته است. از آنجا كه توده مردم در یك جامعه گرد آمدهاند نهادهای مركزی و نظامهای ارزش محوری كه در كار هدایت و مشروعیتدهی به نهادها هستند، مرزهای خود را گسترش دادهاند. افزون بر این، جامعه تودهوار یك جامعه صنعتی است و تقسیم كار، اعضای آن را بیشتر به یكدیگر وابسته كرده است. رسوم و اخلاقیات به طور پیوسته در جریانند، روابط افراد نه رابطه ارگانیك كه رابطه ناپایدار و جزء به جزء است. پیشرفتهای پیاپی فناورانه ـ به ویژه در ارتباطات و نوع حكومت این جوامع ـ طیف وسیعتری از مخاطب را طلب میكند. لذا سطح عملكرد باید هر چه بیشتر متوجه فصل مشترك ذائقهها باشد. طبق عقیده طرفداران این نظریه، خاستگاه فرهنگ تودهوار یا فرهنگ عامه، یكی از نتایج این فرایند است. هنگامی كه فرد در این جوامع یك حس ذاتی «خویش» را از دست میدهد، نگرانیاش افزایش مییابد و برای آن كه تكیهگاهی بیابد به جستوجوی عقاید تازه میپردازد. فرهنگ تودهوار، بیانگر وابستگیهای متقابل جامعه تودهوار و وسایل ارتباط تودهای است. با شروع صنعتی شدن و شهرگرایی، انحصار سنتی فرهنگ آریستوكراسی میشكند. در حالی كه فرهنگ عامه محصول جامعه كوچك و معطوف به آن بود، فرهنگ تودهوار هنگامی بروز میكند كه جامعه كوچك ـ یعنی گروهها و افراد گوناگون كه ارزشها و منافع آنها را به هم پیوند داده است ـ فرسوده باشد. بنابراین، فرهنگ تودهوار از طریق معیارهای تولید انبوه و قابلیت فروش در بازار قابل شناسایی است.فرهنگ در نظریه سهگانه غالباً به مقولات مشخصی چون فرهنگ عالی و فرهنگ عامه، روشنفكر و كوتهفكر، پیشرو و عامیانه تقسیم میشود. اصطلاح فرهنگ تودهوار غالباً برای ایجاد تمایز میان هنر معتبر پایدار و فرهنگ كالایی برخاسته از تودهها نظیر موسیقی پاپ و نمایشهای طولانی تلویزیونی مورد استفاده قرار میگیرد. رشد فرهنگ تودهوار یا آنچه منتقدان نظام سرمایهداری فرهنگ كالایی مینامند در نخستین روزهای خود، به بروز جنبشهای قوی مخالف و تقاضای وسیع برای ایجاد تمایز و حفظ ذائقه در غرب صنعتی منجر شد. در پی انتقادهای نخبگان، نوبت به گروه دیگری رسید كه نه تنها وسایل ارتباط تودهای را محكوم كردند، بلكه سعی داشتند تقسیم فرهنگها به موضوعهای گوناگون را تشریح كننددر میان این نویسندگان، تفاوتهای قابل توجهی از نظر اخلاقی، سیاسی و عملی وجود دارد، اما همه آنان از جوامع سرمایهداری غربی و به ویژه آمریكا و انگلیس هستند جوامعی كه مشخصههای جامعه تودهوار و وسایل ارتباط تودهای به خوبی در آنها گسترش یافته است. نفی فرهنگ تودهوار و وسایل ارتباط تودهای و یا بحث درباره آنها، حاكی از نگرانی درباره محرومیت فرهنگی فرد است و این موضوع با نفی تودهها تفاوت دارد. به طور قطع تنها فصل مشترك افرادی كه به نقش وسایل ارتباط تودهای و نكات مثبت فرهنگ تودهای میپردازند، این است كه همه آنان درباره نقش مهم هنرمندان و افراد در ارتباط با جامعه و فرهنگ اتفاق نظر دارند. اما آنچه در اینجا موجب اختلاف نظر میشود، نحوه تعریف این رابطه و چگونگی شكل دادن به آن است. این مباحثه و جدل عمدتاً به دو مقوله وسیع نظری كه در پارهای از موارد با یكدیگر تداخل هم دارند، تقسیم میشود: عدهای كه در تكوین فرهنگ تودهوار نكات مثبت میبینند و عدهای كه به این نكات مثبت اعتقاد ندارند. طبعاً گمانهها، صلاحیتها و فرافكنیهایی در این عرصه وجود دارد، انتقادهای هر دو طرف ممكن است به لحاظ ساختارهای بینشی مشابه باشد، اما در نحوه نتیجهگیری به طرز بنیادین متفاوت است. جبر فناوری دومین