چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

استراتژی «رابطه معکوس» آمریکا


استراتژی «رابطه معکوس» آمریکا
نامه‌ای که توسط سایت نیوزویک منتشر شد، برگ دیگر بازی آمریکاییان را نشان داد. شاید وقتی که "برایان ویتمن" خبر برخورد قایق‌های ایرانی را با ناوهای آمریکایی اعلام کرد، کم‌تر کسی می‌توانست در آن هیاهوی به‌پاشده روی دیگر سکه را ببیند. جنجال خبری این واقعه توانست پشتوانه لحن تند جرج بوش علیه ایران باشد و لزوم حضورش در منطقه را توجیه کند، اما واقعیت فقط همین نبود.
آمریکاییان خودشان جنجال به‌پا کردند و خودشان هم آن را کنترل کردند. آنان کم‌کم سعی کردند تا در مورد پیام بی‌سیم «تهدید به انفجار»، تردید ایجاد کنند. برای مثال، واشنگتن‌پست مدعی شد که قایق‌های ایرانی، ناوهای آمریکایی را تهدید نکرده‌بودند. واشنگتن‌پست به نقل از "فرانک تورپ"، یکی از سخنگویان نیروی دریایی آمریکا، نوشت: «کشتی آمریکایی، این پیام را از کانالی دریافت کرده که از سوی تعداد بی‌شماری از کشتی‌ها در منطقه مورد استفاده قرار می‌گیرد.»
ایجاد این تردید گام نخستی بود که آنان برداشتند و گام دیگر نامه‌ای بود که در دهم ژانویه یا چهار روز پس از آن واقعه به ایران فرستادند. برعکس جنجال ایجاد این تردید گام نخستی بود که آنان برداشتند و گام دیگر نامه‌ای بود که در دهم ژانویه یا چهار روز پس از آن واقعه به ایران فرستادند. برعکس جنجال واقعه تنگه هرمز، آنان این نامه را بی‌سروصدا فرستادند. عملکرد دوگانه آمریکاییان نشان می‌دهد که هم آن سروصدای تبلیغاتی و هم این سکوت، معنادار است. واقعه تنگه هرمز، آنان این نامه را بی‌سروصدا فرستادند. عملکرد دوگانه آمریکاییان نشان می‌دهد که هم آن سروصدای تبلیغاتی و هم این سکوت، معنادار است.
آیا آمریکاییان تقاضای «تشکیل کمیته مشترک نظامی» کرده‌اند؟ در پاراگراف چهارم نامه منتشره از سوی نیوزویک، به نامه‌ای اشاره شده که دولت آمریکا در تاریخ بیست‌ویکم نوامبر به ایران فرستاده‌است. این پاراگراف «پیشنهادهای» آن نامه را برای «محدودیت امکان سوءارتباط و سوءفهم» بین شناورهای نظامی در خلیج‌فارس متذکر شده‌است.
به گفته علی‌اکبر رضایی، رئیس اداره اول آمریکای وزارت خارجه، آمریکا در آن نامه تنها «تعدادی از علائم بین‌المللی جهت مکالمه میان نیروهای دریایی جمهوری اسلامی ایران و آمریکا در خلیج‌فارس» را پیشنهاد کرده‌بود. وی به صراحت گفت؛ در این پیام هیچ‌گونه اشاره‌ای به «تشکیل کمیته نظامی مشترک» نشده‌است و محتوای این پیام جهت ملاحظه و بررسی به مراجع ذی‌ربط ارسال شده‌است.
سخنگوی وزارت خارجه ایران نیز موضوع «تشکیل کمیته مشترک نظامی» بین ایران و آمریکا را رد کرد و گفت؛ «ایران و آمریکا روابط دیپلماتیک ندارند که بخواهند چنین کمیته‌ای تشکیل شود» و عمل به معاهدات بین‌المللی در زمینه رفت‌وآمد دریایی را کافی دانست.
هر چند که معلوم نیست نامه‌های بی‌سروصدای آمریکاییان با چه غرضی انجام گرفته، اما چاپ مقاله‌ای در نیویورک‌تایمز و طرح علنی درخواست آمریکا برای «تشکیل کمیته همکاری نظامی ایران و آمریکا»، بازی آشکار و پنهان آن‌ها را نشان می‌دهد.
