سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا

آسیب شناسی مشارکت سیاسی جوانان


آسیب شناسی مشارکت سیاسی جوانان
● مقدمه :
بطوركلی، افراد در نوعی ویژه از با هم بودن (I) به وجود اصیل و انسانی خویش نائل آمده و تعالی می‌یابند و نتیجه چنین ارتباط و با هم بودنی این خواهد بود كه انسان وجود خود را در پرتو شیوه خاصی از نسبت یافتن با دیگران باز می‌شناسد و رابطهٔ خلاق و كارآمدی با جهان اجتماعی ـ میان خود و دیگری ـ برقرار می‌كند و جز از این طریق نمی‌تواند توانایی‌های خود را به عنوان انسانی آگاه، آزاد، فعال، مصمم و با ارده عیان سازد و تمامی این فرآیند نیز در گرو مشاركت است.
جوامع مختلف بشری نیز با تنوع و گستردگی كه ناشی از تحولات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و تكنولوژیكی است به تغییر در تركیب نیازهای خود پرداخته و در سیر زمانی خویش از مراحل پویایی می گذرند. در همه اجتماعات بشری پیش شرط رسیدن به قانونمندی و مدنیت، بهره بردن از شناخت نیازها و ضرورتهای اولویت دار در حوزه های مختلف ملی می‌باشد. بدون تشخیص اساسی ترین خواسته های ملی تحقق وفاق ملی، ممكن نیست و با فقدان شرایط ، "تحول نگرشی" انگیزه های تغییر و توسعه در عرصه های دیگر انجام نمی‌گیرد.
دراین راستا ، مفهوم مشاركت سیاسی زمانی تعریف واقعی می‌یابد كه عناصر تشكیل دهنده آن و شرایط و لوازم محقق شدن آن فراهم آید.
حتی می‌توان توسعه (اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی) را مقید و مشروط به امر مشاركت دانست زیرا در توسعه، هدف ظهور قابلیت‌های افراد در دو سطح حیات فردی و حیات اجتماعی است و این ظهور و بروز تنها در اثنای مشاركت محقق می‌شود و صد البته پیش شرط هرگونه مشاركتی، ایجاد و فراهم سازی شرایط مناسب برای ظهور توانایی‌های نظری و عملی اقشار جامعه است. زیرا مردم در اجرای تصمیماتی كه خود در تعیین آنها نقشی داشته، برنامه‌ریزی كرده و آن را كنترل و ارزیابی نموده‌اند، مشاركت فعال و هدفمندی خواهند داشت.
دراین میان جوانان بعنوان قشری كه دارای بیشترین ظرفیت عاطفی سیاسی و انرژی تخریبی یا سازندگی كشور هستند، در صورت پذیرش و احساس "هویت ملی" به فعالیتهای متنوع سیاسی پرداخته و در این عرصه بی محابا به ابراز لیاقت خواهند پرداخت. اما بی تردید حضور آنان در صورتی تأثیرگذار خواهد بود كه جامعه ، نظام حكومتی و مسئولین عرصه را برای مشاركت و فعالیت آنان آماده كنند .
چنانكه تاریخ اجتماعی بشر گواهی می‌دهد رویدادهای عظیم تاریخی در عرصه‌های گوناگون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نظیر انقلاب فرانسه و انقلاب اسلامی ایران ، حاصل مبارزه انسان برای دستیابی به جایگاه اجتماعی و سیاسی و قانونی خویش در جامعه بوده و بدون مشاركت مردم و خصوصاً نسل تأثیرگذار جوان قطعاً چنین تحولات شگرفی به وقوع نمی‌پیوست.
براین اساس ابتدا می بایست تعریف جامعی از مشاركت سیاسی و جوان به عنوان دوكلید واژه اساسی این مقال داشته باشیم .
● تعریف مشاركت سیاسی
قبل از تعریف اصطلاح مشاركت سیاسی ، ضروری است ابتدا معنای كاربردی واژه مشاركت مورد توجه واقع شود .
مشاركت به معنای همكاری، شركت داشتن یا حضور داشتن است؛ یعنی صرفاً حضور یك فرد در اجتماعی كه برای بحث و تصمیم‌گیری درباره مسئله‌ای تشكیل شده است، می‌تواند به عنوان مشاركت داشتن تلقی شود.
اما آنچه در این نوشتار مورد توجه نگارنده می باشد عنصر اساسی در مشاركت اجتماعی و سیاسی، یعنی آگاهی و رغبت است . به طوری كه برخی آن را تقبل آگاهانه انجام بخشی از امور در شكل همكاری از روی رغبت به قصد بهبود و بهسازی زندگی اجتماعی می‌دانند.
براین اساس مشاركت ، شركت فعالانه انسانهاست درحیات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و بطور كلی تمامی ابعاد حیات و به معنای سهمی در چیزی یافتن و از آن سود بردن و یا در گروهی شركت جستن و بنابراین با آن همكاری داشتن .
مشاركت در این تعبیر می‌تواند اشكال و درجات گوناگونی نظیر : همكاری و همیاری، همبستگی، انطباق، سازگاری، پذیرش، انقیاد، شیفتگی داشته باشد .
از اینرو تشویق به مشاركت و تسهیل در فرایند تحقق آن همواره مورد توجه مصلحان اجتماعی بوده است و آن را فرایندی می‌دانند كه در طول زمان روی می‌دهد و همواره در حال تكوین، تكرار و تداوم است و در خلال آن، استعدادهای افراد از طریق همكنشی با دیگران متبلور شده و به "خودیابی" و در نتیجه مسئولیت‌پذیری نائل می‌آیند .
پیوند انسان در گروههای اجتماعی، ضرورت مشاركت اجتماعی را فراهم ساخته و نوع مسئولیت و كاركرد و جایگاه واقعی و یا آرمانی فرد را معین می‌سازد .
انسان اجتماعی برای داشتن نظام حكومتی مورد علاقه خود نیازمند به مسئله مشاركت سیاسی بوده و لذا بدون حضور فعال در عرصه سیاست جایگاه منظورنظر خود را نمی یابد.
همچنین ضرورت حكومت مطلوب و پشتیبانی از آن مشاركت همه جانبه را می طلبد و از طرفی مشاركت سیاسی نمایانگر وظیفه شناسی و وفاداری افراد به نظام سیاسی است و مشروعیت و مقبولیت نظام سیاسی را افزایش می‌دهد .
در واقع باید گفت بدون مشاركت در زندگی جمعی و در گروهها و سازمانهای اجتماعی از جمله شوراها و احزاب، شكل‌گیری هویت انسانی متمایز در سطح فردی و شكل‌گیری هویت جمعی یا به اصطلاح "ما" اساساً ممكن نیست .
در این راستا ، می‌توان گفت مشاركت سیاسی به معنای واقعی كلمه دربرگیرنده انواع كنشهای فردی و جمعی به منظور دخالت در تعیین سرنوشت خود و جامعه و تأثیر نهادن بر فرآیندهای تصمیم‌گیری درباره امور عمومی است.
در مورد مشاركت سیاسی، "سی. رایت میلز" بر این باور است كه: "اگر فرد بتواند قوانین جدید وضع و عنداللزوم قوانین موجود را تغییر دهد، به مشاركت سیاسی نایل آمده است." (II) در حقیقت اندیشه مشاركت سیاسی مستلزم دعوت كسانی به شركت در فرآیند تصمیم گیریهای كلان كشوری و سهیم شدن در قدرت می باشد، كه تا كنون نقشی در اداره جامعه نداشته اند و حداكثر به هنگام ضرورت، توسط حكومت و برای مقاصد معین بسیج می شده‌اند .
از مجموع آنچه ذكر شد می توان گفت ؛ مشاركت سیاسی بطور كلی به اعمالی اطلاق می شود كه هدف از آنها تأثیرگذاری بر سیاستهای عمومی به منظور شركت عموم در فرآیند تصمیم سازی دستگاه های اداری و نهادهای حكومتی و انتخاب رهبران سیاسی و و درنهایت اداره حكومت وكشور است .
● تعریف جوان
بطوركلی مجموع دوران زندگی بشر در سه مرحله خلاصه می شود : كودكی ، جوانی ، پیری .
ایام جوانی فرصت رسیدن به مرتفع ترین و عالی ترین مراتب زندگی و فعالیتهای جمعی است .
از سویی دیگر یكی از بزرگ ترین سرمایه های هر كشور نیروی انسانی آن است و مهمترین نیروی انسانی هر كشور را در نسل جوان آن كشور می توان یافت .
آیین مقدس اسلام ، یكی از نعمت های بزرگ الهی و از سرمایه های بزرگ سعادت در زندگی بشر را "جوانی" می داند . در این باره حضرت علی (ع) می فرماید :
" دو چیز است كه مردم قدر و قیمت آنها را نمی شناسند ، مگر زمانی كه آن دو را از دست داده باشند ، یكی جوانی و دیگری تندرستی است . "
و همچنین می فرماید : " اگر ذهن جوانان ما با مطالب حق پر نشود ، با مطالب ناحق پر خواهد شد . "
براین اساس ؛ جوان شخصیتی است دارای سن خاص و حالات روحی و روانی و نیازهای مخصوص كه به علت اقتضای وجودی، تحصیلات و آشنایی اش با اندیشه های جدید ، دارای فكر نو ، سئوالات تازه و تمایلات جمعی ویژه ای است و لذا میزان تبعیت و تأثیر پذیریش بسیار بالاست و از طرفی حاضر نیست بدون دلیل عقلی و منطقی همه چیز را بپذیرد .
جوانان در هر جامعه دارای مقاصد مشتركی با سایر همسالان خود هستند و درعین حال نیازمند تامین ضروریات اولیه برای نشان دادن توانایی ها و استعدادهای خود هستند .
بدیهی است برای اعتلای و بالندگی جوانان باید بسترهای مناسب فعالیت و مشاركت در اختیارشان قرارگیرد وبه همان میزان نیز امید بهبود جامعه امروز و فردا را انتظار داشت.
در این راستا، كشورها به ازای امكانات خود و نیازی كه به آینده بهتر احساس می كنند در این زمینه سرمایه گزاری می كنند .
برطبق آمارموجود بیش از ۳۰ میلیون نفر از جمعیت حدود۷۰ میلیونی ایران زیر ۲۵ سال سن دارند و همانطوری كه اشاره شد چنین مشخصه ای برای هر كشوری یك موفقیت محسوب می شود ، لذا برنامه ریزی و ایجاد شرایط مشاركت سیاسی جوانان در ایران بسیار مهم و ضروری است .
جوانان در كشور ما عمده ترین نیروی انسانی بوده كه توجه به آنها به معنای توجه به نیروی انسانی و ثروت ملی برای برنامه سازی و برنامه‌ریزی در عرصه های توسعه اقتصادی ،اجتماعی، فرهنگی و سیاسی می‌باشد كه استفاده و بهره بری مناسب از آن می‌تواند در روند سرعت و یا كندی توسعه پایدار ملی كارآمدی خود را بنمایاند.
به رغم آن، ویژگیهای قشر جوان در ایران نیز قابل تأمل است كه به اختصار به آن اشاره می شود :
- جوانان از انرژی و نیروی زیاد (تخریبی - سازندگی) سرگردان برخوردارند .
- جوانان حلقه واسط انتقال تجربیات گذشتگان به آیندگان می‌باشند .
- جوانان در دوران تكمیل تحول شناختی، دگرگونی های عاطفی و رشد و تحول اخلاقی قرار دارند و مایل به كسب استقلال در این زمینه ها می‌باشند .
- جوانان مسئولیتهای مدیریتی رهبری، كاربری اجرائی امور كشور را در آینده نه چندان دور بدست خواهند گرفت.
پس از آشنایی نسبی با مفاهیم مشاركت سیاسی و جوان ، نگارنده در ادامه به ضرورت و زمینه های مشاركت سیاسی در جامعه برای انطباق آن با قشر جوان می پردازد.
● ضرورت مشاركت سیاسی جوانان
انسان متفكر قادر به تغییر در سرنوشت خویشتن است. این ویژگی زمینه تكامل تدریجی انسان را در طول تاریخ فراهم نموده است. انسان بدون تكامل و توسعه نیافته بینش و تجربه مناسبی برای حضور فعال در تصمیم‌گیری سیاسی خود و كشورش ندارد و بی تفاوت به گذران ایام می‌پردازد.
برای او قانونمندی حریم شخصی و اجتماعی و نظم پذیری و مشاركت معنی پیدا نكرده و اصطلاحاً فردی ضداجتماعی می‌شود. بی تفاوتی و از میان رفتن حس مسئولیت افراد نسبت به قانون شكنی پدیده ای است كه مانند موریانه بنیادهای یك نظام را ویران می‌سازد. انسان بی مسئولیت انسانی است كه پدیده های اطراف خود را با دیده بی تفاوتی و بی ارزشی می نگرد و در جهت ایفای نقش حیاتی خود در سرنوشت جمعی بشریت تلاشی ندارد.
براین اساس بكار بستن اندیشه های تازه، راهكارهای جدید، رهیافتهای نو و بهبود نظامها در سایه وجود امنیت و احترام شغلی و توجه به كرامت انسانی و محترم شمردن قراردادهای اجتماعی و نظام مند مقدور است.
درچنین فضایی جوان اگر احساس و ادراك هویت مستقل داشته و رضایتمندی از زندگی اجتماعی داشته باشد تمایل به مشاركت سیاسی پیدا می‌كند.
"فرانكل" در همین زمینه می‌گوید: "انسان بودن یعنی مسئول بودن، تصمیم گیرنده، موضع گیرنده و ارزیابی كننده" (III) .
بدیهی است اگر جوان به چنین تفكر و نگرشی دست یافت مشاركت سیاسی او در همه ابعاد قابل پیش بینی و انتظار می‌باشد و نشاط و شادابی و صرف انرژی او در مسایل سیاسی قابل درك است.
در جامعه جدید كه نقش‌ها عمدتاً اكتسابی و غیرمحول و مناسب سیاسی غیرموروثی شده‌اند، با تفكیك و تخصیص در نهادهای اجتماعی مواجه هستیم.
دراین جامعه نقش جوانان و مشاركت آنان در حیات سیاسی و تغییرات درون سیستمی متناظر با آن دارای پیچیدگیهای زیادی است و به عنوان مسأله‌ای اجتماعی (IV) مطرح می‌شود كه ریشه در ساختارهای جامعه دارد و بسیار حائز اهمیت است .
جوانان برای ورود به عرصه مشاركت سیاسی احتیاج به آموزش، درك مسائل سیاسی، انگیزه تحرك، كسب خبر صحیح و امكان بهره برداری از رسانه های دیگر را دارا بوده و مهار و قدرت تجزیه و تحلیل و استنباط حكم را نیز اشته باشند. در غیر اینصورت كناره گیری و انزوای از مسائل سیاسی و یا مخالفت گریهای غیرمنطقی در برابر آن باید بعنوان سئوال در ذهن مسئولین سیاسی مطرح شده و به دنبال پاسخ به آن باشند.
براین اساس بدیهی است ، نسل بوجودآورنده انقلاب و پاسدار ارزشهای آن ، اگر نتواند در انتقال تجارب سیاسی خود با درایت و پختگی عمل كند و جوانان امروز را كه لاجرم باید سكان مدیریت سیاسی اجرائی نظام حكومتی را در دست بگیرند درست تربیت و هدایت كند ممكن است نقصهای اساسی در حفظ و نگهداری دستاوردهای انقلاب ایجاد شود.● زمینه های مشاركت سیاسی جوانان
بی تردید از احتیاجات اولیه هر جامعه مدنی است كه در همه ابعاد بتواند امكان فعالیت متنوع را برای افراد جامعه خویش فراهم سازد.
بر این اساس مشاركت سیاسی مردم بدین معناست كه آنان انفعال سیاسی نداشته باشند یا غیرسیاسی نباشند. شكل‌گیری هویت های جمعی در فضاهای عمومی سیاست است كه طی آن فراد گرد هم می‌آیند تا درباره تعریف علایق جمعی و گروهی بهترین راههای رسیدن به آن، در هر مقیاسی به بحث جمعی و عمل مشترك بپردازند. (V)
اگر بپذیریم كه مشاركت سیاسی منجر به توسعه سیاسی می‌گردد و قبول داشته باشیم كه لازمه ادامه حیات اجتماعی مردم در حكومت مورد علاقه خود میسر می‌باشد، بنابراین برای ایجاد فضای توسعه سیاسی در نوع حكومت، باید به خردگرایی معتقد بود و در خرد گرایی، اجزاء به هم پیوسته زیر بعنوان اصلی ترین ابعاد توسعه سیاسی مدنظر قرار می‌گیرند :
۱) انعكاس تنوع و پیچیدگی ساختار اجتماعی در زندگی سیاسی از طریق سازمان یابی گروهها و نیروهای اجتماعی؛
۲) پیدایش دستگاه هایی برای حل منازعه و تلفیق منافع مختلف در ساختار سیاسی؛
۳) غیرشخصی شدن سیاست و تصمیم‌گیری و یا كیش زدایی از سیاست؛
۴) خشونت زدایی از سیاست و گسترش امكان مشاركت و رقابت نهادمند و مسالمت آمیز در انتقال قدرت سیاسی؛
۵) پیدایش زمینه فرهنگی و فكری لازم، بویژه، گسترش مفاهمه و اجماع و تساهل بعنوان پشتوانه مشروعیت سیاسی (VI).
بنابراین برای ارتقاء سطح نگرش جوانان در مفاهیم سیاسی باید حداكثر تلاش را انجام داد تا جوان سیاسی در همه ابعاد رشد نموده و خود را در شرایطی ببیند كه بتواند در برابر فشارهای روانی ناشی از دگرگونی پدیده های اجتماعی - سیاسی در شكل و محتوای موضوعات سیاسی واكسینه و مقاومت نماید.
برای تمهید ورود جوانان به عرصه سیاست در ابتدا باید "فرهنگ سیاسی" تبیین شده و فعال بودن افراد برای مشاركت در آن تشویق گردد.
بر این اساس ساختار سیاسی هر جامعه مستلزم ایجاد تحول در فرهنگ سیاسی آن جامعه قبل از نوسازی است. (VII) در این راه باید فضای اطمینان بخشی ایجاد نمود كه جوانان از ورود به عرصه سیاسی هراس نداشته باشند و نگریزند؛ و این امر میسر نمی‌شود مگر به ایجاد آگاهی سیاسی، چراكه انسان بدون آگاهی و بینش نمی‌تواند درك درستی از فواید مدنیت، قرارداد اجتماعی، تأسیس حكومت، مشاركت و مسئولیت داشته باشد. (VIII)
از دیدگاه "پارسونز" در هر جامعه یكی از منابع عمده انرژی برای نظام اجتماعی افرادند كه واجد انرژی ارگانیستی و روانی (شخصیتی) می‌باشند. هر فردی واجد نوعی انرژی‌ است كه باید توسط نظام اجتماعی به آن شكل و جهت داده شود.
در این راستا ، بررسی مشاركت سیاسی جوانان از منظر جامعه شناختی نیازمند بررسی نهادهایی است كه انرژی ظاهر شده جوان در بستر آن هدایت و كنترل می‌شود. بنابراین اگر فرآیند كنترل از طریق تبادل اطلاعات مطابق با نقش ، دركنار تأمین چهار لازمه كاركردی (سازگاری، هدفیابی، انسجام و ثبات الگویی) به نحو مطلوب انجام گیرد، شاهد مشاركت فعال سیاسی فرد به شكلی نهادی شده و مطلوب خواهیم بود. چراكه جوانان با پشت سر گذاردن دوره طوفانی نوجوانی وارد دوره تعادل یابی و تكامل ذهنی شده و اندك اندك به طرف عملكردهای مبتنی بر تجربه و پختگی حركت می‌كنند.
"جان لاك" نیز در دیدگاه سیاسی خود معتقد است كه انسان در وضع طبیعی پی می‌برد كه دارای حقوقی است و بطور كلی به این حقوق احترام می‌گذارد و آنها را رعایت می‌كند. (IX)
انتقال تجربه سیاسی و مشاركت دادن جدی جوانان در مسائل مربوط به آن فقط استفاده ابزارگونه از توان آنان در زمانهایی كه احتیاج به آراء عمومی برای از میان برداشتن رقیب سیاسی و یا تحكیم قدرت خودیها می‌باشد نیست. چرا كه پس از مدتی با ارتقاء نگرش جوان نسبت به پدیده های هستی و بالا رفتن سن و رسیدن به مرز پختگی و میانسالی، این فرد حاضر نمی‌شود برای دیگران و در جهت منافع جناحی و گروهی خرج شود.
چنانچه از روی ناآگاهی مبادرت به سیاسی كردن بخشهایی از فرهنگ كنیم (كه در ماهیت فاقد این ویژگی است)، این عمل ممكن است نظام سیاسی را با بحران نهادینه شدن قدرت و مشروعیت سیاسی مواجه ساخته، سبب تشدید روند رو به افزایش انتظارات كاذب شود. كه این وضعیت، در مراحل بعد، امكان دارد ناتوانی نظام را در تبدیل خواستها به سیاست به اثبات رساند. (X) بنابراین باید برای جوانان فرهنگ‌سازی نمود تا منجر به ساختن فكر و اندیشه گردد.
اینكه جوانان موجوداتی باشند اندیشه خوار و اغلب به دنبال این باشند كه صدای دیگران را منعكس نموده و قدرت انتخاب و اختیار نداشته باشند درست نیست. جوانان اندیشمند و آگاه سرمایه های بالقوه ملی هستند كه پشتوانه مشروعیت نظام محسوب می گردند، در صورتی كه دارای بینش سیاسی باشند نه صرفاً احساسات سیاسی كه پس از مدتی فروكش نموده یا تبدیل پذیر بوده و جهت آن تغییر می‌نماید.
دراین راستا ، مشاركت سیاسی جوانان در كشور ما نیز نیازمند تحقق كامل مجموعه شرایطی خاص است كه می توان آنها را به شرح زیر دسته بندی نمود :
۱) آموزش های سیاسی
۲) گردش صحیح اطلاعات
۳) حق فعالیت سیاسی
۴) تأمین حقوق اجتماعی
۵) رفاه اقتصادی
۶) ایجاد بسترهای مناسب جهت انعكاس افكار و آراء
۷) وجود جنبشهای سیاسی دانشجویی
۸) برخورداری از حق رأی
۹) شركت دادن آنها در هرم قدرت
۱۰) انتقادپذیری مسئولین
بنابرآنچه ذكرشد، مشاركت سیاسی جوانان در دامان احساس امنیت و اشتیاق به دخالت شكل می‌گیرد و همراه با ادراك سیاسی و كاربست آن در جامعه استمرار می‌یابد و بزرگترین خیانت به جریان توسعه ملی پایدار در كشور بی توجهی به نیروی جوان است .
● مجاری مشاركت سیاسی جوانان
جوانان معمولاً از دو راه متضاد درفرآیند سیاسی مشاركت می‌جویند :
الف) فعالیتهای مشاركت جویانه
آن دسته فعالیتهایی را در برمی‌گیرد كه جوان می‌كوشد از راه آنها بر روند سیاستگذاری اعمال نفوذ كند و در هر یك از كار ویژه‌های دروندادی مثل تصریح منافع (فعالیت در گروهاهی رسمی یا اعتراضی و...)، تألیف منافع (فعالیت حزبی، رأی دادن در انتخابات) و سیاستگذاری مشاركت كند .
ب) فعالیتهای پیرو منشانه
آن دسته فعالیتهایی را دربرمی‌گیرد كه جوان در جریان اجرای سیاست‌ها درگیر آنها می‌شود، مثل ارائه منابع (انجام خدمت نظام، پرداخت مالیات و...)، دریافت منابع (مزایای تأمین اجتماعی و...) و رفتار قانونمند (اطاعت از قانون، گوش سپردن به سخنرانیهای سیاسی، رأی دادن در انتخابات غیر رقابتی و...)
آنچه مبرهن است ، انگیزه های جوان برای مشاركت سیاسی با انگیزه های افراد میانسال فرق می‌كند و جوان ضمن برخورداری از انرژی و تحرك زیاد احتمال مورد معامله و یا حذف شدن از طریق صاحبان قدرت سیاسی را می‌دهد. بنابراین، احساس امنیت اجتماعی نداشته و برای وی اشتغال و داشتن خانواده مستقل و درآمدی كه كفایت زندگی او را بنماید مهمتر می‌باشد. جوان را باید با تأمین حداقل امكان معیشت مناسب و تشكیل زندگی به حضور فعال و مشاركت در عرصه های اجتماعی - سیاسی مطمئن نمود، نه اینكه تنها به صرف احتیاج به نیروی پشتیبان و حامی از آنان سود جست .
دراین راستا ، شاخصه های متعددی كه مشاركت سیاسی جوانان را تسهیل می نماید عبارتند از :
۱) نوگرایی، در همه ابعاد سیاسی؛
۲) تغییرات در ساختار طبقات اجتماعی؛
۳) اثر روشنفكران و ارتباط جدید همگانی؛
۴) تعارض میان دیدگاههای سیاسی؛ (به گونه‌یی كه موجب ایجاد رفتارهای سیاسی خاص در مخاطبین خود شده و تحرك سیاسی را منجر می‌گردد)
۵) افزایش فعالیتهای حكومت در امور اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی؛
۶) وجود تساهل و مدارای سیاسی در جامعه؛
۷) باز بودن فضای سیاسی جامعه؛
۸) وجود نهادهایی كه مشاركت متشكل را امكان پذیر می‌سازند .
علاوه بر این دولتمردان نیز باید زمینه استفاده از آموزش و پرورش را در همه سطوح و برای همه فراهم سازند و با فراهم نمودن فرصت برخورداری از امنیت و داشتن اشتغال مورد علاقه و حمایتهای اجتماعی برای همه، به جوانان اطمینان خاطر دهند تا آنها خود را در همه امور از جمله امور سیاسی سهیم دانسته و مشاركت فعال و مستمر نمایند.
"ساموئل هانیتنگون" دراین ارتباط می‌گوید: "یك نظام سیاسی هر اندازه از سادگی به پیچیدگی، از وابستگی به استقلال، از انعطاف ناپذیری به انعطاف پذیری و از پراكندگی به یگانگی گرایش پیدا كند، به همان نسبت به میزان مشاركت و توسعه سیاسی آن افزوده خواهد شد." (XI)
به موازات مجاری یادشده ، دو رشته عامل دیگرنیز در سوق دادن جوانان به سمت مشاركت سیاسی نقش كلدی ایفا می كنند ؛ كه برخی از آنها جنبه درونی و فردی و برخی دیگر جنبه بیرونی یا محیطی دارند.
از جمله عوامل درونی این گرایش، روح شفاف و زلال جوانان و عدالت جویی و بی آلایشی آنان است. جوانان معمولاً بدون توجه به موانع موجود و صرفاً بدلیل گرایش فطریشان به عدالت، به سوی محو بی عدالتی ها حركت می‌كنند و این انگیزه در كنار شهامت متعارف مقتضی سنشان و نیز آرمان گرایی آنان كه معمولاً در قالب علاقمندی به شركت در تشكیلات سیاسی و اجتماعی بروز می یابد، حلقه های زنجیری را تشكیل می‌دهند كه از جمله عوامل اولیه در مشاركت می باشند، میل به اصلاح امور و رفع كاستی ها و نیاز به دیدن خود در آینه جمع در همین قالب شكل می‌گیرد.
از سوی دیگر عواملی از بیرون نیز بعنوان موتور محركه در این راستا نقش اساسی ایفاء می‌كنند و آن مطلوبیتی است كه از مشاركت جوانان در عرصه های سیاسی و اجتماعی برای نظام های سیاسی حاكم در جوامع خصوصاً جوامع پیشرفته متصور می‌باشد. اصولاً نظام های سیاسی برای اداره امور خود نیازمند به چهره هایی هستند كه از كوران حركت های اجتماعی پخته شده باشند و در هنگام نیاز قادر باشند سكان اداره جامعه را بدست گیرند، درغیر اینصورت با خلاء ناشی از فقدان مهره های با كفایت در عالم سیاست و اجتماع مواجه خواهند گشت. بدیهی است این بلوغ به میزان توسعه یافتگی كشورها نیز بستگی دارد.
● موانع مشاركت سیاسی جوانان
بطوركلی ، موانع مشاركت سیاسی جوانان را می توان به سه گروه : اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی تقسیم نمود .
الف) موانع اجتماعی :
یكی از لوازم كاركردی نظام اجتماعی حل تعارضات درونی نظام است. تحول سریع جوامع بدون تحقق كامل شاكله های اقتصادی ـ اجتماعی‌ كه منجر به استقرار جامعه مدرن می‌شود، به نوعی گسست در ساخت اجتماعی منجر شده است.
تحولات نظام تقسیم اجتماعی كار و اكتسابی شدن نقش‌ها در فرآیند حیات فردی جوان فطرتی ایجاد كرده است كه هویت یابی وی را خدشه‌دار می‌سازد. بدین معنا كه در اثر رشد زیستی و روانی به بلوغ جسمی ـ روانی رسیده ، اما از نظر اجتماعی امكان بر عهده گرفتن نقش‌های اجتماعی تعریف شده برایش میسر نیست و تعادل بین نظام انرژی و اطلاعاتی وی دچار اختلال شده و در صورتی كه تمهیدی برای آن اندیشیده نشود انرژی كنترل نشده جوانان در شكل مشاركتهای اعتراضی، رفتارهای انزواگرایانه سیاسی و یا رفتارهای نوآورانه سیاسی بروز خواهد یافت.ب) موانع فرهنگی :
یكی از لازم كاركردی جامعه حفظ و انباشت الگو برای حفظ جامعه است كه باید فرد آنها را در قالب ارزشهای اجتماعی در درون نهادهای خانواده، آموزش و دین فراگرفته، به رسمیت بشناسد.
براین اساس، كانالهای مختلف و محیطهای متفاوت اجتماعی شدن در دوره جدید كه با انقباض تدریجی كاركردهای خانواده، آموزش و سایر نهادها همراه بوده است، منجر به پدیده شكاف نسلها شده است كه بواسطه آن جوان نظام روانی، گرایشی و شناختی متفاوت از نسل پیشین دارد و جهان اجتماعی آنان گسترش چشم‌گیری یافته است و این امر انتظارات متعارضی را میان متعاملین شكل داده است كه می‌توان آن را تعارضی ساختی قلمداد كرد كه ممكن است به اشكال اجتماعاً پذیرفته نشده‌ای از مشاركت سیاسی در قالب رفتار انصرافی یا مشاركت اعتراض آمیز منجر شود.
علاوه بر این باید اذعان داشت كه جوانان در گذشته كمتر در فرآیند تصمیم سازی اجتماعی و سیاسی شركت داده شده‌اند؛ با هم كار نكرده‌اند و در نتیجه مشاركت را نیاموخته‌اند و و اگر هم مشاركت داده شده‌اند ابزار انگارانه بكارگرفته شده‌اند و در نتیجه روحیه كار جمعی به عنوان پیش نیاز مشاركت سیاسی را ندارند.
ج ) موانع سیاسی :
اعتماد به انعطاف محیط سیاسی دولت با میزان پاسخگویی نظام سیاسی از متغیرهای مؤثر بر الگوی مشاركت سیاسی شهروندان و خصوصاً قشر جوان یك جامعه است.
اگر حكومت آمادگی اعضا را در جهت پذیرش قدرت و اطاعت از خویش و برای انجام كارهای از پیش تعیین شده كه در فرآیند تعیین آن مردم نقشی نداشته‌اند فراهم سازد، الگوی مشاركت بیگانه‌ساز را كه در آن افراد اهداف را نپذیرفته اما وسیله را به كار می‌گیرند، ترویج خواهد داد كه به رفتار سیاسی تبعی یا مشاركت پیرومنشانه منجر می‌شود و زمانی كه مشاركت به میدان آوردن مشروط مردم و استفاده از رفتارهای معطوف به پاداش آنان باشد مشاركت تبعی و مشاركت نوآورانه بسط می‌یابد و در شرایطی نیز به عدم مشاركت سیاسی منجر خواهد شد و زمانی كه بهره‌مندی از فرصتها و مزایای زندگی اجتماعی در گرو همانندسازی، شبیه سازی و یكسان سازی افراد باشد، رفتار مشاركت جویانه به خاموشی گراییده و منجر به مشاركت تبعی و پیرومنشانه و حداقلی خواهدشد.
اما ، مشخصاً عواملی نیز مانع از تحقق كامل مشاركت سیاسی جوانان در كشور می شود كه برخی بصورت نبود زمینه ها و برخی دیگر بصورت ساختارهای نادرست ، بروز و ظهور می یابد ، كه عبارتند از :
۱) انقطاع فرهنگی در نسل جوان كشور
۲) عدم اعتماد به نفس
۳) رشد فردگرایی
۴) منفعت گرایی شخصی
۵) انفعال در فعالیتهای سیاسی _ اجتماعی
۶) عدم وجو ساختارهای بومی جهت ارتباط و مشاركت
۷) ایجاد شبهات در میزان موفقیت حركتهای سیاسی _ جتماعی
۸) عدم شفافیت حریم مسائل قابل نقد و بررسی
۹) عدم عملكرد احزاب و گروههای سیاسی براساس كارویژه ها
۱۰) عدم وجود امنیت قضایی كافی
بی تردید، مشاركت سیاسی را به عنوان عملی اجتماعی باید از عرصه محدود خانواده آموخت، در مدارس بسط داد و در سایر عرصه‌های اجتماعی نظیر دانشگاهها مشق نمود. جوانانی كه از كودكی آموخته‌اند كه كوچكترها در كار بزرگترها دخالت نمی‌كنند و در خانواده و مدرسه فرصتی برای شركت در تصمیم‌گیری، انتخاب و دخالت معقول در امور برایشان فراهم نشده است، قطعاً نمی‌توانند در عرصه سیاسی جامعه، مشاركت فعال و خلاقی داشته باشند و امكان مشاركتهای پیرومنشانه و انحرافی برایشان بیشتر محتمل به نظر می‌رسد تا رفتارهای مشاركت جویانه و لذا پتانسیل وجودی جوانان به سمت ناسازگاری سیاسی سوق می باید .
● ناسازگاری سیاسی جوانان
همانطوری كه تبیین شد ، عدم توجه به مقتضیات و پتانسیل ویژه جوانان در مشاركت صحیح و هدایت شده سیاسی ، باعث ایجاد تعارضات و انواع ویژه ای از رفتارهای سیاسی درمیان آنها بویژه در شرایطی كه اجتماع توان فراهم سازی و تدارك راههای مقبول (مشاركت سیاسی معنادار و خلاق) این قشر را برای دستیابی به اهدافش ندارد ، می شود .
در نتیجه نوعی ناسازگاری و تعارض ساختاری بین قشر جوان و سیستم سیاسی جاری پدید می آید و شاهد طیف چهارشقی از كنش‌های مشاركت و رفتار سیاسی خواهیم بود كه از نظر نظام فرهنگی یا جامعه بطور كلی، نامقبول می‌افتد و عبارتند از :
۱) مناسك گرایی : (XII)
زمانی پیش می‌آید كه جوانان وسایل پذیرفته شده جمعی دستیابی به هدف را پذیرفته اما خود آن هدف را نمی‌پذیرند و از مشاركت سیاسی فعال پرهیز می‌كنند . ولی رفتار تبعی و پیرومنشانه سیاسی آنان خود را صرفاً در قالب رأی دادن حتی در انتخابات غیررقابتی نشان می‌دهد.
۲) انزواگرایی : (XIII)
در این كنش ، جوانان هم اهداف و هم وسایل دستیابی به هدف را نمی‌پذیرند و در حوزه سیاسی رفتاری بی‌تفاوت در قالب عدم مشاركت سیاسی از خود نشان می‌دهند و حتی در شرایط حاد دچار افسردگی سیاسی می‌شوند.
۳) بدعت گرایی : (XIV)
زمانی رخ می‌دهد كه جوانان هدفها را می پذیرند ولی وسایل مقبول اجتماعی دستیابی به آنها را رد می‌كنند . آنها به جای مشاركت فعال در عرصه رقابتهای سیاسی، به مشاركت پنهان و محفلی و باندی برای دستیابی به اهداف شخصی‌شان در سمت‌های اجرایی سیاسی دست می‌یازند.
۴) طغیان : (XV)
دراین رویكرد اعتراضی، جوانان اهداف و وسایل دستیابی به این هدفها را رد نموده و اهداف و وسایل جدیدی را به جای آنها انتخاب می‌كنند. مانند گروههای انقلابی كه درصدد براندازی مهمترین اهداف (ارزشها) و راههای دستیابی به اهداف (هنجارها) یك جامعه‌اند كه رفتار اعتراضی و خشن در عرصه سیاسی دارند .
● نتیجه
آنچه در این نوشتار به اختصار تبیین شد، ما را به این نكته رهنمون می‌سازد كه مشاركت سیاسی به عنوان یك كنش انسانی، عملی هدفمند و ارادی است كه ضمن تأثیر پذیرفتن از محیط اجتماعی زندگی فرد، شكل دهنده آن نیز هست و محیطها و شرایط اجتماعی متفاوت زمینه جهت‌گیری كنش‌های متفاوتی را فراهم می‌سازند و مشاركت سیاسی جوانان نیز از این قاعده مستثنا نیست.
كما اینكه سیاست به عنوان رابطه حكومت و اطاعت میان كنشگران اجتماعی در عصر جدید است و در این حیطه، اقتدار ناشی از قواعد رسمی، عقلانی، غیرشخصی و قانونمند اهمیت می‌یابد و واضح است كه مشروعیت اقتدار در یك بستر عقلانی و كنش‌های عقلانی معطوف به هدف و آزاد معنا می‌یابد و برای نیل به این منظور هر نظام سیاسی ناگزیر از آن است كه راههای معقول و مقبول دستیابی به این هدف را به شكل فرصتها و حقوق مساوی برای مشاركت شهروندان و مشخصاً قشر جوان مهیا سازد تا از شكاف و تعارض بین ساختارهای فرهنگی و اجتماعی (یا به عبارتی شكاف بین دولت ـ ملت) در جامعه جلوگیری نماید و این امر میسر نخواهدشد جز اینكه موانع ساختاری مشاركت سیاسی نهادینه شده و مطلوب مرتفع گشته و نهادهای مدنی مستقل كه انرژی‌های ظاهر شده افراد ـ در اینجا جوانان ـ در بستر آنها هدایت شده و مطابق با نقش جدید آنان به نحوی مطلوب، شفاف و قانونمند، تبادل اطلاعات ـ انرژی صورت پذیرد تا مشاركت سیاسی فعال، همنوا و هدفمند آحاد جامعه و از جمله خیل عظیم جوانان را شاهد باشیم.
در این راستا ، بدیهی است تربیت سیاسی صحیح جوانان با خط مشی و اهداف حكومت جمهوری اسلامی و برنامه‌ریزی ها و سیاست های كشور ارتباط تنگاتنگی دارد و حكومت اسلامی باید در زمینه‌های مختلف چه ساختاری و چه تصمیم‌گیری كلان بستر مناسبی را برای مشاركت سیاسی جوانان مهیا كند و موانع آنرا از سر راه بردارد .
چراكه تجربه ثابت كرده است كه فعالیتهای سیاسی پیرومنشانه صرفنظر از اهمیتی كه دارند تضمین كننده بقای مشروعیت سیاسی یك سیستم سیاسی نیستند بلكه آنچه به عنوان یك كردار سیاسی اهمیت دارد مشاركت سیاسی قانونمند، هدفمند و اثرگذار بر فرآیندهای تصمیم‌گیری درباره امور عمومی است.
نویسنده:مهدی علیخانی (مهدی علیخانی - كارشناس و تحلیلگر مسائل سیاسی)
یادداشتها :
I-Communication
II- فرهنگ علوم اجتماعی ، ص ۲۵۷
III-فصلنامه سیاسیت خارجی ، دفتر مطالعات سیاسی و بین الملل وزرات امورخارجه ، سال یازدهم ، ش ۲
IV-Social problem
V- روزنامه همشهری ، ش ۱۴۴۹، ص۶
VI-ویژه نامه فرهنگی جهان اسلام ، ش۷، ص۱۷۶
VII-فصلنامه سیاسیت خارجی ، ش۲و۳، سال ۱۳۷۵، ص ۸۵۸
VIII- روزنامه جامعه ، ش۶، سال یكم ،ص۱۰
IX- روزنامه همشهری ، ش۱۴۹۶، ص۶
X-فصلنامه سیاسیت خارجی ، سال دهم ، ش۳، ص۴۴۶
XI- روزنامه همشهری ، ش۱۵۲۳، ص۶
XII-Ritualism
XIII- Rtreatism
XIV- Innovatism
XV- Rebelion
منبع : خبرگزاری فارس