چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


چهره های یک مجهول بزرگ تاریخ


چهره های یک مجهول بزرگ تاریخ
خیام به شیوه ای که خود در آن استاد بوده، یک «مجهول» است؛ آنقدر مجهول که گویند خیام ریاضیدان، خیام فیلسوف، خیام شاعر، سه تن اند؛ شاید افسانه سه یار دبستانی، زاده چنین تصوری باشد؛ سه یار دبستانی که برای هر یک، نامی تاریخی نیز دست و پا شده: حسن صباح، خواجه نظام الملک و خیام! اما آنچه از وی و رد شناسنامه ای وی در دست است چیزی نیست مگر این که نامش عمر، کنیه اش ابوالفتح ، لقبش غیاث الدین و نام پدرش ابراهیم بوده است. اینکه شهرتش به خیام یا خیامی چطور حاصل آمده، روایت بسیار است و اتفاق نظر، اندک؛ شاید از پدر به او رسیده و پدر، چادردوز بوده و شاید هم، نه!
در سال تولد و مرگش نیز اتفاق نظر که هیچ، خبر موثقی نیز در دست نیست. متولد یکی از سال های نیمه نخست سده پنجم هجری قمری بوده و سال وفاتش، ظاهراً به گواهی شاهدان عینی حوالی سال پانصد و بیست هجری بوده است. آنچه از سال های زندگی وی می دانیم این است که در
۴۶۷ ه.ق به روزگار سلطنت جلال الدین ملکشاه سلجوقی و وزارت خواجه نظام الملک چون خواستند ترتیب تقویم را موافق قواعد نجومی معین کنند، منجمان را گرد آوردند و حکم سلطان برخواندند و آنان نیز، به علم و به فن «تقویم جلالی» را که سالشماری معتبر تا اکنون است تقدیم داشتند و خیام، یکی از آنان بود و گویا مقدم بر همه ایشان به عزت و دانش.
پس تدبیر، آن آمد که رصد و زیجی نیز ترتیب دهند که خواجه نظام الملک را اجل به سر رسید و به روایتی به دست اسماعیلیه و به روایتی دیگر به امر سلطان، خنجر کج به سینه فرو بردند و تدبیر از سلطنت ملکشاه برخاست و او را نیز مهلت نبود و بمرد و کار رصد و زیج، به آیندگان سپرده شد.
آن قصر که بر چرخ همی زد پهلو
بر درگه او شهان نهادندی رو
دیدیم که بر کنگره اش فاخته ای
بنشسته همی گفت که: «کوکو، کوکو »
اما آنچه درباره حکیم عمر خیام مزید بر آنچه آمد روایت شده، آن است که در حکمت، وی را تالی ابوعلی سینا خوانده اند و در ریاضی، سرآمد هم عصران و گذشتگان و آیندگانش نامیده اند که ما را چندان با این صفت ها کار نباشد که اهل این علم باید بر مسند قضا بنشینند و داوری کنند گرچه تأثیر آرای خیام بر قطور این علم، مشخص است و مورد اذعان سرآمدان آن در ممالک محروسه یوروپ!
همچنین روایت کرده اند که در تصنیف و تعلیم، بخل داشت و تندخو بود. تندخویی اش را بر حسب رباعیاتش
- اگر این رباعیات از آن خیام ریاضیدان یا خیام فیلسوف باشند- می توان حدس زد که شاعر بر جایگاهی تکیه زده که گویی باید برای تمام جهان تعیین تکلیف کند و نیز، این کند! اما در باب بخل وی قلت تألیفاتش را دلیل آورده اند که بر حسب «شفاهی بودن» ایرانیان از دیرباز و جور زمانه و شمشیر سلطان و تنگی رزق و الخ، چندان نمی توان بر صحت این دلیل، اقامه دعوا کرد چرا که اگر خیام بخل در انتقال دانش داشت چون غزالی از وی بپرسید: «نقطه قطب بر نقاط دیگر فلک چه رجحان دارد که قطب شده » او در مقدمات آنقدر شرح و بسط نمی داد که پیش از رسیدن به نتیجه، هنگامه نماز شود و سخن ببرند و به بعد واگذارند!
[تازه اگر روایت دیدار و مناظره محمد غزالی و خیام، افسانه نباشد که دنباله آن را چنین ذکر کرده اند که چون صدای اذان برخاست، غزالی سخن وی ببرید و گفت: «چون حق بیاید، باطل را مجال نماند!» که کنایتی بود خیام را! و البته اگر این روایت، تاریخی باشد از محمد غزالی عجب نیست که برادر خویش را به جرم تمایلات شیعی تکفیر کرد و احمد غزالی از ترس ریخته شدن خونش توسط مریدان برادر، شبانه از شهر بگریخت!]
اما آنچه از «خیام» در ذهن عامه مردم رواج دارد و برخی از پاورقی نویسان نشریات هشتاد سال اخیر نیز به آن دامن زده اند، افسانه ای است شیرین و مقبول و اما به هر حال افسانه! که آن را با واقعیت کاری نباشد با این همه زیباست و قابل نقل! که نقل می کنیم:
«گویند که خیام در نیشابور با حسن طوسی و حسن صباح به پیش امام موفق به تعلیم می شدند و دانش می جستند و می یافتند و شادمان بودند و مشهور بود چون هر که به پیش این استاد شود، مقام یابد و عزت و دولت. پس این سه تن با هم عهد بستند که هر یک عزت یافت دیگران را دولت دهد. قضا را حسن طوسی به دربار شد و وزارت یافت که او را اکنون به نام خواجه نظام الملک شناسیم و سیاست و کیاست را در روزگار سلجوقی با هم درآمیخت. پس به عهد خویش وفا کرد و حسن صباح را به خدمت سلطان برد و حسن، چندی خدمت کرد و بعد به دلیل تمایلاتی به دولت فاطمی مصر و عقاید شیعی خویش، مغضوب شد و بگریخت و قلعه الموت را پایتخت سلسله ای ایدئولوژیک کرد و به مهم ترین مخالف دولت سلجوقی بدل شد اما خیام که اهل علم بود و سیاست را دوست نمی داشت از خواجه نظام الملک خواست که مختصر معاشی برای وی مقرر شود تا جز علم به کار دیگری نپردازد که نپرداخت.»
در دهر هر آن که نیم نانی دارد
از بهر نشست آشیانی دارد
نه خادم کس بود نه مخدوم کسی
گوشاد بزی که خوش جهانی دارد
«خیام شاعر» احتمالاً مشهورترین چهره این مجهول تاریخی است و چنان مشهور که اگر خواهید نام بزرگان شعر هزارساله پارسی را در زبان آرند گویند: فردوسی و نظامی و سعدی و مولانا و حافظ و خیام؛ و گاه باشد که «نظامی» نیز نامش از قلم افتد اما خیام بر جای بماند! تأثیر این چهار مصراع های مختصر و مفید خیام در چیست که از یک سو فیتز جرالد انگلیسی را مقهور خویش می کند و او را به آفرینش دوباره آن ها در زبان انگلیسی وامی دارد و از سویی دیگر، بخش مهمی از ادبیات شاعرانه قرن نوزدهم را در انگلیس و فرانسه تحت تأثیر خود قرار می دهد و حتی به داستان های نویسنده شگفت انگیزی چون خورخه لوئیس بورخس- در آن سوی جهان، در آرژانتین- سری می زند تأثیر این شعرهای کوتاه به روایتی صد و چهل و اندی و به روایتی دیگر صد و هفتاد و هشت شمارگانی در چیست که بسیای از پارسی زبانان - چه فیلسوف، چه فقیه، چه اهل راز و چه از پرده برون تاخته- را به خود جلب می کند تا زمزمه شان کنند، شاهد مثال آورند و بر این روزگار گذرا تأسف خورند
یک چند به کودکی به استاد شدیم
یک چند به استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک درآمدیم و بر باد شدیم
هنوز بر تعداد رباعیات به جا مانده از خیام اتفاق نظر نیست و به حدس و گمان، بین ۲۸ تا ۳۲ رباعی گویند که عمیق ترند و جهان بینی خیام در آنها مستتر است و تقلیدی نیستند؛ البته رباعیاتی نیز به وی منسوب اند که عمیق اند و به یاد ماندنی اما نگرش شان به جهان، تذکرة الاولیایی است و از قدیم الایام نیز در انتساب این رباعیات به خیام شک بوده وریب، اما «بازروایی» دکتر شفیعی کدکنی از مختارنامه عطار که مجموعه رباعیات وی است، روشن ساخته که بسیاری ازاین دست رباعیات منتسب به خیام، از آن عطار است و لاغیر! پس خیام را- حداکثر- در آینه آن ۳۲ رباعی فرضی باید دید و عجب است که شاعری با ۶۴ بیت و ۱۲۸ مصراع، بزرگانی را از میدان به در کند که دیوان ها دارند و بر و بیایی در تاریخ ادبیات ما! به گمانم کار هنر همین باشد که چون زمان به سر آید تنها رخشان ترین مرواریدها بر پیشخوان «گوهریان» بدرخشند! و این، همگان را خوش نیاید!
در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش
یزدان سلحشور
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید