جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

همه راه ها به لندن ختم می شود؟


ملت ها چه آنها كه به گذشته و سرگذشت پیشینیان خود آگاهی تاریخی و مكتوب دارند و چه آنها كه دركشان از گذشته سینه به سینه است و به افسانه ها، قصه ها و ضرب المثل ها محدود و محصور می شود از تاثیرپذیری از گذشته خود در امان نیستند. این تاثیرپذیری گاه در قالب روح جمعی و فرهنگ عمومی یك ملت رخ می نماید و گاه حتی فراتر رفته و تا حد عوامل وراثتی و ژنتیك ارتقا می یابد. تاریخ ایران پر از فراز و فرودهایی است كه یا مایه فخر و نازش مردم آن و یا به عكس منشاء ناكامی و شكست كشور بوده است. از كوروش و اردشیر و دارا گرفته تا سلوكی ها، اعراب، مغولان و تركان یا به شهر و كشوری از سند تا سودان حمله كرده و آن را به متصرفات خود افزوده و یا صحنه تازش جهان گشایانی چون اسكندر مقدونی، چنگیزخان و تیمور لنگ بوده است. بی گمان یكی از مهمترین عوامل گردآمدن اقوام و زبان ها یی چون فارس و ترك، كرد و عرب و بلوچ و تركمن در چارچوب مرزهای كنونی ایران و حتی گستره ای از قلب آسیا و غرب چین تا سواحل مدیترانه همین جنگ ها و كشورگشایی ها و هجوم هایی بوده كه برگ برگ تاریخ كنونی ایران تنها فصلی از آن است. اما فلات ایران به گواه همین تاریخ پیش از آنكه صحنه تاثیرگذاری بر صفحه بیرونی مرزهای جغرافیایی باشد پذیرای مهاجران و مهاجمانی بوده كه اثر آن به صورت بیگانه هراسی در فرهنگ مردم این سرزمین نهادینه شده است. از زمان جنگ های ایران و روس در عصر بی خبری سلطنت فتحعلی شاه، ایران به ناگاه با واقعیتی ستبر و سهمگین خود را رو در رو دید. قدرتی بزرگ در شمال كه طی دو جنگ بخش هایی مهم را از سرزمین مادری جدا كرد و قدرتی بزرگتر در جنوب كه از فرای اقیانوس ها به مدد مجهزشدن به فلسفه، جهان بینی و ابزاری نو بر كشتی های اقیانوس پیما سوار شده و خیمه و خرگاه در هند و چین و ماچین برپا كرده بود. زمانی نه چندان دور ایران در همه سو از عراق و سواحل جنوبی خلیج فارس تا افغانستان با این ابرقدرت كه معروف بود خورشید در سرزمین هایش (عهد ویكتوریا) هیچ گاه غروب نمی كند خود را همسایه می دید. امروز البته در همه این سرزمین ها و كشورها سكه به نام قدرتی دیگر (ایالات متحده آمریكا) زده می شود و البته دشمنی میان ایران و این قدرت برتر از هر دو سو تشدید می شود. با این حال اگر كسی بر فرض در یكی از سال های میانه ۱۹۰۷ تا ۱۹۱۹ به خواب رفته بود و امروز همچون اصحاب كهف از خواب بیدار می شد و اتفاقاً از خیابان انقلاب و میدان فردوسی گذر می كرد و جمعیتی را می دید كه در مقابل سفارت انگلیس تجمع كرده و علیه سیاست های استعماری بریتانیا شعار می دهد، گمان می كرد كه هنوز هم خورشید در سرزمین های ملكه بریتانیا طلوع و غروب می كند. چندی پیش سفیران فرانسه و آلمان گلایه كرده بودند كه هر سه كشور در مذاكره با ایران نقش دارند و پیش نویس قطعنامه علیه ایران را به شورای حكام دادند، پس چرا مخالفان تنها علیه انگلیس شعار می دهند و مقابل سفارت بریتانیا جمع می شوند. البته آنها احتمالاً از این دلخور هستند كه پیروزی احتمالی در مصاف ایران به نام لندن ثبت شود، حال آنكه از دید آنها نقش آلمان و فرانسه در پرونده هسته ای ایران اگر از انگلیس بیشتر نباشد، قطعاً كمتر نیست. هرچند كه ممكن است حتی دست اندركاران تیم دیپلماسی همچون تظاهركنندگان مقابل سفارت انگلیس فكر كنند. اگر پایه های قدرت را عواملی چون قدرت اقتصادی، همچون تولید ناخالص داخلی، درآمد سرانه، تجارت خارجی و تراز بازرگانی، قدرت سیاسی، اطلاعات و تكنولوژی پیشرفته و البته قدرت نظامی بدانیم صرف نظر از آمریكا در جهان كشورهایی همچون ژاپن، آلمان، فرانسه و حتی چین و روسیه اهمیتی بیشتر از بریتانیای كبیر پیدا می كنند. اما چرا انگلیس اینقدر برای ما مهم است. گو اینكه تمام مقدرات كشور یا حتی جهان در لندن تعیین و تایید می شود. این درست مثل آن است كه گفته شود آمریكا با داشتن ۹ تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی و ۵۰۰ میلیارد دلار بودجه نظامی سالانه در تصمیم گیری هایش تابع یك كشور كوچك است. البته نمی توان منكر شد كه كشورهایی چون فرانسه و آلمان پیشینه استعماری سوء انگلیسی را در ایران یا در كشورهای منطقه ندارند و نیز همچون اسرائیل كه مسلمانان فلسطینی را به مدت ۶۰ سال از سرزمین مادری شان بیرون رانده است منفور نیستند. بنابراین انداختن مسئولیت ناكامی ها بر دوش كشوری چون انگلیس كه البته دارای منافع همسو با دشمنان ایران یعنی آمریكا و اسرائیل است، می تواند توجیه كننده و ترمیم كننده بخشی از احساسات تاریخی باشد.
از قضا انگلیسی ها ضعف حضور خود را در صحنه رقابت با كشورهایی چون ژاپن، آلمان و فرانسه در پیوند و همسویی با ایالات متحده دیده اند و طبیعی است كه حتی از اینكه تمام مسئولیت ناكامی ها بر دوش آنها گذاشته شود، احساس افتخار هم بكنند وگرنه دلیلی ندارد كه در مقابل این همه تظاهرات و حتی هجوم به سفارت خود چنین خونسرد رفتار كنند و حتی رفتار دیپلماتیكی كه نشانه نارضایتی آنها از سیاست های جاری در ایران باشد، از خود بروز ندهند. اما مسئله اینجاست كه منتسب كردن هر حركتی به عاملی خارجی به ویژه انگلیس تنها اعتماد به نفس را از ملتی می گیرد كه خواهان نقش آفرینی در تحولات منطقه و جهان است و دامن زدن به نظریات توطئه محور است كه قدرت ملت ها را در تعیین سرنوشت خود به هیچ می گیرد. هرچند كه نمی توان منكر شد بر پایه اصول بنیادین حاكم بر روابط بین الملل كشورها ملزم به پیگیری منافع خود هستند و نمی توان انتظار داشت به خاطر منافع دیگری از منافع خود دست كشید و برای حفظ و پیشبرد آن تلاشی نكرد. انگلیس هم از این قاعده مستثنی نیست و منافعی دارد كه گاه با منافع ما در تضاد و حتی با منافع دشمن ما همسو است. اما انگلیس هم یك كشور معمولی و درجه دو جهانی است نه بیشتر.

مهران كرمی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید