یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


نوستالژیای نسل بی ستاره


نوستالژیای نسل بی ستاره
۱) خزر معصومی این روزها بیشتراز گذشته توی چشم‌ها افتاده. با سریال «یک مشت پر عقاب» و نقش غزاله. نقشی که به خاطر تغییراتی که در مناسباتش داده‌اند او را دلخور کرده و در عین حال آن را دوست دارد به خاطر تمام تجربیاتش.
۲) « کاش به آدم‌ها کمی بیشتر نگاه کنیم تا پیام‌هایشان را از رفتارهای خود آنها بگیریم نه از پیش‌فرض‌های خودمان.» این جمله پایانی گفت‌وگوی ماست. چیزی که معصومی به عنوان دردل در برخورد با حذفیات نقشش می‌گوید.
۳) خزر معصومی دانشجوی رشته حقوق بوده و چون در آزمون وکالت قبول نشده نتوانسته وکیل بشود، اما وکالت را خیلی دوست دارد و می‌خواهد درسش را در گرایش حقوق محیط زیست ادامه بدهد. او زیاد اهل گفت‌وگو نیست، خیلی به چهره اعتقاد ندارد، می‌گوید آدم ترسویی است، نظر بعضی‌ها برایش مهم است و... اگر می‌خواهید چیزهای بیشتری در مورد او بدانید، گفت‌وگوی ما را بخوانید.
۴) به رنگ ارغوان» و «باغ‌های کندلوس» دو فیلم سینمایی بودند که پیش از این خزر معصومی در آنها بازی کرده بود، اما چون اولی هیچ وقت اکران نشد و دومی هم به دنبال مخاطب خاص بود، هیچ‌کدام این قدر معروفش نکردند که حالا «یک مشت پر عقاب» اسمش را بر سر زبان‌ها انداخته. تلویزیون مدیومی ناشناخته برای او بوده که زیاد دوستش نداشته، اما... «یک مشت پر عقاب» آغاز دوباره خزر معصومی بود در ژانری متفاوت.
▪ شنیده‌ام از تغییراتی که در روابط نقشتان در سریال «یک مشت پر عقاب» ایجاد کرده‌اند خیلی ناراحتید. می‌خواهم گفت‌وگو را با همین مسئله شروع کنیم.
ـ می‌دانید حیف است. این‌که آدم خیلی با وسواس کار می‌کند و سعی دارد آن بخشی را که مربوط به خودش هست درست انجام بدهد و ناگهان همه چیز این طور بهم می‌ریزد، برایش هیچ توضیحی داده نمی‌شود و کسی هم پی آن را نمی‌گیرد. این اتفاق برای من خیلی مهم بود که مسئله غزاله و امیرحسین اصلاً مسئله عاطفی نیست. به نظرم باید کمی رجوع بکنیم به خاطرات خودمان و آدم‌های بزرگ اطرافمان و یادمان بیاید فضای دهه ۵۰ را.
در آن روزها این قدر مثل دهه‌های ۷۰ و ۸۰ مسائل حول محور پسران و دختران قرار نمی‌گرفت و چیزهای خیلی مهم‌تری در جامعه وجود داشت. طبیعتاً آدم‌های آن روزها چون نگرش دیگری داشتند، آزادی‌هایی هم که از طرف خانواده‌هایشان داشتند بیشتر بود.
برای این‌که تکلیف همه روشن بود که این بچه‌ها برای چه بیرون از خانه‌اند. در اینجا ما غزاله‌ای داریم که آدم باایمان آشکاری است که حتی بخش‌های ظاهری را هم رعایت می‌کند. واقعاً علت این تغییرات را نمی‌دانم. این‌که چرا باید غزاله و امیرحسین نامزد بشوند؟ این اتفاق برای من خیلی ناراحت‌ کننده بود، چون مردم این چیزها را به پای غلط سریال می‌نویسند و از ماجرای اصلی بی‌خبر می‌مانند.
▪ بازخوردهای بیرونی کار چطور بوده؟
ـ به نظرم خیلی نمی‌شود بازخوردهایی را که به عوامل می‌رسد، ملاک قرار داد. برای این‌که کلاً مردم ما مردم روراستی نیستند و نظر واقعی‌شان را به شما نمی‌گویند و معمولاً می‌روند سراغ آن بخش تحسین‌‌آمیز ماجرا. بنابراین من خیلی روی این حرف‌ها حساب نمی‌کنم. از طرف دیگر نمی‌شود به این‌که مردم این سریال را زیاد دیده‌اند هم استناد کرد، چون اصولاً مردم ما سریال می‌بینند، هر چه که پخش بشود.اما من شخصاً اگر خودم هم در این مجموعه نبودم، آن را دوست داشتم. نمی‌توانم بگویم جزو لیست بهترین سریال‌هایی که تا حالا دیده‌ام قرار می‌گیرد، ولی کار خوش‌ساختی است و البته می‌توانست بهتر از اینها هم بشود. در مجموع من قصه‌ فیلم‌ را بیش از هر چیز دیگری دوست دارم.
▪ می‌دانم که از گفت‌وگوی با مطبوعات پرهیز می‌کنید و ... خزر معصومی چقدر می‌خواهد متفاوت باشد که این طور رفتار می‌کند؟
ـ من از غلط داشتن می‌ترسم. ظرفیت‌های خودم را می‌دانم و می‌دانم که در برابر شکست ظرفیت کمی دارم. بنابراین با این شناخت از خودم ترجیح می‌دهم تا جایی پیش بروم که بتوانم مسئولیتش را به عهده بگیرم.
من چیز زیادی در بازیگری در چنته ندارم، بنابراین از زیاد کار کردن پرهیز می‌کنم. می‌دانم که درباره یک موضوع واحد نمی‌توانم یک حرف را به اشکال مختلف بزنم، بنابراین از زیاد مصاحبه کردن پرهیز می‌گریزم. جایگاه لذت‌بخش تماشاچی بودن، تماشاچی زندگی مردم بودن چه در سینما و چه در زندگی عادی را حاضر نیستم با هیچ چیز دیگری عوض بکنم. به همین خاطر خیلی زیاد از حریم خصوصی را از دست دادن پرهیز می‌کنم و خیلی از آن می‌ترسم. این درست مثل کار سیاسی کردن است. من دارم در حد خودم فعالیت می‌کنم. در حدی که بتوانم جوابش را پس بدهم.
▪ کم انتخاب می‌کنید یا کم انتخاب می‌شوید؟
ـ در آن طیفی که من دوست دارم کم انتخاب می‌شوم و در مواجهه با آن جنس کارهایی که دوست ندارم کم انتخاب می‌کنم.
▪ یک نقش چه چیزی باید داشته باشد که انتخابش بکنید؟
ـ اول از همه من به عنوان تماشاچی به هر چیزی نگاه می‌کنم. یعنی باید اول از همه آن تماشاچی قانع بشود، چون وقتی آدم درگیر یک کار می‌شود دیگر قضاوت درباره آن درست نیست. ترجیح می‌دهم تا وقتی مال من نشده فیلمنامه مرا به عنوان یک تماشاچی راضی‌ کند. یکی از دلایلی که «یک مشت پر عقاب» را انتخاب کردم این بود که من بی‌وقفه هر ۱۳ قسمت فیلمنامه را خواندم و مدام دلهره داشتم که بالاخره آخرش چه می‌شود و اصلاً یادم رفته بود که توجه بکنم نقش چطوری است؟
دومین چیز عوامل کار است. آن چشم باهوش پشت صحنه به اسم کارگردان که باید خیالم از طرفش راحت بشود. من آدم تازه‌کاری هستم و توانایی این را ندارم که خودم بتوانم کارگردان خودم باشم و احتیاج دارم به کسی که در پشت صحنه راهنمایی‌ام کند. بعد از آن، لیست بازیگران برایم خیلی مهم است، چون هر چیزی می‌تواند کیفیت کار را تغییر بدهد، حتی یک هنرور که در پشت صحنه رد می‌شود.
▪ برای نقشتان آن حاضرید چقدر هزینه بدهید؟ مثلاً می‌گویند برای فلان نقش می‌خواهیم صورت شما را دفورم کنیم و حتی موهایتان را بتراشیم. چنین نقشی را قبول می‌کنید؟
ـ ‌به نظرم وقتی آدمی می‌خواهد کاری را بکند ولی نمی‌تواند به خاطر آن به ترکیب صورتش دست بزند و نمی‌تواند که روی پرده سینما یا صفحه تلویزیون دلبری نکند هیچ وقت نباید به خودش بازیگر بگوید. البته ممکن است از این جهت بازیگر قلمداد شود و از جهات دیگر خیر. به قول علما اثبات نفی ما ادا نمی‌کند.
▪ کاراکتر غزاله چقدر شبیه خزر معصومی است و چقدر نه؟
ـ در بعد حرفه‌ای به دانسته‌های من نزدیک است. من حقوق خوانده‌‌ام و با وکیل‌های زیادی برخورد داشته‌ام. غزاله شبیه وقت‌هایی است که قرار است من جدی باشم. ولی من اصلاً این قدر خویشتن‌داری و مصحلت‌اندیشی او را ندارم. از قضا من در زندگی شخصی‌ام بیشتر شبیه امیرحسین هستم تا غزاله.
▪ خزر معصومی چه شکلی است؟‌
ـ وحشتناک!(می‌خندد) هنوز نمی‌دانم خزر معصومی چه شکلی است؟ می‌دانم که ترسوست، کمال‌گراست و اعتماد به نفس ندارد.
▪ چرا اعتماد به نفس ندارد؟‌
ـ نظر بعضی از آدم‌ها برایم مهم است نه نظر هر کسی. پیش این آدم‌ها اصلاً اعتماد به نفس ندارم. مثلاً چند شب پیش یکی از بستگان ما که وکیل هم هست به من گفت: «نو نباید می‌گفتی دادخواست و باید می‌گفتی تقاضای کیفرخواست.» حالم از آن شب که این را شنیده‌ام بد شده که چرا من به این نکته توجه نکرده‌ام.
▪ «یک مشت پر عقاب» از نظر بازیگری چه چیزی برای شما داشت؟
ـ تماشای بازیگران خوب را. من از بسیاری از لحظات بازیگری آقای بهداد، آقای کیانیان، خانم کامران، خانم خردمند و... لذت می‌بردم.فرصت داشتم که ببینم بازیگرهای دیگر چطور به نقششان نزدیک شده‌اند و دارند چه کار می‌کنند و خب طبیعتاً این زمان طولانی به من کمک کرد تا به بازی‌ام بیشتر دقت بکنم و ایراداتم را برطرف بکنم. گرچه فکر می‌کنم الان هم ایرادات زیادی دارم که بسیاری از آنها تکراری است و از این بابت متأسفم.
▪ تا حالا شده فیلمی را ببینید و با خودتان بگویید کاش من جای فلان بازیگرش بازی کرده بودم؟
ـ بله، خیلی زیاد. اولین باری که این احساس به من دست داد موقع تماشای فیلم «شیدا»ی کمال تبریزی بود. خیلی دوست داشتم نقشی که خانم لیلا حاتمی آن را بازی کرده‌اند را بازی بکنم. به اضافه تمام زنان فیلم‌های ابراهیم حاتمی‌کیا، تمام زنان فیلم‌های داریوش مهرجویی، تمام زنان فیلم‌های اصغر فرهادی و...
▪ پس این‌طوری هر فیلمی را دیده‌‌اید دوست داشته‌اید در آن بازی کنید!
ـ بله. اصلاً یکی از دلایلی که دوست دارم ۳۰ ساله بشوم این است که نقش‌هایی که برای خانم‌های ۳۰ ساله نوشته می‌شود، خیلی نقش‌های بهتری است و به لایه‌های مهم‌تری از ذهن و زندگی آن آدم‌ها نزدیک می‌شود. مسائلی که حول و حوش آدم‌های هم‌سن و سال‌ ما می‌گذرد گویی خیلی عمیق نیست.
▪ شما چهره معصومی دارید. می‌خواهم بدانم چنددرصد پیشنهادهای کاری که به شما می‌شود وابسته به چهره‌تان است؟
ـ خیلی از آنها. در اوج معصوم نبودن اگر خیلی پیشنهاد متفاوتی باشد چیزی می‌شود مدل غزاله قناد. نقش دختر روستایی و طبقه متوسط شهری زیاد به من پیشنهاد می‌شود. بله فکر می‌کنم همه این نقش‌ها خیلی به چهره‌ام وابسته است.
▪ خزر معصومی وقت‌هایی که بازیگری نمی‌کند، چه کار می‌کند؟
ـ در این چندساله بیشترش به درس خواندن گذشته، چون همچنان حقوق علاقه جدی‌ام است. کتاب می‌خوانم، فیلم می‌بینم، تلویزیون نگاه می‌کنم، سریال بد می‌بینم، سریال خوب می‌بینم، موزیک گوش می‌دهم و... آدمی نیستم که خیلی مشغولیت‌های بیرون از خانه داشته باشم. خیلی اهل معاشرت نیستم و با اندک دوستانی که دارم وقت می‌گذرانم. اخبار اجتماعی برایم مهم است و...
▪ حالا که طعم اصلی شهرت را چشیده‌اید چطور با آن برخورد می‌کنید؟ چقدر دوستش دارید و چقدر از آن دوری می‌کنید؟
ـ طبیعتاً آن بخش‌های شیطانی و غیرقابل ارائه روان آدم خیلی راضی می‌شود، ولی همین چندروزه احساس می‌کنم خیلی از آزادی‌هایم گرفته شده. همیشه از این‌که کسی مرا بشناسد و به طرفم بیاید دلهره داشته‌ام. اما خدا را شکر تا حالا چنین اتفاقی برایم نیفتاده است.
در این چند روز بخش نه گفتن ماجرا برایم خیلی سخت بود. برای من نه گفتن کار خیلی سختی است. این‌که محکم روی خواسته‌ام بایستم و مثلاً زیاد گفت‌وگو نکنم. برای آدم‌های حرفه شما خیلی احترام قائلم و به همین خاطر نه گفتن به آنها برایم خیلی سخت است.
▪ چرا گفتید بخش شیطانی وجود آدم. مگر شهرت چیز بدی است؟
ـ یک بخش ماجرا این است که آدم دوست دارد آدم‌های مهم کارش را ببینند و درباره آن حرف بزنند آن بخشِ موجهِ دیده شدن است و خیلی طبیعی است، ولی آن بخشی که مربوط به کوچه و خیابان و مهمانی و این‌طور چیزهاست طبیعتاً جزو بخش شیطانی وجود آدم است.
▪ اگر الان می‌خواستید به عنوان یک خبرنگار از خزر معصومی سؤالی بپرسید، چه می‌پرسیدید؟
ـ من دلم می‌خواست... نه وارد این بازی شما نمی‌شوم. صادقانه می‌گویم دلم می‌خواهد چیزی را توضیح بدهم. در مورد این‌که می‌شنوم غزاله انگار ماجرای مهشید را فراموش کرده و انگار بیشتر به خاطر امیرحسین یا وکیل بودنش است که دارد این پرونده را پی‌گیری می‌کند. من هم اول چنین نظری داشتم، اما بعدش به یک دلیل رسیدم که شاید خیلی بازیگرانه نباشد.
انگار یادمان رفته آدم‌های دهه ۵۰ را. آدم‌هایی که وابستگی‌های انقلابی در آن دهه داشته‌اند. فکر می‌کنم این همه ملودرام مال این سال‌های اخیر است. یعنی وقتی شما در جنگ هستید و می‌جنگید و دوست صمیمی‌تان کشته بشود که نمی‌نشینید عزاداری کنید و به جنگتان ادامه می‌دهید و چه بسا بعد از پایان این جنگ عزاداری عمیقی بکنید. در مورد غزاله هم این‌طوری است. او یک دلیل پیدا کرده تا بتواند یک‌سری تسویه‌حساب‌های انقلابی اجتماعی بکند و برایش مهم است تا بتواند حکم جلب یک آمریکایی را بگیرد و...
▪ الان که کار را می‌بینید از کار خودتان راضی هستید؟
ـ نه، اصلاً. خیلی به من سخت می‌گذرد وقتی خودم را تماشا می‌کنم. در مورد سینما شما یک بار کار را می‌بینی و تمام می‌شود، اما در مورد تلویزیون مدام ادامه دارد. موقع دیدن خودم خیلی تحت فشارم و اصلاً تماشای بازی‌ام برای خودم لذت‌بخش نیست.
فکر می‌کنم وظیفه من، گرفتن غلط‌های خودم است و تأیید کردن جزو وظیفه‌هایم نیست. این را من همیشه به عنوان یک آرمان در زندگی شخصی‌ام دارم. این‌که بعضی از جمله‌ها زشت است که با عنوان اول شخص بیان بشود و حتماً در مورد آدمی که خودش را تأیید می‌کند ایرادی وجود دارد.
▪ با توجه به همه حرف‌هایی که تا اینجا زده‌ایم، چقدر آدم نوستالژیکی هستید؟
ـ خیلی خیلی زیاد. یکی از گرفتاری‌های زندگی من نوستالژیاست. من به آدم‌های قبل از دهه ۷۰ علاقه ویژه‌ای دارم و خیلی احترام می‌گذارم. مثلاً این روزها که سریال شهریار را می‌بینم، در تک تک لحظه‌های آن با خودم فکر می‌کنم که خدایا چه جهان پرستاره‌ای بوده! مگر ممکن است آدم در کوچه‌ها قدم بزند و عشقی، ملک‌الشعرای بهار، عارف، شهریار و... هم باشند. این‌که این همه غول در یک جا زندگی می‌کنند خیلی حسرت‌برانگیز است. این‌که چرا جهان دارد این‌قدر معقول می‌شود آزارم می‌دهد. پس دیوانگان این جهان کجا هستند؟ از این جهت «یک مشت پرعقاب» خیلی برایم دلچسب بود.
باور کنید هیچ وقت در زندگی‌ام این‌قدر از لباس‌هایی که تنم بود و اشیای اطرافم انرژی نگرفته بودم. همه چیز این سریال من را به فضای آن دوران می‌برد. چیدمان و انتخاب‌های درست آقای اثباتی چنین حس خوبی را به وجود می‌آورد. کاش در مورد چیزهای بیرونی هم این‌طور می‌شد. متأسفانه الان هرجا که می‌رویم، حداقل یک چیزی وجود دارد که شما را از آن فضای قشنگ قدیمی دور بکند. کاش این‌طور نبود. کاش....
سهیل سلیمانی
منبع : چلچراغ


همچنین مشاهده کنید