آن‌چه که اهمیت دارد توجه به این موضوع است که اصولا تشکیل کمیته مشترک نظامی بین دو کشور، نشان‌گر بالاترین همکاری بین آن دو است. طبیعی است که وقتی بین آمریکا و ایران پایین‌ترین سخنگوی وزارت خارجه ایران نیز موضوع «تشکیل کمیته مشترک نظامی» بین ایران و آمریکا را رد کرد و گفت؛ «ایران و آمریکا روابط دیپلماتیک ندارند که بخواهند چنین کمیته‌ای تشکیل شود» و عمل به معاهدات بین‌المللی در زمینه رفت‌وآمد دریایی را کافی دانست. رابطه سیاسی نیز وجود ندارد، درخواست تشکیل چنین کمیته‌ای نیز نمی‌تواند مطرح شود. آن‌چه آقای حسینی بیان کرده نیز به همین موضوع اشاره دارد و این چیزی نیست که آمریکاییان به آن توجه نداشته‌باشند.
به نظر می‌رسد که موضوع «تشکیل کمیته مشترک» را باید از وجه دیگری بررسی کرد. بهتر است تا به بخش پایانی همان پاراگراف توجه شود. در این بخش دولت آمریکا مدعی می‌شود که نسبت به نامه قبلی، پاسخی از ایران دریافت نکرده و «منافع ایران ایجاب می‌کند تا به آن پیام توجه کند.»
پیشنهادهای آمریکا به ایران در نامه بیست‌ویکم نوامبر هرچه که بوده، حداقل می‌توان در مورد آن یک نتیجه را گرفت. آمریکا به ایران پیشنهادهایی را ارائه کرده تا با انجام آن از وقوع درگیری در خلیج‌فارس جلوگیری شود. این پیشنهادها به معنای طرح عمل متقابل است تا هر دو طرف منتفع شوند.
نقطه‌ی محوری در این موضوع، وجود نفع متقابل است. پیش از این، نویسنده یادداشت «گام‌به‌گام تا مقصد نهایی» سه محور را در نزدیکی آمریکا به مقصد نهایی‌اش یا همان رابطه با ایران، ذکر کرده‌بود. نویسنده «ثبات امنیتی‌سیاسی» منطقه خلیج‌فارس را یکی از این محورهایی دانست که آمریکا سعی دارد با طرح آن برای خود و ایران منافع متقابل ایجاد کند.
روشن است که وقوع هر درگیری یا تنشی بر ضد منافع آمریکا و ایران است و آمریکا سعی دارد تا از همین موضوع استفاده کند. در نامه‌ی دهم ژانویه، آمریکا به همین موضوع اشاره کرده و منافع ایران را در پاسخ به پیام قبلی دانسته‌است.
برخورد ناوهای آمریکا با قایق‌های ایران نشان داد که منافع دو کشور در معرض تهدید است و آمریکا سعی دارد تا با استفاده از این واقعه ثابت کند پیشنهادهای آمریکا به ایران در نامه بیست‌ویکم نوامبر هرچه که بوده، حداقل می‌توان در مورد آن یک نتیجه را گرفت. آمریکا به ایران پیشنهادهایی را ارائه کرده تا با انجام آن از وقوع درگیری در خلیج‌فارس جلوگیری شود. این پیشنهادها به معنای طرح عمل متقابل است تا هر دو طرف منتفع شوند. که منافع مشترک دو کشور مستلزم همکاری دوجانبه است.
فقدان پایین‌ترین رابطه بین دو کشور «تشکیل کمیته مشترک نظامی» را زیر سؤال می‌برد، اما چنین چیزی مانع از همکاری دو کشور نیست. درواقع، استراتژی آمریکا پی‌گیری فرایند «رابطه معکوس» است.
«رابطه معکوس» را می‌توان رابطه‌ای دانست که به عکس رابطه‌ی معمول سیاسی، نگاه علت به معلول ندارد، بلکه از معلول به علت می‌رسد. همکاری نظامی-امنیتی بین دو کشور هنگامی انجام می‌گیرد که دو کشور گذشته از داشتن رابطه بالای سیاسی از رابطه‌های اقتصادی و فرهنگی گسترده‌ای نیز برخوردار باشند. به بیان دیگر، همکاری نظامی-امنیتی رابطه‌ای است که از همکاری‌های گسترده پیشین نتیجه می‌شود.
