دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

شیعه‏وفرقه‏های شیعی‏ازنگاه‏ارباب ملل ونحل (گزارش هاوکاستی‏ها)


شیعه‏وفرقه‏های شیعی‏ازنگاه‏ارباب ملل ونحل (گزارش هاوکاستی‏ها)
بررسی و شناسایی ویژگی‏های منفی برخی از آثار كهن و مشهور دانش فرقه‏شناسی موضوع این نوشتار است. نویسنده به منظور آسیب‏شناسی و معرفی كاستی‏های گزارش این آثار درباره شیعه و فرقه‏های شیعی، به معرفی اجمالی هر یك از آن‏ها پرداخته، جهت‏گیری‏های خاص صاحبان آن‏ها را درباره شیعه و تشیّع روشن می‏سازد. اختلاف ارباب ملل و نحل در اسامی و القاب فرقه‏های شیعی و شمارش افراطی آن‏ها از دسته‏بندی شیعیان و عوامل اصلی این اختلافات از جمله كاستی‏ها و مباحث مهمی است كه مورد اهتمام نویسنده واقع شده.پیام اصلی نویسنده بر این نكته استوار است كه پژوهش در تاریخ و اندیشه‏های شیعه و گروه‏های شیعی با تكیه صرف بر این آثار، نه تنها پژوهشی ناقص و غیرقابل پذیرش است، بلكه موجب سردرگمی بیشتر خوانندگان خواهد شد.
حجم بیشتر گزارش‏ها و تحلیل‏های معاصران در پژوهش‏های فرقه‏شناسی و نیز شیعه‏پژوهی متّكی به آثار ویژه‏ای از ارباب ملل و نحل است كه در گذشته، در موضوع این علم نگاشته شده و دست‏رسی بدان‏ها نیز آسان است. از این‏رو، شایسته است پیش از بررسی هر یك از موضوعات مربوط به تاریخ و اندیشه‏های فرق، ویژگی‏های مهم‏ترین منابع و مصادر آن را ـ كه گویا به هر دلیلی جای خود را باز كرده‏اند ـ روشن كنیم. نكته قابل ذكری كه اهمیت این پردازش را بایسته‏تر می‏نماید این است كه گزارش‏های تاریخی هر یك از این آثار عموما بر پیش‏فرض‏های خاص نویسندگان آن‏ها استوارند. از همه مهم‏تر، نگاه ویژه مشهورترین آن‏ها به شیعه و فرقه‏های شیعی است كه چاره‏ای جز فهم روشن‏تر آن‏ها نیست.
این مقاله به بررسی آثار كهن دانش فرقه‏شناسی پرداخته، ضمن اشاره به برخی از ویژگی‏های این آثار، به تبیین گزارش‏ها و جهت‏گیری‏های خاص آنان درباره شیعه و فرقه‏های شیعی می‏پردازد. چگونگی و چرایی شمارش افراطی هر یك از صاحبان این آثار در گزارش‏های خود از شیعه و فرقه‏های شیعی نیز از مهم‏ترین ویژگی‏هایی است كه این پژوهش آن را به عنوان آسیب‏شناسی این آثار مورد ملاحظه قرار داده است. قابل ذكر آنكه هر پژوهشگری قصد پژوهش‏های فرقه‏شناسی عمیق‏تر و گسترده‏تر از هر یك از فرق یا مجموعه آن‏ها را دارد، از مطالعه و بررسی اقسام پژوهش‏های ذیل، كه دست‏رسی بدان‏ها میسّر است، ناگزیر می‏باشد.
● مهم‏ترین آثار دانش فرقه‏شناسی
۱. آن دسته از منابعی كه توسط صاحبان اصلی فرق ـ در قالب‏های گوناگون ـ به شرح و تبیین و دفاع اندیشه‏های كلامی خویش پرداخته‏اند. مجموعه چنین آثاری در هر یك از فرق، اعم از قدیمی و معاصر، ممكن است حاوی دیدگاه‏های متفاوت و احیانا متضاد باشد، اما در بررسی و تحقیق بی‏طرفانه از اهمیت بسیار برخوردارند.
۲. منابع و آثاری كه رسالت اصلی خود را گزارش دیدگاه‏های فرق قرار نداده‏اند، بلكه هدف اولیه آن‏ها شناسایی تاریخ و فرهنگ و تفكر اسلامی یا علوم دیگر و رجال مهم مذهبی، سیاسی بوده، اما بخشی از آن را به شناسایی فرقه‏ها و مكاتب فكری اسلامی اختصاص داده‏اند.
۳. آن دسته از آثاری كه رسالت اصلی و مستقیم خود را شناساندن فرقه‏های اسلامی قرار داده‏اند. این قسم از آثار را، كه عمدتا به عنوان مراجع و مصادر و حتی منابع مادر، در دانش فرقه‏شناسی در نظر گرفته شده و مورد بررسی این مقاله نیز قرار گرفته‏اند، می‏توان از جهات شكلی و محتوایی و نوع نگاه آن‏ها به فرقه‏های رقیب دسته بندی كرد. تحقیق و بررسی فرهنگ عمومی و ویژگی‏های عصر مؤلّفان این آثار و باورهای دینی و مذهبی به علاوه مآخذ كتب آنان، كاری بایسته و لازمه استفاده دقیق تر از آن‏هاست، اما در این مقال مختصر نمی‏گنجد. در اینجا، به ترتیب قدمت تاریخی، به مهم‏ترین آن‏ها اشاره و به اجمال چگونگی گزارش و دیدگاه خاص آن‏ها درباره شیعه و فرقه‏های شیعی تبیین می‏گردد.
۱. الزینهٔ فی الكلمات الاسلامیهٔ العربیهٔ، نوشته ابوحاتم رازی (م ۳۲۲ ق)، تحقیق عبداللّه سلّوم سامرائی
زندگی‏نامه شخصی مؤلّف به روشنی گزارش نشده، اما همگان در این نكته اتفاق نظر دارند كه وی از متفكران و داعیان بزرگ مذهب اسماعیلی در مناطق وسیعی از ایران بود و حتی سرپرستی دیگر داعیان را نیز به عهده داشت.(۱)
بخش سوم این كتاب، كه با هدف شناسایی مهم‏ترین فرق اسلامی، به ویژه ریشه‏شناسی القاب آن‏ها نگاشته شده، از ارزشمندترین آثاری است كه نه تنها در تحقیقات فرقه‏ای به كار می‏آید، بلكه تحقیق درست در فرقه‏های اسلامی جز با شناخت و بهره‏گیری از چنین كتابی سامان نمی‏گیرد.(۲)
اما یك نكته را نباید فراموش كرد كه نویسنده این اثر از مبلّغان و فحول كیش اسماعیلیان بوده است. از این‏رو ـ با وجود شهرت این اثر به بی‏طرفی، نتوانسته است از موضع‏گیری‏ها و گزارش‏های جهتدار و گاهی همراه با جدل‏های كلامی درباره فرقه‏هایی همچون مرجئه، اهل سنّت، قدریه و معتزله و نیز برخی از جریان‏های شیعه امامی بی‏بهره باشد.(۳) درست است كه در عصر وی (عصر غیبت صغرا) هنوز عنوان «شیعه اثنی عشریه» اصطلاحی جاافتاده و چندان مشهور نبوده، اما كم‏رنگ نمودن و عدم اشاره به حضور و تفكر آن‏ها به عنوان یكی از جریان‏های اصیل شیعی، توسط جهان‏دیده‏ای همچون وی بسیار قابل تأمّل است، به ویژه اینكه ابوالحسن اشعری، كه معاصر وی بوده، «قطعیه» (و یا «اثنی عشریه») و به تعبیر وی، كسانی را كه قایل به نص برای امامان دوازده‏گانه بوده‏اند، جمهور شیعه می‏داند.(۴)
۲. فرق الشیعهٔ، ابو محمد حسین بن موسی نوبختی (م ۳۰۰ تا ۳۱۰ ق)
این كتاب یكی از منابع اصلی شناخت فرقه‏های شیعی در زمان حیات امامان شیعه به حساب آمده است. ملل و نحل‏نگاران بعدی در بیان تعداد فرقه‏های شیعی از او فراتر نرفته‏اند، بلكه كمتر از او نیز شمارش كرده‏اند. محور انشعاب فرق شیعی در این اثر، موضوع امامت و رهبری و اختلاف دیدگاه‏های گروه‏های شیعی در مصادیق و شرایط امامت است. درست است كه وی یكی از متكلّمان بزرگ شیعه امامیه به حساب آمده و محور افتراق و انشعاب گروه‏های شیعه را بر اساس انشعاب از امامت امامان دوازده گانه شیعی قرار داده، اما بی‏طرفی او در بیان اختلافات شیعه كاملاً مشهود است.
برای نمونه، با اینكه وی اصل و اساس شیعه را از زمان پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله دانسته است،(۵) اولین گروه از شیعه را، كه به ناسزا گویی به خلفا پرداخت و گزافه گویی را پیشه خود كرد، «سبائیه» به رهبری عبدالله بن سبأ می‏داند و از گروهی از اهل علم نقل می‏كند كه اولین كسی كه امامت علی علیه‏السلام را واجب دانست «سبائیه» بودند.(۶) این سخن وی موجب سوء استفاده مخالفان شیعه واقع شده است.
این متكلّم بزرگ شیعی، كه خود دارای آثاری همانند الرّدّ علی الغلاهٔ و كتاب الرّدّ علی فرق الشیعهٔ ما خلا الامامیهٔ و نیز الرّدّ علی الواقفه است،(۷) به طور گسترده‏ای انشعابات و انحرافات فرقه‏های شیعی علوی، عبّاسی، غالی، كیسانی، واقفی و قطعی را پس از رحلت هر یك از امامان شیعه گزارش می‏كند. اگرچه در داوری خود درباره فرقه‏های غالی تشیّع زیدی مواضع تندی داشته، آن‏ها را دروغگو و فریب‏كار می‏داند،(۸) نویسنده خط سیر جدایی‏های فرقه‏ای و انشعابات آن را بر محوریت دوازده امام دانسته و در یك دسته‏بندی كلی، شیعیان را به «علوی» و «عبّاسی» تقسیم می‏كند.(۹)
۳. المقالات والفرق (فرق الشیعهٔ)، سعد بن عبدالله بن خلف الاشعری القمّی (م ۲۹۹ یا ۳۰۱ ق)، تصحیح و تقدیم و تعلیق محمّد جواد مشكور اثر مزبور چندان تفاوت ماهوی و شكلی قابل توجهی با فرق الشیعهٔ نوبختی ندارد و حتی برخی به خاطر تشابه گسترده و فراوان آن با فرق الشیعهٔ، آن را با این كتاب یكی تلقّی كرده‏اند.(۱۰) البته مصحّح این اثر در مقدّمه خود، ضمن برشمردن اختلافات این دو كتاب، نتیجه گرفته است كه این دو كتاب از یكدیگر مستقل می‏باشند.
نویسنده، كه گویا گرایش حدیثی او بر گرایش كلامی‏اش غالب است،(۱۱) همانند نوبختی، به فرقه‏های انشعابی شیعیان پس از درگذشت هر یك از امامان شیعه پرداخته و این خط سیر را تا رحلت امام حسن عسكری علیه‏السلام ادامه داده و به بیش از یكصد فرقه و دسته به محور امامت، توحید، سیره و احكام اشاره می‏كند.(۱۲) از جمله ویژگی‏های خاص این كتاب نسبت به كتاب نوبختی، علاوه بر جهت‏گیری مذهبی و كلامی بیشتر وی علیه شیعیان غیر اثنی‏عشری، این است كه تأویل‏های غالیان را در آیات قرآنی به‏طور گسترده‏تری گزارش كرده و موضع ائمّه اطهار علیهم‏السلام را نسبت به غالیان یادآوری نموده است.
۴. مقالات الاسلامیّین و اختلاف المصلّین، ابوالحسن علی بن اسماعیل الاشعری (م ۳۲۰ ق)، تصحیح هلموت ریتر
این اثر از مهم‏ترین آثار بازمانده از اشعری به عنوان پیشوای اشاعره و از كهن‏ترین و معتبرترین منابع دانش فرقه‏شناسی است. نویسنده در این كتاب، به بیش از یكصد فرقه از فرقه‏های اسلامی اشاره كرده است. پردازش این اثر، ناهمگون بوده و مباحث آن از سیر منطقی و شیوه تصنیف قابل قبولی برخوردار نیست،(۱۳) اما فزونی ارائه اطلاعات و بی‏طرفی نسبی و گزارشگری صرف او از یك سو و شهرت و تماس مستقیم نویسنده با اندیشه‏های مختلف، به ویژه معتزله، با توجه به موقعیت شخصی و فضای فكری او، به این كتاب اعتبار و اصالت ویژه‏ای بخشیده است.
قریب نیمی از تعداد فرقه‏های مورد اشاره وی، مربوط به فرقه‏های شیعی است. به علاوه اینكه تفكیك درستی از فرقه‏های شیعی انجام نداده است؛ مثلاً، با اینكه بین غالیان و رافضه تمایز قایل شده و هر دسته‏ای را جداگانه شمارش می‏كند، برخی از غالیان را داخل رافضه آورده است. نكته دیگر اینكه اندیشه جسمانیت خدا را به هشام نسبت داده، اما تفكر شیعی را به پذیرش این دیدگاه متهم نكرده است.(۱۴)
در این كتاب، به اختلافات بسیار پس از درگذشت امام یازدهم، كه توسط نوبختی و ابوحاتم گزارش شده، اشاره‏ای نگردیده و نویسنده سیر تاریخی اختلافات شیعیان در عصر حضور اهل‏بیت علیهم‏السلام را تنها تا زمان امام هادی علیه‏السلام پی گرفته است.(۱۵)
۵. التنبیه والرّدّ علی اهل الاهواء و البدع، ابوالحسین ملطی شافعی (م ۳۷۷ ق)، تحقیق دكتر محمّد زینهم محمّد عرب
این اثر ـ همان‏گونه كه از عنوان آن پیداست ـ به هدف اثبات حقّانیت فرقه مورد پسند نویسنده نگاشته شده و سرشار از تعابیر تند و زننده و جدلی و گاهی خارج از حد نزاكت درباره فرقه‏هایی است كه راه اهل سنّت و جماعت را باور ندارند.
نویسنده در بررسی دیدگاه‏های فرق، به گونه‏ای سخن گفته كه خواننده را درباره آن فرقه به موضع‏گیری بكشاند. شمردن زنادقه نظیر «مانویه» و «مزدكیه» جزو فرق اسلامی،(۱۶) ذكر فرقه‏ای از امامیه به نام «اهل قم»، كه اهل تشبیه و جبر هستند،(۱۷) عنوان كردن «قطعیه صغری و عظمی» در برخی از فرقه‏های شیعی(۱۸) و بیان معتزله بغداد به عنوان چهارمین فرقه از زیدیان، از جمله مواردی هستند كه تنها از جانب وی مطرح شده‏اند. وی در برخورد تند خود نسبت به گروه‏های شیعی، عنوان ناپسند «رافضه» را انتخاب كرده، همگی آنان را گم‏راه،(۱۹) پست و كوردل(۲۰) می‏داند.
این ملل و نحل‏نگار فلفلی مزاج پس از ارائه كیفرخواست شدید علیه شیعیان، داوری نهایی خود را درباره طیف‏های گوناگون شیعی بیان كرده است: «اِنّ فی الرافضهِٔ اللّواطهِٔ الابنهُٔ والحمقُ و شربُ الخمرِ و قذفُ المؤمنینَ والمؤمناتِ والزورُ والبَهتُ و كل قاذورهٍٔ، و لیسَ لَهم شریعهٌٔ ولادینٌ»!(۲۱)
نكته جالب در ناآگاهی وی از فرق شیعی اینكه در بیان فرقه‏های شیعی می‏گوید: فرقه سیزدهم از امامیه، اسماعیلیه می‏باشند كه قایل به امامت دوازده امام بوده، اهل تهجّد و ورع و سجّاده و نمازهای پنجگانه و زكات و صدقه و زیارت قبور سادات می‏باشند و از شدت گریه بر امام حسین علیه‏السلام چشمان آن‏ها ضعیف شده، صورت‏های آن‏ها به زردی گراییده است!(۲۲)۶. الفرق بین الفرق و بیان الفرقهٔ الناجیهٔ منهم، ابومنصور عبدالقاهر بغدادی (م ۴۲۹ ق)
نویسنده از متكلّمان بنام و صاحب اثر اهل سنّت و با گرایش كلامی اشاعره است. وی با هدف ردّ و انكار فرقه‏های اسلامی غیر از گرایش خود (اهل حدیث و رای و اشاعره) ، دست به خلق این اثر زده و حجم زیادی از كتاب را به شرح و تبیین عقاید اهل سنّت و جماعت اختصاص داده است. برخورد وی نیز درباره فرقه‏های اسلامی، به ویژه شیعیان، تعصّب‏آمیز است، به گونه‏ای كه در بیان تاریخ و اندیشه، رسالت گزارشگری خود را بكلی فراموش كرده و تلاش اصلی خود را در شكست رقیبان فكری قرار داده است.
نویسنده اگرچه فرقه‏های غالی را از فرقه‏های اسلامی خارج دانسته و آنان را در جرگه فرقه‏های شیعی به حساب نیاورده، اما در فرقه‏سازی برای شیعیان با دست باز عمل كرده و از فرقه‏هایی به نام «هشامیه»، «یونسیه»، «زراریه» و «شیطانیه» نام برده و عقایدی را به آن‏ها نسبت داده كه مورد قبول بزرگان شیعی نبوده است.(۲۳)
تعصّب و یك‏سونگری او در ردّ فرقه‏های غیرخودی به حدّی است كه هم‏كیش او، یعنی فخر رازی، درباره وی می‏نویسد: وی دارای تعصّب شدید بوده و دیدگاه‏های فرق را بدان صورت كه بوده‏اند بیان نكرده است.(۲۴) بنابر دیدگاه یكی از پژوهشگران تاریخ اسلام، روی كار آمدن آل بویه و گسترش نفوذ شیعه و معتزله در بغداد، در نگارش كتاب و عقده‏گشایی او از فرقه‏هایی همچون «معتزله» و «شیعه» بی‏تأثیر نبوده است.(۲۵) جهت‏داری متعصّبانه وی موجب شده كه حتی كوثری در مقدّمه خود بر این كتاب، پس از ستایش از مؤلّف آن، وی را تند مزاج و گزارش‏های او را درباره فرقه‏ها، برگرفته از دشمنان آن‏ها بداند.(۲۶)
۷. التبصیر فی الدین و تمییز الفرقهٔ الناجیهٔ عن الفرق الهالكین، ابومظفّر اسفراینی شافعی (م ۴۷۱ ق)، تحقیق كمال الحوت
اگرچه این كتاب، كه توسط شاگرد و داماد بغدادی نوشته شده، تفاوت زیادی در محتوا و ساختار با كتاب الفرق بین الفرق بغدادی ندارد، اما با توجه به نظم و نسق ویژه آن، به عنوان اثری مستقل و مورد استناد، مورد توجه واقع شده است.
نویسنده دشمنی خود را با شیعیان امامی در موارد زیادی آشكار می‏كند و علاوه بر متهم كردن آنان به بی اعتنایی به قرآن و احادیث و اسقاط شریعت، از استناد به احادیث جعلی علیه آنان نیز پرهیزی ندارد.(۲۷) وی «مشبّهه» را اگرچه به عنوان فرقه‏ای مستقل نام نبرده، اما در تقسیم‏بندی اصناف این فرقه، بیشتر مصادیق آن را بر فرقه‏های شیعی تطبیق كرده است.(۲۸) به دنبال آن، وی به بیش از پانزده فرقه از فرقه‏های كوچك و انشعابی از دیگر فرق، به ویژه «غالیان» اشاره كرده، آن‏ها را از حوزه مسلمانی و شمارش در ۷۳ فرقه خارج می‏داند.(۲۹)
وی در مورد اعتقادات شیعیان امامی می‏گوید: آنان هیچ اعتمادی به قرآن و احادیث پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و شریعت مسلمانان ندارند و هیچ نشانه‏ای از دین‏داری در آن‏ها مشاهده نمی‏شود. جالب توجه اینكه در پایان این مباحث، درباره باورهای اهل سنّت می‏گوید: «... و لا یُحكمونَ فی عوامِ المسلمینَ الاّ بظاهرِ ایمانهم و لا یَقولونَ بتكفیرِ واحدٍ مِنهم اِلاّ أن یُتبیَّنَ مِنه ما یُوجبُ تكفیرُه» و با این دعای قرآنی كلامش را به پایان می‏برد كه «ربّنا اغفر لنا و لاخواننا الّذینَ سَبقَونا بِالایمانِ و لا تَجعلْ فی قلوبِنا غِلاً لِلّذینَ آمَنوا ربّنا اِنّك رؤوفٌ رحیمٌ» (حشر: ۱۰) دعایی كه دست كم در حق خود وی مستجاب نشد.
۸. بیان الادیان در شرح ادیان و مذاهب جاهلی و اسلامی، ابوالمعالی محمّد حسین علوی (زنده در ۴۸۵)، به كوشش سیّدمحمّد سیاقی، مقدّمه و پاورقی دكتر عبّاس اقبال
این كتاب از نخستین آثار فرقه‏شناسی به زبان فارسی است كه به گونه‏ای مختصر و با قلمی روان به عقاید فرقه‏های اسلامی و دیگر ادیان اشاره كرده است. اگر ارزش داوری وی درباره خوارج وبرخورد شدید او با غالیان منسوب به شیعه را در نظر نگیریم،(۳۰) فضای حاكم بر گزارش او، از عقاید فرقه‏های اسلامی و غیراسلامی گزارش‏گونه و بی‏طرفانه است. گزارش خاص وی از حدیث افتراق و تطبیق راه نجات بر پیروی از اهل بیت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، شیعی بودن وی را به اثبات می‏رساند.(۳۱)
با این حال، گزارش بی‏طرفانه وی از اهل سنّت و برخی از تعابیر محترمانه او نسبت به شخصیت‏های مورد نقد شیعیان امامی(۳۲) همچنین شیوه وی در بیان عقاید امامیه اثناعشری به گونه‏ای است كه نمی‏توان به روشنی درباره گرایش خاص وی قضاوت كرد. وی پیش از بیان دیدگاه اهل سنّت می‏گوید: هیچ گروهی از اهل اسلام را نمی‏توان یافت كه نگوید: مذهب اهل سنّت و جماعت این است كه من دارم.(۳۳) او در بررسی عقاید غالیان منسوب به شیعه، از فرقه‏ای با عنوان «اسماعیلیه»، كه اصحاب اسماعیل بن علی (؟!) بودند، نام می‏برد.(۳۴)
در معرفی اعتقادات شیعه اثناعشری نیز بیشتر به بیان تعالیم فقهی اكتفا كرده است و به نظر می‏رسد مواردی از گزارش او در این باره، متكی بر مشاهدات و روایات شفاهی باشند؛ از جمله می‏نویسد: «... هر روز پنجاه و یك ركعت نماز كنند ... و سجده شكر پس از هر نماز واجب دارند.»(۳۵)
۹. الفصل فی الملل و النحل، ابو محمّد علی بن احمد «ابن حزم ظاهری» (م ۴۵۶ ق)، تحقیق و تعلیق محمّد ابراهیم نصر و عبدالرحمن عمیره (پنج جلدی)
اثر مزبور یكی از مشهورترین آثار فرقه‏ای ـ كلامی است كه توسط یكی از پركارترین دانشمندان اهل سنّت نوشته شده است. نویسنده، سنّی و با گرایش اهل حدیث و ظاهریه، به روش توصیفی ـ تحلیلی و همراه با نقد و انكار باورهای كلامی دیگر فرق اسلامی و غیراسلامی، همچون دیانت یهود و نصارا،(۳۶) اثر خود را سامان داده است. بخش مورد توجهی از این اثر درباره فرقه‏شناسی و جدال و مناقشه با فرق اسلامی و با هدف اثبات كفر آن‏هاست،(۳۷) اما رسالت اصلی كتاب را می‏توان تبیین موضوعات مختلف كلامی چهار سده نخست دانست.
دشمنی و پیش‏داوری او نه تنها درباره شیعه و معتزله و مرجئه و تا حدی خوارج نیز روشن است، بلكه گروه‏های اهل سنّت مانند صوفیان و اشاعره نیز از گزارش و تحلیل خصمانه او بی‏بهره نمانده‏اند.
نویسنده با اذعان به خروج فرق غالی از زمره مسلمانان، فرقه‏های شیعی (به تعبیر او، شنیع شیعه) را به سه دسته «جارودیهِ زیدیه»، «امامیه» (رافضه) و «غالیه» تقسیم كرده و «كیسانیه» را به عنوان گروهی از «زیدیه» برشمرده است.(۳۸) او با تكیه بر پیش فرض‏های خود و چه بسا با استناد به روایات شفاهی، گروه‏هایی از تشیّع را برشمرده و یا عقایدی را به شیعه نسبت داده كه به هیچ وجه مورد پذیرش بزرگان شیعی نبوده‏اند. به علاوه اینكه ریشه همه كفریات را شیعه و صوفیه می‏داند.(۳۹)
وی می‏گوید: همه امامیه و متكلّمان آن‏ها معتقد به تحریف و تبدیل لفظی آیات قرآن هستند و علم خدا را نیز مُحدَث می‏دانند. از جمله اعتقادات برخی از آنان این است كه بر حرمت خوردن بعضی گیاهان قایلند؛ چرا كه روییده از خون حسین علیه‏السلام است.(۴۰) برشماری فرقه «غرابیه» (آنان كه معتقد به اشتباه پیك الهی در رساندن پیام به پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به جای علی علیه‏السلام بودند) و طرح فرقه‏ای با اعتقاد به نبوّت امامان دوازده‏گانه برای شیعیان(۴۱) را اگر برگرفته از دشمنی وی ندانیم، هیچ توجیهی جز عوام‏زدگی وی ندارد.
در هر صورت، از نویسنده‏ای كه بیشتر عالمان سرشناس مذهبی و حتی امامان فقهی اهل سنّت و نیز اشاعره را مورد طعن قرار داده، تا جایی كه برخی از عالمان اهل سنّت وی را «ناصبی» و زبان او را برای مسلمانان بسان «شمشیر حجّاج» دانسته‏اند،(۴۲) انتظار بی‏طرفی نسبت به شیعیان، انتظار بجایی نیست. از فردی كه درباره همه امامیه از گذشته تا عصر خودش بر آن است كه «و القومُ بالجملهِٔ ذوو ادیانٍ فاسدهٍٔ و عقولٍ مدخولهٍٔ و عدیمو احیاءٍ و نعوذُ باللّهِ مِن الضَّلالِ»،(۴۳) انتظاری جز دشمنی نمی‏رود ـ و نعوذُ باللّهِ مِن الضَّلال.
۱۰. الفرق المفتّرقهٔ بین اهل الزیغ والزندقهٔ، ابومحمّد عثمان بن عبداللّه بن الحسن العراقی الحنفی (م ۵۰۰ ق)، تحقیق قوتلوای
این كتاب از جمله آثار گزارشی ـ انتقادی در دانش ملل و نحل است كه مؤلّف حنفی مذهب آن سعی كرده است فرقه‏های اسلامی را بر اساس مضمون عددی حدیث «افتراق» (۷۳ فرقه) سامان دهد. با نگاهی به فهرست مطالب این كتاب، متوجه می‏شویم كه مؤلّف به نام‏ها و القابی از فرق شیعه اشاره می‏كند كه موارد زیادی از آن‏ها در آثار قبلی به چشم نمی‏خورند و احتمالاً از تراوش‏های ذهنی خود نویسنده و یا برگرفته از فرهنگ شفاهی در میان مردم هستند. از عنوان اثر پیداست كه نویسنده تند مزاج بوده و كاربرد واژه‏هایی همچون «ترهات»، «كفریات»، «مزخرفات» و «اباطیل» درباره عقاید فرقه‏ها، به ویژه شیعیان، گواه بر این مدعاست. وی فرقه‏ها را به شش دسته بزرگ ناصبی، شیعی، قدری، جبری، مشبّهه و معطّله تقسیم كرده، برای هر یك از آن‏ها دوازده فرقه بر می‏شمارد.
وی در بررسی فرقه‏ها، مباحث كلامی را محور قرار داده و به ذكر دیدگاه فرق مورد اشاره و احیانا ساختگی خود می‏پردازد.
برای نمونه، در بیان اسامی فرقه‏ها، به فرقه‏هایی از شیعه همچون «نسبیه» (كه می‏گفتند: علی بر ابوبكر فضیلت داشت؛ چون از بستگان نسبی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بود)، «لاعنیه» (چون عایشه و طلحه و معاویه را لعن می‏كردند) و «سحابیه» (كه معتقد بودند: حضرت علی علیه‏السلام در سحاب و در رعد و برق است) اشاره دارد.
گویا نویسنده این اثر نیز همانند برخی ملل و نحل نگاران، در جعل و ترویج احادیث موضوعه علیه فرق، به ویژه شیعیان، گشاده‏دست است.(۴۴) او از قول امام علی علیه‏السلام نقل می‏كند كه گفته است: «مَن فَضّلنی علی ابوبكرٍ فقد افتری.»(۴۵) وی همچنین جمله «لاجَبَر و لا تفویضَ» را به ابوحنیفه نسبت می‏دهد.(۴۶)
۱۱. الملل و النحل، محمّد بن عبدالكریم شهرستانی (م ۵۴۸ ق)، تحقیق محمّد بن فتح الله بدران
این اثر مشهورترین كتابی است كه در زمینه علم «فرقه‏شناسی» نگاشته شده و نویسنده در آن به طور گسترده به ارائه اطلاعات درباره فرقه‏های اسلامی پرداخته، عقاید دیگر ادیان و برخی از مكاتب بشری را گزارش كرده است. نویسنده در این اثر، تمامی فرقه‏های اسلامی را داخل در حوزه مسلمانی دانسته و با خود عهد بسته است كه بدون هیچ پیش‏داوری و تعصّبی و با تكیه بر منابع و آثار خود فرقه‏ها، اثر خود را سامان دهد.(۴۷) البته وی نتوانسته است به عهد خود به طور كامل وفا كند و احیانا از نسبت دادن دروغ و بدعتگری به فرقه‏های اسلامی ابایی ندارد.(۴۸)
مؤلّف در مجموع، اثر خود را در دو بخش «دیانات و ملل» (باورهای مستند به منبع آسمانی، اعم از مسلمانان و غیرمسلمانان) و «اهواء و نحل» (باورهای بدون استناد به منبع آسمانی و مكاتب بشری و ادیان غیرالهی) سامان داده است. وی در یك تقسیم‏بندی كلی، اختلاف مسلمانان را در دو قسم در اصول و فروع می‏داند.
وی حجم بیشتری از گزارش‏های فرقه‏ای خود را به تاریخ و عقاید فرقه‏های شیعی اختصاص داده و بر آن است كه اختلاف و افتراق شیعیان از دیگر گروه‏های اسلامی بیشتر است و گروه‏های شیعیان را در پنج فرقه اصلی «كیسانیه»، «زیدیه»، «امامیه»، «غلات» و «اسماعیلیه» تقسیم می‏كند. در بیان دسته‏های بزرگ شیعی، به رجال معروف آن‏ها نیز اشاره می‏نماید. وی نه تنها درباره برخی از گروه‏های شیعی و یا منسوب به شیعه مانند «كیسانیه» مغرضانه به داوری پرداخته و آنان را بی‏دین معرفی می‏كند،(۴۹) بلكه داوری و دیدگاه او درباره امامیه نیز آمیخته به نقد و جهت‏گیری می‏باشد. از این‏رو، ضمن ظالمانه و كینه‏جویانه دانستن دیدگاه شیعیان نسبت به صحابه(۵۰) و حتی اطلاق عنوان قدح‏آمیز «رافضی» بر آن‏ها، آنان را پراكنده‏گو و در نزاع همیشگی می‏داند.(۵۱) این نویسنده در تقسیم‏بندی خود، فرقه «زراریه»، «یونسیه»، «هشامیه» و «نعمانیه» را در دسته‏های غالیان قرار می‏دهد.۱۲. المنیهٔ والامل فی شرح كتاب الملل والنحل، احمد بن یحیی مرتضی (م ۸۴۰ ق)، تصحیح دكتر محمّدجواد مشكور
مؤلّف زیدی مذهب، كه دارای گرایش اعتزالی در كلام است، این اثر را به منظور اثبات آراء معتزله نگاشته. حجم عمده محتوای كتاب با عنوان «ذكر فضل المعتزلهٔ» درباره شخصیت‏های معتزلی است، اعم از معتزله واقعی و یا شخصیت‏هایی كه وی آن‏ها را معتزلی جلوه داده. با این حال، این كتاب با توجه به اطلاعات سودمند آن درباره فرقه‏های اسلامی، به ویژه قسمت اول آن، به عنوان یكی از منابع شناخت فرقه‏های دیگر مورد قبول و استناد پژوهشگران واقع شده است، هرچند گزارش‏های وی از فرق اسلامی، به ویژه شیعیان، در هم پراكنده و عاری از بررسی منظّم و علمی است و نمی‏توان بر اساس آن فهرست یكدستی از فرق شیعی ارائه كرد.
نویسنده در تقسیم بندی شیعیان، به روشنی گرایش زیدی خود را نشان داده است.(۵۲) وی شكل‏گیری شیعه به معنای كلامی آن را پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام می‏داند(۵۳) و مدعی است: شیعیانی كه با معتزلیان آمد و شد نداشتند، در جرگه «اهل تشبیه» درآمدند.(۵۴) او نیز همانند بسیاری از ملل و نحل نگاران، قول به تجسیم و تشبیه را به هشام نسبت می‏دهد.(۵۵) از مجموعه نگاه نویسنده چنین به دست می‏آید كه دشمنی وی با شیعیان غیر زیدی از دشمنی ملل و نحل‏نگارانی همانند بغدادی و اسفراینی كمتر نیست.
● ملاحظاتی پیرامون آثار فرقه‏شناسی
از بهره‏گیری و استناد به منابعی كه در دانش فرقه‏شناسی مطرح می‏باشند گریزی نیست، اما باید توجه داشت كه در مواجهه با چنین آثاری، با آسیب‏ها و مشكلاتی روبه رو هستیم. در قبل، به گوشه‏هایی از گزارش‏ها و تحلیل‏های جانب‏دارانه این منابع درباره باورهای شیعه و دسته‏های مختلف شیعی اشاره شد. بحث و بررسی همه‏جانبه درباره روش‏ها و نگاه‏های فرقه‏ای و ویژگی گزارش‏های صاحبان هر یك از این آثار درباره تاریخ و عقاید مذاهب مختلف نه در رسالت این نوشتار است و نه میسور نگارنده آن. با این حال و به خاطر اهمیت موضوع، چاره‏ای جز روشن كردن برخی از آسیب‏های این آثار نیست. در مجموع، می‏توان آشفتگی در گزارش‏های این آثار را، كه موجب اختلاف در تحلیل پژوهشگران بعدی نیز شده است، در چهار محور جست‏وجو كرد:
۱. عدم وضوح منابع و مآخذ گزارش‏ها؛
۲. كم‏توجهی به زمینه‏های تاریخی و فرهنگی و سیر تطوّر فرقه‏ها؛
۳. جهت‏گیری‏های فكری و مذهبی صاحبان این آثار؛
۴. اختلاف در لقب‏ها، اسامی و تعداد فرقه‏های اصلی و انشعابی.
روشن نبودن منابع مطالعاتی ملل و نحل نگاران مشهور و غلبه فضای بی‏اعتنایی به زمینه‏های تاریخی و فرهنگیِ ظهور فرق را در گزارش آنان می‏توان با نگاهی اندك به این آثار دریافت. هر كس اندك مطالعه‏ای در این كتب داشته باشد، به روشنی درمی‏یابد كه آنان اگرچه كم و بیش به بنیانگذاران فرقه‏ها اشاره كرده و عقاید آنان را نیز بازگو نموده‏اند، اما زمینه‏های تاریخی و فرهنگی و علل و عوامل شكل‏گیری و روند تكاملی آن‏ها را شناسایی نكرده‏اند. در بررسی هر یك از این آثار جهت‏گیری‏های خاص كلامی و فرقه‏ای آن‏ها نیز تا حدی روشن شد. در اینجا، از میان آسیب‏های مورد اشاره، محور چهارم تبیین می‏گردد:
● اختلاف در لقب‏ها، اسامی و تعداد فرقه‏های اصلی و انشعابی
این اختلاف یكی از آفت‏های مهمی است كه دچار منابع دانش فرقه‏شناسی شده و به تبع آن، اسباب سردرگمی پژوهشگران معاصر را فراهم نموده است. با نگاهی اجمالی به فهرست این آثار، این نكته روشن می‏شود كه هیچ‏یك از نویسندگان آن‏ها در ارائه گزارش خود، از اسامی، تعداد و گاهی منشأ شكل گیری یك فرقه، و افزون‏تر از آن، در معرفی فرقه‏های شیعی با دیگران هم‏داستان نیست. جالب توجه اینكه حتی در آن دسته از كتاب‏هایی كه به عنوان چكیده و یا رونویسی و چه بسا نسخه بدلی از یك كتاب دیگر شناخته شده‏اند، تلاش شده گونه‏شناسی آن‏ها از تعداد و اسامی فرقه‏ها متفاوت باشد. علت اصلی افزون بودن تعداد فرقه‏ها در فرهنگ‏نامه‏های فرق در مقایسه با تك تك آثار نیز همین است. بنابراین، در وجود این اختلافات تردیدی نیست. آنچه مهم و سزاوار بررسی می‏باشد، پاسخ به چرایی این پدیده است.
