سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا
سینما و دلدادن به نان و ماست
۱) چند شب پیش دوستی سعی داشت با اصرار ثابت كند هنرمندی كه دستش به پول برسد دیگر هنرمند نیست. نه بنده و نه دوستان دیگر، هیچ یك نتوانستیم به او بقبولانیم به دست آوردن و داشتن پول - لزوما - به معنی از دست دادن و نداشتن هنر نیست.
البته دوست ما اصولا عادت به گوش دادن ندارد وگرنه شاید اتفاقی میافتاد! مگر احمد شاملو در جوانی كه پول نداشت و در فقر مطلق بود، با شاملوی آخر عمر كه رنگ پول را دیده بود فرق داشت؟ مگر از پا نشسته بود و از هنر مانده بود؟ مگر فروغ تنهای بیپول خارج كشور، با فروغ چند سال آخر حیات كه سر و سامان مالی گرفته بود فرق داشت؟ و مگر... البته این دوست ما مثالهای دیگری میزد، به ویژه از یكی دو آشنا و بر اساس این فرضهای موجود - كه غلط هم نبود - به نتیجهگیری كلیای میرسید - كه البته غلط بود. صحبت از آشنایی بود كه روزگاری نشانه خرق عادت بود و رفتارهای خارج از چارچوبهای - نادرست - تعریف شده، ولی حالا نشانهای بر اوج محافظهكاری رایج در این روزها. آن آشنا كه این روزها به لطف و به شكر خدا، سرش به قراردادها گرم است و دلش به ارتباط با فلان مركز و بهمان شخص خوش، حالا نهتنها آن اهل هنر سابق نیست، كه مدام از حفظ نان و ماست سخن میگوید. ...و طبیعی است. وقتی دل بدهی به نان و ماست، آن وقت باید بروی پی داشتن و داشتن و داشتناش و دیگر جایی برای هنر نمیماند. تفاوت هم در همین است. در خلق و خوی واقعی هنری. نسخه اصلی به لذیذترینها میرسد و خودش میماند؛ نسخه بدلی با دیدن یك تكه نان و یك كاسه ماست، خود دیگری از خویش به نمایش میگذارد.
۲) چند وقت پیش، جوان خوش برخوردی را در تحریریه ماهنامه فیلم دیدم. فیلمساز بود و آبادانی. هم اهل هنر باش و هم اهل آبادان، یعنی هم خودت با هنری و هم از شهر مردمان دارای درك هنر. نامش پیمان ماندگار بود. فیلمهایش را داد و قرار شد نظرم را بگویم. DVD مشكل داشت و نشد. تماس و ارسال دوباره. راستش را بخواهید، خیلی از این موارد پیش میآید و معمولا هم آثار ضعیفی هستند. همیشه در این موارد، فیلمها را تا ته میبینم و فیلمنامهها و طرحها را تا آخر میخوانم، تا بتوان پاسخ شوق و ذوق و انتظار فرستنده را به خوبی داد. این بار هم مثل همیشه فیلمها را دیدم. اما فراتر از تصورم بود. هم فیلمهای خوبی بود و هم موضوعهای مهمی را مطرح میكرد. فیلمساز هوشمندانه و دقیق از موضوعهایی حرف میزد كه همیشه سعی داشتهایم آنها را نادیده بگیریم و حتی پاك كنیم. عشق، بلوغ، ماهواره و... همه هم با رعایت ضوابط نمایشی و اخلاقی. یعنی فیلمساز فكر كرده دارد برای نمایش داده شدن فیلم میسازد. نمایش در همین شرایط و همین زمانه. اما خب به هرحال موضوع مهم، آنقدر سنگینی میكند كه تا به حال امكان نمایش پیدا نكرده. در مملكتی كه همه فیلمهای بلند سینماییاش هم روانه پرده سینما نمیشوند، صحبت از تماشای این فیلمهای كوتاه، شاید خیلی از جنس <آرزو> باشد؛ ولی به هرحال نام این فیلمساز و این فیلمها را به ذهن بسپارید. شاید خدا خواست و روزی روزگاری اتفاق افتاد! پیمان ماندگار، كولاك، كدئین و كلكسیون.
۳) صادق هدایت بزرگ در <آفرینگان> مینویسد: <نزدیك نباید رفت. چون عشق مثل یك آواز دور، یك نغمه دلگیر و افسونگر است كه آدم زشت و بدمنظری میخواند. نباید دنبال او رفت و از جلو نگاه كرد. چون یادبود و كیف آوازش را خراب میكند و از بین میبرد. در آستانه عشق هم نباید جلوتر رفت.
ناصر صفاریان
منبع : روزنامه مردم سالاری
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
آمریکا رهبر انقلاب یمن شورای نگهبان مجلس مجلس شورای اسلامی صادق زیباکلام دولت سیزدهم مجلس دوازدهم انتخابات مجلس انتخابات انتخابات مجلس دوازدهم
هواشناسی تهران بارش باران شهرداری تهران قوه قضاییه پلیس قتل سازمان هواشناسی سلامت زلزله وزارت بهداشت حوادث
خودرو سایپا مسکن قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو بازار خودرو بانک مرکزی بورس گاز حقوق بازنشستگان دلار
نمایشگاه کتاب کتاب نمایشگاه کتاب تهران نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران دفاع مقدس حج سینمای ایران تلویزیون تئاتر رضا عطاران سریال سینما
وزارت علوم دانشگاه تهران
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه فلسطین جنگ غزه حماس روسیه افغانستان طوفان الاقصی نوار غزه اوکراین ترکیه
استقلال فوتبال فولاد خوزستان پرسپولیس مهدی طارمی لیگ برتر رئال مادرید فولاد بازی لیگ برتر ایران لیگ برتر فوتبال ایران باشگاه استقلال
هوش مصنوعی فناوری شفق قطبی تبلیغات نوآوری ایلان ماسک ناسا اپل
کودک رژیم غذایی سلامت روان خواب واکسن شیر تجهیزات پزشکی فشار خون افسردگی