جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


یک بام و دو هوا


یک بام و دو هوا
هم‌اكنون اقتصاد جهان در بهترین شكل خود قرار دارد. اما در مقابل، وضعیت سیاسی آن نگران‌كننده است. جالب آن كه این دوگانگی، مبحث اصلی نشست سالانه مجمع جهانی اقتصاد در داووس سوییس بود.مجمع جهانی هم این بحث را از لارنس سامرز، اقتصاددان آمریكایی، الهام گرفت و گزارشی توسط تامیز مالی لندن تدوین شد. حال سؤال این است كه آیا این دوگانگی، پایان‌‌پذیر است و چگونه می‌توان به آن خاتمه داد؟ ‌
واقعیت‌ها روشن به نظر می‌رسند: اقتصاد جهان در این دوره طلایی خود از رشد فزا‌ینده و فراگیر میان كشورها، سود و بهره‌وری بالا، نرخ بهره‌های كم و قیمت‌هایی با ریسك پایین برخوردار شده است. البته این دوره با برخی از شوك‌هایی نیز همراه بود كه از آن جمله می‌توان به سقوط بازارهای سهام بعد از سال ۲۰۰۰، عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱، جنگ‌های عراق و افغانستان، اختلاف‌نظر در خصوص سیاست‌های آمریكا، افزایش بهای نفت كه از دهه ۱۹۷۰ تاكنون بی‌سابقه بوده است، توقف مذاكرات تجاری در نشست دوحه سازمان تجارت جهانی و چالش برنامه‌های اتمی ایران اشاره كرد. البته این شوك‌های اقتصادی در مقابل رونق چشمگیر اقتصادی چین و هند به طور متعادل در دوكفه ترازو قرار دارند. ‌
از سوی دیگر، فهرست شوك‌های یاد شده، تا اندازه‌ای نتیجه فشارهای سیاسی چون سیاست و نگرش حمایت از محصولات داخلی، ناآرامی در اكثر نقاط دنیای اسلام و گسترش تسحیلات اتمی بوده است. به این دلایل باید اخلاق و معنویات خسارت‌ دیده صاحبان قدرت در آمریكا و شكست كنونی ایالات متحد در عراق كه باعث بدنامی و سقوط بسیاری از رهبران دنیا شده است را افزود. لغزش روسیه به سمت دیكتاتوری، ركود سیاسی اتحادیه اروپا و ناتوانی در ایجاد یك نظام جهانی برای مبارزه با تغییرات جوّی، از دیگر شوك‌های اخیر هستند.
▪ سناریوی اول: ناامیدی اقتصادی و ثبات سیاسی
اما چگونه این دوگانگی حل خواهد شد؟ یك سناریوی ممكن می‌تواند دقیقا عكس آن چیزی باشد كه عقل سلیم حكم می‌كند: ناامیدی اقتصادی و ثبات سیاسی. در توجیه قضیه می‌توان گفت كه نرخ‌های بهره ناچیز و رشد سریع اقتصادی - و آگاهی از این كه رونق اقتصادی برای توده‌های مردم حایز اهمیت است - ممكن است رهبران سیاسی را به دخالت‌ها و اجرای سیاست‌های اشتباه سوق دهد.
▪ سناریوی دوم: مسیرهای متفاوت اقتصاد و سیاست
سناریوی دوم این است كه خطوط اقتصادی و سیاسی همچنان در مسیرهای متفاوت از یكدیگر به راه خود ادامه دهند. دلیل این مسأله این است كه برخلاف ظاهر متفاوت، اقتصاد و سیاست هر دو بازتاب‌ها و چهره‌های مختلف از دنیای در حال جهانی شدن هستند. به عنوان مثال، امروز تقاضای فزاینده برای انرژی در منطقه خاورمیانه، اهمیت استراتژیك یافته است، در حالی كه روسیه نیز با همین هدف تلاش می‌كند راه خود را برای كسب نفوذ بیشتر در جهان هموار كند. همچنین افزایش فرصت‌های اقتصادی موجب شده تا غول‌های آسیایی، توازن جهانی قدرت را به جهتی متفاوت متمایل كنند. این در حالی است كه میان موفقیت جهانی و شكست، تضادی مشهود وجود دارد كه موجب بروز خصومت و خشونت در سراسر جهان شده است. در واقع، سرازیر شدن بخش عظیم ثروت به سمت یك اقلیت كوچك در دنیا، خود سرچشمه بسیاری از تنفرها شده است و این همان اثر پدیده جهانی شدن است كه موجب تشكیل شبكه‌های فراملی جنایی و افزایش مهاجرت‌های غیرقانونی و تروریزم گردیده است. ‌
به همین ترتیب، برخی جهانی شدن را دلیل كاهش ثروت طبقه متوسط و اقشار كم درآمد در كشورهای صنعتی و انقباض اقتصادی كشورهای متوسط به جهت قرار گرفتن در میان سنگ بالای آسیاب یعنی كشورهای پیشرفته و سنگ پایین آن یعنی كشورهای كم‌درآمدتر مانند چین امروز و هند فردا می‌دانند. اتفاق نظر در خصوص موفقیت سیاست‌های بازار مدار حتی سیاست را از نطفه ایدئولوژی آن دور ساخته و بسیاری از سیاستمداران را به چهره‌هایی صرفا سرشناس و مشهور تبدیل نموده است.
این حقیقت كه اقتصاد، دنیای ما را به هم وابسته و متصل‌تر ساخته، در حالی كه سیاست هنوز در چارچوب ملی یا بومی خود باقی مانده است، تضاد میان اقتصاد و سیاست را اجتناب‌ناپذیر ساخته است. بنابراین از آنجایی كه آشفتگی سیاسی و موفقیت اقتصادی پابه‌پای هم پیش می‌روند، منطقی به نظر می‌رسد اگر از شكاف بسیار گسترده میان این دو، چالشی به وجود بیاید. همان‌ طور كه از نیمه اول قرن بیستم آموخته‌ایم، واكنش‌های بزرگ، خود می‌تواند موجب بروز جنگ و تباهی شود. در عصر اتم، این ریسك می‌تواند حتی بزرگ‌تر باشد. در واقع، ما این توانایی را داریم كه دنیایمان را ویران كنیم. ‌
▪ سناریوی سوم: سیاست، اقتصاد را غرق می‌كند
امكان سوم این است كه سیاست، اقتصاد را در خود غرق كند - همان چیزی كه در فاصله سال‌های ۱۹۱۴ و ۱۹۴۵ در جهان و در كشورهای كمونیستی موسوم به "جهان دوم" و به شكل گسترده‌تری در كشورهای "جهان سوم" اتفاق افتاد. در این سناریو، حمله غیرمنطقی به ایران - احتمالی كه در اجلاس داووس در خصوص آن بسیار بحث شد - می‌تواند نظریه برخورد تمدن‌ها كه توسط پروفسور هانتینگتون مطرح شد را محقق سازد. در نتیجه با در نظر گرفتن دنیایی با قیمت نفت ۱۵۰ دلار برای هر بشكه پس از بستن تنگه هرمز - نقطه‌ای كه اكثر نفت دنیا از آن جا سرازیر می‌شود - ثابت خواهد كرد كه خوشبینی اقتصادی امروز بی‌پایه و اساس بوده است.
▪ سناریوی چهارم: اقتصاد، سیاست را نابود كند
هنوز امكان دل گرم‌كننده‌ای وجود دارد مبنی بر این كه اقتصاد، سیاست را در خود فرو برد. یكی از خط‌مشی‌های عصر ما، روشی است كه در آن كشورهای پهناور جهان نظیر چین و هند، سیاست خود را بر هدف رفاه اقتصادی مردمانشان متمركز كرده‌اند. این هدف آنان را مجبور می‌كند تا در پی ثبات داخلی و خارجی باشند و آزاداندیشی بین‌المللی و وابستگی متقابل را بپذیرند. آنان هیچ نفعی در كشمكش بین‌المللی نمی‌بینند. امكان زیادی وجود دارد كه این دیدگاه یعنی تأكید بر اولویت‌های ملی، در بسیاری از نقاط جهان از جمله خاورمیانه، هدف اصلی كشورها شود.
در چنین دنیایی، ملت‌ها دولت‌هایشان را مجبور می‌كنند تا جهان را به طور واحد به گونه‌ای بسازند كه همه بتوانند - با هم - در آن زندگی كنند. این اجبار دولت‌ها را وادار می‌سازد تا در ایجاد مصالح جهانی و منافعی كه همه به آن وابسته هستند، مانند ارتقای ثبات، گشودن دروازه‌های تجارت، مهار نیروی اتمی، مدیریت مشترك جهانی، ترویج توسعه و مقابله با "بدهای"جهانی‌سازی همكاری كنند.‌
در چنین دنیایی، مسایلی كه در اجلاس داووس بحث شد - یعنی مقابله با تغییرات جوّی، نشست دوحه و توسعه آفریقا - می‌توانند به خوبی به صورت جمعی مدیریت شوند. البته مشكلات عملكرد جمعی، پیچیدگی خاص خود را دارد. اما هرچقدر انگیزه مردم جهان برای حل مشكلات بیشتر باشد، احتمال تغییر و اصلاح اوضاع بیشتر خواهد شد. در این میان، چیزی كه اهمیت بیشتری دارد، این است كه شیوه‌های یكسویه و یكجانبه‌گرایی برای حل مشكلات، بی‌اعتبار‌تر شده و به عملكرد‌های جمعی بیشتر بها داده می‌شود.
به هر حال، تنگنای اجلاس اخیر داووس - تضاد میان اقتصاد مطلوب و سیاست مشكل‌ساز - به اندازه كافی روشن و شفاف است. اما راه‌حل این مشكل، مبهم به نظر می‌رسد، زیرا طیفی از سناریوهای ممكن - از تصمیمات نادرست و فاجعه‌آمیز تا نتایج مطلوب و صحیح - قابل تصور است. البته ماحصل هرچه باشد، نتیجه‌ای حتمی و گریزناپذیر نیست. ما می‌توانیم انتخاب كنیم. اما وظیفه داریم تا انتخاب‌های درست را برگزینیم: همكاری در مقابل درگیری و كشمكش و به قول تونی بلر، آزاداندیشی را در مقابل پشت كردن به دنیا برگزینیم. اكنون زمان انتخاب فرا رسیده است.
منبع : ماهنامه اقتصاد ایران


همچنین مشاهده کنید