با نگاهی اجمالی به فهرست‏های مورد اشاره، به روشنی به دست می‏آید كه هیچ‏یك از این آثار در گزارش‏های خود از القاب، اسامی و تعداد فرقه‏های اصلی و نیز شیعیان هم‏داستان نیستند. در پی‏گیری بیان عقاید و خاستگاه و حتی منشأ القاب و نام‏گذاری این فرقه‏ها نیز با چنین مشكلی روبه‏رو هستیم. پرسش مهمی كه در اینجا مطرح است اینكه چه عواملی موجب این‏گونه تفاوت‏ها شده‏اند؟ پر واضح است كه واقعیت‏های تاریخی و حوادث خارجی را نمی‏توان تابع گزارش‏ها و برداشت‏های متفاوت و متناقض دانست. در عرصه ظهور و بروز فرقه‏ها و مذاهب و انطباق آن‏ها با واقعیت خارجی، ما هستیم و عالم خارج و آنچه اتفاق افتاده است. پس این‏همه اختلافات را چگونه می‏توان تحلیل و توجیه كرد؟
● علت اصلی اختلافات صاحبان ملل و نحل
چنین می‏نماید كه راز و رمز اصلی این مهم را بتوان در سه عامل جست‏وجو كرد:
۱. رقابت‏ها و كشمكش‏های درونی صاحبان هر یك از فرق و مذاهب
با مطالعه و پی‏گیری حوادث سیاسی ـ فكری سه قرن نخست، به روشنی به این نتیجه می‏رسیم كه تنازعات فرقه‏ای برجسته‏ترین ویژگی این قرون و به ویژه قرن دوم می‏باشند.
نگاهی به عناوین آثار و رساله‏های گزارش شده از آن زمان، به ویژه در باب موضوعات كلامی، نیز حكایت از آن دارد كه حجم بیشتر و دغدغه اصلی صاحبان هریك از فرق ویژه، ردیه‏نویسی با هدف نقد و بطلان و احیاناً تكفیر و تفسیق رقیبان بوده است.(۵۶) طبیعی است كه هر یك از صاحبان فرق در احتجاجات متقابل خود، به ویژه با توجه به نگاه منفی و ناپسندی كه نسبت به فرقه گرایی و افتراق و بدعت بوده،(۵۷) دیگری را متهم به این پدیده بنماید و نه تنها تلاش در پراكنده جلوه دادن گروه مخالف خود بنماید، بلكه عناوین ناپسندی را نیز برای آنان طرح كند،(۵۸) وگرنه كیست كه نداند نه معقول و متعارف است كه با تولّد هر فرقه‏ای، نام او نیز همزمان بر سر زبان‏ها بیفتد و نه رسم چنین بوده كه صاحبان و بنیانگذاران هر یك از فرقه‏های اسلامی در آغاز در پی جست‏وجوی اسم و رسم ویژه‏ای برای خود باشند.
اگر از چنین استبعادی نیز صرف نظر كنیم، در این سخن هیچ تردیدی نیست كه هیچ‏یك از صاحبان فرقه‏ها خود را به عناوین ضدارزشی همچون «رافضه»، «ناصبیه»، «مشبّهه»، «خوارج»، «معطّله»، «معتزله»، «حشویه»، «خشبیه»، «شیطانیه» و «ممطوره» مفتخر نمی‏كنند. روشن است كه القاب مذموم ساخته و پرداخته دشمنان هر یك از فرق می‏باشند؛ همان‏گونه كه القاب ممدوح نوعا از طرف صاحبان خود فرق مطرح شده‏اند.(۵۹)
گزارش و بررسی تكفیرها و تفسیق‏های فرقه‏ای كه به عنوان یكی از بزرگ‏ترین آفت‏ها و مصیبت‏های مسلمانان و شغل شاغل آنان در قرون نخست و چه بسا عامل اصلی كشمكش‏های خونین به حساب آمده است(۶۰) در رسالت این نوشتار نمی‏گنجد. اشاره به این نكته كافی است كه این پدیده به گونه‏ای شیوع داشته كه غالب فرقه‏نگاران آن را به عنوان یكی از معیارها و نشانه‏های تمایز و جدایی هر یك از فرق مهم نسبت به رقبا و ابزاری برای گونه‏شناسی انشعابات درونی آنان تلقّی كرده‏اند.(۶۱)
درگیری‏های فكری و برخوردهای تند بین فرقه‏های بزرگ اسلامی پیوسته وجود داشتند، اما بیشتر و گاهی شدیدتر از آن بین گروه‏های داخلی و انشعابی هر یك از فرقه‏ها گزارش شده‏اند. از جمله این درگیری‏ها را می‏توان در میان گروه‏های گوناگون شیعی و یا منسوب به شیعه جست‏وجو كرد.
بنا بر گزارش مورّخان علم فرقه‏شناسی، طرح القابی مانند: «رافضه»، «ممطوره» و «حماریه» برای گروه‏های شیعی و متهم كردن اصحاب امامان به تشبیه و جسم‏انگاری خداوند، ابتدا توسط خود گروه‏های شیعی دامن زده شد. نقش برجسته و سرنوشت‏سازِ رقابت‏های سیاسی و تأثیرگذاری حاكمان عصر اموی و عبّاسی در اختلاف و اختلاف‏نمایی شیعیان قابل انكار نیست. بدیهی است كه وقتی گروهی در فضای ترس، تقیّه، زندان و قتل و گریز زندگی كند، در ارتباط و استفاده از رهبران خود، هزینه‏های سنگینی پرداخت خواهد كرد و انشعاب و اختلاف آنان نیز بیشتر خواهد بود. با این حال، نباید همه اختلافات درونی و تنازعات شدید اصحاب امامان و گروه‏های شیعی را بر گرفته از عوامل بیرونی دانست؛ چرا كه بنا به گزارش نوبختی، مشهورترین فرقه‏نگار شیعی، هر یك از گروه‏های شیعه و یا منسوب به شیعه نیز دسته‏های شیعی مخالف خود را كافر، مشرك و مهدور الدم دانسته، احیانا حكم به ترور، خفه كردن و مصادره اموال آنان می‏داد.(۶۲) بنابراین، چندان دور از انتظار نیست كه شهرستانی غیر شیعی نیز بگوید: «بین الاخباریهٔ مِنهم و الكلامیهِٔ سیفٌ و تكفیرٌ و كذلكَ بین التفضیلیهٔ و الوعیدیهٔ قتالٌ و تضلیل.»(۶۳)
گوشه‏ای از این‏گونه گزارش‏های تاریخی و مستند به منابع رجالی شیعه را از زبان یكی از پژوهشگران پی می‏گیریم:
اختلافات مكتبی در مسائل كلامی موجب پیدایش گروه‏ها و دسته‏بندی‏های مختلف و پدید آمدن بحث‏های حاد میان اصحاب ائمّه گردیدند.(۶۴) صحابی بزرگ هر یك برای خود گروهی مستقل داشتند(۶۵) و گاهی هر دسته، دسته دیگر را كافر می‏شمردند(۶۶) و كتاب‏ها در ردّ یكدیگر و به طرف‏داری از گروه‏های متخاصم نوشته‏اند.(۶۷) جالب است كه گاهی افراد یك گروه در تمامی اصول فكری جز اصل پذیرفتن امامت ائمّه رهبر و رئیس علمی خود، اختلاف نظر پیدا می‏كردند.(۶۸) بسیاری از شیعیانی كه گرد ائمّه اطهار علیهم‏السلام جمع شده بودند، به كار سماع و نقل احادیث اشتغال داشتند و از مباحثات و مناظرات كلامی دوری می‏جستند و نظر خوشی نسبت به متكلّمان شیعی نداشتند.(۶۹)
متكلّمانی كه مورد تشویق و تحسین امامان شیعه علیهم‏السلام بودند، از آزارهای زبانی این افراد رنجیده می‏شدند و ائمّه اطهار علیهم‏السلام آنان را تسلّی می‏دادند(۷۰) و بدانان می‏گفتند: باید با این گروه مدارا كرد؛ چه آنكه اندیشه آنان از درك نكات ظریف و دقیق عاجز است.(۷۱) محدّثان قم نیز با متكلّمان سخت در ستیز بودند(۷۲) و برخی از آنان روایات بسیاری در ذمّ و طعن دانشمندان و متكلّمان می‏ساختند و به ائمّه اطهار علیهم‏السلام نسبت می‏دادند(۷۳) و كتاب‏ها در این مورد تدوین می‏نمودند.(۷۴) از سوی دیگر، ائمّه اطهار علیهم‏السلام شیعیان خود را به همین متكلّمان و كتاب‏های آنان ارجاع می‏دادند(۷۵) و حتی قمیّان را به رغم دشمنی محدّثان آن شهر، به دوستی و حرمت نهادن نسبت به متكلّمان ترغیب می‏نمودند.(۷۶)جالب است بدانیم امام هشتم در پاسخ به سؤالی كه سلیمان بن جعفر از آن حضرت درباره یكی از اصحاب معروف ائمّه، هشام بن حكم، پرسید، چنین فرمود: «خدایش رحمت كند! بنده خیر خواهی بود، اصحابش [برخی از دیگر اصحاب ائمّه] به او حسد بردند و او را آزردند.»(۷۷) امام علیه‏السلام در مورد دیگری نیز از هواداران یونس، كه مورد تكفیر دیگر اصحاب واقع شده بود، دل‏جویی كرد و آنان را رستگار دانست.(۷۸)
همان‏گونه كه ملاحظه می‏شود، پیشوای هشتم شیعیان امامیه علیه‏السلام یونس و هشام را تافته‏ای جدا بافته و دیدگاه‏های آن‏ها را مخالف آموزه‏های اهل بیت علیهم‏السلام نمی‏داند. اما آیا دیگر اصحاب آن پیشوایان معصوم نیز چنین بودند؟ پاسخ را از این گزارش بخوانید:
«گروهی از اصحاب، كه عبارت بودند از: هشام بن حكم، هشام بن سالم، جمیل بن درّاج، عبدالرحمن بن حجّاج، محمّد بن حمران، سعید بن عزوان و عده‏ای دیگر كه مجموعاً حدود ۱۵ تن بودند، در مجلسی اجتماع كردند و از هشام بن حكم تقاضا نمودند كه با هشام بن سالم راجع به توحید و صفات خداوند مناظره كند تا ببینند كدام‏یك در اجتماع نیرومندتر هستند. هشام بن سالم مناظره را مشروط به حكمیّت محمّد بن عمیر نمود و ابن عمیر هم قبول كرد. هشام بن حكم هم مناظره را به حكمیّت محمّد بن هشام پذیرفت. مناظره شروع شد، سخن به جایی رسید كه هشام بن حكم كلام خدا را، كه به وسیله ایجاد صوت صورت می‏گیرد، به زدن عود (یكی از آلات موسیقی) تشبیه كرد. عبدالرحمن بن حجّاج به هشام بن حكم گفت: بالله العظیم، كفر گفتی و از طریق عقل منحرف شدی. وای بر تو!»(۷۹)
آری، اگر این گزارش‏ها درست باشند و اصحاب امامان به هر دلیلی طرف مقابل را به خروج از دین متهم كرده باشند، دور از انتظار نیست كه گزارشگران غیر شیعی نیز پس شنیدن این اختلافات، كه البته بسیاری از آن‏ها با هوشمندی امامان شیعه رفع و رجوع شدند، اختلافات را بزرگ‏تر كنند و حتی از فرقه‏هایی به نام «زراریه»، «یونسیه»، «هشامیه» و «نعمانیه» (به تعبیر آنان «شیطانیه») نام ببرند.
اگر زباغ رعیت ملك خورد سیبی درآورند غلامان او درخت از بیخ.
۲. فقدان ضابطه‏ای روشن در گونه‏شناسی فرقه‏ها
چنان‏كه ذكر شد، هم جهت‏گیری‏های ارباب ملل و نحل و هم نزاع‏های صاحبان هر یك از فرقه‏های اسلامی، در شلوغ‏نمایی عامدانه تعداد و اسامی و القاب و خلط اصطلاحات فرقه‏ای تأثیر گذار بودند. این دو عامل اگرچه در فراهم سازی كاستی و آفت شناخت روشنِ فرقه‏ها پرتأثیر بودند، اما فراگیر و دامن‏گستر نبودند. آنچه از همه بیشتر ـ و البته نه از سر عمد ـ دچار گزارشگران دانش فرقه‏شناسی شده و اسباب سردرگمی پژوهشگران بعدی را نیز فراهم ساخته، فقدان تعریفی مشخص از اصطلاح و ماهیت «فرقه» و مرزهای تمایز آن از غیر فرقه و از آن مهم‏تر، اسلامی و یا شیعی بودن برخی از فرقه‏هاست. یكی از دلایل مهم اینكه ملاحظه می‏كنیم صاحبان این آثار، هم در بررسی خود از آغاز شكل‏گیری فرقه‏ها و هم در بیان تعداد و نام مصادیق فرقه‏های بزرگ و كوچك، به ویژه فرقه‏های شیعی همداستان نیستند، همین امر است.
برخی از این آثار دیدگاه جزئی یك فرد را با عنوان فرقه شمارش كرده، اما به روش‏های كاملاً متمایز فقهی اشاره ننموده‏اند. در بیشتر آن‏ها نیز از گروه‏های تاریخی كاملاً متمایز و احیانا گسترده‏ای همانند ماجراجویان سقیفه، عثمانیه، قاعدان، ناكثان، قاسطان، زبیریان، مروانیان و نظایر آن‏ها، كه بدون هیچ انكار و تردیدی در تقابل با دیگر گروه‏های امّت اسلامی بودند، خبری نیست. اما اخبار شكل‏گیری گروه‏های موهومی همچون «سبائیه»، «كیسانیه» و «مختاریه» را به طور گسترده به نمایش گذاشته و گاهی تعداد فرقه‏های شیعی را متجاوز از سیصد می‏دانند. با تحلیلی خوش‏بینانه و با صرف‏نظر از ریشه‏ها و انگیزه‏های كلامی و نگاه جهت‏مند گزارشگران آن‏ها، چنین می‏نماید كه این مشكل تا حد زیادی ناشی از روشن نبودن مفهوم «فرقه» و اختلاف نگاه فرقه‏نگاران به اصطلاح «فرقه» و نیز تمایز فرقه شیعی از غیر شیعی است، هرچند نویسندگانی همچون بغدادی، ابن حزم و از این دو بیشتر، شهرستانی به این نكته توجه داشته‏اند و گویا به منظور تمایز گونه‏شناسی فرق و روشن ساختن ماهیت افتراق، به محورها و مسائل مهم و مورد اختلاف كلامی مانند توصیه و صفات، وعده و وعید، خیر و شر، هدایت و ضلالت، سمع و عقل و امامت اشاره كرده‏اند.(۸۰)
با این‏همه، هیچ یك از این افراد در نام‏گذاری و شمارش مصادیق فرقه‏ها، به معیارهای مورد اشاره خود، پای‏بندی نشان نداده است. گذشته از آن، برخی از فرقه‏نگاران دیگر، معیارهای جدایی مسلمانان را منحصر در محورهای كلامی ندانسته و برخی از فرقه‏های سیاسی، فقهی و صوفیانه را نیز در شمار فرقه‏ها ذكر كرده‏اند. به هر حال، از كاستی‏های عمومی این آثار آن است كه در آن‏ها مراد پردازندگان از ماهیت «فرقه» و تمایز آن از غیر فرقه به خوبی روشن نشده و دست نویسندگان آن‏ها در گزینش و سامان‏دهی دلخواه از مصادیق گروه‏های اسلامی باز بوده و پیامدآن نیز برای پژوهشگران معاصر باقی است.
اگرچه این آسیب نیز دامنه خود را در پردازش همه فرقه‏ها گسترش داده،(۸۱) اما نمود بیشتر آن را می‏توان در پردازش فرقه‏های شیعی مشاهده كرد، به گونه‏ای كه برخی از گزارش‏های آنان از تعداد و اسامی فرقه‏های شیعی را نه می‏توان مصداقی روشن و متمایز برای یك فرقه دانست و نه مطابق با تعریف و ویژگی‏های كلی شیعه.(۸۲) در اینجا، به چگونگی و عوامل شمارش فرقه‏های ساختگی و موهوم نظیر «لاعنیه»، «متربّصه»، «غرابیه»، «متناسخیه»، «غمامیه»، «شریكیه» و «نسبیه» و ربط آن‏ها به شیعه (نك: به جدول‏ها) نمی‏پردازیم. آگاهی از چگونگی جابه‏جایی بعضی از فرقه‏ها را در گروه‏های بزرگ‏تر شیعی و تكرار یك فرقه با نام‏های مختلف را نیز به مشاهده جدول‏ها وا می‏گذاریم. اما تنها برای روشن‏ترشدن بی‏توجهی آن‏ها به معیار و ضابطه‏ای مشخص، به موارد اندكی از آن‏ها اشاره می‏كنیم:
۱. فرق الشیعه، نوشته نوبختی شیعی، از جمله معروف‏ترین و كهن‏ترین آثاری است كه راه را برای شمارش افراطی و بی‏ضابطه فرقه‏های شیعی باز كرده است. شاخصه شیعه‏گری در تعریف وی اعتقاد به امامت حضرت علی علیه‏السلام است.(۸۳) اما در گزارش او از اولین دسته‏های شیعی چنین می‏خوانیم: «فرقه‏ای گفتند كه علی به جهت خویشاوندی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و سابقه و علم او، بهترین مردمان است، اما برای مردم رواست كه ولایت فرد دیگری را به گردن بگیرند. در آن صورت، اطاعت از چنین امامی یك واجب الهی، و مخالفت با وی از طرف هر كسی كه باشد، كفر و گم‏راهی است.»(۸۴) چنان كه ملاحظه می‏شود، وی از یك سو، شیعه بودن را مرادف با اعتقاد به امامت حضرت علی علیه‏السلام می‏داند و از سوی دیگر، در بیان مصداق فرقه‏های شیعی، از این تعریف عدول كرده است. تردیدی نیست كه اگر دایره تشیّع به عنوان یك فرقه را این‏گونه گسترش داده، صرف اعتقاد به افضلیت حضرت علی علیه‏السلام را از نشانه‏های شیعه اصطلاحی تلقّی كنیم، در آن صورت باید معتزله بغداد و بسیاری از محدّثان قرون نخست را نیز در قلمرو شیعیان گنجاند.
این پرسش از این متكلّم شیعی امامی بجاست كه چرا و با چه ملاكی دسته‏های مختلف شیعیان «عبّاسی»، «غالی» و «سبائیه» را، كه در الوهیت خدا و نبوّت پیامبر نیز به گزافه‏گویی پرداخته‏اند، در عنوان «فرق الشیعه» گنجانده است. اگر بناست هر فرقه‏ای كه احیاناً در بستر و فضای تفكر شیعی ظهور كرده و یا فردی كه ابتدا شیعه بوده و بعداً پرچم مخالفت با همفكران خود را برداشته است شیعی بدانیم، آیا نمی‏توان «خوارج» را نیز نوعی انشعاب از تفكر شیعی تلقّی كرد؟ وی و قمی از نخستین افرادی هستند كه در بزرگ‏نمایی اختلافات جزئی شیعه، برخی از دیدگاه‏های جزئی و غیر قابل ذكر پس از رحلت امام یازدهم علیه‏السلام را تحت عنوان فرقه‏های چهارده گانه شمارش كرده‏اند.(۸۵) حتی اشعری، كه معاصر نوبختی بوده و در ریزنگاری گزارش خود از فرقه‏های شیعی چیزی فرو نمی‏گذارد، به چنین فرقه‏هایی اشاره نكرده است.
چنین می‏نماید كه با توجه به بی غرضی بزرگانی همچون نوبختی و قمی، شمارش اسطوره‏وار آنان از فرقه‏های آن زمان ناشی از عدم توجه به اصطلاح «فرقه» به عنوان یك گروه منسجم و قابل اعتنا باشد، به ویژه اینكه گویا خود آنان به طور مستقیم شاهد ماجرا نبوده‏اند. شایان ذكر اینكه بنا بر گزارش شیخ مفید در سال ۳۷۳ (قریب نیم قرن پس از وفات نوبختی)، اثری از هیچ‏یك از فرق چهارده‏گانه مورد اشاره این دو نبوده و تنها معتقدان به امامت حضرت حجّت(عج) جمهور شیعه را تشكیل می‏دادند.(۸۶) روشن است كه اگر فرقه‏ای از كمیّت و دیدگاه قابل توجهی برخوردار باشد، به زودی و طی مدت چند دهه از بین نخواهد رفت.
۲. ابوالحسن اشعری نیز همانند نوبختی، قریب نیمی از فرقه‏های اسلامی را در فرقه‏های شیعی می‏شمارد. وی نیز «غالیان» را از فرقه‏های شیعی دانسته است. به برخی از خلط‏های وی در اصطلاحات فرقه‏ای اشاره شد و در اینجا به نمونه‏های دیگری از آن اشاره می‏كنیم:
نامبرده علاوه بر فرقه «كاملیه» (فرقه‏ای كه حضرت علی علیه‏السلام را كافر می‏شمردند!) فرقه‏های امامی (رافضی) را ۲۴ فرقه می‏داند. نقل گزارش او از عقاید فرقه اول و تكرار همان سخنان در فرقه بیست و چهارم در حوصله این نوشتار نیست، اما همین اشاره بس كه وی جز شمارش جداگانه ، هیچ وجه تمایزی برای این دو فرقه نمی‏آورد.(۸۷)
وی همچنین فرقه «مغیریه» را یك بار در «غالیان» شمارش می‏كند(۸۸) و بار دیگر در رافضیان.(۸۹) به هر حال، شمارش فرقه‏هایی كه سران آن‏ها ادعای خدایی و پیامبری داشته و به انكار قیامت و ترویج اباحیگری پرداخته بودند و یا بنا بر گزارش متضاد دیگر وی، امامان را انبیا و یا خدا می‏دانستند(۹۰) در زمره فرقه‏های شیعی، اگر حاصل غرض‏ورزی وی نباشد، بی‏تردید حكایت از بی‏ضابطگی او در تعریف ماهیت شیعه و كاربرد «فرقه» و احتمالاً سردرگمی وی در شناخت دیدگاه‏های مسلمانان و مصادیق اهل صلات دارد.
نمونه‏های زیادتری از این كاستی‏ها را می‏توان در هر یك از آثار فرقه‏شناسی دیگر مشاهده كرد.(۹۱)
۳. تكیه بر مضمون عددی حدیث «افتراق»
حدیث حاكی از افتراق امّت اسلامی به بیش از ۷۰ یا ۷۳ فرقه، از احادیث مشهورِ منسوب به پیامبر است كه نه تنها در بسیاری از كتب روایی شیعه و سنّی آمده،(۹۲) بلكه بیشتر ملل و نحل نویسان گذشته نیز آن را پذیرفته، بر اساس آن، دسته‏بندی‏های خود را از فرق اسلامی سامان داده‏اند؛ حتی برخی از آن‏ها عنوان اثر خود و یا هدف از نگارش كتاب خویش را با توجه به مضمون این حدیث انتخاب كرده‏اند. در میان كتاب‏هایی كه معاصران نیز درباره علم فرقه‏شناسی نوشته‏اند، كمتر كتابی می‏یابیم كه به نحوی به این حدیث اشاره نكرده باشد. این حدیث با تعابیر متفاوتی گزارش شده، اما مضمون اصلی و قرائت رایج آن را می‏توان به سه بخش صدر (إخبار از كثرت فرقه‏گرایی در امم گذشته و بیش از آن در امّت اسلام)، ذیل (اشاره به نجات یكی از آن‏ها و گم‏راهی و هلاكت دیگران) و بخش پایانی (تعیین مصداق فرقه ناجیه) تقسیم كرد.
مضمون اصلی و قرائت رایج‏تر این حدیث آن است كه پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمودند: از میان امّت‏های گذشته، یهودیان به ۷۱ فرقه و نصارا (مسیحیان) به ۷۲ فرقه منشعب شدند و امّت من نیز به ۷۳ فرقه منشعب خواهند شد و همان‏گونه كه در میان امّت‏های قبلی، همه آن‏ها بجز یك دسته، دیگران همه اهل جهنم و یا در وادی گم‏راهی و هلاكت بودند، امّت اسلام نیز دچار چنین سرنوشتی خواهند بود. در بخش پایانی نیز در بیان مصداق گروه ناجیه (راه یافته یا اهل بهشت و رستگار) گزارش‏های متفاوت و احیانا متضادی رسیده‏اند.
در همسان‏نمایی آینده جامعه اسلامی با امّت‏های گذشته، به ویژه بنی اسرائیل، احادیث زیادی رسیده و حجم قابل اعتنایی از آثار روایی فریقین را با عناوینی همانند: «احادیث فتن»، «افتراق الامّهٔ و اتباع سنن من مضی» به خود اختصاص داده است.(۹۳) اما چنین می‏نماید كه هیچ‏یك از آن احادیث همانند حدیث مزبور، خوشایند ذائقه پژوهشگران ملل ونحل و كلام اسلامی، به‏ویژه كسانی كه خواسته یا ناخواسته روش سیاه‏نمایی تاریخ پرفراز و نشیب اسلام را ترجیح داده‏اند، نبوده است.این حدیث اگرچه مورد استناد و اشاره فرقه نگارانی همچون نوبختی و ابوالحسن اشعری قرار نگرفته و حتی فرقه‏شناسی همانند ابن‏حزم ظاهری آن را غیر قابل احتجاج و ناصحیح دانسته و بعضی دیگر آن را ساختگی می‏دانند،(۹۴) اما از نگاه برخی دیگر، به‏ویژه با توجه به‏كثرت نقل آن در آثار روایی، كلامی و تفسیری، نه تنها مشهور است، بلكه در مورد آن، ادعای تواتر نیز شده است.(۹۵) هرچند نمی‏توان نقل و شهرت آن در آثار اسلامی را دلیل محكمی بر صدور آن دانست، اما تأثیر آن به گونه‏ای بوده كه برخی را ناچار به تسلیم و پذیرش اصل ورود حدیث و صرف نظر از نقد سندیِ آن كرده است. از این‏رو، تلاش عمده كسانی كه در بحث فرقه‏ها به بررسی این حدیث پرداخته‏اند، بیشتر معطوف توجیه، تبیین و بررسی محتوا و فواید كلامیِ آن بوده است.(۹۶)
● تأثیر حدیث «افتراق» در گونه‏شناسی فرقه‏ها
این حدیث در مباحث كلامی و به تعبیری، كشمكش‏های فرقه‏ای و نیز در رواج و گسترش دانش فرقه‏شناسی، بسیار نقش‏آفرین بوده است. در طول تاریخ تفكر اسلامی و منازعات فرقه‏ای، به ویژه در میان صاحبان مكاتب كلامی، كم نبوده و نیستند افرادی كه با توجه به مضمون صدر و ذیل حدیث یا با گزینش قرائت دلخواه خود از بخش پایانی آن، بر مسند انكار و تكفیر دیگر گروه‏ها تكیه كرده و به اثبات حقّانیت دیدگاه خود پرداخته‏اند. نگاهی گذرا به عناوین و سرفصل‏های برخی از آثار به‏جامانده از گذشته و نوشته‏های معاصران، بهترین گواه این مدعاست.
بر محور این حدیث، همواره شاهد بوده‏ایم كه بسیاری از اندیشمندان برداشت‏های ویژه خود را از كتاب و سنّت، حق مطلق دانسته، بر اساس حدیث «افتراق»، تنها مصداق اهل نجات را در روش خویش جست‏وجو می‏كنند. صاحب كتاب تبصرهٔ العوام پس از یادآوری این حدیث می‏گوید: «بدان كه هر فرقتی از این فرق گویند كه ناجی ماییم و دیگران همه كافر و گم‏راه هستند و همیشه در دوزخ باشند، اما اجماع امّت است كه این جمله فرق چون به شهادتین و صانع و انبیاء و اصول شرع اقرار كنند، خون و مال و زن و فرزندشان در حصن آمده... و احكام مسلمانی بار است و اگر كسی بر خلاف این گوید، از تعصّب و بی‏دیانتی باشد؛ و اصل آن است كه گفتیم.»(۹۷) قضاوت این نویسنده اگرچه نیكوست، و از طرفی آموزه‏های كتاب و سنّت نیز دایره نجات و ورود به بهشت را چندان تنگ و دست نیافتنی نمی‏دانند، اما در منازعات فكری و فرقه‏ای، از دایره سخن تا عرصه عمل و پای‏بندی بدان، فاصله زیادی را شاهد بوده‏ایم.(۹۸)
در اینجا از گزارش و داوری درباره برداشت‏ها و پیامدهای كلامی، فقهی و احیانا سیاسی حدیث صرف نظر كرده، با توجه به محدودیت این نوشتار، تنها به یكی از مهم‏ترین پیامدهای تاریخی آن، كه دامنگیر بسیاری از ملل و نحل‏نگاران گذشته شده است، اشاره می‏كنیم. این پیامد عبارت است از: تكثیر و تطبیق تعداد فرقه‏های اسلامی بر مضمون عددیِ حدیث «افتراق» و اثبات صحّت معطوفات عددیِ آن.
با ملاحظه بسیاری از تألیفاتی كه به طور مستقیم و یا غیرمستقیم به ملل و نحل پرداخته‏اند، این تأثیرپذیری روشن می‏شود. صاحبان این گونه آثار با مسلّم‏دانستن ظاهر حدیث و توجه به معطوفات عددیِ آن، به سامان‏دهی فرق و مذاهب پرداخته و گاهی نیز با حذف و اضافه و یا درج برخی از فرق در فرقه‏های دیگر، خود را به زحمت زیادی انداخته‏اند. این در حالی است كه هیچ دلیل عقلی و شرعی بر وجود چنین انحصاری در شمارش فرق وجود ندارد(۹۹) و لازم است بر فرض ثبوت چنین حدیثی، گناه جمود بر ظاهر آن و در نتیجه، فرقه‏تراشی صاحبان ملل و نحل را بر عهده خود آن‏ها بگذاریم. ملل و نحل‏نگاران متقدّم و مشهور مانند نوبختی و ابوالحسن اشعری به این حدیث اشاره نكرده‏اند و به هر دلیلی، گزارش خود را نیز بر اساس آن سامان نداده‏اند، اما در تكثیر فرق و رساندن آن به این تعداد یا افزون‏تر از آن، راه را برای دیگران باز كرده‏اند. به برخی از این بازی‏های عددی در جدول شماره یك اشاره شد، اما ذكر این نكته مفید می‏نماید كه حتی كسانی كه در عمل به این تقسیم‏بندی پای‏بندی نشان نداده و یا احیاناً درصدد بیان گزارش عموم فرقه‏ها نبوده‏اند، باز به نوعی این حدیث را تلقّی به قبول كرده‏اند. نویسنده مسائل الامامهٔ، كه از نخستین آثار به‏جا مانده از اوایل قرن چهارم است، در آغاز این كتاب بر آن است كه اگر كسی در واقعیت‏های خارجی تأمّل كند، ملاحظه خواهد كرد كه حدیث پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله درست از كار درآمده است.(۱۰۰)
فخر رازی نیز در كتاب علم فرقه‏شناسی خود اگرچه به‏گونه‏ای روشن به این حدیث استناد نكرده و ترتیب خود از فرقه‏ها را نیز بر اساس آن سامان نداده است، اما وقتی فرقه‏های مورد شمارش او از ۷۳ تجاوز می‏كند، در پاسخ به این پرسش فرضی، كه چرا از تعداد ۷۳ عدول كرده، عذر می‏آورد كه مراد پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، تنها فرقه‏های اصلی بوده است.(۱۰۱)
ملل و نحل‏نگارانی مانند ملطی، ابوالمعالی، بغدادی، اسفراینی و شهرستانی اساس شمارش خود از فرقه‏ها را عدد ۷۳ قرار داده و به هر قیمت سعی كرده‏اند تعداد فرقه‏ها را با مضمون این حدیث تطبیق دهند. جالب‏تر اینكه حتی برخی از معاصران با اینكه به صورت الفبایی به شمارش فرقه‏ها پرداخته‏اند، می‏گویند: بر اساس حدیث صحیح، تعداد آن‏ها ۷۳ عدد است و با گزینش ۷۳ فرقه از میان دیگر آثار، قداست ظاهر حدیث را حفظ می‏كنند.(۱۰۲) این دسته از ملل و نحل‏نگاران هرگز به این نكته نپرداخته‏اند كه حدیث منقول از حضرت خاتم ناظر به عالم خارج و در مقام محدود كردن و شمارش واقعی فرقه‏ها یا در مقام بیان كثرت بوده است. اینان هیچ پاسخی به شبهه عدم تطابق این اعداد با واقعیت‏های تاریخیِ ظهور فرقه‏ها در ادیان گذشته نداده و نیز نگفته‏اند كه بر فرض ثبوت و صدور چنین حدیثی، محدوده زمانی آن تا كجاست. در خود حدیث هم اشاره‏ای به زمان نشده است. از سوی دیگر، زمان نیز كه هنوز به انتها نرسیده است. پس چرا باید با فرقه‏هایی تطبیق شوند كه در سه قرن نخست تاریخ اسلام شكل گرفته‏اند؟(۱۰۳)
شاید بتوان گفت كه راز و رمز اساسی بی توجهی به چنین پرسش‏هایی در این نكته نهفته است كه ظاهر این حدیث با حرفه فرقه‏نگاری و حجیم‏كردن گزارش‏های آن از اختلافات فرقه‏ای متناسب بوده است و از دیگر سو، می‏توانست مؤیّد مشرب كلامی و فكری فرقه‏نگاران نیز باشد. به دیگر سخن، تكیه بر این حدیث برای آن‏ها، هم فال بود و هم تماشا. نگاهی به جدول (۳) گویاترین شاهد بر این مطلب است. با توجه به این جدول و فهرست بسیاری از آثار فرقه‏شناختی دیگر،(۱۰۴) این نكته به خوبی روشن می‏شود كه هیچ‏یك از صاحبان این آثار در وصف و بیان اصطلاحات فرقه‏ای و اسامی فرقه‏ها و زیرمجموعه‏های آن‏ها هم‏داستان نیستند. با این حال، در این هدف، كه تعداد فرق اسلامی را به هر صورت ممكن بر مضمون عددیِ حدیث «افتراق» تطبیق كنند، مشتركند.
● نام اثر و نویسنده آن اسامی و تعداد فرقه‏ها ملاحظات نویسنده درباره حدیث افتراق
۱. التنبیه والرد علی اهل الاهواء والبدع، ملطی شافعی (م. ۳۷۷ق) ۱. زنادقه (۵) ۲. جهمیه (۸) ۳. قدریه (۷) ۴. مرجئه (۱۲) ۵. رافضه (۱۵) ۶. حروریه (۲۵) نویسنده نه تنها به حدیث «افتراق» استناد می‏كند، بلكه تعداد فرقه‏های اسلامی را نیز بر اساس مضمون عددی آن سامان می‏دهد و با استناد به بخش پایانی حدیث، فرقه «اهل سنّت و جماعت» را ناجیه می‏داند. نویسنده با اینكه در آغاز از هجده فرقه امامی نام می‏برد (ص ۱۶)، اما در جای دیگری از كتاب و به منظور تطبیق كل فرقه‏ها با حدیث افتراق، تعداد آن‏ها را پانزده فرقه می‏شمرد. (ص ۷۰)
۲. الفرق بین الفرق و بیان الفرقه الناجیهٔ منهم، بغدادی (م. ۴۲۹ق) ۱. رافضه (۲۰) ۲. خوارج (۲۰) ۳. قدریه (۲۰) ۴. مرجئه (۵) ۵. نجاریه (۳) ۶. بكریه ۷. جهمیه ۸. ضراریه ۹. كرامیه معیار او در افتراق و گم‏راهی فرقه‏های دیگر، عدول از دیدگاه‏های كلامی اهل سنّت و جماعت است و با اینكه جز این گروه تمامی گروه‏های اسلامی را اهل هلاكت و دوزخ می‏داند، اما برای تطبیق تعداد آن‏ها با مضمون عددی حدیث «افتراق»، برخی از فرقه‏ها را از اسلامی بودن خارج كرده، برخی دیگر را درهم ادغام می‏كند. (ص ۲۵) وی پس از شمارش فرقه‏ها تا ۷۳ می‏گوید: «فصحّ تأویل الحدیث المروی فی افتراق الامّهٔ ثلاثا و سبعین فرقهٔ الی هذا النوع من الاختلاف.» (ص ۱۱)
۳. التبصیر فی الدین و تمییز الفرقهٔ الناجیه عن الفرق الهالكین، اسفراینی (م. ۴۷۱ق) ۱. رافضه (۲۰) ۲. خوارج (۲۰) ۳. قدریه (معتزله)(۲۰) ۴. مرجئه(۵) ۵. نجاریه (۳) ۶. بكریه ۷. جهمیه ۸. ضراریه ۹. كرامیه. دیدگاه او به تعبیر خودش چنین است: «خداوند بنابر آنچه پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود، این‏گونه اراده كرده كه فرقه‏های اسلامی به تعداد هفتاد وسه برسد.» (ص ۲۳ ـ ۲۵)
۴. بیان الادیان در شرح ادیان و مذاهب جاهلی، ابوالمعالی (م.۴۸۵ق) ۱. اهل سنّت(۶) ۲. معتزله(۷) ۳. شیعه(۲۱) ۴. خوارج(۱۵) ۵. مجبّره(۶) ۶. مشبّهه(۱۰) صوفیه(۲) ۷. مرجئه (۶) وی برای درست‏شدن ۷۳ فرقه، گاهی مقسم را داخل قسم كرده است (مثلاً، ر. ك: ص ۴۳ در تقسیم‏بندی كیسانیه و قس: ص ۵۱) و پس از شمارش و رساندن تعداد فرقه‏ها به عدد هفتاد وسه می‏گوید: «جمله این مقولات بر این تفصیل هفتاد و سه فرقه‏اند و درست گشت آنچه پیغامبر ـ صلوات‏الله علیه و سلم ـ گفت.» (ص ۴۴)
۵. الفرق المفترقهٔ بین اهل الزیغ والزندقهٔ، عراقی حنفی (م. ۵۰۰ق) ۱. ناصبیه (خوارج)(۱۲) ۲. رافضه (۱۲) ۳. جبریه(۱۲) ۴. قدریه(۱۲) ۵. مشبههٔ (۱۲) ۶. معطله(۱۲) نویسنده به منظور تطبیق حدیث «افتراق» با مصادیق فرقه‏ها، در یك تقسیم‏بندی بدیع، امّت اسلامی را به شش فرقه تقسیم كرده، برای هر فرقه‏ای دوازده فرقه فرعی نام می‏برد. جالب توجه اینكه وی در شمارش خود، برای هریك از گروه‏های شیعی و خارجی چهارده فرقه نام می‏برد، اما برای خارج نشدن از زیرمجموعه‏های دوازده‏گانه هر فرقه‏ای و راست درآمدن تعداد ۷۲ فرقه هالكه، آن دو فرقه آخری را از گروه‏هایی می‏داند كه توسط دیگران اضافه شده‏اند و باطنیه را نیز از جرگه فرق اسلامی خارج می‏داند. جالب‏تر اینكه باز در ذیل حدیث، با استناد به فرموده پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏گوید: «گم‏راه‏ترین و بدترین فرقه‏ها شیعیان و یا مدعیان تشیّع می‏باشند.» (ص ۶، ۷ و ۳۰).
۶. الملل والنحل؛ شهرستانی (م. ۵۴۸ق) ۱. معتزله(۱۲) ۲. جبریه(۳) ۳. صفاتیه(۳) ۴. خوارج(۲۳) ۵. مرجئه(۶) ۶. شیعه(۲۶) نویسنده اگرچه برخی از محورهای مهم كلامی را برای گونه‏شناسی و تمایز فرقه از غیر فرقه بیان كرده، براساس ضوابط خاص كلامی به تعدید و معرفی فرقه‏ها می‏پردازد، اما در شمارش فرقه‏ها همانند بسیاری از ملل و نحل‏نگاران، گرفتار بازی عددی شده و تعداد فرقه‏ها را به ۷۳ فرقه می‏رساند. وی از قول برخی نقل می‏كند كه مراد از این تعداد، كه در حدیث آمده، شیعیان هستند. (ص ۱۴۶)
۷. المنیهٔ والأمل فی شرح الملل والنحل، ابن مرتضی (م.۸۴۰ق) ۱. روافض(۲۰) ۲. خوارج(۲۰) ۳. معتزله(۲۰) ۴. مرجئه(۶) ۵. مجبره(۴) ۶ . باطنیه ۷. حلوانیه ۸. زیدیه این نویسنده زیدی‏مذهب نیز ضمن پذیرش حدیث «افتراق»، دسته‏بندی خود را از فرق اسلامی بر اساس آن سامان داده و با استناد به سخن پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نیكوترین و بهترین آن‏ها را معتزله می‏داند. (ص ۲۵) تقسیم‏بندی وی از فرقه‏های اسلامی بسیار مضطرب و درهم است.
پی‏نوشت‏ها
۱. فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص ۱۴۲، ۱۴۳ و ۱۹۴ / خواجه نظام الملك، سیاست نامه، ص ۲۳۳ - ۲۳۶.
۲. رسول جعفریان، منابع تاریخ اسلام، ص ۳۰۹.
۳. درباره برخی از مواضع و برخوردهای وی با جریان اهل سنّت (به تعبیر وی، مرجئه) و قدریان، ر. ك: ابوحاتم رازی، الزینه فی الكلمات العربیّهٔ، تحقیق عبداللّه سلّوم سامرّائی، ص ۲۶۶ - ۲۷۵. برخورد وی را با برخی از جریان‏های شیعی كه بعدا عنوان «شیعه اثنی عشری» به خود گرفت، نك: مقدّمه سامرائی در تصحیح این اثر و نیز ص ۲۸۸ - ۲۸۹ و ۲۹۱ همین كتاب و نیز مقدّمه نگارنده بر ترجمه این بخش از كتاب با عنوان «گرایش‏ها و مذاهب اسلامی در سه قرن نخست هجری».
۴. ابوالحسن علی بن اسماعیل الاشعری، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، تصحیح هلموت ریتر، ص ۹۶ ـ ۹۷ و ۱۰۱.
۵. ابومحمد حسین بن موسی نوبختی، فرق الشیعه، ص ۱۸.
۶. همان، ص ۲۲.
۷. همان، مقدّمه مترجم، ص ۱۶.
۸. همان، ص ۵۵ ـ ۵۷.
۹. همان، ص ۴۶.
۱۰. عباس اقبال، خاندان نوبختی، ص ۱۴۰ رسول جعفریان، پیشین، ص ۳۲۴ / سیدمحمّدرضا حسینی، «فرق الشیعهٔ او المقالات الامامیهٔ للنوبختی‏ام الاشعری»، تراثنا، سال اول، ش ۱، ص ۲۹ ـ ۵۳.
۱۱. سعد بن عبدالله بن خلف الاشعری القمی، المقالات و الفرق، تصحیح و تعلیق محمد جواد مشكور، مقدّمه مصحّح.
۱۲. همان، ص ۱۴.
۱۳. ر. ك: ابوالحسن علی بن اسماعیل الاشعری، پیشین، مقدّمه كتاب و مقایسه آن با برخی از كتب ملل و نحل.
۱۴. همان، ص ۲۰۹.
۱۵. همان، ص ۱۱۰.
۱۶. همان، ص ۷۰.
۱۷. همان، ص ۲۷.
۱۸. همان، ص ۲۸.
۱۹. همان، ص ۱۸.
۲۰. همان، ص ۳۳.
۲۱. ابوالحسین ملطی شافعی، التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، تحقیق محمّد زینهم محمّد عرب، ص ۲۵؛ همچنین نك: ص ۱۶، ۲۱ و ۲۹.
۲۲. همان، ص ۲۷.
۲۳. ابومنصور عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق و بیان الفرقهٔ الناجیّه منهم، ص ۷۰ ـ ۷۱؛ برخی از مواضع وی را علیه شیعه نك: همان، ص ۱۰ ـ ۱۴، ۴۱ و ۴۳.
۲۴. ر. ك: همان، مقدّمه مترجم استاد محمد جواد مشكور، «تاریخ مذاهب اسلام»، ص ۱۳ / ردّ عقاید او را درباره شیعه نك: علاّمه امینی، الغدیر، ج ۳، ص ۵۱ به بعد.
۲۵. رسول جعفریان، پیشین، ص ۳۱۳. نقد این كتاب را درباره فرقه‏های شیعی نك: علاّمه امینی، پیشین، ج ۳، ص ۹۱ به بعد.
۲۶. ابومنصور عبدالقاهر بغدادی، پیشین، ص ۷، مقدّمه محمد زاهد كوثری.
۲۷. همان، ص ۱۲۱، ۱۱۹، ۴۳، ۳۵.
۲۸. همان، ص ۱۱۹، ۱۲۱.
۲۹. همان، ص ۳۷، ۱۲، ۱۴.
۳۰. ابومظفّر اسفراینی شافعی، التبصیر فی الدین و تمییز الفرقهٔ الناجیهٔ عن الفرق الهالكین، تحقیق كمال الحوت، ص ۶۵، ۵۱، ۵۲ و ۶۴.
۳۱. همان، ص ۴۰، ۴۱.
۳۲. همان، ص ۴۶، ۴۷.
۳۳. همان، ص ۴۵.
۳۴. همان، ص ۵۲.
۳۵. همان، ص ۵۶.
۳۶. ابن حزم اندلسی، الفصل فی الملل و النحل، تحقیق و تعلیق محمّد ابراهیم نصر و عبدالرحمن عمیره، جلد نخست و قسمتی از جلد دوم.
۳۷. همان، ج ۲، ص ۲۷۵ ـ ۲۶۹ و ج ۵، ص ۴۰ ـ ۱۲۴.
۳۸. همان، ج ۵، ص ۳۵ و ج ۲، ص ۲۷۲.
۳۹. مثلاً ر.ك: همان، ج ۲، ص ۴۱، ۴۲، ۴۸، ۴۶ و ۵۰.
۴۰. همان، ج ۵، ص ۴ ـ ۴۰.
۴۱. همان، ص ۴۲ ـ ۴۳.
۴۲. برای اطلاع از ادعاهای خارج از ظرفیت این نویسنده، همچنین نقد عالمان اهل سنّت بر وی ر. ك: اسد حیدر، الامام الصادق والمذاهب الاربعهٔ، ج ۳، ص ۳۶ ـ ۳۷.
۴۳. ابن حزم اندلسی، پیشین، ج ۵، ص ۳۹.
۴۴. ر. ك: ابومحمّد عثمان بن عبدالله بن الحسن العراقی الهنفی، الفرق المفترقهٔ بین اهل الزیغ و الزنادقه، تحقیق قوتلوای، ص ۳۰، ۳۲ و ۴۳.
۴۵. همان، ص ۷.
۴۶. همان، ص ۸.
۴۷. محمد بن عبدالكریم شهرستانی، الملل و النحل،تحقیق‏محمّد بن فتح الله بدران، ص ۲۳ و ۴۶.
۴۸. ر. ك: همان، صفحات ۳۵، ۳۶، ۳۸، ۵۹، ۷، ۷۱، ۱۰۷ و برای نمونه، نك: ص ۱۴۵ ـ ۱۴۸ درباره خلط مبحث او در بیان اعتقادات شیعه و قس: گزارش شیوا و دلنشین او از باورهای اشاعره در ص ۹۰ - ۹۱. نقد برخی از گزارش‏های وی را درباره شیعه نك: «بحوث فی الملل و النحل»، ج ۱، ص ۱۰ ـ ۱۱.
۴۹. همان، ص ۱۳۲.
۵۰. همان، ص ۱۴۵.
۵۱. همان، ص ۱۴۶ ـ ۱۴۷.
۵۲. احمد بن یحیی بن مرتضی، المنیهٔ الامل فی شرح الملل و النحل، تصحیح و تحقیق محمد جواد مشكور، ص ۹۲ ـ ۹۷.
۵۳. همان، ص ۸۱ ـ ۸۲.
۵۴. همان، ص ۱۹.
۵۵. همان، ص ۱۱۱.
۵۶. برای نمونه، نك: آثار گزارش شده توسط ابن ندیم در بخش پنجم كتاب معروف الفهرست، و منظّم‏تر از آن در تاریخ التراث العربی، اثر فؤد سزگین، ج ۴، ص ۹۷ ـ ۹۹.
۵۷. ابوحاتم رازی، پیشین، بخش سوم، ص ۲۵۹
۵۸. درست شبیه آنچه امروزه ما در جامعه شیعی علوی خود با آن مواجهیم؛ چرا كه همه جناح‏های سیاسی (بخوانید: احزاب و گروه‏های اسلامی شیعی اثنی‏عشری) از یك سو، در تلاش برای نشان دادن اختلافات درونی جناح رقیب و احیاناً در آرزوی رسیدن هر چه بیشتر به آنند و از سوی دیگر، جناح رقیب خود را با القاب «تحجّر گرا»، «آمریكایی»، «چپی»، «راستی»، «محافظه كار»، «واپس‏گرا»، «ملّی‏گرا»، «غیر خودی»، «تجدید نظر طلب» و خود را با القابی همچون «مجاهد»، «مردمی»، «خودی»، «ارزشی»، «ولایتی»، «آزادی خواه»، «مدنی»، «انقلابی» و ده‏ها عناوین ریز و درشت و تلخ و شیرین دیگر می‏خوانند. تازه این‏ها حاصل گذشت دو دهه و اندی از انقلاب و شاید از نتایجِ سحر آن باشد. به راستی وقتی در جامعه‏ای برخوردار از آگاهی بیشتر و اطلاعات افزون‏تر و آیین و مذهبی تقریباً یكدست و با رهبری و قانون واحد چنین پدیده‏هایی رخ نمایند، ویژگی‏های گروهی و حال و فضای گذشتگان آن قرون را چگونه باید ترسیم كرد؟
۵۹. مرتضی بن داعی حسنی، تبصرهٔ العوام، ص ۲۸.
۶۰. علی سامی النشار، نشاهٔ الفكر الفلسفی فی الاسلام، ج ۱، ص ۲۲۳ / حسن صفّار، التعدیّهٔ فی الاسلام، ص ۲۶۴.
۶۱. نمونه‏هایی از آن را نك: ابومنصور عبدالقاهر بغدادی، پیشین، ص ۱۱، ۲۵، ۲۱۵ / ابومظفّر اسفراینی شافعی، پیشین، ص ۲۵، ۴۱، ۱۱۱ / مرتضی بن داعی حسنی، پیشین، ص ۱۶۷ و ۱۶۴ و نیز ترجمه محمدجواد مشكور بر كتاب فرق الشیعه نوبختی، ص ۶۲، ۶۳. بررسی بیشتر مبحث تكفیر مسلمانان و حكم آن و سیره سلف را نك: شاطبی، الاعتصام، ص ۴۵۴ به بعد / آمدی، ابكار الافكار، ج ۵، ص ۹۶ به بعد / ابن حزم، الفصل فی الملل و النحل، ج ۳، ص ۲۴۷ به بعد.
۶۲. ر. ك: نوبختی، پیشین، ص ۴۸، ۶۵، ۸۵، ۱۱۰.
۶۳. شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۵۴.
۶۴. كشی، رجالی، ص ۲۷۹ - ۲۸۰ / شیخ صدوق، توحید، ص ۱۰۰، محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۳، ص ۲۹۴ و ۳۰۷ / اسداللّه شوشتری، كشف القناع، ص ۷۱ - ۸۴.
۶۵. كتاب درست بن ابی منصور، در مجموعه الاصول السنهٔ عشر، ص ۱۶۱.
۶۶. كشی، پیشین، ۲۷۹ - ۲۸۰ و ۴۹۸ - ۴۹۹ / محمدباقر یعقوب كلینی، اصول كافی، ج ۸، ص ۲۸۵/ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۲۸۵.
۶۷. از باب نمونه، نك: رساله هشام در ردّ مؤمن الطاق (نجاشی، ۳۳۸)، علی بن ابراهیم بن هاشم القمی، رسالهٔ فی معنی هشام و یونس، (نجاشی، ۱۹۷) / سعد بن عبداللّه‏ الاشعری، رسالهٔ الردّ علی علی بن ابراهیم بن هاشم فی معنی هاشم و یونس، (همان، ۱۳۴)
۶۸. برای نمونه، ر. ك: شیخ طوسی، فهرست، ص ۱۳۲ ذیل شرح حال ابو جعفر محمّدبن الخلیل السّكاك.
۶۹. كشی، پیشین، ص ۲۷۹ و ۴۸۷ ـ ۴۸۸، ۴۹۶ و ۴۹۸ - ۴۹۹ / برای نمونه، همچنین نك: شیخ صدوق، پیشین، ص ۴۵۸ - ۴۶۰/ سیّد رضی الدین ابن طاووس، كشف المحجّه، ص ۱۸ - ۱۹ / شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج ۱۱، ص ۴۵۷ - ۴۵۹.
۷۰. كشی، پیشین، ص ۴۹۸ - ۴۹۹.
۷۱. همان، ص ۴۸۸.
۷۲. همان، ص ۴۸۹ نیز ر. ك: همان، ص ۴۸۳ و ۵۰۶ / اردبیلی، جامع الرّوات، ج ۱، ص ۴۵۹، ج ۲، ص ۳۵۷ / ابوعلی، ص ۲۸.
۷۳. كشی، پیشین، ص ۴۹۷ و برای نمونه‏هایی از روایات همین مأخذ، نك: همان، ص ۴۹۱ - ۴۹۶ و ۵۴۰ - ۵۴۴ / برقی، رجال، ص ۳۵ / بزنطی، جامع، ص ۴۷۸.
۷۴. برای نمونه ر. ك: سعد بن عبداللّه‏ الاشعری القمی،مثالب هشام و یونس،نجاشی،پیشین،ص۱۳۴.
۷۵. كشی، پیشین، ص ۴۸۳ - ۴۸۵ و ۵۰۶ / نجاشی، پیشین، ص ۳۴۴ - ۳۴۸.
۷۶. كشی، پیشین، ص ۴۸۹ / موارد مزبور و منابع آن را نك: حسین مدرّسی، مقدمه‏ای بر فقه شیعه، ص ۳۳ ـ ۳۴.
۷۷. عبدالله مامقانی، تنقیح المقال، ج ۳، ص ۲۹۷.
۷۸. كشی، پیشین، ص ۴۵۹.
۷۹. سید احمد صفایی، هشام بن حكم، تهران، دانشگاه تهران، ص ۷۶ ـ ۷۹.
۸۰. ابومنصور عبدالقاهر بغدادی، پیشین، ص ۱۰ - ۱۱ / ابن حزم، پیشین، ج ۲، ص ۲۶۹ / شهرستانی، پیشین، ص ۱۴ - ۱۵ / همچنین نك: سعد بن عبدالله بن خلف الاشعری القمی، پیشین، ص ۱۴. به عنوان نمونه، شهرستانی چهار قاعده (۱) توحید و صفات؛ (۲) قَدَر و عدل و مسائل قضا و قدر و جبر و كسب و اراده و خیر و شر (۳) وعد و وعید و اسماء و افعال؛ (۴) سمع و عقل و رسالت و امامت را برای تقسیم‏بندی فرق بر می‏شمارد. از نظر او، ممیّزه هر یك از فرق دیدگاه آن‏ها درباره هر یك از اصول مزبور است.
۸۱. نمونه‏هایی از آن را بنگرید: ابوالحسن اشعری، پیشن، ص ۱۳۲، ۲۱۲ ـ ۲۱۳ و ۲۱۹ / ابومظفر اسفراینی شافعی، پیشین، ص ۶۸ - ۷۳ / شهرستانی، پیشین، ج ۱، ص ۲۱ و یا به عنوان نمونه، ر. ك: وجه تمایز چهار فرقه (هفتم تا دهم) از خوارج در گزارش ملطی در التنبیه و الرد.
۸۲. جالب است بدانیم كه مجموعه تعریف‏های برخی از آن‏ها از شیعه و امامیه به این نكته اشاره دارد كه «شیعه» به معنای پیروی و اعتقاد به امامت و حقّانیت خلافت علی علیه‏السلام و اولادش می‏باشد. (ابوالحسن اشعری، پیشین، ص ۶۵ ـ ۸۷ / نوبختی، پیشین، ص ۱۷ - ۱۸ / شهرستانی، پیشین، ص ۱۳۱ و ۱۴۴ / ابن حزم، پیشین، ج ۳، ص ۲۷۰) اما در بیان مصادیق آن به فرقه‏هایی اشاره كرده‏اند كه با این ویژگی‏ها مطابق نیست.
۸۳. نوبختی، پیشین، ص ۱۷.
۸۴. همان، ص ۲۱.
۸۵. همان، ص ۹۶.
۸۶. شیخ مفید، الفصول المختاره، ص ۳۱۸ - ۳۲۱.
۸۷. نك: ابوالحسن اشعری، پیشین، ص ۸۸ و قس: ص ۱۰۱.
۸۸. ابوالحسن اشعری، پیشین، چهاردهمین گروه غالی، ص ۶۸.
۸۹. همان، سیزدهمین گروه رافضه، ۹۶.
۹۰. همان، ص ۶۸، ۶۷، ۷۷، ۸۲.
۹۱. برخی از نمونه‏های آن را ببینید در: ابومنصور عبدالقاهر بغدادی، پیشین، ص ۵۳ ـ ۵۴، ۷۰ ـ ۷۱ / سعد بن عبدالله بن خلف الاشعری القمی، پیشین، ص ۱۴ / شهرستانی، پیشین، ج ۱، ص ۱۵۲ ـ ۱۵۶، ۱۶۲ ـ ۱۶۸، ابومظفر اسفراینی شافعی، پیشین، ج ۲، ص ۲۷۱ ـ ۲۷۰، ج ۵، ص ۴۲ ـ ۴۹ / محمدالحسینی العلوی، ابوالمعالی محمدالحسینی العلوی، بیان الادیان، ص ۵۰ ـ ۵۲.
۹۲. منابع و گزارش‏های مختلف از این حدیث را نك: علی آقانوری، مجله هفت آسمان، ش ۸، ص ۱۸، ۱۲۸ ـ ۱۳۲.
۹۳. از جمله نك: محمدباقر مجلسی، پیشن، ج ۲۸، ص ۳ به بعد تحت عنوان «باب افتراق الامهٔ و ارتدادهم» كنزالعمّال، ج ۱۷، ص ۴۸۰ ـ ۴۸۲؛ الاعتصام، ص ۴۶۱، ۵۰۲ ـ ۵۰۴ / ابوبكر هیثمی، مجمع الزوائد، ج ۷، ص ۵۱۱ ـ ۵۱۶ / محمدحسین طباطبائی، المیزان، ج ۳، ص ۳۷۹ ـ ۳۸۲ / برخی از احادیث دیگر را درباره پیش‏گویی‏های پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نك: جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، ج ۳، ص ۵۰۳ ـ ۵۰۸.
۹۴. ابن حزم اندلسی، پیشین، ج ۳، ص ۲۹۳ / اعتقاد به جعلی بودن آن را نك: ابن وزیر، العواصم من القواصم، ج ۱، ص ۱۶۸ / سقّاف، صحیح شرح العقیدهٔ الطحاویهٔ، ص ۶۳۲ / ابوالقاسم خوئی در البیان، ص ۲۲۰ می‏گوید: این خبر واحد است و مفید علم و عمل نیست.
۹۵. نك: سید بن طاووس، الطرائف فی معرفهٔ مذاهب الطوائف، ج ۱، ص ۲۰۰ و ج ۲، ص ۳۸۱، ۵۲۶ / علی بن یونس عاملی، تفسیرالصراط المستقیم، ج ۲، ص ۸۸.
۹۶. به عنوان نمونه نك: الاعتصام، ص ۴۵۹ به بعد / قرطبی، الجامع لاحكام القرآن (تفسیر قرطبی)، ج ۱۲، ص ۱۳۰ به بعد / جعفر سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ج ۱، ص ۲۶ـ۳۸.
۹۷. مرتضی بن داعی حسنی رازی، تبصرهٔ العوام فی مقالات الانام، ص۲۸.
۹۸. از جمله نك: برخورد و داوری خود این نویسنده را درباره فرقه‏های رقیب در كتاب تبصرهٔ العوام، ص ۱۲۲ ـ ۱۲۷ و ۱۴۲ به بعد / علاّمه مجلسی پس از نقل سخنان شیخ مفید درباره فرقه‏های شیعی غیر اثنا عشری، می‏نویسد: برای ما كفر و ضلالت همه این فرقه‏ها (زیدیه، ناووسیه، اسماعیلیه) ثابت است. (بحارالانوار، ج ۳۷.) نمونه‏هایی از تعصّبات فرقه‏ای اهل سنّت نیز با نگاه به جدول روشن می‏شود.
۹۹. شاطبی، پیشین، ص ۴۸۱ ـ ۴۸۳.
۱۰۰. ناشئ اكبر، مسائل الامامهٔ، تحقیق فان اس. ص ۲۰.
۱۰۱. فخر رازی، اعتقادات فرق المسلمین، ص ۷۶ ـ ۷۵.
۱۰۲. به عنوان نمونه نك: محمدرضا حكیمی، بدایهٔ الفرق ونهایه الملوك، وی در این اثر، با اینكه از میان آثار ملل و نحل و فرهنگ‏نامه‏ها به جست‏وجوی الفبایی فرق پرداخته، اما از میان صدها نام و لقب، تنها ۷۳ فرقه را گزینش كرده است.
۱۰۳. برای اطلاع از این‏گونه پرسش‏ها و شبهه‏ها نك: عبدالرحمن بدوی، مذاهب الاسلامیین، ج ۱، ص ۳۳ ـ ۳۲ / محمد عماره، التیارات الاسلامیهٔ، ص ۳۵۳ ـ ۳۵۲ / جعفر سبحانی، بحوث فی الملل والنحل، ج ۱، ص ۲۷ ـ ۲۴ / عبدالحكیم محمود، التفكیر الفلسفی فی الاسلام، ص ۹۷ ـ ۹۸ / ابومنصور عبدالقاهر بغدادی، پیشین، مقدّمه محمّد محی‏الدین عبدالحمید، ص ۶ـ۷.
۱۰۴. نمونه‏های بیشتر آن را نك: فهرست مورد بررسی فرقه‏های اسلامی در كتاب‏هایی مانند: مفاتیح العلوم، نوشته محمد بن احمد خوارزمی؛ عقائد الثلاث و السبعین فرقه، اثر ابومحمد یمنی، تلبیس ابلیس، اثر ابن جوزی و نیز كتاب هفتاد و سه ملت، نوشته نویسنده‏ای ناشناخته.
منبع:فصلنامه شیعه شناسی، شماره ۷
منبع : خبرگزاری فارس