جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا
جهانی که مستور است
پس از دیدن نقاشیهای شاهین نوروزی در نمایشگاهی كه در گالری منصوره حسینی برگزار شده بود، گفتگویی خودمانی با این هنرمند داشتم و او را برخلاف بسیاری از نقاشان، در سخن گفتن هم بسیار توانا یافتم، حرفه شاهین نوروزی گرافیك است و البته نقاشی هم میكند و تاكنون چندین نمایشگاه داشته است با بینش فراخی كه نسبت به زندگی دارد، نقاشی را محمل مناسبی برای تجلی احساسهای زیسته خود میداند.
حرفه من گرافیك است در این حرفه به اجبار از المانها، پیامها و عناصری استفاده میكنم كه جهان روزمره و یكدست آن را درك میكند و یا میشناسد.
در واقع به اجبار از پیام باید استفاده كنم و همچنین امرار معاش من از این راه مسیر است. اما در نقاشی آزادی دارم، در نقاشی تجربه آزاد و بیقید نسبت به قوانین، روزمرهگی و سطح جامعه دارم. در نقاشی یك ماجراجویی است و تجربه زیسته من اهمیت اصلی را دارد.
● در گرافیك همانطور كه گفتی محصول كار تو یك چیز مشخص است كه خواسته سفارشدهنده را برآورده میسازد اما در نقاشی سفارشدهندهای در كار نیست. خب، حالا كه به قول خودت آزاد هستی چه چیزی را میخواهی ارائه بدهی و چه جنبههایی از نقاشی برایت اهمیت دارند؟
▪ درك خودم از جهان را ارائه میدهم. جنبههای ماجراجویی، كشف و درك زیست در جهان برایم اهمیت فراوان دارد.
● اسم این نمایشگاه «انسان» است. اولا چرا نامی با این كلیت، و دوم این كه زیستی را كه میگویی در چنین مضمونی چطور نشان دادهای؟
▪ مشكل من در درجه اول درك حس مشترك انسان در كارهایی است كه در جهان میكند، حس تامل قابل همزیستی، همراهی و... . در این نمایشگاه هم هركاری كه كردهام در رابطه با كارهایی است به ظاهر ساده و پیشپا افتاده اما در واقع اعمال و رفتاری است كه در جهان ما اتفاق میافتد. مثل سیگار كشیدن، آب خوردن، سفر كردن، اضطراب، بیقراری، نگاه دوباره به زندگی، آدمها را دیدن، موتورسوار، ماشین سوار، كافه و غیره. این جهان ماست، و من با این چیزها سروكار دارم. من و شما الان روبهروی هم نشستهایم و داریم بحث میكنیم، چه رنگی، چه شكلی، چه كمپوزیسونی و چه حالتی میتواند حس این گفتگوی منوتو را به همین نابی توضیح بدهد؟
● این چیزهایی كه در نقاشیهایت نشان دادهای لحظههای زودگذر از زندگی هستند و یا بیشتر به كنشهای پایدار زندگی توجه میكنی؟
▪ فكر نمیكنم كه لحظههای كوتاه زندگی باشند. ما در روز چقدر با نشستن سروكار داریم، چقدر با راه رفتن، با سواری كردن، با آب خوردن، و... اتفاقاً اینها لحظههای كوچك ما نیستند. چقدر در زندگی اضطراب داریم، چقدر خوشحالیم، همه زندگی ما شامل همین چیزها میشود. من این لحظهها را دوست دارم و اسمی برای آن ندارم. من برای حس آب خوردن اسمی ندارم، برای لحظههای اضطراب اسمی ندارم. ما روی خیلی از چیزها اسم گذاشتهایم اما فقط مصرفكننده بیتامل و بیاحساس آن هستیم، نمیدانیم حس و مفهوم واقعی آنها چیست. نقاشیهای من در واقع یك جور بازخوانی اینها است.
سلام و علیككردنهای ما یك كلیشه و عادت است، اینها همه زندگی ما را در برگرفته است. من داشتم از كارم میگفتم، شما دوست داشتید كه زودتر حرفهایم تمام بشود كه برویم سر اصل مطلب، اصل مطلب را هم میخواهیم زودتر بگوییم، كه برویم سر یك چیز دیگر، ما در یك شتاب داریم زندگی میكنیم، در این شتاب، یك لحظه ایستادن، یك لحظه درنگ لازم است تا ببینیم كه داریم چه كار میكنیم، میخواهم ببینم كه چگونه دارم زندگی میكنم. در نقاشیهایم میخواهم آن حسی را كه زیست كردهام نشان بدهم.
● آیا این لحظههایی را كه میگویی، همانطور كه هستند بازتاب میدهی یا رویكردی نقادانه داری و میخواهی به ذهن بیننده تلنگر بزنی و آنرا به چالشی بكشی؟
▪ من موقع كار فكر نمیكنم كه بخواهم بیننده را دستخوش یك تغییر قرار بدهم. در كارهایم نمیخواهم چالشی ایجاد كنم و یا تلنگری بزنم و یا پیامی بدهم، بلكه تنها میخواهم احساسم را بیان كنم.
با گذاشتن نمایشگاه میخواهم بدانم كه آیا شما هم آن احساس را میفهمید؟ یعنی اثر دارای آن اصالت هست كه شما هم آن را بفهمید؟ اگر بفهمید و حس كنید پس من به آنچه كه میخواستم نزدیك شدهام.
● از تابلوی سیگاریها شاید خود تو فقط لذت زیباشناسانه میبری و مخاطب نوع دیگری از آن لذت میبرد در ایجاد این دامنه تعبیرهای مختلف از یك تابلو چقدر تلاش میكنی؟
▪ بله درست است. آنچه را كه من درك میكنم ممكن است دیگران از آن درك متفاوتی داشته باشند. در ایجاد چنین چیزی تلاش نمیكنم اما از بودنش لذت میبرم.
چهار تا از تابلوها موتورسوارها هستند در همه آنها فیگور موتورسواری كه روی فرمان موتور خم شده است، مشترك است اما با پس زمینههای مختلف و در یكی از آنها حتی خود موتور را حذف كردهای و فیگور آدم با همان حالت خمیده باقی مانده است.
موتور سوار اول فقط فرم موتور سوار را گرفته. موتورسوار دوم روی موتور است و با آن فرم گرفته، موتورسوارهای بعدی دارند آن موتور را زیست میكنند. ما ابزار را فقط مصرف میكنیم بدون آنكه به آنها توجه داشته باشیم. مثل كلماتی كه به كار میبریم، بدون اینكه حس كلمات را درك كنیم. در موتورسواری كه زیر پایش موتور نیست و حالت جنینی دردمند دارد مثل این است كه انگار یادمان رفته زیرمان موتور است، یادمان رفته این كلماتی كه به كار میبریم چی هست و چی نیست، شاید بهتوان گفت ابزار ما شفاف شده و دچار روزمرگی.
● در كارهایت آگاهی، خیال، دانش، سبك و مانند اینها هركدام چه سهمی دارند؟ آیا انتهای هركاری را از پیش میدانی؟
▪ انتهای كار را خیر. به سبك هم اصلا فكر نمیكنم هر لحظهای كه احساسی را درك كنم شروع به نقاشی میكنم. بداهه در كارم هست. البته همان زمانی كه كار میكنم به كمپوزسیون و رنگ هم فكر میكنم اما خیلی كوتاه. فقط یك احساس است كه میان من و بوم اتفاق میافتد و همان لحظه است كه ضرورت نقاشی كردن را احساس میكنم. خیلی هم دربند قواعد نیستم. با تاریخ هنر هم كاری ندارم. همان لحظهای كه كار میكنم رنگها و تركیببندیها خودشان میآیند.
كارهایم را بعداً دیگر قلمگیری نمیكنم، آن لحظه، آن شكلی بوده. بد یا خوب. فكر میكنم این جوری معصومیت بیشتری دارد تا اینكه بخواهم پرداخت كنم وقتی پرداخت میكنیم از دانشمان استفاده میكنیم و به مخاطبان میاندیشیم، از اطلاعات و الگوهای حك شده در ذهنمان استفاده میكنیم نه از درون و احساس خالص و جهانی كه مستور است.
● میخواستم بدانم اگر بخواهی مضمون همین نمایشگاه را در كارهای بعدیات ادامه بدهی، این دفعه از چه زاویهای به آن نگاه خواهی كرد؟
▪ هنوز آن درگیری ذهنی را با انسان دارم، ولی اینكه چه چیزی و چه مسائلی، خب چیز مشخصی در ذهنم ندارم. دارم زندگیام را میكنم تا یك روزی ببینم كه كجا میتوانم درنگ كنم، وقتی كه درنگ میكنم، آنجاست كه میتوانم خلق كنم و چیزی را بازخوانی كنم.
● این انسان كه دستمایه كارهای تو در این نمایشگاه قرار گرفته، خب چندین بعد دارد و در نقاشی هم منحصر به فیگور خود انسان نمیشود، ممكن است درباره آن درنگهایی كه میگویی و نشانههایی از زندگی هستند بیشتر توضیح بدهی؟
▪ چیزی كه بتوانیم با تحكم و مطلق درباره انسان بیان كنیم وجود ندارد. دیدن انسان بدون محیط اطراف و بكگراندش هم برای بحث معنایی ندارد و امكانپذیر نیست. در كارهای بعدیام شاید انسان را دوباره نگاه كنم. شاید سوژهها، همان آب خوردن، سیگار كشیدن، سواری كردن و این چیزها باشند. هنوز مسئله من با اینها حل نشده.● حساسیت تو راجع به انسان در كنشها و زیست امروزیاش است یا بیشتر به لحظههای پایدار و ذاتی انسانها؟
▪ در تابلویی كه زوج موتورسوار گویی روی موتور نشستهاند و روی موتور همدیگر را دوست دارند، خود موتور حذف شده، تكنولوژی موتور دیده نشده اما احساس و زیست آن دیده شده.
در حقیقت رفتارهای ما، احساسات ما، كلمات ما و... ریشههایی داشتهاند كه اكنون هیچ توجهی به آن ریشهها نداریم و تنها ژستی از آنها برای ما مانده. فكر میكنم از سال ۷۰ تا ۷۵ بود كه تكنولوژی كامپیوتر و موبایل به ایران آمد و در پی آن اینترنت، چه تأثیری بر روی گفتار، رفتار، مسافتها، مرزها، اندیشه، ارتباطات، زندگی، كار و معاش ما گذاشت؟
ما قبل از آن عكاسخانه داشتیم، تاریكخانه، پستخانه، تلفنخانه، تلگرافخانه، هنوز هم داریم اما با چه وسعتی با چه تراكمی تمامی آن خانههای عظیم وارد كیفدستی و سپس جیب ما شدند، آیا هنوز تلگراف با همان ژست گذشته انجام میگیرد یا (s.m.s) ژست جدید آن است و هرگز توجهمان به آن بوده كه هم خانواده هستند. تلقی ما احساس ما و درك ما نسبت به آن تغییر نكرده؟ آیا زمان مانند گذشته است ما میگفتیم ساعت دهونیم است و بعد میگفتیم ۲۰ دقیقه به یازده یا اینكه یازده یك ربع كم اما امروزی میگوییم ده و پنجاه و نه دقیقه. آیا فكر كردهایم چرا زمان اینقدر مهمتر شده كه لحظهلحظهاش را حساب میكنیم؟
و با این وجود كنشها و زیست امروزی ما متناسب، قابل درك و گویای تكنولوژی كه با آن زیست میكنیم هست؟ آیا كلمات، سبك، شیوه بیان ما در خور آن و كارآمد و قابل فهم هست؟ اینها نیز حساسیتهای من در كار نقاشی است و نوع نگاه مرا رغم میزند.بله، نگاه و نوع نگاه. حالا سؤال من در همین مورد است.
● اینكه نگاه هنرمند چگونه رقم میخورد و ارتباط آن با شیوه بیان چیست؟
▪ نگاه یك هنرمند بنا به جهانی است كه او دارد و درك اوست از جهان اطرافش. نما، وجه، بازخوانی و وسعت پنجرهای كه او از طریق آن به جهان مینگرد نگاهش و زیستش را متفاوت و قابل تمایز میكند.
همچنین بازی با این منظرگاه، بازخوانی آن، و تغییر آن (كه كاریست جسورانه و ماجراجویانه) نوع نگاه او را پیشرو دقیق، اصیل و قابل بحث و نقد میكند.
حال انسانهایی بودهاند كه چندین منظر گاه متفاوت نسبت به یك چیز در دوره زندگیشان داشتهاند، مثل هایدگر، ویتگنشتاین، پیكاسو، اینها چند دوره با گسترهای وسیع دارند و هر دوره، متفاوت با دورههای پیشین. یعنی بازخوانی هر آنچه كه در قبل زیست كردهاند.
بحث دیگری كه در اینجا مطرح میشود مسئله همسانسازی است. مثلاً میآییم كدگذاری میكنیم میگوییم هنرمند بایستی دارای این حالت باشد، این پوشش و این رفتار را داشته باشد این تحصیلات را داشته باشد، نمایشگاه بگذارد، و فلان روند را طی كند. و این رفتار و كدگذاریها دوباره ما را به روزمره میاندازد. در حالی كه هنرمند با همین روزمرگیها درگیر است. ماجراجو بودن و مبارز بودن هنرمند هم همین درگیری او با روزمرگی است. هنرمند نه پیغمبر است و نه پادشاه. بلكه انسانی است كه خود به شكوفایی رسیده و سرریز این شكوفایی آثار اوست.
● اینهایی كه گفتنی مربوط میشود به همان نوع نگاه و جهانبینی هنرمند كه تو با عباراتی دیگر توضیح دادی، اما از شیوه بیان هنری چیزی نگفتی. آیا میتوان نگاه نو و ایدههای خلاقه را در قالبهایی كهنه و منسوخ شده ارائه داد؟
▪ مسلماً گستره دید شما در شیوه زندگی و شیوه نقاشی كردن شما تأثیر میگذارد. ما میخواهیم در همان ابتدای راه شیوه و سبك مختص خودمان را داشته باشیم ولی آیا شیوه نگاه مختص خودمان را هم داریم؟ و آن را میشناسیم؟ شیوه و هر متریالی كه بتواند حسم را بیان بكند، من در كارم استفاده میكنم و فكر نمیكنم كه شیوه، سبك، نوع قلمزدن و تكنیكها بتوانند روی احساس و دید من كاری بكنند، دید من است كه روی آنها تأثیر میگذارد، یعنی این گستره افق دید ما است كه شیوه كار ما را تعیین میكند.
ولی در تاریخ هنر بیشتر شاهد بررسی تحولات سبكها هستیم تا نگرشها و یا هردو با هم و در كنار هم.
آن شكل بررسی تاریخ هنر برای این است كه میخواهیم یك تاریخ آنالیز شده داشته باشیم، و این همان كدگذاری است كه قبلاً گفتم. آنچه كه بیشتر اهمیت دارد نوع نگاه است دو شیوه بیان را نوع نگاه رقم میزند. مثلاً این شعر شاملو كه میگوید: «جخ امروز از مادر نزادم، عمر جهانی بر من گذشته است». در این شعر، زبان، زبان امروز ما نیست ولی حرفش امروزیست. ما امروز اینطور صحبت نمیكنیم، اما میبنیم كه شاهكار است. نوع نگاه باعث میشود در نحوه بیان از قواعد خاصی استفاده كنیم. كسی كه جهان دار است و جهان خود را میشناسد و درك كرده است وقواعد خودش را هم دارد. برای همین است كه مثلاً در موسیقی میگوییم شیوه میرزا عبدالله، به روایت استاد معروفی. یعنی اینكه او چیز دیگری میزد، این یكی همان را به طریق خود میزند.
همانطور كه میگوییم: درآمد ماهور، میرزا عبدالله، درآمد ماهور، حسینقلیخان؛ درآمد ماهور لطفلی... درآمدها، ماهور است، یك چیز است، اما یكی شیوه لطفی است و یكی شیوه میرزا عبدالله كه نوع نگاه، زبان و محیط باعث تفاوت تكنیكی و شیوهای و بیان در یك مسئله میشود.
اینكه تو میگویی نوع نگاه و شیوه بیان با هم مرتبط هستند، بله، ناگزیر همینطور است. اما اینطور نیست كه نوع نگاه تابع شیوه میباشد. وقتی میگوییم اثر هنری زمانی خلق میشود كه تو منظر نگاهت عوض شده، به خود شكوفایی و خلاقیت رسیدهای، دیگر، شیوه و تكنیك مهم نیست بلكه آن نگاه تو اینها را نیز تولید میكند.
● آیا فكر نمیكنی به همان اندازه كه برای جهاندار شدن تلاش میكنی، باید برای رسیدن به شیوه بیان مناسب هم تلاش كنی؟
▪ در این كه برای شیوه بیان مناسب تلاش شود مشكلی نیست. چونكه صد آید نود هم پیش ماست. وقتی شما جهانی را میسازید برای بیان آن خیلی از تكنیكها، دیگر به دردتان نخواهد خورد و جواب كار شما را نخواهد داد. یعنی من اگر تكنیك رافائل را داشته باشم كه ندارم و اگر هم بخواهم نمیتوانم به آن برسم با آن تكنیك بیان حالت امروز میسر نیست.
این به خاطر نوع زندگی من است. دست من در شرایطی متفاوت تربیت شده است و نگاه من به زندگی متفاوت است و زیست من متفاوت است و همینطور هم نمیتوانم بیایم و بگویم امروز مثلاً سبك نئواكسپرسیونیسم سبك روز است و آنطور كار كنم. سبك برای من كاری انجام نمیدهد. دیگر اینكه مسلم است كه من نمیتوانم موسیقیای كه میرزا عبدالله میزند درك كنم مگر آنكه بازخوانی شود. او در یك گندمزار قدم زده. در یك جهان كه هرگز در آن نبودهایم زیست كرده. مثلاً ریز زدن او. از برخورد باد با گندمزار گرفته شده است. ریزی كه او مینوازد، به دلیل تفاوت سرعت زندگی من با زندگی او برای من قابل درك نیست و قابل تحمل هم نیست. آن را نمیفهمم. حالا هر چقدر هم كه بگویم آن ریشههای من است، اما امروز من روزی است كه همهچیز با سرعت عوض میشود.
در عرض دوماه، شاهد منسوخ شدن یك نسل از موبایلها و ورود نسل بعدی هستیم. خب معلوم است كه این در زندگی من تأثیر میگذارد. معلوم است كه وسیله نقلیهای كه در آن مینشینم مثل هواپیما- ماشین- موتور و غیره آنچنان با سرعت حركت میكند كه همهچیز را در بیرون مخدوش میبینیم و درهم و اینها همه در سبكوبیان من تأثیر میگذارند.
نویسنده : علیرضا یزدانی
[گفتگو با شاهین نوروزی به بهانه نمایش آثار در گالری منصور حسینی]
[گفتگو با شاهین نوروزی به بهانه نمایش آثار در گالری منصور حسینی]
منبع : دوهفتهنامه هنرهای تجسمی تندیس
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران حجاب دولت رئیسی افغانستان دولت سیزدهم گشت ارشاد پاکستان توماج صالحی کارگران رهبر انقلاب سریلانکا
کنکور تهران سیل سیستان و بلوچستان هواشناسی سازمان سنجش فضای مجازی سلامت خراسان جنوبی شهرداری تهران پلیس اصفهان
خودرو قیمت خودرو آفریقا دلار قیمت طلا قیمت دلار بازار خودرو بانک مرکزی ارز ایران خودرو مسکن سایپا
خانواده موسیقی تلویزیون فیلم مهران مدیری ترانه علیدوستی سینمای ایران سحر دولتشاهی بازیگر شعر تئاتر
کنکور ۱۴۰۳ عبدالرسول پورعباس
فلسطین غزه اسرائیل آمریکا جنگ غزه روسیه رژیم صهیونیستی حماس ایالات متحده آمریکا اوکراین طوفان الاقصی طالبان
پرسپولیس فوتبال آلومینیوم اراک استقلال جام حذفی فوتسال بازی بارسلونا لیگ برتر انگلیس باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس تیم ملی فوتسال ایران
هوش مصنوعی سامسونگ همراه اول ناسا بنیاد ملی نخبگان تسلا تیک تاک فناوری
مالاریا کاهش وزن زوال عقل سلامت روان داروخانه