جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


چرا از مرگ‌ می‌ترسیم‌ و از زندگی‌ نه‌؟!


چرا از مرگ‌ می‌ترسیم‌ و از زندگی‌ نه‌؟!
مثل‌ هر بزرگ‌ و اسطوره‌ دیگری‌، «مارلون‌ براندو» هم‌ جملاتی‌ دارد كه‌ در گذر زمان‌ بدل‌ به‌ جملات‌ قصار شده‌اند. اصولا سخنان‌ اساطیر در هر زمینه‌یی‌ بسرعت‌ بدل‌ به‌ جملات‌ قصار می‌شود، چرا كه‌ اهمیت‌ آنها در اهمیت‌ گوینده‌شان‌ است‌. با هم‌ شماری‌ از جملات‌ گوناگون‌ «مارلون‌ براندو» را در زمینه‌های‌ گوناگون‌ با هم‌ می‌خوانیم‌:
● در مورد امریكا
در این‌ كشور هیچ‌ فرهنگی‌ وجود ندارد.
● در مورد ارتش‌
من‌ با تظاهر به‌ اینكه‌ یك‌ دیوانه‌ام‌ از خدمت‌ در ارتش‌ معاف‌ شدم‌. آنها فكر می‌كردند كه‌ من‌ دیوانه‌ام‌. در فرم‌ مشخصات‌ فردی‌ كه‌ برای‌ پر كردن‌ به‌ من‌ داده‌ بودند، زیر كلمه‌ نژاد نوشتم‌: انسان‌ و در زیر كلمه‌ رنگ‌ نوشتم‌: گوناگون‌!
● در مورد اسطوره‌ها
مردم‌ تمایل‌ به‌ این‌ دارند كه‌ هر كسی‌ را، خوب‌ یا بد، به‌ اسطوره‌ تبدیل‌ كنند. واقعا اسطوره‌یی‌ چون‌ «الویس‌ پریسلی‌» با آن‌ هیكل‌ باد كرده‌ و آن‌ شیوه‌ ناشیانه‌اش‌ در سرگرم‌ كردن‌ مردم‌ چه‌ ارتباطی‌ با «كمال‌» دارد؟
● در مورد هنرمندان‌
آخرین‌ هنرمندان‌ بزرگ‌ در هر حیطه‌یی‌ احتمالا یكصد سال‌ پیش‌ مردند.
● در مورد هالیوود
هالیوود قبرستان‌ فرهنگ‌ است‌.
● در مورد نفرت‌
من‌ همیشه‌ از ملاقات‌ با آدم‌ها تنفر سوزانی‌ داشته‌ام‌. آنها به‌ جای‌ دیدار با آدمی‌ كه‌ با انبوهی‌ از چیزهای‌ دیگر مرتبط‌ است‌ با یك‌ هنرپیشه‌ عوضی‌ سینما روبرو می‌شوند و این‌ قطعا نفرت‌انگیز است‌.
● در مورد زندگی‌
مطمئنا زندگی‌ چیز دیگری‌ به‌ جز خواندن‌ كتاب‌هایی‌ درباره‌ خودت‌ است‌.
● در مورد ستاره‌ها
در ته‌ قلبت‌ خوب‌ می‌دانی‌ كه‌ ستارگان‌ سینما مطلقا هنرمند نیستند. شكسپیر گفت‌: هیچ‌ هنری‌ كه‌ ساختار مغز را در صورت‌ آشكار كند وجود ندارد.
● در مورد فرانك‌ سیناترا
او از آن‌ آدم‌هایی‌ است‌ كه‌ وقتی‌ می‌میرد، خدا را پشیمان‌ می‌كند كه‌ چرا وی‌ را كچل‌ آفرید.
● در مورد الیاكازان‌ و سایر كارگردان‌ها
از آنجا كه‌ الیاكازان‌ خودش‌ به‌ نوعی‌ بازیگر بود، می‌توانست‌ بهترین‌ هدایت‌ كننده‌ یك‌ بازیگر باشد. او چیزهایی‌ را درك‌ می‌كرد كه‌ كارگردان‌های‌ دیگر در درك‌ و فهم‌ آن‌ ناتوان‌ بودند. یادم‌ هست‌ كه‌ سرصحنه‌ فیلمبرداری‌ «جیلو پونته‌ كرو» با خودش‌ یك‌ تفنگ‌ حمل‌ می‌كرد. او گفته‌ بود كه‌ اگر براندو به‌ حرف‌های‌ من‌ گوش‌ نكند با این‌ تفنگ‌ به‌ او شلیك‌ خواهم‌ كرد. او به‌ شكل‌ هیستریكی‌ خرافاتی‌ بود و هر دو جیب‌ كتش‌ پر از طلسم‌های‌ گوناگون‌ خوش‌شانسی‌ و رفع‌ بلا بود. روزهای‌ پنجشنبه‌ نباید از او هیچ‌ پرسشی‌ می‌كردی‌ چرا كه‌ اعتقاد داشت‌ در این‌ روز سوال‌ كردن‌ شگون‌ ندارد. او هر چیز ارغوانی‌ رنگی‌ را از روی‌ صحنه‌ حذف‌ می‌كرد، حتی‌ اگر آن‌ چیز شراب‌ روی‌ میز غذا بود.
● در مورد كارگردانی‌
من‌ یك‌ بار مرتكب‌ این‌ كار شدم‌ و به‌ زمین‌ خوردم‌. اما به‌ هر حال‌ در اغلب‌ فیلم‌هایی‌ كه‌ بازی‌ كرده‌ام‌ خودم‌ را كارگردانی‌ كرده‌ام‌.
● در مورد بازیگری‌
بازیگری‌ صرفا به‌ معنای‌ قوادی‌ است‌. بعضی‌ها قوادی‌ پول‌ را می‌كنند و بعضی‌ها هم‌ قوادی‌ قدرت‌ را. من‌ این‌ حرفه‌ را كنار نگذاشته‌ام‌ اما از آدم‌هایی‌ كه‌ این‌ كار را می‌كنند، متنفرم‌.
● در مورد بازی‌ كردن‌
اغلب‌ مردم‌ فكر می‌كنند كه‌ بازیگری‌ كاری‌ است‌ كه‌ قادر به‌ انجامش‌ نیستند. اما آنها از صبح‌ تا شام‌ این‌ كار را می‌كنند. ماهرانه‌ترین‌ نوع‌ بازیگری‌ كه‌ تاكنون‌ دیده‌ام‌ متعلق‌ به‌ آدم‌های‌ معمولی‌ است‌ كه‌ سعی‌ دارند وانمود كنند كه‌ دارند چیزی‌ را احساس‌ می‌كنند كه‌ در واقع‌ احساسش‌ نمی‌كنند یا سعی‌ در مخفی‌ كردن‌ چیزی‌ دارند. بازیگری‌ مهارتی‌ است‌ كه‌ هر آدمی‌ آن‌ را در سنین‌ آغاز زندگی‌اش‌ فرا می‌گیرد.
● در مورد بداهه‌ گویی‌
اگر یك‌ بازیگر نتواند بداهه‌گویی‌ كند، احتمالا زن‌ تهیه‌ كننده‌ فیلم‌ او را برای‌ بازی‌ در فیلم‌ انتخاب‌ كرده‌ است‌.
● در مورد نژاد
رابطه‌ ما با سرخپوست‌های‌ امریكایی‌ در طی‌ تاریخ‌ یك‌ رابطه‌ نامعمول‌ بوده‌ است‌. تاكنون‌ هیچ‌ گروهی‌ از آدم‌ها این‌ چنین‌ آگاهانه‌ و بی‌رحمانه‌ گروه‌ دیگری‌ از آدم‌ها را سركوب‌ نكرده‌اند كه‌ امریكایی‌ها در مورد سرخپوست‌ها عمل‌ كرده‌اند.
● در مورد موفقیت‌
من‌ متوجه‌ شده‌ام‌ كه‌ اندازه‌ پهنای‌ لبخند یك‌ آدم‌ هالیوودی‌ كه‌ در برابرم‌ قرار گرفته‌، ارتباط‌ مستقیمی‌ با میزان‌ سودآوری‌ آخرین‌ فیلمم‌ دارد.
● در مورد مصاحبه‌ها
تو می‌توانی‌ حرف‌ و سخنی‌ را با یك‌ حس‌ و حال‌ خاص‌ و احیانا با یك‌ لبخند بر زبان‌ جاری‌ كنی‌. اما وقتی‌ همین‌ حرف‌ به‌ صورت‌ حروف‌ چاپی‌ ظاهر می‌شود دیگر در آن‌ هیچ‌ لبخندی‌ وجود ندارد.
● در مورد سیاستمدارها
ما می‌بایست‌ در واقع‌ تمام‌ سیاستمدارها را بازیگر بنامیم‌.
● در مورد طرفداران‌
بانوان‌ میانسال‌ شهركی‌ در آریزونا مرا احاطه‌ كرده‌ بودند و خطاب‌ به‌ من‌ می‌گفتند: آقای‌ براندو ما تو را همچون‌ ناپلئون‌ دوست‌ داریم‌. ناپلئون‌! پناه‌ بر خدا! آنها از من‌ امضا می‌خواستند و همزمان‌، شوهرانشان‌ مرا به‌ سوی‌ یك‌ دیوار هل‌ می‌دادند تا در آنجا كنار زن‌هایشان‌ از من‌ عكس‌ بگیرند.
● در مورد فلسفه‌
هر چیزی‌ كه‌ تو را می‌كشد تو را قوی‌تر می‌سازد.
● در مورد برناردو برتولوچی‌ (فیلمساز)
برتولوچی‌ آدم‌ بسیار حساسی‌ است‌، اما حالا شاهد موفقیت‌ را در آغوش‌ كشیده‌ است‌. او عاشق‌ این‌ است‌ كه‌ عكسش‌ را روی‌ جلد مجلات‌ كار كنند.
● در مورد پول‌
اگر اجازه‌ می‌دادم‌ كه‌ تی‌شرت‌هایی‌ با اسم‌ مارلون‌ براندو فروخته‌ شود می‌توانستم‌ پول‌ زیادی‌ به‌ جیب‌ بزنم‌. تی‌شرت‌های‌ براندویی‌ حداقل‌ یك‌ میلیون‌ دلار فروش‌ می‌كنند.
● در مورد فیلم‌های‌ برجسته‌
فكر می‌كنم‌ برتولوچی‌، مثل‌ من‌، نمی‌دانست‌ فیلمی‌ كه‌ دارد می‌سازد «آخرین‌ تانگو در پاریس‌» درباره‌ چیست‌.
● در مورد كمدی‌
من‌ نمی‌توانم‌ كمدی‌ بازی‌ كنم‌. كمدین‌ها مشهورترین‌ آدم‌های‌ تراژیك‌ دنیا هستند.
● در مورد جوایز
من‌ به‌ هیچ‌ عنوان‌ اعتقادی‌ به‌ جایزه‌ ندارم‌. من‌ هیچ‌ اعتقادی‌ حتی‌ به‌ جایزه‌ صلح‌ نوبل‌ ندارم‌.
● در مورد چشم‌ها
من‌ چشم‌های‌ یك‌ خوك‌ مرده‌ را دارم‌.
● در مورد گفت‌وگوهای‌ تبلیغاتی‌
با شركت‌ در آن‌ مصاحبه‌های‌ احمقانه‌ خودم‌ را در معرض‌ افكار عمومی‌ جامعه‌ امریكا قرار نمی‌دهم‌ تا آنها از این‌ طریق‌ بتوانند به‌ درون‌ روح‌ و روان‌ من‌ راه‌ یابند. روح‌ و روان‌ هر فرد یك‌ مكان‌ خصوصی‌ است‌.
● در مورد فیلم‌ها
فیلم‌ها ادامه‌ دهنده‌ دوران‌ كودكی‌اند و هر كس‌ با توسل‌ به‌ آنها می‌خواهد آزادتر، قدرتمندتر و جذاب‌تر باشد.
● در مورد قهرمان‌ها
كافكا و كی‌یر كه‌گارد (فیلسوف‌) موجوداتی‌ برجسته‌اند. آنها قدم‌ به‌ حیطه‌های‌ ناشناخته‌ روح‌ و روان‌ بشر گذاشته‌اند، در حالی‌ كه‌ پیش‌ از آنها هیچ‌ نویسنده‌ و فیلسوف‌ دیگری‌ جرات‌ این‌ اكتشاف‌ رانداشت‌. از نظر برخی‌ افراد اینها قهرمان‌های‌ واقعی‌اند، نه‌ الویس‌ پریسلی‌.
● در مورد ستاره‌های‌ سینما
چرا چیزهایی‌ كه‌ یك‌ ستاره‌ سینما می‌گوید برای‌ همه‌ این‌ قدر مهم‌ است‌؟ ستاره‌ سینما آدم‌ مهمی‌ نیست‌. فروید، گاندی‌ و ماركس‌ آدم‌های‌ مهمی‌ هستند. بازیگری‌ سینما یك‌ كار كسالت‌بار خسته‌ كننده‌ بچگانه‌ است‌ و بیش‌ از آن‌ هیچ‌.
● در مورد مرگ‌
از میان‌ همه‌ شگفتی‌هایی‌ كه‌ تاكنون‌ شنیده‌ام‌، بیش‌ از همه‌ این‌ برایم‌ عجیب‌ بوده‌ كه‌ انسان‌ها با اینكه‌ می‌دانند مرگ‌ پایانی‌ ناگزیر است‌، اما وقتی‌ كه‌ زمانش‌ می‌رسد و مرگ‌ نزدیك‌ می‌شود، از آن‌ می‌ترسند.

كیوان‌ شافعی‌
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید