شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

مفهوم «ولایت‏» در حدیث غدیر


مفهوم «ولایت‏» در حدیث غدیر
● مقدمه
در مقاله حاضر به عنوان مطلع سخن در باب امیرالمؤمنین علیه‏السلام به موضوع «حدیث غدیر» و مفهوم «ولایت‏» در حدیث غدیر پرداخته شده و با بهره‏گیری از روایات اهل سنت نشان داده شده كه كلمه «مولی‏» در حدیث غدیر درست‏ به همان معنا كه در آیه شریفه قرآن: «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم‏» آمده است.مساله خلافت و جانشینی پیامبر اسلام صلی ‏الله ‏علیه‏ و آله، از همان آغاز اسلام مطرح بوده است. در پی نزول آیه:
وانذر عشیرتك الاقربین (۱) ؛ خویشاوندان نزدیكت را انذار ده.
پیامبر اكرم صلی‏ الله ‏علیه ‏و آله، در اجتماع بنی عبدالمطلب پس از اظهار و ابراز دعوت اسلام فرمود:
"فایكم یوازرنی علی هذا الامر علی ان یكون اخی و وصیی و خلیفتی فیكم بعدی؟"؛ كدامیك از شما در این «امر» مرا یاری می‏كند تا این كه برادر و وصی من و پس از من جانشین من در میان شما باشد؟
و در این میان علی علیه‏السلام، كه كم سن ترین آنان بود پاسخ داد:
"انا یا نبی الله اكون وزیرك علیه"؛ ای پیامبر خدا، من در این «امر» وزیر و یاور تو خواهم بود.
پیامبر صلی ‏الله ‏علیه ‏و آله، نیز دست‏ بر دوش آن حضرت نهاد و فرمود:
"ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیكم..."؛ این برادر من، وصی من و جانشین من در میان شماست... .(۲)
و یا نمونه دیگر، قبل از هجرت پیامبر صلی ‏الله ‏علیه‏ و آله، به مدینه و در دوران شدائد و سختی‌ها و دشواری‌های مكه هنگامی كه ایشان دعوت اسلام را بر «بنی‏عامر» عرضه نمود آنان پرسیدند:
آیا اگر با تو بر «امر» تو بیعت كنیم، سپس خدا تو را بر مخالفینت پیروز گرداند؛ پس از تو این «امر» از آن ما خواهد بود؟ (۳)
پس سی صحابی رسول خدا كه دوازده نفر آنان از جنگجویان و مجاهدان «بدر» بودند برخاستند و گواهی دادند كه رسول خدا صلی ‏الله ‏علیه ‏و آله، دست علی علیه‏السلام را گرفت و به مردم فرمود:
آیا می‏دانید كه من اولی به مؤمنین از خوشان هستم؟ گفتند: «آری‏». فرمود: هر كه من مولای اویم، این (علی) مولای اوست. خدایا، دوست ‏بدار آن كه او را دوست دارد و دشمن بدار آن كه او را دشمن دارد.
و پیامبر صلی‏ الله ‏علیه ‏و آله، در پاسخ فرمودند:
"الامر الی الله یضعه حیث‏یشاء" (۴) ؛ این «امر» به دست ‏خداست؛ آن را در هر كجا كه بخواهد قرار می‏دهد.بنابراین مساله خلافت و ولایت «امر» مطلب پنهان و مغفولی نبوده‏است. هم پیامبر صلی‏ الله‏ علیه‏ و آله، به آن التفات داشته و آن را ابراز می‏نمودند و هم دیگران از این مطلب می‏پرسیدند و تاریخ اسلام موارد فراوانی را در بر دارد كه پیامبر صلی‏ الله ‏علیه ‏و آله، به مناسبت‌های گوناگون ابتدائا و یا در پاسخ دیگران، به صراحت و یا اشاره، موضوع و مصداق خلافت و ولایت را طرح می‏نمودند. (۵)
● واقعه روز غدیر خم
در این میان حدیث غدیر موقعیت و مقام ویژه و برجسته‏ای دارد، زیرا در دیگر موارد موضوع برای تمام مسلمانان و به صراحت در یك مجمع عمومی مطرح نشده بود؛ اما در این روز در اجتماع عمومی مسلمین با مقدمات خاصی كه پیامبر صلی ‏الله ‏علیه ‏و آله، معمول داشتند و با صراحت هر چه تمام تر مساله ولایت مطرح گردید. و اما این كه گفته شده ‏است:
مسلمانان در تفسیر حادثه غدیر به اختلاف افتادند و دست كم دو تفسیر اساسی و مهم از این حادثه به دست دادند كه همچنان تا امروز پا برجا مانده‏است و هیچ یك میدان را به نفع دیگری خالی نكرده‏است. روایات متقن تاریخی و متواترات به ما می‏گویند كه پیامبرصلی ‏الله ‏علیه ‏و آله، در روز غدیر، علی علیه‏السلام، را به مسلمانان معرفی كردند و گفتند كه هر كس من مولای او هستم علی هم مولای اوست. "من كنت مولاه فهذا علی مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه."این حد از خطبه پیامبر صلی‏ الله ‏علیه‏ و آله متواتر است و فریقین (شیعه و سنی) آن را نقل كرده‏اند. پاره‏ای از محدثان و مورخان شیعی خطبه بسیار بلندی از پیامبر صلی ‏الله ‏علیه‏ و آله، در روز غدیر نقل كرده‏اند كه كاملا مضمون شیعی دارد و با اعتقاداتی كه بعدها شیعیان بر آنها پافشاری كردند و به مدد آنها میان خود و دیگر فرق اسلامی تمایز افكندند، موافقت تام دارد.
باری در این روایت تا آن حد كه گفتیم اختلاف چشمگیری پدید نیامده‏ است. اختلاف از درایت آغاز شد. یعنی این پرسش مطرح شد كه مدلول این كلمات پیامبر صلی ‏الله ‏علیه ‏و آله، در آن موقعیت كه ادا شد چیست؟ «مولا» دقیقا چه معنا می‏دهد و ایشان علی علیه‏السلام، را به چه امری نصب كرده‏اند و مسلمانان در قبال علی علیه‏السلام به چه كاری مكلف و موظف شدند؟ آیا همانطور كه شیعیان بعدها مدعی شدند پیامبر در روز غدیر نظریه امامت را ابداع و مطرح كردند؟ و آیا مولا به همان معنا بود كه در آیه شریفه قرآن آمده‏است كه: «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم‏». (۶)
آیا پیامبر شخص معینی به نام علی (و از طریق علی، فرزندان او) را به این منصب منصوب كردند و مسلمانان را در مقابل یك اصل اعتقادی تازه‏ای قرار دادند؟ با نزاع‌های تاریخی و حل‏ نشده شیعیان و اهل سنت در این خصوص آشناییم و حاجتی به اعادت ذكر آنها نیست. (۷)
مسلمانان در تفسیر حادثه غدیر به اختلاف افتادند و دست كم دو تفسیر اساسی و مهم از این حادثه به دست دادند كه همچنان تا امروز پا برجا مانده‏است و هیچ یك میدان را به نفع دیگری خالی نكرده‏است. روایات متقن تاریخی و متواترات به ما می‏گویند كه پیامبرصلی ‏الله ‏علیه ‏و آله، در روز غدیر، علی علیه‏السلام، را به مسلمانان معرفی كردند و گفتند كه هر كس من مولای او هستم علی هم مولای اوست. "من كنت مولاه فهذا علی مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه."
در اینجا نویسنده اساس اختلاف مسلمانان را دو گونه تفسیر از حادثه غدیر و اختلاف در درایت و فهم مدلول كلمات پیامبر صلی ‏الله ‏علیه‏ و آله، و معنای كلمه «مولی‏» معرفی می‏كند. دو گونه تفسیری كه تاكنون نیز پا برجا مانده و هیچ یك میدان را به نفع دیگری خالی نكرده است و نزاعهای تاریخی و حل نشده شیعیان و اهل سنت است.
اما در اینجا این پرسش مطرح است كه: آیا اختلاف نظری شیعیان و اهل سنت تنها ناشی از درایت‏ حدیث غدیر است؟ و آیا تشیع (و نیز تسنن) تنها مبتنی بر تفسیری از حدیث غدیر است؟ یا این ‏كه ریشه‏های اختلاف نظری این دو به جاهای دیگر و حوادث تاریخی نیز برمی‏گردد؟
دیدیم كه استناد شیعه برای وصایت و خلافت علی علیه‏السلام، به همان آغاز دعوت اسلام بر می‏گردد و تنها مبتنی بر نقل و یا درایتی از حدیث غدیر نیست. به علاوه همانطور كه خواهیم دید گذشته از درایت و تفسیر متفاوت، نقل و روایت (از خود اهل سنت) نیز در این باب كم نیست و در احادیث اهل سنت نقل‌هایی یافت می‏شود كه ارتباط «ولایت‏» مذكور در حدیث غدیر را با آیه شریفه سوره احزاب می‏رساند.
گذشته از اینها آیا می‏توانیم در هر مبحث نظری و اعتقادی تنها به صرف این كه نزاع‌های تاریخی و حل‏ نشده وجود دارد خود را از وارد شدن در آن بحث ‏برهانیم و تكلیف و موضع خود را از دیدگاه اعتقادی و ایمانی روشن نسازیم؟ ملاك نزاع‌های حل نشده چیست؟ و این نزاع برای چه كسانی حل نشده است؟ آیا همین امروز، همه انسان‌های روی زمین به وجود خداوند بزرگ اعتقاد دارند و انسانی نیست كه اعتقاد به وجود خدا نداشته باشد؛ یا این كه خیر، همچنان انسانهایی یافت می‏شوند كه به وجود خدا اعتقاد ندارند؟ مسلما هنوز كسانی هستند كه به وجود خدا اعتقاد ندارند؛ اما آیا می‏توان به استناد این مطلب مبحث اعتقاد به وجود خدا را یك مبحث تاریخی و حل نشده بینگاریم؟! آیا نویسنده محترم در مقابل ادله و استدلال شیعیان در همان دو كتابی كه یاد نموده پاسخ در خوری یافته است؟!
همانطور كه بیان شد طرح مساله وصایت و خلافت پیامبر صلی‏ الله ‏علیه‏ و آله، مربوط به نخستین دعوت علنی و عمومی حضرت است و ولایت «امر» پس از پیامبر صلی‏ الله ‏علیه ‏و آله، حتی قبل از هجرت مورد توجه و پرسش بوده است. اما در اینجا چند پرسش مطرح است كه پاسخ به آنها می‏تواند به ما در درك بهتر مفهوم حدیث غدیر كمك كند.
● اول، آیا «مولی‏» به همان معنا است كه در آیه شریفه سوره احزاب آمده ‏است كه:
"النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم"؛ پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.
و آیا ولایت در خطبه غدیر به معنای همان ولایتی است كه در این آیه شریفه بیان شده‏است؟ (۸)
در این باره می‏توانیم به گزارشهای تاریخی از طریق برادران اهل سنت مراجعه كنیم:
در نقل‌های گوناگون حدیث غدیر از طریق اهل سنت، پیامبر اكرم صلی‏ الله ‏علیه ‏و آله، به آیه شریفه استناد نموده‏اند از جمله:
۱) طبرانی (از محدثان و راویان اهل سنت) و غیر او به سندی كه اجماع به صحت آن دارند از «زید بن‏ارقم‏» نقل نموده است كه گفت:
رسول خدا صلی ‏الله ‏علیه ‏و آله، در غدیر خم زیر درختان سخنرانی نمود، پس فرمود:
ای مردم، خدا مولای من است و من مولای مؤمنین‏ام و من بر مؤمنین از خودشان اولی هستم پس هر كه من مولای اویم این شخص (یعنی علی) مولای اوست... .(۹)
۲) امام احمد از حدیث زید بن‏ ارقم روایت نموده است كه گفت:
با رسول خدا صلی ‏الله ‏علیه ‏و آله، در سرزمینی كه به آن «وادی خم‏» گفته می‏شد فرود آمدیم پس امر به نماز فرمود و در آن گرمای سخت نماز گزارد. برای رسول خدا پارچه‏ای به درختی افكندند تا سایه گردد پس فرمود: «آیا نمی‏دانید، آیا گواهی نمی‏دهید كه من به هر مومنی از خود او اولی هستم؟» گفتند: «آری‏». فرمود: «پس هر كه من مولای اویم علی مولای اوست. خدایا، دوست ‏بدار هر كه او را دوست دارد و دشمن بدار هر كه او را دشمن دارد.» (۱۰)
۳) امام احمد از حدیث «براء بن عازب‏» از دو طریق نقل نموده است كه گفت:
با رسول خدا صلی ‏الله ‏علیه ‏و آله بودیم پس در «غدیر خم‏» فرود آمدیم ندای نماز جماعت داده شد و برای رسول خدا صلی‏ الله ‏علیه ‏و آله، در زیر دو درخت جایی فراهم شد پس نماز ظهر گذارد و دست علی را گرفت و فرمود: «آیا نمی‏دانید من اولی به مؤمنین از خودشان هستم؟» گفتند: «آری‏». سپس دست علی را گرفت و فرمود: «هر كه من مولای اویم، علی مولای اوست. خدایا، دوست ‏بدار هر كه او را دوست دارد و دشمن بدار هر كه او را دشمن دارد».
پس از آن عمر، علی را ملاقات نمود و به او گفت: بر تو پسر ابی‏طالب گوارا باشد. مولای هر مرد و زن مؤمن گشتی. (۱۱)۴) امیرمؤمنان علی علیه‏السلام، در ایام خلافت ‏خود مردم را در «رحبه‏» (یكی از محلات كوفه) جمع نمود و فرمود:
هر مرد مسلمانی را كه فرمایش رسول خدا صلی ‏الله ‏علیه ‏و آله، را در روز غدیر خم شنیده است‏ به خدا قسم می‏دهم كه برخیزد و به آنچه شنیده گواهی دهد. و برای گواهی برنخیزد، مگر كسی كه با چشمان خود دیده و با گوشهای خود شنیده است.
پس سی صحابی رسول خدا كه دوازده نفر آنان از جنگجویان و مجاهدان «بدر» بودند برخاستند و گواهی دادند كه رسول خدا صلی ‏الله ‏علیه ‏و آله، دست علی علیه‏السلام را گرفت و به مردم فرمود:
آیا می‏دانید كه من اولی به مؤمنین از خوشان هستم؟ گفتند: «آری‏». فرمود: هر كه من مولای اویم، این (علی) مولای اوست. خدایا، دوست ‏بدار آن كه او را دوست دارد و دشمن بدار آن كه او را دشمن دارد... (۱۲)
۵) امام احمد از حدیث زید بن‏ارقم از «ابوطفیل‏» نقل نمود كه گفت:
علی مردم را در رحبه جمع نمود و آنان را به خدا سوگند داد كه هر مرد مسلمان گفتار رسول خدا صلی ‏الله ‏علیه ‏و آله در روز غدیر خم را شنیده است‏ برخیزد. سی نفر برخاستند. و ابونعیم گفت مردم زیادی برخاستند و گواهی دادند كه زمانی كه پیامبر صلی ‏الله ‏علیه ‏و آله، دست او را گرفت‏ به مردم فرمود: «آیا می‏دانید من اولی به مؤمنین از خودشان هستم؟» گفتند: «آری، یا رسول خدا» فرمود: «هر كه من مولای اویم این (علی) مولای اوست. خدایا دوست‏ بدار آن كه او را دوست‏ بدارد و دشمن دار هر كه او را دشمن دارد.»
ابوطفیل گفت ‏خارج شدم و در من تردیدی بود كه چرا دیگران به این حدیث عمل نكردند پس زید بن ‏ارقم را ملاقات نمودم و ماجرا را برای او نقل نمودم و زید گفت: انكار نكن من خود از رسول خدا صلی ‏الله ‏علیه‏ و آله، شنیدم كه این چنین می‏فرمود. (۱۳)
علاوه بر حدیث غدیر در دیگر احادیثی كه از طریق اهل سنت نقل شده ‏است ‏به «علی علیه‏السلام‏» «ولی‏» اطلاق شده ‏است ‏با توجه به این كه، مضمون این احادیث این است كه «هو ولی كل مؤمن ومؤمنهٔ من بعدی‏» معلوم می‏شود كه این «ولایت‏»، ولایت متعارف مؤمنان بر یكدیگر نیست و ولایت ‏خاصی است؛ از همان گونه ولایتی كه پیامبر صلی‏ الله ‏علیه ‏و آله دارند و این ولایت در طول ولایت پیامبر صلی ‏الله ‏علیه‏ و آله، و در مرتبه‏ای پس از ولایت نبی صلی‏ الله ‏علیه ‏و آله واقع شده ‏است.
۶) امام احمد در «مسند» خود از عبدالرحمن بن‏ابی‏لیلی نقل نمود كه گفت:
علی را در رحبه دیدم كه مردم را به خدا سوگند می‏داد... (به همان مضمون احادیث قبل) و از جمله دوازده نفر از مجاهدان جنگ بدر برخاستند گویی كه هم اكنون آنان را می‏بینم پس گفتند: «گواهی می‏دهیم كه شنیدیم رسول خدا صلی‏ الله‏ علیه ‏و آله روز غدیر خم می‏فرمود: «آیا اولی به مؤمنین از خودشان نیستم و آیا زنان من مادران آنان نیستند؟» گفتیم: «بلی ای رسول خدا» فرمود: «پس هر كه من مولای اویم، علی مولای اوست. خدایا، دوست ‏بدار هر كه او را دوست دارد و دشمن بدار هر كه او را دشمن دارد.» (۱۴)
در نقل‌های دیگر نیز به گونه‏ای دیگر به آیه شریفه استناد شده است.
۷) حاكم از زید بن ارقم از دو طریق كه به شرط شیخین (بخاری و مسلم) صحیح است نقل نمود كه گفت:
زمانی كه رسول خدا، از حجهٔ‏الوداع باز می‏گشت در غدیر خم فرود آمد ... پس گفت: «خدای عزوجل، مولای من است و من مولای هر مؤمنی هستم‏.» سپس دست علی را گرفت و فرمود: «هر كه من مولای اویم این (علی) ولی اوست. خدایا، دوست ‏بدار هر كه او را دوست دارد و دشمن بدار هر كه او را دشمن دارد.» (۱۵)
۸) نسائی از زید بن ارقم نقل نمود كه گفت:
هنگامی كه پیامبر، از حجهٔ‏الوداع باز می‏گشت، در غدیر خم فرود آمد... سپس گفت: «خدا مولای من است و من ولی هر مؤمنی هستم‏». سپس دست علی را گرفت و فرمود: «هر كه من ولی اویم این (علی) ولی اوست. خدایا دوست ‏بدار هر كه او را دوست‏ بدارد و دشمن بدار هر كه او را دشمن بدارد.»
ابوطفیل (راوی حدیث از زیدبن ارقم) گفت:
به زید گفتم: «خودت از رسول خدا صلی‏ الله ‏علیه ‏و آله شنیدی؟» گفت: «هیچ كس در زیر آن درختان نبود مگر این كه با چشمانش دید و با گوش هایش شنید.» (۱۶)
۹) نسائی از عایشه دختر سعد نقل نمود كه گفت:
شنیدم پدرم می‏گفت: «شنیدم از رسول خدا صلی ‏الله ‏علیه ‏و آله، در روز جحفه كه دست علی را گرفت و سخنرانی نمود. پس حمد و ثنای خدا بجای آورد، سپس گفت: «ای مردم من ولی شما هستم؟» گفتند: «راست گفتی ای رسول خدا» سپس دست علی را بلند نمود، و فرمود: «این (علی) ولی من است و دین مرا ادا می‏كند و من دوستدار كسی هستم كه او را دوست دارد و دشمن كسی هستم كه او را دشمن دارد.» (۱۷)
۱۰) نسائی از سعد نقل نمود كه گفت:
با رسول خدا بودیم، چون به غدیر خم رسید، ایستاد تا مردم بیایند. سپس آنان را كه پیش از او بودند باز گرداند و آنان كه عقب مانده بودند ملحق شدند، پس چون مردم جمع شدند، گفت: «ای مردم چه كسی ولی شماست؟» گفتند: «خدا و رسول او». سپس دست علی را گرفت و او را بر پا داشت، و فرمود: «هر كه خدا و رسول خدا ولی اوست این (علی) ولی اوست. خدایا، دوست ‏بدار هر كه او را دوست دارد و دشمن بدار هر كه او را دشمن دارد.» (۱۸)
● دوم، منظور از «ولی‏» در روایت غدیر چیست؟
به استناد نقل های مذكور از اهل سنت «ولی‏» به همان معنایی است كه برای پیامبر صلی ‏الله ‏علیه ‏و آله، در آیه شریفه سوره احزاب بیان شده است در نتیجه معنای حدیث غدیر اینگونه خواهد بود كه علی علیه‏السلام، در مرتبه بعد از نبی صلی‏ الله‏ علیه‏ و آله، «اولی بالمؤمنین من انفسهم‏» خواهد بود.
قرائن دیگری نیز وجود دارد كه دلالت ‏بر این معنای خاص از ولایت می‏كند از جمله:
۱) فرمایش پیامبر كه: "و هو ولیكم بعدی" (۱۹) ؛ علی پس از من ولی شماست.
و اگر ولایت ‏به معنایی غیر از «اولی بالمؤمنین من انفسهم‏» باشد كه اولا فرقی بین علی و غیر او در این جهت نیست و ثانیا چنین ولایت عامی برای علی علیه‏السلام، در زمان پیامبر صلی ‏الله ‏علیه‏ و آله، هم ثابت است و ثانیا اصلا ولایت عام مؤمنین بر یكدیگر نیاز به مجتمع نمودن مردم و خطبه و خطابه ندارد و به نص آیه قرآن برای همه مؤمنین ثابت است.
۲) روایتی كه احمد بن حنبل نقل كرده و در آن گفتگوی رسول گرامی اسلام صلی ‏الله‏ علیه‏ و آله، و «بریده‏» چنین حكایت ‏شده است:
پیامبر صلی‏ الله‏ علیه‏ و آله فرمود: «ای بریده آیا من بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر نیستم؟» گفت: «آری، ای پیامبر خدا». فرمود: «هر كس من مولای اویم، پس علی مولای اوست.‏» (۲۰)
ملاحظه می‏شود كه در این روایت نیز پیامبر اكرم صلی ‏الله‏ علیه ‏و آله، پس از آن كه از بریده در مورد مضمون آیه محل بحث و ولایت‏ خود بر مؤمنان اقرار می‏گیرد، تصریح می‏كند كه هر كس من مولای اویم (به همان معنای مورد نظر آیه) علی علیه‏السلام، هم مولای اوست.
سوم، آیا گذشته از حدیث غدیر و یا روایات و احادیث دیگر در بین فریقین از راه دیگری می‏توان به «ولایت‏» به همان معنایی كه در آیه شریفه «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم‏» آمده است ‏برای وجود مقدس حضرت امیر پی برد یا نه؟
با تامل و دقت در آیات قرآن كریم درمی‏یابیم كه چنین ولایتی برای حضرت ثابت است؛ زیرا در آیه مباهله می‏فرماید: "فمن حاجك فیه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الكاذبین" (۲۱) ؛ از آن پس كه به آگاهی رسیده‏ای، هر كس كه درباره او [عیسی] با تو مجادله كند، بگو: بیایید تا حاضر آوریم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما خودمان را و شما خودتان را. آنگاه دعا و تضرع كنیم و لعنت ‏خدا بر دروغگویان بفرستیم.
در لغت عرب «نفس‏» (كه مفرد «انفس‏» مذكور در آیه است) به معنای «خود» است مانند آیه شریفه:
"یا ایها الذین آمنوا علیكم انفسكم" (۲۲) ؛ ای كسانی كه ایمان آورده‏اید مراقب خودتان باشید.
از نظر تاریخی نیز مسلم است كه پیامبر صلی ‏الله ‏علیه‏ و آله، در روز مباهله همراه با حسنین علیهماالسلام، و فاطمه زهرا علیهاالسلام، و حضرت امیر علیه‏السلام، آن هم با ترتیبی خاص حاضر شدند. فخر رازی قضیه مباهله را اینگونه نقل نموده است:
رسول خدا صلی ‏الله ‏علیه ‏و آله با كسائی ندوخته از موی سیاه كه بر دوش او بود خارج شد در حالی كه حسین را در آغوش گرفته بود و دست ‏حسن را در دست داشت و فاطمه علیهاالسلام، پشت ‏سر او می‏آمد و علی علیه‏السلام، پشت ‏سر فاطمه علیهاالسلام، و رسول خدا صلی‏ الله ‏علیه ‏و آله می‏گفت: هنگامی كه دعا كردم آمین گویید... و روایت ‏شد كه رسول خدا صلی ‏الله ‏علیه ‏و آله چون در آن لباس ندوخته سیاه خارج شد حسن علیه‏السلام آمد. پس رسول خدا صلی ‏الله ‏علیه ‏و آله او را داخل لباس نمود و سپس حسین علیه‏السلام آمد. پس او را داخل لباس نمود، سپس فاطمه علیهاالسلام آمد، سپس علی علیه‏السلام آمد. سپس رسول خدا صلی‏ الله‏ علیه ‏و آله فرمود: به درستی كه خدا فقط می‏خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاك و پاكیزه گرداند. (۲۳)
بنابراین به نص قرآن كریم و تطبیق پیامبر صلی ‏الله ‏علیه ‏و آله، علی علیه‏السلام، «خود» پیامبر است مگر در اموری كه اختصاصی نبی مكرم اسلام صلی ‏الله‏ علیه ‏و آله باشد، مانند نبوت تشریعی و خاتمیت و یا بعضی احكام شرعی مانند نكاح و یا نماز؛ در غیر اینگونه اختصاصات، علی علیه‏السلام، حكم پیامبر صلی ‏الله ‏علیه‏ و آله، را دارد و از آنجایی كه برای پیامبر صلی ‏الله ‏علیه ‏و آله، ولایت مخصوصی به نص آیه «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم‏» ثابت است همین ولایت ‏برای حضرت علی علیه‏السلام، نیز ثابت می‏باشد. (۲۴)در این نوشتار ملاحظه فرمودید كه:
۱) به استناد نقل هایی از حدیث غدیر از طریق اهل سنت، پیامبر قبل از بیان جمله مشهور: «من كنت مولاه فهذا علی مولاه‏» به ولایت‏ خاص خود (مستند به آیه شریفه سوره احزاب) استناد نمودند، بنابراین ولی در حدیث غدیر همان معنایی را دارد كه آیه سوره احزاب بیان نموده است.
۲) علاوه بر نقل و روایت‏ با تامل عقلی و درایت در حدیث غدیر و نحوه خاص و مقدمات و تشریفاتی كه پیامبر صلی ‏الله ‏علیه‏ و آله، برای بیان «من كنت مولاه فهذا علی مولاه‏» انجام داده‏اند درمی‏یابیم كه منظور از این ولایت‏ یك امر عادی و متعارف مانند این كه علی داماد پیامبر است‏ یا پسر عموی ایشان می‏باشد یا این كه مانند دیگر مؤمنان ولایت ایمانی دارد نمی‏باشد و نوع خاصی از ولایت مقصود است كه برای دیگر مؤمنان ثابت نیست و برای اظهار آن به تصریح و تنصیص پیامبر صلی ‏الله ‏علیه ‏و آله نیاز است.
۳) علاوه بر حدیث غدیر در دیگر احادیثی كه از طریق اهل سنت نقل شده ‏است ‏به «علی علیه‏السلام‏» «ولی‏» اطلاق شده ‏است ‏با توجه به این كه، مضمون این احادیث این است كه «هو ولی كل مؤمن ومؤمنهٔ من بعدی‏» معلوم می‏شود كه این «ولایت‏»، ولایت متعارف مؤمنان بر یكدیگر نیست و ولایت ‏خاصی است؛ از همان گونه ولایتی كه پیامبر صلی‏ الله ‏علیه ‏و آله دارند و این ولایت در طول ولایت پیامبر صلی ‏الله ‏علیه‏ و آله، و در مرتبه‏ای پس از ولایت نبی صلی‏ الله ‏علیه ‏و آله واقع شده ‏است.
۴) گذشته از نقل های متعدد حدیث غدیر از طریق برادران اهل سنت‏ با تامل و دقت در آیه مباهله كه پیامبر صلی‏ الله ‏علیه‏ و آله با عمل خود آن را بر علی علیه‏السلام تطبیق نمودند در می‏یابیم كه علی علیه‏السلام، در غیر اختصاصات پیامبر صلی ‏الله ‏علیه ‏و آله، (مانند نبوت تشریعی) حكم خود آن حضرت را دارد.
بنابراین هر آنچه برای پیامبر صلی‏ الله ‏علیه ‏و آله ثابت ‏باشد برای علی علیه‏السلام، نیز ثابت است (البته در غیر احكام اختصاصی پیامبر صلی ‏الله ‏علیه ‏و آله) و از آنجایی كه ولایت مخصوصی به نص آیه سوره احزاب برای پیامبر صلی ‏الله‏ علیه‏ و آله ثابت است این ولایت ‏برای علی علیه‏السلام نیز ثابت است.
پی‏نوشتها:
۱) سوره شعراء (۲۶)، آیه ۲۱۴.
۲) ر. ك: یعقوب، المحامی، احمدحسین، نظریه عدالهٔ الصحابهٔ و المرجعیهٔ السیاسیهٔ فی الاسلام، مؤسسه انصاریان للطباعهٔ و النشر،۱۴۱۷ه-۱۹۹۶م، ص‏۲۲۴، قم، ایران، الطبعهٔ الثالثهٔ. نویسنده روایت را از منابع تاریخی و تفسیری چون: تاریخ‏الامم و الملوك (تاریخ طبری)، جامع‏البیان فی تفسیر القرآن (تفسیر طبری)، لباب‏التاویل فی معانی التنزیل (از علی بن محمد بن ابراهیم بغدادی)، معالم التنزیل، تفسیر بغوی، تفسیر القرآن العظیم (تفسیر ابن كثیر) السیرهٔ النبویهٔ (از ابن كثیر)، دلائل بیهقی، كامل ابن اثیر، سیرهٔ حلبیهٔ، شرح ابن ابی‏الحدید، كنزالعمال، تاریخ دمشق (از ابن عساكر)، مستدرك حاكم، مسند احمد حنبل، خصائص نسائی و... نقل نموده است و نیز ر.ك: المراجعات، مراجعه شماره ۲۰.
۳) ثم قال له: ارایت ان نحن بایعناك علی امرك ثم اظهرك الله علی من خالفك ایكون لنا الامر من بعدك؟
۴) ر. ك: ابن جریر الطبری، جعفر بن محمد (۲۲۴ - ۳۱۰ ق)، تاریخ الطبری، ج ۱، ص‏۵۵۶. دار الكتب العلمیهٔ، بیروت، الطبعهٔ الثانیهٔ، ۱۴۰۸ ق. و نیز: ابن هشام، السیرهٔ النبویهٔ، انتشارات ایران، زمستان‏۶۳، ج‏۲، ص‏۶۶؛ در ادامه این گفتگو و دعوت بنی‏عامر نیز پاسخ گفت: آیا خود را در برابر عرب فدای تو سازیم. پس آنگاه كه خدا تو را پیروز گرداند «امر» از آن غیر ما باشد. ما حاجتی به «امر» تو نداریم. و از بیعت و همراهی با پیامبر ابا نمودند. «فقال له: افتهدف نحورنا للعرب دونك فاذا اظهرك الله كان الامر لغیرنا لا حاجهٔ لنا بامرك فابوا علیه.‏»
برای دیدن نمونه‏های كاربرد واژه «امر» در تاریخ اسلام و صدرالاسلام از جمله ر.ك: امینی، ابراهیم، بررسی مسائل كلی امامت، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ هشتم ۱۳۶۱، ص‏۴۹
۵) برای این موارد از جمله ر.ك: یعقوب، المحامی احمد حسین، همان و نیز العاملی، شرف‏الدین، المراجعات.
۶) سوره احزاب (۳۳)، آیه‏۶.
۷) سروش، عبدالكریم، بسط تجربه نبوی، انتشارات صراط، تهران، بهار ۷۸، ص‏۲۴۴.
۸) این نوشتار درصدد بررسی همین قسمت از مقاله «ولایت‏ باطنی و ولایت ‏سیاسی‏» است گذشته از موارد نقد دیگری كه مقاله مذكور دارد حداقل دو مطلب مهم و محوری آن در آینده مورد بحث واقع می‏شود:
اول - آیا انتخاب در سقیفه دموكراتیك بوده ‏است؟ (ر.ك: بسط تجربه نبوی، ص‏۲۷۳)
دوم - حقیقت ولایت و امامت كدام است؟ آیا امامت مفهومی سیاسی است ‏یا یك مفهوم عرفانی و معنوی و یا چیز دیگر؟ (ر.ك: بسط تجربه نبوی، ص ۲۷۵).
۹) اخرج الطبرانی و غیره بسند مجمع علی صحته عن زید بن ارقم قال: خطب رسول‏الله صلی‏ الله ‏علیه‏ و آله، بغدیر خم تحت‏شجرات. ثم قال: یا ایها الناس ان الله مولای و انا مولی المؤمنین و انا مولی بهم من انفسهم فمن كنت مولاه فهذا مولاه یعنی علیا...
۱۰) و اخرج الامام احمد من حدیث زید بن ارقم قال: نزلنا مع رسول‏الله صلی‏الله ‏علیه ‏و آله، بوادی یقال له وادی خم فامر بالصلاهٔ فصلاها بهجیر قال خطبنا، و ظل لرسول‏الله صلی‏الله ‏علیه‏ و آله، بثوب علی شجرهٔ سمرهٔ من الشمس فقال:صلی‏الله‏علیه‏وآله:الستم تعلمون‌او لستم تشهدون انی اولی بكل مؤمن من نفسه؟ قالوا: بلی. قال، صلی‏الله‏علیه‏وآله: فمن كنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه.
۱۱) و اخرج الامام احمد من حدیث البراء بن عازب من طریقین قال: كنا مع رسول‏الله صلی‏الله‏علیه‏وآله، فنزلنا بغدیر خم فنودی فینا الصلاهٔ جامعهٔ و كسح لرسول‏الله صلی‏الله‏علیه‏وآله، تحت ‏شجرتین فصلی الظهر و اخذ، صلی‏الله‏علیه‏ وآله، بید علی فقال: الستم تعلمون انی اولی بالمؤمنین من انفسهم؟ قالوا: بلی. قال: الستم تعلمون انی اولی بكل مؤمن من نفسه؟ قالوا: بلی. قال فاخذ بید علی فقال، صلی‏الله‏علیه ‏وآله: من كنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه.
۱۲) ما قام به امیرالمؤمنین ایام خلافته اذ جمع الناس فی الرحبهٔ فقال: انشد الله كل امرء مسلم سمع رسول الله، صلی‏الله‏علیه ‏وآله، یقول یوم غدیر خم ما قال الا قام فشهد بما سمع، ولا یقم الا من رآه بعینیه و سمعه باذنیه، فقام ثلاثون صحابیا فیهم اثنا عشر بدریا فشهدوا انه اخذه بیده، فقال، صلی‏الله‏علیه ‏وآله، للناس: اتعلمون انی اولی بالمؤمنین من انفسهم؟ قالوا: نعم. قال صلی‏الله‏علیه ‏وآله: من كنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه.
۱۳) ما اخرجه الامام احمد... فقال، صلی‏الله‏علیه ‏وآله، للناس اتعلمون انی اولی بالمؤمنین من انفسهم؟ قالوا: نعم یا رسول الله. قال: من كنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه.
۱۴) اخرج الامام احمد... سمعنا رسول الله صلی‏الله‏علیه ‏وآله، یقول یوم غدیر خم: الست اولی بالمؤمنین من انفسهم و ازواجی امهاتهم؟ فقلنا: بلی یا رسول الله. قال: فمن كنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه.
۱۵) اخرج الحاكم فی مناقب علی من مستدركه عن زید بن ارقم من طریقین صححهما علی شرط الشیخین قال: لما رجع رسول‏الله صلی‏الله‏علیه ‏وآله، من حجهٔ‏الوداع و نزل غدیر خم... ثم قال: ان الله عزوجل مولای و انا مولی كل مؤمن ثم اخذ بید علی فقال من كنت مولاه فهذا ولیه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.
۱۶) و اخرج النسائی عن زید بن ارقم قال: ... ثم قال صلی‏الله‏علیه ‏وآله: ان الله مولای وانا ولی كل مؤمن. (پیامبر، صلی‏الله‏علیه ‏وآله، در این نقل به آن ولایت‏ خاصی كه خدا بر او و او بر مؤمنین دارد استناد نموده ‏است نه به ولایت عام مؤمنین بر یكدیگر). ثم اخذ بید علی فقال: من كنت ولیه فهذا ولیه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه.
۱۷) و اخرج النسائی عن عائشهٔ بنت ‏سعد قالت‏سمعت ابی یقول سمعت رسول‏الله صلی‏الله‏علیه ‏وآله، یوم الجحفهٔ فاخذ بید علی و خطب فحمد الله و اثنی علیه ثم قال: ایها الناس انی ولیكم. قالوا: صدقت‏ یا رسول‏الله ثم رفع ید علی فقال هذا ولیی و یؤدی عنی دینی و انا موالی من والاه و معادی من عاداه.
۱۸) و عن سعد ایضا قال كنا مع رسول‏الله فلما بلغ غدیر خم وقف للناس ثم رد من تبعه و لحق من تخلف فلما اجتمع الناس الیه قال: ایها الناس من ولیكم؟ قالوا: الله و رسوله. ثم اخذ بید علی فاقامه ثم قال: من كان الله و رسوله ولیه فهذا ولیه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. این چند حدیث از دو مراجعه ۵۴ و۵۶ كتاب شریف «المراجعات‏» استفاده شده است. و مطمئنا با رجوع به دیگر نقل های اهل سنت موارد دیگر كه در آنها پیامبر صلی‏الله‏علیه ‏وآله، استناد به آیه شریف نموده است، بیشتر خواهد بود.
۱۹) ر.ك: مراجعه‏۳۶ از كتاب شریف «المراجعات‏» در این مراجعه دسته‏ای از روایت را از منابع مختلف اهل سنت و با نقل های متفاوت با همان مضونی كه در متن نقل شده آورده است.
۲۰) ما اخرجه الامام احمد... فقال صلی‏الله‏علیه ‏و آله: یا بریدهٔ الست اولی بالمؤمنین من انفسهم؟ قلت: بلی یا رسول الله. قال: من كنت مولاهٔ فعلی مولاه.
واخرجه الحاكم فی مستدركه وصححه علی شرط مسلم و اخرجه الذهبی فی تلخیصه مسلما بصحته علی شرط مسلم‏ر. ك: مراجعه ۳۸ از «المراجعات‏». "
۲۱) سوره آل عمران (۳)، آیه ۶۱.
۲۲) سوره مائده (۵)، آیه ۱۰۵.
۲۳) فخر رازی، التفسیر الكبیر، بی‏جا، بی‏تا، ج‏۸، ص‏۸۵: «و كان رسول الله صلی‏الله‏علیه‏ وآله، خرج و علیه مرط من شعر اسود و كان قد احتضن الحسین و اخذ بید الحسن و فاطمهٔ تمشی خلفه و علی رضی‏الله‏عنه، خلفها و هو یقول: اذ دعوت فامنوا ... و روی انه، علیه‏السلام، لما خرج فی المرط الاسود فجاء الحسن رضی‏الله‏عنه، فادخله ثم جاء الحسین رضی‏الله‏عنه، فادخله ثم فاطمهٔ ثم علی رضی‏الله‏عنهما، ثم قال: انما یریدالله لیذهب عنكم الرجس اهل‏البیت و یطهركم تطهیرا. و اعلم ان هذه الروایهٔ كالمتفق علی صحتها بین اهل التفسیر و الحدیث.‏»
و نیز ر.ك: زمخشری، جارالله، محمود بن عمر، الكشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بی‏جا، بی‏تا، ج‏۱، ص‏۳۶۸.
۲۴) مشابه این استدلال را فخر رازی در ذیل المسالهٔ الخامسهٔ از دانشمندی به نام محمودبن الحسن الحمصی در ری كه استاد شیعیان اثنی عشری بوده است نقل می‏نماید با این بیان كه آیه دلالت ‏بر افضلیت وجود مبارك مولی بر صحابه و انبیاء سلف می‏نماید و سپس فخر رازی در پاسخ به اجماع متوسل می‏شود كه به اجماع مسلمین مولی از از انبیاء سلف افضل نیست. یعنی:
۱) اصل استدلال و شمول آن را پذیرفته است.
۲) افضلیت ‏حضرت نسبت ‏به صحابه را پذیرفته است.
۳) تنها قیدی كه در استدلال زده در شمول استدلال به افضلیت انبیاء سلف است. آنهم با تمسك به اجماع مسلمین. می‏دانیم كه علاوه بر مباحثی كه درباره حجیت اجماع وجود دارد. از اصل چنین اجماعی در كار نیست.
۴) اصل استدلال از نظر فخر رازی صحیح است و قابل انكار نیست.
منبع : تبیان


همچنین مشاهده کنید