جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


حکایت آن بلبل سرگشته


حکایت آن بلبل سرگشته
علی نصیریان نویسنده، کارگردان و بازیگری است که در تئاتر او را با کارهایی چون «بلبل سرگشته»، «هالو» و بسیاری از کارهای سینمایی، سریال ها و تئاتر های تلویزیونی اش می شناسیم آثاری چون «ستارخان»، «ناخدا خورشید»، «بوی پیرهن یوسف» و سریال هایی از جمله «سربداران»، «هزاردستان» و تئاتر های تلویزیونی مانند «سوزن بانان» را که هیچگاه نمی توان از یاد برد از جمله کارهای به یاد ماندنی او است.
این بازیگر ۷۲ ساله سینما و تلویزیون ایران، فارغ التحصیل هنرستان هنرپیشگی تهران یا همان مدرسه تئاتر هنر ملی در سال ۱۳۳۴ است. او پیش از آن دوره یی را در تئاتر جامعه باربد، زیر نظر استادانی مانند رفیع حالتی و اسماعیل مهرتاش گذراند. همچنین به مدت یک سال کارآموز این گروه تئاتری شد. دو سال بعد نیز دوره یک ساله دیگری را در کلاس های تئاتر سعدی به مدیریت حسین خیرخواه گذراند.
علاقه او به نمایش به پیش از این دوران بازمی گشت. یعنی به سال های نوجوانی و زمانی که برای دیدن تعزیه و پرده خوانی می رفت. او خود در این باره می گوید؛ «دیدن نمایش های سنتی و تخت حوضی در عروسی ها یا برپایی مجالس تعزیه در مراسم عزاداری، برایم بسیار جذاب بود و به دلیل بافت سنتی محله یی که در آن زندگی می کردم (میدان وحدت اسلامی)، مجالس تعزیه یا پرده خوانی، نقالی و معرکه گیری آنجا زیاد انجام می شد و من تقریباً تماشاگر ثابت اکثر این کارها بودم.» شروع کار نمایشنامه نویسی و تشکیل گروه نمایش او هم زمان با تاسیس اداره دراماتیک و شروع فعالیت در این اداره در سال ۱۳۳۶ بود. او در همین سال با نگارش نمایشنامه «بلبل سرگشته» توانست در اولین دوره مسابقه نمایشنامه نویسی شرکت کرده و موفق به دریافت جایزه نخست آن شود.
نصیریان در این دوران تئاترهای فراوانی مانند «امیر ارسلان»، «بنگاه تئاترال»، «بازرس»، «آگهی ازدواج»، «پهلوان کچل»، «چوب به دست های ورزیل»، «طلسم حریر، مرد ماهی گیر»، «استعمال دخانیات ممنوع»، «مردی که مرده بود و خود نمی دانست»، «عروسی باقرخان»، «بازی سیاه»، «آی بی کلاه، آی باکلاه»، «بهترین بابای دنیا»، «بیگانه یی در خانه» و «آنتیگون» را به اجرا رساند یا در آنها به ایفای نقش پرداخت.
او در فواصل سال های ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۴، هم زمان با فعالیت تلویزیونی تعداد کثیری نمایش زنده را که توسط گروه تئاتر اداره هنرهای دراماتیک اجرا می شد، با کمک همکارانش به اجرای تلویزیونی درآورد و آنها را به خانه های مردم برد تا از این طریق مردم را با دنیای جذاب، ویژه و پررمز و راز تئاترهایی آشنا کند که پیش از این در سالن های نمایش آن زمان اجرا شده بودند و بیش از پیش به تاثیرگذاری آنها در سطح وسیعی از جامعه کمک شایانی کرده باشد. او طی مصاحبه یی در مورد تاثیرگذاری این نمایش های تلویزیونی و قابلیت های تلویزیون می گوید؛ «صحنه تماشاگران خاص و محدودی دارد. حتی اگر ماه های متمادی هم یک تئاتر خوب روی صحنه اجرا شود، اگر از وسایل ارتباط جمعی فراگیرتری مانند تلویزیون پخش نشود، آن اثر فراگیر نمی شود و آن ارتباط فراگیر با مخاطب برقرار نمی شود. بازیگری بدون تماشاگر معنا ندارد. چرا که بازیگر باید با مردم و تماشاگر خود ارتباط نزدیک برقرار کند که بهترین نوع آن از طریق تلویزیون صورت می پذیرد.»
علی نصیریان، عزت الله انتظامی و فخری خوروش گروهی بودند که در آن سال ها به دلیل همکاری مداومشان به سه تفنگدار معروف شده بودند. در این گروه جایگاه علی نصیریان همواره به عنوان نویسنده و گاه کارگردان ثابت بود، به طوری که خودش می گوید؛ «من بیشتر تمرکزم را روی بازیگری و کارگردانی گذاشته بودم، اما گاهی به دلیل نبود متن خوب، نویسندگی هم می کردم.»
این گروه تلاش داشت متون نمایش فارسی را جایگرین آثار خارجی آن کند. البته اگر در شرایط خاصی به سراغ آثار خارجی و غربی می رفتند، می کوشیدند آن را با وضعیت و فرهنگ آن روزگار نزدیک کرده و اصطلاحاً روزآمد کنند تا به این ترتیب نمایشنامه، اثری صرفاً خارجی نشود که البته این اتفاق هم عموماً در قالب کارهای طنز و آثار مولیر صورت می گرفت. به طوری که ماحصل این تفکر در آثار و نمایش های این گروه و علی نصیریان به اجرای نمایش «گاو» منجر شد که به جهت بکر بودن و ایرانی بودنشان توسط داریوش مهرجویی طی دو سال متوالی، یعنی سال های ۴۸ و ۴۹ در قالب دو فیلم سینمایی ساخته شد.
در آن سال ها کسانی مانند علی نصیریان، عزت الله انتظامی، جمشید مشایخی، محمدعلی کشاورز، جعفر والی و... کارمندان اداره تئاتر به شمار می آمدند و از این رو تا سال های متمادی اجازه حضور در فیلم های سینمایی را نداشتند، مگر در نقش های کوتاه فیلم های تولیدی وزارت فرهنگ و هنر. اما فیلم «گاو» نقطه حرکت این دست از بازیگران در عرصه سینما به شمار می آمد. این اثر نسخه سینمایی تئاتر تلویزیونی بود که از سوی نصیریان و گروهش به اجرا درآمده بود و تلاش داشت در مقابل موج ابتذال فیلمفارسی قرار گیرد و گونه یی از فیلم های هنری را که در آن سال ها به جهت ارزشگذاری های کاذب فیلم های تجاری و استفاده از ترفندهای مختلف برای جذب مخاطب مورد بی مهری قرار گرفته بودند، احیا کند. از این رو فیلم فوق، کاری متفاوت در سینمای آن روزگار تلقی می شد و برای بازیگران آن نیز آبرو و اعتباری خاص به همراه آورد.
نصیریان در این فیلم، نقش مش اسلام را بر عهده داشت که باید گفت چون نقش مکملی در کنار شخصیت مش حسن بود و بازی او نیز تحت الشعاع حضور قدرتمندانه عزت الله انتظامی قرار گرفته بود، قابلیت های بازی اش به تمامی به تصویر کشیده نشد. اما در دو فیلم بعدی اش که باز هم برگرفته از نوشته ها و نمایش های خودش بود، این فرصت و موقعیت در نقش های اصلی به او داده شد. نصیریان درباره شرایط این دوران می گوید؛ «در آن زمان جز چند کار معدود در زمینه مستند، چندان کار جدی یی در سینما، مخصوصاً در سینمای قصه گو دیده نمی شد. فضای معمول آن هم طوری بود که با روحیات ما تئاتری ها، هم از لحاظ کیفی و محتوایی و هم به خاطر نوع آدم ها جور نبود تا اینکه با آشنایی با برخی از نویسندگان و داریوش مهرجویی که آن زمان تازه از امریکا آمده بود ایده ساخت فیلم «گاو» شکل گرفت. مهرجویی هم به خاطر آشنایی اش با گروه و هم اینکه قبلاً نمایش تلویزیونی اش را دیده بود، پیشنهاد ساخت فیلم «گاو» را پذیرفت.»
پس از این زمان او که تا آن دوران در تلویزیون روی تئاترهای تلویزیونی تمرکز کرده بود، حضورش را در سریال های تلویزیونی ادامه داد.
«سربداران» از نخستین سریال های او در اوایل دهه شصت به شمار می آید. نقش متفاوت او در این سریال به لحاظ جنس نقش و منفی بودنش نسبت به تمام کارهای سینمایی و تئاترهای پیش از آن در جایگاه بهتری قرار داشت. قاضی شارع شخصیتی باهوش، زیرک، فرصت طلب و چاپلوس بود که علی نصیریان این وجوه را به تمامی در لحظات مختلف بازی اش هویدا می کرد یعنی از زمانی که نزد خواجه قشیری خود را شیخ حسن جوری جا می زند تا زمانی که نزد طغای تیمورخان به تملق او می پردازد یا زمانی که سعی می کند با وعظ و سخنرانی مردم را آرام کند تمامی این خصوصیات را به خوبی نمایش می دهد. به عنوان مثال در صحنه یی که قرار است گروهی را به اسم شیخ حسن بر دار کنند، یا زمانی که مردم بر مغول ها شوریده اند و او آنها را به آرامش دعوت می کند، ما را هر بار با وجوه دیگری از این شخصیت آشنا می سازد. در واقع در مثلث زر و زور و تزویر او در ضلع تزویر قرار می گیرد. او خود درباره این حضور و نقش قاضی شارع می گوید؛ «شخصیت قاضی شارع به این شکل خاص در تاریخ «سربداران» وجود نداشته است، اما شخصیت هایی مانند قاضی شارع در تاریخ ما وجود داشته اند و به این علت چنین شخصیتی واقعی است. به هر حال برای من همکاری با عده یی از بازیگران و هنرمندان خوب سینما بسیار ارزنده بوده و هست.» یکی از تئاترهای تلویزیونی بارز و خاطره انگیز نصیریان در این دوران، تئاتر «سوزن بانان» است؛ تئاتری با نویسندگی بریان فیلان و ترجمه و کارگردانی داریوش مودبیان با داستانی خاص که همراه با مهارت بازیگری بازیگران آن علی نصیریان (آلفرد)، داریوش مودبیان (آلبرت) و اسماعیل محرابی (جوان) آمیخته شده بود و آن را به یکی از تئاترهای موفق تلویزیون تبدیل ساخته بود.
دو پیرمرد و دوست قدیمی به نام های آلبرت و آلفرد در یک ایستگاه قدیمی و متروک قطار در شمال انگلستان به عنوان سوزن بان فعالیت می کردند. سال ها بود که از این ایستگاه قطاری عبور نکرده بود. آن دو با وجود اینکه سال ها بود از خدمت برکنار شده بودند، اما همچنان در رویای بازنشستگی به سر می بردند. تا اینکه روزی جوانی به اسم کارآموز به جمع آنها می پیوندد و ماجراهایی برایشان رقم می خورد که در نهایت منجر به مرگ آن دو سوزن بان و خود جوان می شود.
در این تئاتر، نصیریان نقش آلفرد، یکی از دو سوزن بان را بازی می کرد. آلفرد، انسانی بسیار ساده بود که بیش از حد تحت تاثیر القائات آلبرت، سوزن بان دیگر قرار داشت و زمانی هم که تحت تاثیر حرف های جوان قرار می گیرد، به خاطر خیانتی که آلبرت به او کرده، دوست چندین ساله اش را می کشد و وقتی هم پی به اشتباهاتش می برد، جوان را به قتل می رساند. ما نصیریان را در طول دوران بازیگری اش با چنین نقش های آشنایی بسیار دیده ایم چرا که سال ها پیش از این او را در فیلمی خاص در قالب آدمی ساده دیده بودیم. از این رو تئاتر «سوزن بانان» نیز در جایگاهی مشابه، اما در حد و اندازه های تلویزیونی اش قرار می گیرد.
در خلال تولید سریال «سربداران»، علی حاتمی دومین تجربه همکاری اش را پس از فیلم «ستارخان» با علی نصیریان می آزماید. ابوالفتح، سومین نقش تاریخی نصیریان بود که از زاویه دید علی حاتمی یک پیشینه تاریخی داشت. در واقع ابوالفتح زاده کسی بود که نقش بسزایی در تاریخ کمیته مجازات داشت، اما نحوه ورود و مرگ و ماجراهای خانوادگی او، همه از جمله وجوهی بودند که حاتمی برای دراماتیک کردن داستان و ایجاد ارتباطی مناسب تر با مخاطب، بر این شخصیت فرض کرده بود. نصیریان نیز با هنرمندی تمام و اطلاع از اینکه قرار است صدای ناصر طهماسب روی صحنه های این شخصیت بنشیند و نیز با توجه به اینکه اساساً دوبله قادر است تمام مهارت ها و مهمترین عامل موفقیت کار بازیگر را که حس اوست، کم رنگ یا در ایده آل ترین مرتبه قرار دهد، توانست به موفقیت قابل قبولی در اجرای این نقش برسد، چرا که او در این شرایط تدبیری برای اجرای این جنس نقش