فرایندی که آمریکا نخست در عراق و سپس در خلیج‌فارس به دنبال آن است عکس چنان رابطه‌ای است. آمریکا در وهله اول با ایجاد منافع مشترک به دنبال همکاری مشترک است تا به رابطه مشترک بیانجامد. این فرایند جریان معکوس از معلول به علت را پی می‌گیرد.
کلیت چنین فرایندی را آمریکا پیش از این در الگوهایی چون دیپلماسی پینگ‌پنگ دنبال کرد که هنری کسینجر در مورد چین انجام داد. کلیت این‌گونه فرایند متکی به گزینش نقطه‌ای است که آمریکا با عملیاتی کردن آن با سرعت بیش‌تری به نتیجه می‌رسد.
آمریکا در «رابطه معکوس» با ایران با انتخاب امنیت عراق و خلیج‌فارس که مستلزم منافع ایران نیز هست، نقاطی را انتخاب کرده که با وجود تمام تنش‌هایش با ایران، باز می‌تواند رابطه‌اش را با این کشور تضمین کند. بنابراین، آمریکا نیازی ندارد تا «کمیته مشترک نظامی» با ایران تشکیل دهد، بلکه مهم نتیجه‌ای است که در عمل به دست می‌آید.
سخنرانی خانم رایس در اجلاس داووس، هدف استراتژی آمریکا آمریکا در «رابطه معکوس» با ایران با انتخاب امنیت عراق و خلیج‌فارس که مستلزم منافع ایران نیز هست، نقاطی را انتخاب کرده که با وجود تمام تنش‌هایش با ایران، باز می‌تواند رابطه‌اش را با این کشور تضمین کند. بنابراین، آمریکا نیازی ندارد تا «کمیته مشترک نظامی» با ایران تشکیل دهد، بلکه مهم نتیجه‌ای است که در عمل به دست می‌آید. را بیان کرد. درست است که وی بار دیگر انجام گفت‌وگوها را مشروط به تعلیق غنی‌سازی دانست، اما باید در سخنانش به ابعاد و نتیجه گفت‌وگوی مستقیم توجه کرد.
تا پیش از این، اگر خانم رایس یا دیگر مقامات آمریکایی از گفت‌وگوی مستقیم سخن می‌گفتند، موضوع محدودی چون فعالیت هسته‌ای ایران یا امنیت عراق مد نظر بود. او در این کنفرانس با اشاره به شرط تعلیق غنی‌سازی گفت: «ایالات متحده حاضر است روابطی با این کشور برقرار کند که به جای این‌که مبنی بر ترس و بی‌اعتمادی باشد، بر پایه گسترش همکاری تجاری و حل مسالمت‌آمیز همه موارد اختلاف استوار گردد.»
در سخنان وی عبارت «حل مسالمت‌آمیز همه موارد اختلاف» قابل توجه است. باید توجه داشت که این سخن وزیر خارجه دولتی است که به "دولت جنگ" مشهور شده‌است؛ اما درواقع، این دولت به دنبال چنین هدفی است و قبول کرده تا برای آن راهی پیدا کند.
به نظر می‌رسد دولت آمریکا سعی دارد تا برای رسیدن به این هدف با عملی کردن همکاری بینابین طرف مقابل را با خود همراه کند. ارسال پیام‌هایی چون نامه دهم ژانویه و درخواست همکاری نظامی-امنیتی راهی است که آمریکا با در دست داشتن زمینه‌هایش در پیش گرفته‌است.
آمریکا برای پیشبرد استراتژی خود از کاربرد هماهنگ تهدید و درخواست همکاری بهره خواهد برد. در نامه دهم ژانویه، آمریکا در ضمن به کار بردن لحن تهدید، از ایران درخواست همکاری کرده‌است. آمریکا با استفاده از این دو عامل به دنبال حفظ ابتکار عمل و کشاندن طرف مقابل به هدف مورد نظر است. روشن است که هدف همان چیزی است که خانم رایس بیان کرده یعنی «حل مسالمت‌آمیز همه موارد اختلاف»، اما مشروط به همکاری. این نتیجه مطلوب استراتژی «رابطه معکوس» آمریکا است.
در پایان، لازم به تذکر است که رابطه‌ی ایران و آمریکا از چنان اهمیت منطقه‌ای و بین‌المللی‌ای برخوردار است که بررسی‌های بیش‌تری را می‌طلبد.
دکتر تقی پاینده
منبع : پایگاه خبری ـ تحلیلی فرارو


همچنین مشاهده کنید