جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

این مرد آفتاب می خورد


این مرد آفتاب می خورد
(نیكلای دالگروكی) خود را (خورشیدخوار) می‌نامد. او كه در ناحیه (دنپر) در كشور اوكراین زندگی می‌كند تنها با اشعه و انرژی خورشید زندگی می‌كند. وقتی این خبر را می‌شنوم به نظرم باور نكردنی می‌رسد. یعنی امكان دارد كه كسی غذا نخورد و انرژی لازم برای فعالیت‌های عادی روزانه را تنها از نور خورشید كسب كند. تصمیم گرفتم او را از نزدیك ملاقات كنم و وضعیت او را دقیق‌تر ببینم. وقتی به دهكده محل زندگی او می‌رسم مردی را می‌بینم كه با پای برهنه بر روی یك تخته چوب دراز در ایوان خانه خود ایستاده است. او پیراهنی بلند به رنگ نارنجی روشن بر تن دارد كه نقش خورشید بر روی سینه‌اش است. صورتش به زمینی‌ها نمی‌ماند. او خیلی راحت راه می‌رود و به نظر می‌رسد نمی‌خواهد با زمین تماس پیدا كند. او نه گونه‌های فرو رفته‌ای دارد و نه چشم‌های گودافتاده‌ای و پوستش درست مثل پوست نوجوانان شاداب می‌درخشد.مشخص است كه نیكلای یك مصاحبه شونده شایسته و كارآزموده است. گویی عادت دارد كه با او مصاحبه كنند. یك گروه ژاپنی همین چند روز پیش به دهكده آمده بود. آنها فیلمی درباره نیكلای ساخته‌اند.
● خورشید خوار
نیكلای با لبخند می‌گوید: این كه چرا من خورشیدخوار شدم هیچ ارتباطی با پرداخت پول به سوپرماركت محله ندارد. این فقط یك روش روحانی است. چرا در تمام ادیان دنیا چندین روز به روزه‌داری اختصاص پیدا كرده است؟ این به خاطر تزكیه روح و پاك‌سازی جسم است. برای این‌كه انسان تشویق گردد كه بلندنظرانه‌تر به دور و بر خود فكر كند و از هوی و هوسهای ظاهری و زودگذر رها شود.
خداحافظی با غذا یعنی خداحافظی با بسیاری از وابستگی‌های جسمانی و شهوانی. من به جای غذاهای معمولی انرژی فضا را مصرف می‌كنم. البته قبل از این‌كه غذا خوردن را كاملا كنار بگذارم، مدت چهارده سال متوالی روزه گرفتم. در آن زمان هم فقط سبزیجات، میوه‌جات و خشكبار می‌خوردم. بعد غذاهایم تبدیل به مایعات شدند. یعنی به جای غذا، آب سبزیجات پخته، كاكائو و شكلات داغ می‌خوردم. سپس یك روز مثل این‌كه به من الهام شده باشد دریافتم كه بدون غذا هم می‌توانم زندگی كنم. از آن زمان تا به حال رژیم سختی گرفته‌ام و تنها چیزی كه می‌خورم چای با عسل و كمی آب جوشیده است. من فقط آب شارژ شده می‌خورم یعنی درست یك دقیقه قبل از به جوش آمدن آن را سر می‌كشم. حدودا روزی ده فنجان از این آب می‌نوشم. بقیه غذای من از خورشید و از فضا و محیط اطرافم به دست می‌آید. احساس می‌كنم كه خونم دوباره جوان شده است.>
▪ (منظورتان این است كه وقتی به خورشید خیره می‌شوید و ساعت‌ها به آن نگاه می‌كنید، احساس گرسنگی خود را از دست می‌دهید؟)
● گرسنه میشم
او می‌گوید: (خیلی وقت است كه من دیگر احساس گرسنگی نمی‌كنم. خورشید با انرژی خودش مرا شارژ می‌كند. درست مثل این‌كه من یك باتری هستم و شارژ می‌شوم. به نظر من زمانی می‌رسد كه هر كسی توانایی آن را پیدا می‌كند كه با انرژی خورشیدی ادامه حیات بدهد. درخت‌ها و گل‌ها به خاطر عمل فتوسنتز است كه وجود دارند. انسان هم جزیی از این طبیعت است. وقتی كه انسان خود را از شر غذای خشن معمولی برهاند، انرژی عظیم و قدرتمندی را در بدن خود كشف می‌كند. این همان انرژی است كه قبلا برای انجام هضم غذا از آن استفاده می‌شد. در این هنگام است كه انسان هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی به سطحی كاملا متفاوت با گذشته می‌رسد و پیشرفت می‌كند.> آن روز، روز بیست و پنجم ماه آگوست سال ۳۰۰۲ بود. روزی را می‌گویم كه نیكلای تصمیم گرفت طبق قانون گل‌ها زندگی كند. او بر روی ایوان خانه خود ایستاد و به اعضای بدنش یاد داد كه روزی سه بار از خورشید انرژی بگیرند و تنها با انرژی آسمان زندگی كنند. به مدت دو هفته بدنش ضعیف و ضعیف‌تر می‌شد. در آن مدت نیكلای خواب می‌دید كه نان و كره می‌خورد و بر سر سفره‌های رنگین نشسته است. ولی ناگهان احساس گرسنگی در او از بین رفت. او نسبت به غذا بی‌تفاوت شده بود و دیگر علاقه‌ای به خوردن در خود نمی‌دید. نیكلای احساس می‌كرد روحش كاملا آرامش یافته است. نیكلای صد روز پس از شروع رژیم خورشیدی خود فقط هفت كیلو وزن كم كرده بود. او قبلا در ناحیه قلب و معده خود احساس درد می‌كرد ولی حالا می‌گوید كه با از دست دادن آن وزن اضافه، دردها نیز از بدنش بیرون رفته‌اند و او را رها كرده‌اند.
● كهكشان‌های من
▪ (هدف اصلی و آرمانی تو چیست؟ با این كار می‌خواهی بیشتر زندگی كنی یا می‌خواهی سالم بمانی؟ فكر نمی‌كنی قیمتی كه برای این هدف می‌پردازی خیلی گران باشد؟)پاسخ می‌دهد: (یك خورشیدخوار، ماموریت دارد كه نور، خوبی و تزكیه نفس را برای مردم به ارمغان آورد. من به مردم كمك می‌كنم قوی و شادمان باشند و بتوانند در این دنیای وحشی دوام بیاورند. من افكارم را به كهكشان‌های دیگر منعطف می‌كنم.)
▪ (مطمئنید كه در كارتان كلك نیست؟ نكند یواشكی ساندویچ همبرگر می‌خورید؟)
با آرامش لبخند می‌زند و می‌گوید: (من آماده‌ام و بسیار مشتاقم كه توانایی بدنم را به هر كس نشان دهم. هر كسی می‌خواهد دكتر باشد یا دانشمند. بگویید بیایند و روی من آزمایش كنند. از نظر من هیچ مشكلی وجود ندارد. ناراحت نمی‌شوم. آن تیم تلویزیونی ژاپنی كه اینجا آمده بودند تا فیلمی درباره من بسازند، با خودشان چندین محقق و دانشمند به اینجا آورده بودند. دانشمندانی كه بر روی توانایی‌های پنهان بدن انسان تحقیق می‌كردند. آنها از من خواستند كه یك سری آزمایشات كامل پزشكی انجام دهم. آنها چند روز در خانه من بودند و تمام كارها و حركات مرا لحظه به لحظه تحت نظر داشتند و فیلمبرداری می‌كردند. تمام فعالیت‌های جزیی مرا هم تحت نظر داشتند. كارهایی مثل این‌كه چطور صبح از خواب بیدار می‌شوم، چطور دوچرخه‌ام را سوار می‌شوم و به هواخوری می‌روم، چطور در باغچه سبزیجاتم، كار می‌كنم و سبزی می‌چینم و چطور كمی خودم را خم و راست می‌كنم و به اصطلاح ورزش می‌كنم. آنها می‌گفتند من برای خودم یك ركورد شخصی دارم. هیچكس مثل من روزی سیزده ساعت به خورشید خیره نمی‌شود.>
▪ (نتیجه آزمایشات چه شد؟)
● غیرعادی نیستم
می‌خندد: (نتایج نشان داد كه من انسان سالمی هستم و هیچ چیز غیرعادی در بدن من دیده نمی‌شود.) نمی‌دانم
منبع : خانواده سبز


همچنین مشاهده کنید