چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


مدیریت تغییر


مدیریت تغییر
تغییـــر، تحول، دگرگونی و عدم تداوم می تواند به معنای فرآیند عبور و انقطاع از واقعیتی و دست یافتن به واقعیت مورد نظر باشد. علت روی آوردن به تغییر شاید واقعیتهای مردودی است كه در موقعیت موردنظر پدید آمده است، یا به دنبال برتری بخشیدن به واقعیتهای موقعیت هستیم و یا بنابه مصلحت و موقعیتی كه در آن هستیم بهتر است به دنبال تغییر باشیم و از انواع تغییرات می توان به تغییر در تكنولوژی، محیط اقتصادی، فرهنگی و... اشاره كرد.
در این مجال بحث برضرورت تئــــــوری سازی و تغییرات اساسی در مدیریت تغییر سازمانــها نظیر خط مشی و رویه های عمل سازمان و در سطح بالاتر زیر ساختارهای تئوریك در زمینه تكنولوژی، مسائل اجتماعی، اقتصادی و... است.
نقطه شروع تغییر كجاست و چه چیزی را باید تغییر داد؟ چگونه می توان تغییری را محقق ساخت و ابزارهای تغییرسازی را چگونه باید ایجاد كرد؟ بنیان و بنای تغییر در افكار انسانها شكل می گیرد و تحولات عالم بیرونی تجسم تصورات عالم ذهنی انسانهاست. انسانهای اندیشمند مثل بقیه در سرزمینی متولد می شوند.
فرهنگ سرزمینشان را می آموزند و با آن تربیت می شوند. سپس افكارشان تكـــامـل می یابد و به مرحله اندیشه سازی و ارائه ایده می رسند و سرانجام اندیشه هایشان را در جامعه جاری می سازند تا روند زندگی را متحول سازند و این تناوبی است كه از ابتدای خلقت بشر تكرار شده است، بااین تفاوت كه جهان كنونی راههای ارتباطات را یافته و این ایده ها مرزهای مادری شان را خیلی سریع طی می كنند و در آن سوی فرهنگ و خاك خویش كام بسیاری دیگر را شیرین می كنند.
برخلاف جوامع پیشرفته كه مدتهاست به شكار ایده ها مبادرت می ورزند، تئوری های اجرایی مدیریت كشور ما بیشتر اندیشه و تئوری ترجمه شده دیگران است تا ایده یابی و اندیشه سازی خودمان. موسسات تحقیقاتی، مراكز پژوهشی و در سطح كلان دولتها در جوامع پیشرفته به قیمتی گزاف ایده یـــابـی می كنند و باانتقال آن به جوامع دیگر، معادلات سیاســی و اجتمــاعـی را دستخوش تحول می سازند.
از طرفی ما با ترجمان ایده ها و تئوری های دیگران در مواقع و موقعیتهای بسیاری مواجه با مشكل شده ایم، زیرا بعضی تئوری ها و ایده ها در ذات خود نوعی وابستگی به فرهنگ، سرزمین و انسانهایی دارند كه نظریات را ارائه داده اند.
در هر صـــورت ما برای استفاده از این ایده ها و تئوری ها كلید اصلی را در دست نداریم.
حال می رسیم به این پرسش كه تغییر را از كجا باید شروع كرد؟ رسیدن به حقیقت این پرسش جسارت زیادی می طلبد، لیكن اگراز نقطه حقیقی شروع به تغییر كنیم قاعدتاً كلید تغییرات بعدی در دست خود ماست و این اندیشه ماست كه نتیجه گیری می كند كه آیا تغییر بعدی موردنیاز هست و اگر هست در چه زمانی و با چه كیفیتی مورد نیاز است. تا قبل از اینكه در نقطه تغییر و واقعیت مردد قرار گیریم و موقعیت و سیستم دچار افت و یا توقف شود تغییر را طراحی و اجرا كنیم. در این وضعیت كلید آنچه را كه طی كرده ایم، در دستمان است و باب آنچه كه در پیش رو است با كلید آنچه كه طی كرده ایم گشوده می شود و به طور حتم تغییرات بیشتر از نوع برنامه ریزی شده است تا عكس العملی و پیش كنشی است تا واكنشی و تكاملی و انطباقی است تا دگرگون ساز. (مدیریت تغییر - ترجمه غلامرضا اسماعیلی).
مدیریت تغییر در كشور ما در بیشتر موقعیتها در قالب ایده های ترجمه شده اجرا می شود و از آنجا كه زیرساختار این قالب دارای كلید رمزهایی است كه از ایده ها و تئوری های اولیه منشاء می گیرد. اگر زمانی در موقعیتی مواجه با مشكل شویم به دلیل احاطه نداشتن بر كلید رمزها، مدیریت ما برای ایجاد تغییــــــر، كلید اجرایی را در دست ندارد، و به همین دلیل نمی تواند تغییر در موقعیت مورد نظر را به خوبی به اجرا درآورد.
مدیریت امروز ما برای تغییر در مدیریت تغییر، نیازمند توجه به ایده هایی است كه حتی ساده و پیش پاافتاده به نظر می رسند، انسانهای دارای ایده، اهل تفكر و مطالعه اند و در جایی كه می مانند از ایده های برتر دیگران به عنوان راهنمایی بهره می برند ولی شیفته ایده های برتر نمی شوند.
نقطه شروع برای تغییر در مدیریت تغییر، ایجاد فضای خلق ایده های گره گشا است. در چنین فضایی ابزار ایجاد تغییر یعنی انسانهای دارای ایده و اندیشه ساز ظهور می كنند. این افراد حتی در ساختارهای تئوریك كه توسط دیگران تعریف و طراحی شده بهتر می توانند ضرورت تغییر و نوع تغییر را بیابند، لذا تغییر در مدیریت تغییر، به معنای تغییر در مدیریت نیست. به معنای جذب افراد جدید نیست. (هرچند باید افراد خلاق بیرون از مجموعه را جذب كرد.) تغییر در مدیریت تغییر، تغییر در تفكر و دیدگاهها است. مركزی كه تحولات و تغییرات از او صادر شده و به اجرا درخواهد آمد تا با همگرایی افكار خلاق مجموعه خویش در موقعیت موردنظر به مركزی دست یابیم كه می تواند به طور قوی ایده بدهد و ضرورت تغییر را احساس كند.
هدف تغییر در مدیریت تغییر دستیابی به زیرساختارهای تئوریك است كه نظریه ها و ایده های افكار خلاق خودی آنها را بنانهاده تا كلید رمز ساختار اجرایی در افكار جامعه پژوهشگر و مدیران كارآمد كشورمان جاری شود و تغییرات آتی نه برای خلاصی از تنگناهای مواجه شده، كه برای رویارویی با موفقیتهای بیشتر صورت گیرد.۱
ولی جوكار افشار
منبع : ماهنامه تدبیر


همچنین مشاهده کنید