داشت تا دوبلوری مانند ناصر طهماسب بتواند به خوبی از پس اجرای آن برآید که البته باید گفت این مساله نیز بی تاثیر از نظرات علی حاتمی نبوده است. نصیریان در این باره می گوید؛ «به هر حال لهجه برای این شخصیت، آن را به مراتب گیراتر و جذاب تر می کرد. البته دوبله ناصر طهماسب هم بسیار خوب روی نقش نشست و از آنجا که حاتمی دیالوگ ها را هم به شکل آذری نوشته بود، سیروس طاهباز به شهرک سینمایی آمد و با هم دیالوگ های ترکی را کار کردیم. من هم سعی کردم لهجه ها را درست ادا کنم. حسن این کار در آن بود که هنگام دوبله طهماسب از صدای من ایده گرفت و توانست هنرمندانه این صدا را ایجاد و اجرا کند.» بیشتر نقش های سینمایی نصیریان در مقایسه با آثار تلویزیونی او از پیچیدگی کمتری برخوردار هستند و شاید کمتر بتوان آن عمیق شخصیت پردازی که در سریال های «سربداران» و «هزاردستان» بود، در آثار سینمایی او دید. نصیریان در فیلم های «آفتاب نشین ها» (مهدی صباغ زاده، ۱۳۶۲) و «فصل خون» (حبیب کاوشی، ۱۳۵۹)، «جاده های سرد» (مسعود جعفری جوزانی، ۱۳۶۴) و «ترنج» (محمدرضا اعلامی، ۱۳۶۵) کم و بیش نقش هایی را ایفا کرد که چهره شناخته شده یی از نقش های یکسان مردهای ساده دل روستایی بودند. در حالی که ابوالفتح در سریال «هزاردستان» و قاضی شارع در سریال «سربداران» به مراتب شخصیت های خاص تر و پیچیده تری بودند و برای ایفای درست و صحیح این نقش ها نیازمند تمرکز، ژرف نگری و جست وجوی بیش از پیش در لایه های زیرین این نقش هاست که لازمه آن نیز صرف وقت فراوان است.
جدا از فیلم های اشاره شده آثار دیگری نیز در پرونده سینمایی او وجود دارد که از جمله آنها می توان به فیلم هایی مانند «ناخدا خورشید»، «بوی پیرهن یوسف» و چند اثر دیگر او اشاره کرد که جزء شاخص ترین کارهای او به حساب می آیند. در فیلم «بوی پیرهن یوسف» علی نصیریان به تمامی دایی غفور بود و بی هیچ کم وکاست و مبالغه یی از عهده خلق شخصیت برآمده است. او دقیقاً همان استعاره یعقوب (ع) است و این قطعاً منطبق بر خواست و ذهنیتی بود که کارگردان مدنظر داشته و از او انتظارش را داشت. از سوی دیگر به خاطر درخشش علی نصیریان در این نقش، کار دیگر بازیگران توانای فیلم نیز تحت الشعاع این نقش واقع شده است. نصیریان خود درباره ایفای نقش های پیچیده یا ساده اش چنین می گوید؛ «اگر روزی پیشنهاد شخصیت ساده و نزدیک به خودم را در آن اثر داشته باشم، بسیار سریع با آن انس می گیرم ولی اگر با شخصیت پیچیده و مجهولی روبه رو شوم، قطعاً زمان بیشتری برای پی بردن به پیچیدگی آن شخصیت لازم است که آن شخصیت در طول کار روی من می گذارد. هر شخصیتی نمی تواند بعد از بازی با من بماند. در این میان نقش های پیچیده به خاطر تمرکز و جست وجوی طولانی که برای یافتن شان داشتم یا تیپ هایی که با آنها ارتباط بهتری داشتم، بیشتر پیش من می مانند و به لحاظ درونی هم در من رسوب می کنند، اما این طور نیست که برای من معضل شوند.»
نصیریان پس از بازی در فیلم «ستارخان» تا مدت ها حضور ثابت و مداومی در آثار تاریخی یا سمبلیک داشت. یکی دیگر از این آثار که در اواخر دهه شصت ساخته شد، سریال «گرگ ها» بود که نصیریان در آن سریال ایفاگر نقش حکیم بود.
حکیم یکی از کلیدی ترین عناصر قیام مردم بر حکومت مرکزی و پادشاهی داستان به حساب می آمد. از این رو، او شخصی محکم، مردم دوست و دارای مرتبه و پایگاه اجتماعی بود که معمولاً تاریخی نداشت و امکان وجود و تکرارش در هر شرایط و مکانی بود. البته عینی ترین یا مستندترین شخصیتی که او در آثار تاریخی اش با این مشخصات به ایفای نقش آن پرداخته بود ستارخان بود. از این رو بی شک برای رسیدن به شخصیت حکیم از حس های تجربه شده اش در ستارخان بهره گرفته بود؛ مردی آرام که خود را با شوخی های گاه گدارش با اعضای خانواده و کار داروسازی اش مشغول می کرد. اما به وقت نیاز برآشفته می شد و قیامی را طرح ریزی می کرد.
«شاه خاموش» و «روشن تر از خاموشی» نیز گونه یی دیگر از این شخصیت های برجسته تاریخی و فلسفی بودند. او جدا از نقش های مثبت و خاکستری، توانایی خود را در ایفای نقش های منفی مانند قاضی شارع آزموده است که حاصل آن خلق شخصیت های آثاری مانند «ناخدا خورشید»، «روز باشکوه»، «دیوانه از قفس پرید» و برخی دیگر است.
او درباره ایفای نقش های مثبت و منفی اش می گوید؛ «من فکر نمی کنم که ما اساساً آدم های سیاه یا سفیدی هستیم زیرا همان قدر که نیروهای انسانی در انسان جمع شده اند، ممکن است نیروهای شیطانی هم در گوشه پنهان ذات انسان ها نهفته یا تحت کنترل باشند. پس وقتی که بازیگر آن رگه های خودش را نشان داده و می پروراند یا روی آن متمرکز می شود، قادر است در قالب شخصیت منفی یا مثبت فرو رود یا در مرتبه دیگر، اگر این حواس را از پیش تجربه نکرده باشد، باید به تخیل پناه ببرد چرا که تخیل یکی از بزرگ ترین میدان های عملی برای هنرمند به حساب می آید و یک بازیگر قطعاً باید تخیلی بسیار قوی داشته باشد تا بتواند با خواندن و مرور آن شخصیت پی به جنبه های روان شناختی رفتاری او برده و آن را در تخیل خود مجسم کند. در مرتبه دیگر هم تجربه زنده در میان اجتماع و بازار و جمعیت می تواند در رسیدن بازیگر به شخصیت موثر باشد تا به این ترتیب با شناخت و حضوری عینی در کنار آن شخصیت به نقش دست پیدا کند.
وجه دیگر بازیگری علی نصیریان آثار طنز او است که تعداد آن نسبت به دیگر وجوه شخصیت های آثارش اندک است و بارزترین آن به دو نقش میرزا نوروز و مش خیرالله در آثاری مانند «کفش های میرزا نوروز» (محمد متوسلانی، ۱۳۶۴) و «مش خیرالله و صندوقچه اسرار» (داریوش مودبیان، ۱۳۷۲) بازمی گردد. این میل و گرایش به ایفای نقش های طنز عموماً به دوران بازیگری اش در کارهای تئاتر بازمی گردد زیرا در آن دوران او نمایش های متفاوتی از مولیر را کارگردانی و بازی کرده و به این ترتیب قابلیت های خود را پیش از این در این ژانر آزموده است و قصد داشته در مقابل دوربین نیز این آزموده ها را دوباره بیازماید. این دو اثر، آثاری بودند که با وجود موفقیت هایشان هرگز در کارهای بعدی او تکرار نشدند.
سریال اخیر او «میوه ممنوعه» اگرچه دارای نکات خاص و ویژه یی است اما نسبت به آثار برجسته او در طول سال ها فعالیت تلویریونی اش در جایگاه مناسبی قرار نمی گیرد. شخصیت فتوحی (شیخ صنعان) پیرمردی است که سال ها کوشیده همچنان به مناسبات دینی و روابط خاص آن وفادار بماند اما زمانی در موقعیت های امتحان الهی و به واسطه آشنایی اش با دختر ترسای قصه به یکباره و یک شبه عبادات و زهد و تقوایش را به چالش می کشد. این نقش به خودی خود قابلیت های ویژه یی دارد که می توانست بازی زیرپوستی و درونی او را به خدمت بگیرد. فتوحی انسانی تنها است. او با وجود حضور اعضای خانواده، دوستان و نزدیکانش بسیار انسان تنهایی است. تمام این ویژگی ها مبین آن است که با به کارگیری ویژگی های بازی حسی که تاکنون از او در سریال های هزاردستان و فیلمی مانند بوی پیرهن یوسف سراغ داریم می توانست موفق تر از آنچه که دیده شد عمل کند؛ اتفاقی که در این سریال به شکل ضعیف تری شاهد آن هستیم.
به هرحال جدای از ایفای نقش های مختلف او در آثار موفق و ناموفق سینمایی و تلویزیونی اش، علی نصیریان امروز پس از سال های متمادی به درستی در جایگاه متناسب خود قرار گرفته است. او که در دهه های چهل و پنجاه به شهرت رسیده، امروز با کوله باری از تلاش و تجربه و اندوخته هایی بس گران بها، همچنان در عرصه بازیگری، نویسندگی و کارگردانی تئاتر حضور دارد.
مهدی قنبر
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید