جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

چهره پنهان غرب در نقض حقوق بشر


چهره پنهان غرب در نقض حقوق بشر
«ادعای فعالیت مشكوك هسته ای»، «نقض حقوق بشر»، «حمایت از تروریسم»، «پناه دادن به اعضای القاعده»، «دخالت درامور عراق» و «اخلال در روند صلح خاورمیانه» اتهاماتی است كه رسانه های غربی به مقتضای شرایط آنها را منعكس می كنند.غربیها در جریان جنگ تبلیغی علیه ایران هیچگاه یك موضوع را به تنهایی و به قیمت بی توجهی به سایر موضوعات دنبال نمی كنند.به عبارت دیگر این موارد،شاكله اتهامات غرب علیه ایران را تشكیل می دهند. ازمنظر دیگر هریك از این اتهامات ایران را درمقابل بخشی از جهان قرار می دهد.به عنوان مثال در بحث فعالیت هسته ای، غربیها در تلاش هستند تا علاوه بر سازمان انرژی اتمی، نگرانی كشورهای دیگری را نیز برانگیزند یا در بحث پناه دادن به اعضای القاعده، مردم آمریكا بخاطر حوادث ۱۱ سپتامبر، شاید بیشترین حساسیت را نسبت به این موضوع داشته باشند.درواقع نگاه انتقادی غرب و طرح این اتهامات نه تنها با هدف اصلاح نیست بلكه این نیت را دنبال می كند كه ایران را درمقابل افكارعمومی جهان با نگرانی های مختلف قراردهد. در نتیجه به دنبال القای این موضوع است كه ایران نه تنها در بحث هسته ای بلكه درموارد دیگر نیز باید پاسخگوی به اصطلاح میزعدالت باشد. غربیها با بهره گیری از مقوله ای به نام دیپلماسی عمومی _ كه خلأ آن در كشورمان احساس می شود _ و با استفاده از ابزارهایی مانند «ایجاد رسانه های بین المللی» و «تبلیغات غیرمستقیم»، «راه انداختن تشكل هایی مانند سازمان های غیردولتی» و ... به سمت اهداف خود در حركت هستند.در این نوشتار سعی شده تا ضمن اشاره به پیشرفتهای حقوق بشر در غرب و تلاشهای ایران برای رفع نقایص داخلی، تصویری از رفتار كشورهای غربی دراین موضوع با استناد به نظرات خود غربیها ارائه گردد.
حقوق بشر
برخی اعلامیه حقوق بشر را انبان و جایگاه تفكرات سیاسی غرب نامیدند. مایكل فریدن در كتاب خود باعنوان «حقوق» می نویسد: «اگرچه این اعلامیه توانسته تأییدعمومی را به دست آورد، اما توصیف آن حقوق به عنوان نخستین ایدئولوژی جهانشمول در دنیا اغراق آمیز است.» از متغیرهای قابل بحث می توان به تنوعات عظیم فرهنگی و شرایط بومی هر كشور اشاره كرد. اگر این اصل قابل قبول است كه دموكراسی در هر كشوری دارای تعریفی مطابق با شرایط بومی و فرهنگی هركشور است. بنابراین باید پذیرفت كه شاخص های حقوق بشر نیز متفاوت است. در این بحث به دو عنصر text (متن) و context (زمینه) باید بطور همزمان توجه كرد.اگر شاخصهای حقوق بشر براساس ضرورتها و نیازهای هرمنطقه تعیین گردد آنگاه به راحتی می توان نمودار توجه به این موضوع را در رابطه با هركشوری براحتی ترسیم كرد. با چنین نگرشی اعلامیه جهانی و دو میثاق حقوق مدنی _ سیاسی و حقوق اقتصادی _ اجتماعی هنوز هم درعرصه عمل و نظر مخالفانی دارد.
تلاشهای جمهوری اسلامی ایران
درهنر و ادبیات ایرانیان با تمدنی كهن، توجه به كرامت انسانها همیشه موردتوجه بوده است و ایرانیان درطول تاریخ همواره برهمان مرام بوده اند.از همان ابتدای انقلاب اسلامی ایران «آزادی» و «استقلال» دو دغدغه اصلی در تدوین قانون اساسی ایران بوده است.درواقع حیات، آزادی و رفاه كه كل ساختار حقوق بشر را تشكیل می دهد در قانون اساسی ایران موردتوجه قرارگرفته است. اما نكته مهمتری كه غربیها درمورد ایران باید در قضاوت خود آن را لحاظ كنند تحول عظیمی است كه در سطح خرد و آگاهی مردم به وجود آمده است. دموكراسی در ایران تحول از پایین به بالاست. به دلیل ارتقای سطح آگاهی مردم و شناخت آنها نسبت به وظایف متقابل حكومت و مردم و نقش مردم در نظارت بر كاركرد حكومت، دولت ملزم به پاسخگویی درمقابل مردم است. اما جمهوری اسلامی ایران ظرف سالهای گذشته برای نزدیكی به ساز و كارجهانی و كمك به نهادینه شدن شاخص های رعایت حقوق بشر تلاشهای فراوانی داشته است كه می توان به موارد ذیل اشاره كرد.
- تساوی دیات مسلمانان و غیرمسلمانان
- تأكید بر جایگزینی مجازاتهای مربوط به حبس
- تصویب قانون حقوق شهروندی
- جرم زدایی و نگاه اصلاحی به مجرم
- بازبینی قوانین كیفری
- انجام گفت و گوهای دوجانبه حقوق بشری با اتحادیه اروپا كه مؤسسه حقوق بشر دانمارك متولی این گفت وگوها بود.
- همكاری با كمیساریای عالی حقوق بشر كه شامل پذیرش گزارشگران موضوعی، سعه صدر و زندانیان است.
- پذیرش كمكهای فنی، حقوقی و آموزشی كمیساریای عالی حقوق بشر
- ترویج و ارتقای حقوق بشر شامل فعالیتهای آموزشی و برگزاری كارگاههای آموزشی برای قضات و افسران پلیس
- فعالیتهای آموزشی و ترویجی كه در پرتو آن دانشگاههای كشور دراین زمینه فعال شده و برخی قضات و نیروهای مجری قانون آموزشهای لازم را فراگرفتند.درخصوص این همكاریها باید اعتراف نمود كه فعالیتهای دیپلماتیك كشورمان و بویژه تلاش نمایندگیهای سیاسی كشورمان درخارج از كشور زمینه ساز چنین حركتی گردیده است.اینجا سخن از اصلاح و به عبارتی پذیرش معیارها و شاخص های غرب دراین زمینه نیست. بلكه منظور حركت به سمت نوعی هماهنگی و یافتن زبانی مشترك و نهادینه شدن شاخص های حقوق بشر در سطح جهانی است. اما نكته مهم دراین مورد و علی رغم این حركات مثبت، نگاه ابزاری غرب به مقوله حقوق بشر در ایران است درحالی كه جمهوری اسلامی ایران نسبت به بسیاری از كشورهای جهان در این موضوع جایگاه منطقی تری دارد.به بیان دیگر فلسفه وجودی انتقادات حقوق بشری نسبت به ایران، بدون تردید تقابل سیاسی، ایدئولوژیك ایران با مجموعه غرب است. بنابراین باید پذیرفت كه حتی اگر بهترین راه حل ها با بیشترین بهره وری از ابزارها هم به كارگرفته شود، به معنی منتفی شدن انتقادات نخواهدبود.
چهره پنهان غرب
تاریخ غرب هم آمریكا و هم اروپا نشان می دهد كه ژست امروزه آنها در بحث حقوق بشر گذشته خشنی داشته است. توجه جدی به این مقوله در غرب مرهون اتفاقات تاریخی بسیاری است. اگر تجربیاتی چون جنگ جهانی دوم، ظهور فاشیسم و نازیسم نبود در غرب نیز هنجارهای حقوق بشری به عنوان ارزشهای پایه برای تعامل اجتماعی و بین المللی پذیرفته نمی شد، اینكه همین كشورها به نفع یك نهاد قضایی فراملی چون دادگاه اروپایی حقوق بشر تن می دهند نشان از پذیرش نظری آن ندارد بلكه درواقع بسیاری از ضرورتهای تاریخی و سیاسی عامل تن دادن به چنین شرایطی شده است.حتی ظهور دولتهای ملی كه یك اختراع اروپایی است ازطریق زور و خشونت جامه عمل پوشید. چامسكی از تحلیلگران و منتقدان سیاست های غرب در این باره می گویند: «دلیلی كه در سال ۱۹۴۵ جنگ جهانی دوم به پایان رسید هیچ ربطی به دموكراسی و اینكه دیگر با یكدیگر جنگ نكنند نداشت.دلیلش این بود كه فهمیدند اگر بار دیگر دست به این بازی بزنند فاتحه جهان خوانده خواهد شد». چامسكی از تاریخ خشونت بار غرب و ستمهایی كه آمریكا بر ملل محروم جهان از جمله هاوایی، نیكاراگوئه، كاستاریكا، هندوراس، آفریقای جنوبی، هائیتی، گواتمالا، فیلیپین و در نهایت افغانستان و عراق روا داشته به تلخی یاد می كند و می گوید: «در طول دویست سال گذشته ما كه ایالات متحده باشیم مردم بومی بسیاری را از سرزمین هایشان بیرون راندیم یا نابودشان كردیم. میلیون ها انسان را با فتح نیمی از مكزیك به نابودی كشاندیم و سرزمین هایشان را غارت كردیم. تا آمریكای مركزی و كارائیب و حتی آن سوتر تاختیم. هاوایی و فیلیپین را فتح كردیم و صدها هزار فیلیپینی را در آن مرحله كشتیم. پس از جنگ جهانی دوم توسعه طلبی ما در جهان چنان ابعادی پیدا كرد كه فراتر از توضیح من است اما ماجرا از این قرار بود كه ما باید دیگران را در جایی دیگر می كشتیم». چامسكی در مورد اروپا نیز می گوید: «در مورد اروپا داستان بسیار ریشه دارتر است، اروپا صدها سال مردم سراسر جهان را قتل عام كرده است، آنها با قتل عام، جهان را فتح كردند نه با شیرینی دادن به بچه ها... این اروپایی ها بودند كه دیگران را قتل عام می كردند. كنگو به بلژیك حمله نكرد. هندوستان به انگلستان حمله نكرد و این الجزایر نبود كه به فرانسه حمله كرد». چارلز تیلی از جامعه شناسان و مورخان آمریكایی و یكی از محققین تاریخ انقلابها در اروپا در كتابی با عنوان فشار، سرمایه و كشورهای اروپایی در مورد گذشته اروپا می نویسد: «خشونت صدها سال سیاست راهنمای اروپا بوده، علتش هم این است كه این روش مؤثر بوده است». اما چامسكی از حمله آمریكا به نیكاراگوئه به عنوان شاهدی یاد می كند كه آمریكا در برابر هیچ مرجع بین المللی تسلیم نشد و دهها هزار كشته، كشوری ویران، پل های درهم شكسته، مزارع سوخته و نیروگاه های برق تخریب شده سوغات این تجاوز بود. مایكل كینسكی كه چامسكی از وی به عنوان نمایندگی چپ یاد می كند در مقاله ای با ذكر معادله ای عجیب نوشته «مقدار خونی كه ریخته می شود و خساراتی كه به بار می آید باید نسبت به احتمال ایجاد دموكراسی در پایان آن سنجیده شود». چامسكی در گفت وگو با روزنامه آلمانی دویچه سایتونگ در مورد مهاجران جامعه آمریكا می گوید؛ «آیا شما تا به حال سری به شهرك های فقیرنشین بوستون زده اید و تحقیق كرده اید كه رؤیای آمریكایی و دیگ در هم جوش این جامعه در مورد سیاهان و اسپانیولی تبارها چگونه عمل می كند؟»هابر ماس فیلسوف آلمانی طی گفت وگویی با ماهنامه لوموند دیپلماتیك می گوید: «غرب باید در تعامل با دیگر تمدن ها حساسیت بیشتری به خرج بدهد و خود را بیشتر انتقادپذیر نشان دهد و این میسر نیست مگر اینكه بین تمدن های مختلف زبانی مشترك به وجود آید ...» وی می افزاید: «در جوامع ما اكنون جو بی عدالتی، تحقیر، تبعیض، فقیرسازی و به حاشیه راندن افراد فقیر حاكم شده است. این در حالی است كه امروز خشونت، فعالیت راهبردی، تقلب و سودطلبی مشخصه بارز روابط اجتماعی همه ما شده است». بنابراین تاریخ غرب در رعایت حقوق بشر گذشته خشنی داشته است. در كشوری مانند فرانسه از سال ۱۷۸۹ كه انقلاب فرانسه پیروز شد تا ۲۹ ژوئیه ،۱۸۸۱ تقریباً ۹۲ سال طول كشید تا آزادی مطبوعات در این كشور تحقق یافت. البته نباید از پیشرفت های اروپا و آمریكا در زمینه رعایت حقوق بشر و مفید بودن نهادهای قضایی فراملی در اروپا چشم پوشید اما مهم این است كه غرب در بازی «فشار علیه دیگر كشورها» برای رسیدن به چنین شرایطی، گذشته خویش را به همراه نیاورده است. اما از سوی دیگر از ذكر مصادیق رفتار خشونت بار غرب ظرف یكی دو سال گذشته نیز نباید غافل شد. افغانستان و عراق دو نمونه بارز این ادعایند. گوانتانامو، دروغ بزرگ آمریكا در رعایت حقوق بشر است كه نیازی به بازگویی آن نیست. اما در اروپا آنچه كه هابر ماس از آن به عنوان «گسست ارتباطی میان جوامع» یاد می كند و باعث افزایش روزافزون موج خشونت و ترور می شود معلول افزایش فزاینده اختلال در روابط اجتماعی و جو بی اعتمادی است. فرانسه بارزترین مصداق این مفهوم است. آنتونی گیدنز جامعه شناس مشهور انگلیسی بر این اعتقاد است كه كنترل، بزرگ ترین نقض حقوق بشر است. دولت های اروپایی با بهره گیری از تكنولوژی و فناوریهای الكترونیكی، توانسته اند یك نظام كنترلی قوی را حاكم نموده و بدون كنترل فیزیكی شهروندان، به نوعی خشونت پنهان متوسل می شوند. به همین دلیل اروپا به یك زندان بزرگ تبدیل شده است. دولت ها با حفظ امنیت در واقع از موقعیت سرمایه داران محافظت می كنند. در نتیجه عدم توزیع عادلانه ارزشها و ثروت باعث ایجاد بحران هایی از جمله بحران مشروعیت و مشاركت می شود. بحث جرایم رایانه ای و كنترل حریم خصوصی افراد به بهانه مبارزه با این پدیده نیز از موضوعاتی است كه حقوق بشر را به شدت تهدید كرده و باعث نگرانی سازمان های حقوق بشری شده است.ذكر مصادیق نقض حقوق بشر در سراسر اروپا دامنه دار است. دولت انگلیس پس از حادثه انفجارهای چند ماه گذشته به سمت بستن فضای جامعه انگلیس در حركت است. «تمدید حبس مظنونان به ارتباط با عملیات تروریستی تا سه ماه» و نشستن پلیس بر مسند قضاوت، سركوب آزادیهای اجتماعی و بخصوص آزادی بیان و اندیشه نتیجه قانون به اصطلاح ضدتروریستی دولت انگلیس است. با توجه به این قانون دیگر اصل بر برائت نیست. به عبارت دیگر انگلیسی ها منافع مشروع فرد و جامعه را به نفع مصالح و تفسیر سیاسی بیش از حد جانبدارانه از جایگاه خود منحرف كردند. مایكل فریدن می گوید: «یك حق وقتی وجود دارد كه قانونی آن را پایدار كند ولی یك آزادی هنگامی كه قانون هم در میان نیست وجود دارد».
نتیجه گیری
در بحث حقوق بشر، دولت های غربی بدون توجه به گذشته خویش و هزینه هایی كه در این راه متحمل گردیده و نیز بدون در نظر گرفتن شرایط تاریخی و نوع فرهنگ مردم خود و دیگران در تلاش هستند تا همان نسخه ای را كه به عنوان دستاورد گذشته آنها نصیبشان گردیده برای دیگر كشورها نیز تجویز كنند. فارغ از اینكه رسیدن به یك اجماع پیرامون موضوعات مهم جهانی كه صرفنظر از مشتركات، نقاط افتراق و اختلافی نیز دارد نیازمند زمان و فرهنگ سازی است. این فرهنگ سازی لزوماً نمی تواند فقط خاص شهروندان باشد كه دولت ها نیز به فرهنگ سازی و افزایش نقاط مشترك با دیگر كشورها و سازمان های جهانی نیازمندند، بنابراین چنانچه این روند طی نگردد هر چیزی می تواند تحمیلی باشد. اما این موضوع چیزی از مسؤولیت نخبگان و اساتید حوزه های علمی و دانشگاهی كم نمی كند. آنها میانبر رسیدن به این هدف هستند. به عبارت دیگر بسترسازی برای رسیدن به شرایطی كه دولت ها و ملت ها زودتر به ضروریات جامعه خویش برسند وظیفه مهم نخبگان است. از این روی غربیها به جای طرح اتهامات تكراری و بی فرجام و به راه انداختن هیاهوی رسانه ای، امور را به دست اساتید دانشگاهی و نخبگان علمی بسپارند كه با تكیه بر تاریخ، مسیر ویژه هر ملت برای رسیدن به تعالی، فرهنگ، سنت و ارزشها و راه دستیابی به یك ارزش بشری و آرمان مشترك جهانی را هموار خواهند كرد.
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید