سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا


هنر و تربیت‏


هنر و تربیت‏
رابطه هنر و تربیت، رابطه‏ای دیرین است. گاهی محتوای آثار هنری، «پیام تربیتی» دارد، گاهی پیام‏های تربیتی در «قالب هنری» مطرح می‏شود و بر ماندگاری و اثرگذاری آن می‏افزاید.
● از اینجاست كه دو مقوله جداگانه، اما به هم پیوسته رخ می‏نماید:
۱) تربیت هنری؛
۲) هنر تربیتی؛
و این بحث نیز درخور تأمّل است كه آیا باید تربیت را هنری كرد، یا هنر را تربیتی ساخت؟
● تربیت هنری‏
مقصود از این عنوان، بهره‏گیری از شیوه‏های هنرمندانه و اثرگذار در فعالیت‏های تربیتی است. در سازندگی، ابتدایی‏ترین و نخستین مسئله، «ارتباط» است. برقرار كردن رابطه فكری و روحی با یك فرد، با جامعه، با افراد یك كلاس، با فرزندان یك خانواده، با جوانان یك محله، با كاركنانِ یك مجموعه، با قشری خاص از اقشار جامعه، مرحله نخست انتقال ایده‏ها و پیام‏های تربیتی است. پس از برقراری رابطه، «ابلاغ پیام» است. این، مكمّل آن ارتباط و به ثمر رساننده آن است. مثل یك «تماس تلفنی» كه ابتدا باید خطی بین مبدأ و مقصد وجود داشته باشد، سپس امكان ارتباط و برقراری تماس باشد و مانعی بر سر راه نباشد و خط، آزاد باشد تا بتوانید تماس بگیرید. پس از گرفتن شماره و برقراری تماس، كار اصلی، ردّ و بدل كردن پیام و مطلب و خبر است. تأثیرگذار بودن تماس با دیگران، در گرو ملاحظات و مراعات شرایط و ویژگی‏ها در پیام‏دهنده، پیام‏گیرنده، ابزار پیام‏رسانی و محتوای پیام و استمرار تأثیر است.
▪ پس می‏توان چهار مرحله «ارتباط سازنده» را كه در مقوله تربیت هنری باید لحاظ كرد، چنین برشمرد:
۱) ایجاد رابطه؛
۲) ابلاغ پیام؛
۳) تأثیرگذاری بر مخاطب؛
۴) استمرار اثر پیام؛
در هنری ساختن تربیت، تأكید بر دو مقوله اخیر است و مربیان هنرمند، بر «بُعد زمانی» كار خویش می‏افزایند. بسیاری از حرف‏ها گفته می‏شود و پیام‏ها به مخاطبین رسانده می‏شود، اما چند درصد از پیام‏ها «اثرگذار» است؟ و چه مقدار از آن اثرها «استمرار» دارد؟
كار هنر و شیوه یك مربی هنرمند در مهارت او نسبت به «تأثیر مستمر تربیتی» بر روح و جان افرادی است كه مخاطب پیام‏اند. به موازات این مقصود، حیات مربی هم در توالی زمان‏ها و نسل‏ها استمرار می‏یابد. دست یافتن به زبانی هنری، بیانی بلیغ و شیوا، شیوه‏ای اثرگذار و نافذ، پیام‏هایی نو و مفاهیمی بدیع، می‏تواند بخشی از این شیوه‏ها به شمار آید. رسیدن به این مرتبه و قوّت هم یك تعهّد محسوب می‏شود.
● جبهه‏های فرهنگی‏
بی‏شك تلاش در عرصه «انسان‏سازی» و «تربیت شایسته»، نوعی جهاد است. عرصه تلاش و مجاهدت هم بسیار گسترده است، دشمنان بشریت هم از محورهای مختلف هجوم می‏آورند و ابزار نو به نو و پیشرفته به كار می‏گیرند، تا به اهداف شیطانی خود و «افساد حرث و نسل» برسند.
اگر جبهه‏ها و محورهایی را كه از آنها مورد هجوم قرار می‏گیریم نشناسیم، «دفاع فرهنگی» شایسته‏ای هم نخواهیم كرد و اگر دشمنان پیدا و پنهانی را كه نقاب‏زده یا عریان به جنگ ارزش‏ها و مبانی اخلاقی وارد میدان می‏شوند نشناسیم و حركات و برنامه‏هایشان را تیزبینانه رصد نكنیم، باز هم از شكست‏خوردگان این عرصه خواهیم بود. شرایط مكانی و زمانی و ویژگی‏های فرهنگی و اجتماعی جامعه امروز را هم اگر ارزیابی درست و دقیقی نداشته باشیم، از ارائه برنامه‏های درست و مؤثر تربیتی ناتوان خواهیم بود و «نسل امروز» را از دست خواهیم داد.
پس، شناخت عنصر زمان، شیوه‏های دشمنی دشمنان، زمینه‏های موجود برای تهاجم بیگانه، محورهای آسیب‏پذیر در جامعه، چهره‏های مرموز و پشت صحنه، از عوامل موفقیت در تربیت است.
▪ در یك تقسیم‏بندی، می‏توان افراد جامعه را به سه گروه تقسیم كرد:
الف) گروهی كه از زمان خودشان عقب‏ترند و فكر و روش و كارشان متناسب با صدها سال قبل است.
ب) گروهی كه معاصر با زمانند، كه باید بكوشیم حدّاقل از اینان باشیم.
ج) گروهی كه جلوتر از زمان خویشند و آینده‏های دورتر را هم می‏بینند و به تناسب آن عمل می‏كنند و برنامه می‏دهند و حرف‏هایشان ماندگار و رهنمودهایشان جاودانه است و تاریخ مصرف ندارد.
اگر زمان‏شناس باشیم، آمادگی‏های لازم و شیوه‏های متناسب با زمان هم خواهیم داشت.
به تعبیر حضرت علی(ع): «مَنْ عَرَفَ الزّمانَ لم یَغْفُل عَنِ الأِستعداد؛
كسی كه زمان را بشناسد، از آمادگی و آماده‏سازی غافل نمی‏شود.» (الحیاهٔ، ج‏۱، ص‏۱۳۵)
اگر درك درستی از زمان داشته باشیم، مسئله سرعت و شتاب، ارتباطات جهانی، بی‏حوصلگی نسل حاضر، راحت‏گزینی و دوری از پیچیدگی و دشواری، تكیه بیشتر بر رسانه‏های تصویری و ... را هم مدّنظر قرار خواهیم داد و در برنامه‏های تربیتی، «ابزار و شرایط» را به استخدام «اهداف تربیتی» خواهیم گرفت.
● رشد از درون‏
اگر «آموزش»، انتقال معلومات و دانش‏هایی از بیرون به ذهن افراد تحت تعلیم است، «پرورش»، عبارت است از رویاندن از ریشه و رشد دادن از درون و به فعلیّت رساندن قوا و استعدادهای نهفته در انسان‏ها. استعدادهای بشری، تنها در زمینه علوم و فنون و مهارت‏ها نیست، بلكه عرصه اخلاق و معنویت و كمال‏جویی هم قلمروی است كه باید استعدادهای افراد را شناخت و آن را همچون بذری رویاند و آبیاری و مراقبت كرد تا به مراحل بالاتر رشد برسد. نقش هنر در این زمینه، می‏تواند توجه دادن انسان به فطریات و جاذبه‏های معنوی و راز خلقت و چرایی زیستن و هدف آفرینش باشد و مربی هنرمند، حركت‏های درونی و رشد باطنی در افراد را سامان می‏دهد.
هنر می‏تواند در ذهن افراد، «سؤال» پدید آورد و در پی آن، آنان را برای یافتن «جواب»، برانگیزد. سؤال‏های اساسی برای حیات انسانی چیست؟ كیستم و چیستم و كجایم و چرا زندگی می‏كنم و چگونه‏ام و چگونه باید باشم؟ اینها سؤالاتی است كه گاهی مورد غفلت انسان است و یادآوری آنها نشان بیداری است.
اگر روش‏های هنری بتواند این سؤال‏ها را برای انسان «عمده و اساسی» كند، یك گام به جلو برداشته است. و اگر بتواند شوق و انگیزه «یافتن جواب» را هم پدید آورد، گامی دیگر برداشته است و اگر پاسخ‏ها را هم به كمك تلاش و حركت درونی انسان‏ها بیابد، گام سوم تحقق یافته است. طرح سؤال تازه در ذهن، و كمك به حلّ آن و یافتن پاسخ درست، كار ارزنده و تحول‏آفرینی است كه از هنر ساخته است و هنر است كه انسان را در آستانه «حقیقت‏های پنهان» به درنگ و تأمّل وا می‏دارد. ورزیدگی فكر انسان در اثر نوعی «ورزش خودجوش» و دست و پنجه نرم كردن با ابهام‏ها، سؤال‏ها، مشكلات و راه حل‏ها، در سایه هنر، عملی است. روشن است كه نوآوری و خلاقیت و ابداع، در نحوه پرداختن به موضوع نیز دامنه تأثیرگذاری و رشد از درون را می‏افزاید.
● جهت‏دهی به حبّ و بغض‏
از قوی‏ترین عوامل برانگیزاننده، دوست داشتن و نفرت داشتن است. به تعبیر دیگر، «حبّ و بغض»، در ایجاد انگیزه برای انجام یا ترك كاری بسیار نیرومند است. بهره‏گیری از تشویق هم بر همین پایه استوار است. «الگو» و نقش آن در «جذب» نیز آشكار است و تأثیر قهرمانان و اسوه‏ها و زندگی‏نامه آنان بیش از «موعظه مستقیم» است.
محبت‏ها و بغض و كینه‏ها اگر در مسیر خوب هدایت شود، زمینه‏ساز تعالی روحی و اخلاقی انسان‏هاست. در تربیت، الگوی مثبت و شایسته، دیگران را در پی خود می‏كشد و الگوهای منفی، انحطاطآور و ابتذال‏آفرین است. رمز دعوت به «تبعیّت از اسوه‏ها» كه در قرآن است و نهی از پیروی از سران تباهی در همین حقیقت نهفته است. از دست هنر چه برمی‏آید؟
گزافه نیست اگر نقش هنر را بالاترین نقش در ایجاد «كشش» و «كوشش» در انسان‏ها بدانیم. از این‏رو به كارگیری هنر در برنامه‏های تربیتی، می‏تواند تأثیر تربیت را عمیق‏تر و ماندگارتر سازد و بستر تأثیرپذیری از هدایت‏ها و حكمت‏های متعالی را گسترده‏تر گرداند.
همان گونه كه در یك سوپرماركت یا مغازه، «ویترین» و «دكور»، تأثیر بسزایی در «جذب مشتری» دارد، ارزش‏های معنوی و تربیت‏های اخلاقی هم كم‏ارزش‏تر از كالاها و اجناس نیستند. برای عرضه آنها هم، باید از ذوق و هنر بهره گرفت و جاذبه آفرید و ابداع داشت.
معرفی قهرمان‏های خوب و الگوهای شایسته، در قالب فیلم، تئاتر، داستان، نقاشی و خط، طراحی، آموزش، شعر و سرود، در راسخ‏تر كردن ملكات اخلاقی در انسان‏ها مؤثر است. در میان جوانان هم الگوهای خوب، فراوان یافت می‏شود، آنان كه برای لحظه لحظه عمرشان برنامه‏ریزی می‏كنند، آنان كه هر كاری را در شأن و شایسته جایگاه انسانی خود نمی‏دانند، آنان كه در زندگی فردی و اجتماعی به «حریم»ها و «خط قرمز»هایی معتقدند و رفتار خود را بر اساس آنها تنظیم می‏كنند، آنان كه «خلاء روحی» خود را با «عبادت» پر می‏كنند، اینان همه تابلوهای «كمال‏نما»یند و نقش الگویی دارند. می‏توان با ابزار و شیوه‏های هنری، این گونه افراد و چنین صفات و حالاتی را به صورت «سرمشق» در آورد و هنرمندانه «الگوهای ارزشی» ارائه نمود و به «تكثیر خوبی‏ها» پرداخت. ایجاد نفرت از ستم و ریا و تبعیض و اعتیاد و بیكاری و دروغ و مفاسد اخلاقی هم كه در بخش دوم (بُغض و عداوت) می‏تواند زمینه فاصله گرفتن جوانان را از این رذایل فراهم سازد، در سایه كار هنری، عملی است و نقش‏آفرین‏تر.
● ابداع و نوآوری‏
«سخن نو آر، كه نو را حلاوتی دگر است.»
اگر در امر تربیت، در پی تأثیرگذاری و جذب مخاطبانیم، از «نوآوری» به عنوان یكی از اهرم‏های جذب، نباید غفلت كنیم. گریز از تكرار و یكنواختی كه در افراد است، ضرورت ابداع و شیوه‏های نو را در تربیت الزامی می‏سازد و هنر می‏تواند به تربیت هم جاذبه ببخشد.
طبعاً كسانی توانایی «نوآوری» دارند كه با شیوه‏های كهن و نمونه‏های قدیم و قالب‏های متداول و مرسوم آشنا باشند و نارسایی‏ها و ضعف جاذبه‏های آنها را بشناسند و در پی نوآوری برای تحت پوشش قرار دادن گروههای بیشتر و متنوع‏تری باشند. از این جهت، كار مربی باید پیوسته از تحول و نو شدن و ابداع برخوردار باشد. به كارگیری هنر در مورد تربیت از این رهگذر است كه هم ضرورت می‏یابد، هم افق‏های جدیدتری را می‏گشاید. كنار گذاشتن قالب‏های سنّتی و دیرین، درست نیست، اما بهره‏گیری از آنها هم هرگز كافی نیست. مثل شیوه‏های تبلیغی كه اكتفا به رسم كهن پاسخگو نیست، بلكه در كنار آنها از روش‏های نو هم باید بهره گرفت، چون نوآوری و نوگرایی، بر دامنه مخاطبان پیام تبلیغی و تربیتی می‏افزاید.
باری، «هنر تربیتی»، شاخصه ارزشی بودن هنر است، و ... «تربیت هنری»، عامل دیرپایی و گستردگی و نفوذ بیشتر محتوای تربیت است.
جواد محدثی‏
منبع:ماهنامه پیام زن
منبع : روزنامه تفاهم


همچنین مشاهده کنید