مجموعه گزارهها در موضوع فرهنگ و وسایل ارتباط جمعی به جبر فناوری مربوط میشود. این دیدگاه اكنون یكی از محبوبترین و رایجترین دیدگاههایی است كه در زمینه ماهیت دگرگونیهای فرهنگی و اجتماعی به بحث میپردازد، تمدن نوین، تاریخ اختراعات نوین است. ماشین بخار، ماشین چاپ، تلویزیون و خودرو این شرایط تازه را برای انسان نوین فراهم آوردهاند. پژوهش و توسعه كه زمینه را برای فناوری جدید و در نتیجه دگرگونی اجتماعی و فرهنگی مناسب كرده است، مقولهای خودزا است. هارولدانیس معتقد است بنبستشكنیهای اساسی، به لحاظ تاریخی، ابتدا در فرایند ارتباط به كار رفتهاند، ماشین چاپ، عصر مكانیك را به وجود آورد و تلگراف، عصر الكترونیك را رقم زد. شكل سازمان اجتماعی، مراحل جامعه و ویژگیهای فرهنگی، همه توسط رسانههای دوران خود شكل گرفتهاند. در حقیقت، توسعه تمدن غربی با توجه به رقابت بر اعمال سلطه بر ابزارهای ارتباطی، بهتر قابل درك و تحلیل خواهد شد. فرهنگ فناوری انیس معتقد بود هر رسانه مفروض میتواند سازمان اجتماعی را تحت تأثیر قرار دهد. برای مثال زمان و فضا مفاهیم فرهنگی به خود گرفتهاند. زمان تأكید مقدس اخلاقی بر مذهب و سلسله مراتب بود و فضا تأكید حال و آینده بر دولت و توسعه فنی و سكولاریسم. جانبداری یك رسانه از یك نهاد به مفهوم بیمه شدن ویژگیهای فرهنگی آن نهاد بود. در جنبه فرهنگی زمان و فضا این تناقض اصلی را میتوان در میان سنتهای شفاهی و مكتوب دید، در حالی كه فرهنگی شفاهی، با ظرفیت محدود برای رشد فنی، معطوف به زمان بود. فرهنگ كتبی فضاگرا و در نتیجه حامی گسترش اقتدار سیاسی بود. مكتب جبر فناوری در دهه ۱۹۶۰ در بخشهای مربوط به فرهنگ و وسایل ارتباط جمعی خود را در آثار مارشال مك لوهان نشان داد. این مكتب ابتدا در آمریكا شمالی و سپس اروپای غربی سربرآورد. مك لوهان با تعمیم آثار انیس چنین اظهار نظر كرد كه وسایلی كه واژهها بر روی آنها نوشته میشوند، از خود واژهها باارزشترند. مك لوهان در حقیقت به نظریه انیس صراحت بخشید: رسانه همان پیام است. هر چند مك لوهان و انیس هر دو رسانههای ارتباطی را كه در كانون نظریات خود قرار دادهاند، در مورد چگونگی تأثیرگذاری رسانهها بر افراد و فرهنگ اختلاف نظر دارند. در حالی كه انیس معتقد بود وسایل ارتباط جمعی عمدتاً بر سازمان اجتماعی اثر میگذارند، مك لوهان بر این باور بود كه «تأثیر اصلی رسانهها بر سازمان حسی و فكری است. بنابراین هنر و فناوری ادامه انسان میشوند. سنگ امتداد دست میشود، چرخ برای پا، عینك برای چشم، رادیو به جای صدا و گوش و پول برای ذخیره انرژی به میدان میآیند. به عبارت دیگر میتوان چنین عنوان كرد كه غرب ابتدا به سبب خط و سپس به سبب چاپ باعث شد بینایی بر سایر حواس ارجح شمرده شود و همین امر به عدم تعادل غرب انجامید. مردم قبایل ـ منظور غیرغربیها ـ كه بیش از هر چیز دیگری به كلام متكی هستند، در جهانی با روحتر زندگی میكنند و به دلیل آن كه از حواس مختلف بیشتر از غربیها استفاده میكنند، با محیط خود در تعادل به سر میبرند» (مك لوهان، ۱۳۷۷: ۲۳). مكتب جبر فناوری در بحث فرهنگ و وسایل ارتباط جمعی و به ویژه نظریات و وسایل روششناسی مك لوهان به شدت از طرف فرهنگگرایان، نظریهپردازان غربی وسایل ارتباط جمعی و نئوماركسیستهای غربی و غیرغربی مورد حمله و انتقاد قرار گرفته است. دیدگاه فناوری نشانهای، در مقایسه با دیدگاه معتقد به جبر محض فناوری، جبرگرایی كمتری دارد. این دیدگاه ضمن در نظر گرفتن سایر عوامل علیتی در دگرگونیهای اجتماعی، بر برخی از فناوریهای خاص به مثابه نشانه تغییرات ویژه تأكید میورزد. اما این دیدگاه هم مانند مكتب جبر فناوری بر این باور است كه پژوهش و توسعه، جز در موارد حاشیهای خودگردان است. با این همه، این حواشی هم در خدمت كامل به كل نظام به كار برده میشود. نظریه جبر فناورانه تا آنجا كه به فرهنگ و وسایل ارتباط جمعی مربوط میشود، از دو ضعف درونی رنج میبرد. نخست آنكه تنها به یك جنبه رسانه ـ جنبه مادی و فنی آن ـ مینگرد و آن را مشخصه اصلی و معرف رسانه میداند. به عبارت خلاصهتر فقط بر فناوری به طور منفرد تكیه میكند و بر این نكته كه فناوری حاكم ارتباطی به طرز فزایندهای به فرهنگ شكل میدهد. اگر سادهتر بگوییم، این نظریه برای این موضوع كه از رسانه چگونه و به چه منظوری استفاده میشود، اهمیتی قائل نیست و فقط به كاربرد آن توجه میكند. ضعف دوم در اینجاست كه دیدگاه معتقد به جبر فناوری فقط بر شواهد تاریخی متكی است و از خود هیچ نوع پویایی ندارد، افزون بر این، دیدگاه جبر فناوری كاملاً بر تجارب غربی استوار است و از این رو همین كه درصدد گسترش برمیآید، با مشكل مواجه میشود. نظریه اقتصاد سیاسی نظریه اقتصاد سیاسی، سومین نظریه مطرح در مورد فرهنگ و وسایل ارتباط جمعی است. به طور كلی نظریه اقتصاد سیاسی ذاتاً یك استراتژی سوسیالیستی است. در نظریه سهگانه، مثلث فرهنگ تودهوار، وسایل ارتباط تودهای و جامعه تودهوار یك جریان بسته را تشكیل میدهند. رسانههای ارتباط تودهای، والدین فرهنگ تودهوارند، فرهنگ تودهوار فرزند ارتباطات تودهای است و وسایل ارتباط تودهای از متن جامعه تودهوار زاده شدهاند. نظریه اقتصاد سیاسی این دایره بسته را مورد سؤال قرار میدهد و این پنداشت را مطرح میسازد كه رسانههای ارتباط تودهای آنقدرها هم باعث فرهنگ تودهوار و ابزار شكل دادن به آن نیستند، آنها مجاری انتقال محتوای فرهنگی هستند ـ محتوایی كه مستقل از آن رسانهها شكل گرفته است ـ محتوایی كه قبلاً سلولهای ساختار اجتماعی را كه شكل توده به خود گرفته پر كرده است. آن گونه كه زیگمونت بامان محقق لهستانی مینویسد: «برای تبدیل فرهنگ به توده صرفاً احداث یك ایستگاه تلویزیونی كافی نیست، شرایط و موقعیتهای خاص زندگی ابتدا باید یكسان شوند تا تركیبات و شرایط صحیح برای پذیرش پیامهای یكسان وسایل ارتباط جمعی فراهم شوند». مؤلفههای زیر در این فرایند حضور دارند: وابستگی به بازار نخستین مؤلفه است. جایگاه انسان در مسیر گردش كالا در موقعیت اجتماعی كلان و در معرض نفوذ فرهنگساز بازار است. مؤلفه دوم وابستگی به سازمان است. این وابستگی مطلقاً و بدون استثنا یك وابستگی فراشخصی است تا غیرشخصی و سرانجام وابستگی به فناوری مؤلفه سوم را تشكیل میدهد. این وابستگی به اختلال در سمتگیری و بروز نگرانی منجر میشود، به طوری كه فناوری نمیتواند در جامعه مدرن پیچیدهای كه خود آن را به وجود آورده است كنار گذاشته شود. چگونه میتوان به جدایی افراد از آموزش اجتماعی و روند تولید كه به سبب این سه مؤلفه كاملاً پیچیده شده است، خاتمه داد؟ پاسخ به این سؤال، هسته سیاسی نظریه اقتصاد سیاسی را تشكیل میدهد. علت تفاوت برداشتهای سوسیالیستی با نظریهپردازان نظریه سهگانه و معتقدان این جبر فناوری نیز در همین نكته است. نظریهپردازان اقتصاد سیاسی، اكثر دیدگاههای خود را از دیدگاههای ماركسیستی تولید گرفتهاند. نظریه سهگانه كه بر پایه پاسخگویی به ذائقه تودهها شكل گرفته است تا به طرزی مؤثر آنان را كنترل كند، در مجموع یك نوع كنترل اجتماعی است كه از بالا اعمال میشود. نظریهپردازان نظریه اقتصاد سیاسی از پایین به فرایند مینگرند تا تودهها بتوانند از طریق بازفرست به ماشین سیاسی و اقتصادی در تولید و توزیع پیامهای فرهنگی مشاركت جویند. در حالی كه نظریه به اصطلاح جامعه تودهوار، بیان از خودبیگانگی، در جامعه معاصر است، نظریه اقتصاد سیاسی با این فرایند از جنبه مثبتتری برخورد میكند. اكثر هواداران این مكتب فكری بر این باورند كه انسان اساساً خوب است و این نیروهای اجتماعی هستند كه او را به فساد میكشند. از این دیدگاه معیارهای فرهنگی نه تردیدآمیز كه در حقیقت پیامد شرایط اجتماعی هستند. اگر شرایط مطلوب اجتماعی و نهادهای سالم اقتصادی و سیاسی به وجود آید، معیارهای دلچسب فرهنگی شكوفا خواهند شد. اریك فروم، یكی از سخنگویان پیشتاز این مكتب، معتقد است كه شرایط نامطلوب جامعه تودهوار باعث میشود تا انسان آنقدر از خودبیگانه شود كه نتواند در برابر فرهنگ تودهوار مقاومت كند. در این هنگام انسان اقتدار خود را در مصرف از دست داده و مجبور میشود هر آنچه را كه فرهنگ عرضه میدارد، مصرف كند. استعاره قانون گریشام كه توسط دوایت مك دونالد به كار برده شد، در خدمت و حمایت از نظریههای معتقدان به اقتصاد سیاسی است. «قانون گریشام یعنی شرایطی كه در آن دو یا چند پول با ارزشهای نابرابر مبادلهای در جریان هستند و اگر از این پولها برای پرداخت استفاده شود، پولی كه دارای ارزش پایینتر است، پول دارای ارزش بالاتر را از جریان خارج میكند. از نظر مك دونالد بازار، یك تورم گریزنده است كه به دلیل سقوط پیاپی معیارها قابل ارزیابی نیست. تقاضای نازل محرك عرضه نازل است و برعكس» (مولانا، ۱۳۷۱: ۱۲۶ ـ ۱۱۸). امروزه با گسترش وسایل ارتباط جمعی صحنه زندگی اجتماعی تغییر كرده است، كودك پس از یادگیری زبان در خانواده دیگر وابسته به اطرافیان و اقوام و خویشان نیست. رسانههای صوتی و تصویری مختلف كودك را احاطه كردهاند و فرهنگ و شخصیت فرهنگی او را میسازند. «فرهنگی كه امروزه از طریق وسایل انتقال فرهنگ به ویژه رسانههای صوتی و تصویری اشاعه مییابد فرهنگی دنیاگرا است كه در خدمت منافع سرمایهداران، گرایش به مصرف بیشتر و تنوعطلبی در این زمینه را تبلیغ میكند و در راه اشاعه این فرهنگ از هر وسیله سود میجوید» (پ، ۶: ۱۳۷۷).
منبع: فصلنامه پژوهش و سنجش، سال یازدهم
منبع : خبرگزاری فارس
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
غزه ایران آمریکا شورای نگهبان مجلس شورای اسلامی انتخابات دولت حسین امیرعبداللهیان حجاب جنگ دولت سیزدهم حسن روحانی
سلامت هواشناسی اصفهان شهرداری تهران تهران قتل فضای مجازی سیلاب سامانه بارشی سازمان هواشناسی آموزش و پرورش باران
بانک مرکزی خودرو بنزین بازار خودرو قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو دلار یارانه مسکن ایران خودرو حقوق بازنشستگان
تلویزیون نمایشگاه کتاب سینمای ایران صدا و سیما دفاع مقدس مسعود اسکویی موسیقی سریال مهران غفوریان
معماری
اسرائیل رژیم صهیونیستی حماس فلسطین جنگ غزه روسیه اوکراین امیرعبداللهیان طوفان الاقصی ایالات متحده آمریکا نوار غزه جنگ اوکراین
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ برتر جواد نکونام رئال مادرید سپاهان بارسلونا بازی لیگ برتر انگلیس باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس
باتری اپل گوگل اینستاگرام آیفون مایکروسافت ناسا عکاسی سامسونگ
کاهش وزن دیابت توت فرنگی سیگار فشار خون کبد چرب