جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


تئاتر دینی، تئاتر انوار الله نورالسماوات والارض


تئاتر دینی، تئاتر انوار الله نورالسماوات والارض
دیوید هیوم، فیلسوف می گوید: روالی حوادث در زمان زمینه پیدایش نگاه علت و معلولی و غایت نگرانه به هستی است. . . چه مقدار از جهان بینی ما ساخته توالی هایی است که آن ها را علت و معلول پنداشته ایم همیشه بخشی از واقعیت را می بینیم، هم چون حشره ای که در بطری گیر افتاده ایم و هرگز قادر به رهایی از منظر محدود و وابسته به هستی خود نیستیم.
این سخن نگاهی کلی است به جایگاه و وضعیت انسان نسبت به دنیای پیرامونی خود که می توان آن را به نگاه و نظر ما نسبت به کل هستی و خالق آن و نیز حتی به درک ما نسبت به رویدادهایی که درباره زندگانی معصومین و بزرگان دین رخ داده اند، تعمیم داد. به راستی چه مقدار از باور ما به آموزه ها و آموزگاران بزرگ دینی ساخته توالی هاست؟
به نظر می رسد برای از بین بردن توالی های میانی و حتی شاید غلط نگاه ژرف تری نسبت به آن چه شنیده و خوانده ایم داشته باشیم تا علت کم و بیش نزدیک به علت اصلی را بیابیم. از این رو، انسان نیازمند ابزاری است برای رسیدن به آن علت اصلی که یکی از این ابزارها می تواند هنر باشد که اگر در این مسیر قرار گیرد می توان به آن هنر دینی نیز گفت. یکی از این هنرها تئاتر است که خاستگاه آن به یونان بازمی گردد و روایت های آن ها علاوه بر آیین های دیونیزوسی، نبرد بین خدایان با یکدیگر و یا با انسان است که در نهایت تراژدی خلق می شود اما آیا برای رسیدن به یک تئاتر دینی شرقی نیازمند باز کردن مبحث جدیدی با توجه به نگره های شرقی نیستیم؟
می گویند یکی از آبشخورهای تئاتر فلسفه است و برای رسیدن به فرم و محتوایی از تئاتر لازم است گوشه چشمی به فلسفه داشت، بنابراین اگر بخواهیم تئاتر را به شکل غربی آن در نظر آوریم و بدون ورز دادن آن با حکمت شرقی آن را دینی کنیم چیزی به دست نمی آید به جز شکلی از تئاتر که تنها ساختار خود را حفظ کرده و در محتوا، در نگاهی خوش بینانه، تنها روایتی مقطعی از رویدادی را به نمایش می گذارد که در این صورت نه تنها نمی تواند توالی ها را شکافته و ما را به علت اصلی برساند بلکه خود علتی می شود برای ایجاد توالی های دیگر و به دنبال آن یا علت هایی جدید را به ما می نمایاند و یا علت هایی که پیش از آن ما برای خود ساخته بودیم را تثبیت می کند.
میلان کوندرا می گوید:«تراژدی برخورد دو نیروی خیر است. آن گاه که دو قهرمان-دو شخصیت یا دو نماد برآمده از جایگاه خیر در تقابل با یکدیگر قرار می گیرند، تراژدی »زاده می شود. برخورد دو قهرمان در تراژدی ناشی از هویت فردی آن ها نیست. بلکه از جایگاهی فرازین به آن ها تحمیل شده است.
در نگاه نخست این نکته درست می نماید زیرا که در حکمت شرقی نیز برخوردها از جایگاه فرازین بر کسان درگیر در یک تراژدی تحمیل می شود هر چند در شرق این تحمیل نه به دلیل دعوای دو الهه-خدا یا حسادت یکی بر دیگری است، بلکه این برخورد را وجود هستی تحمیل می کند برای ایجاد دوام و بقای خود هستی. آن گونه که در حکمت اشراقی موضوع ضدیت و عدم ترکیب این دو با یکدیگر مطرح است:
پس به ضد نور تو دانستی نور ضد-ضد را می نماید صدور رنج و غم را حق پی آن آفرید تا بدین ضد خوش دمی آید پدید پس نهانی ها به ضد پیدا شود چون که حق را نیست ضد، پنهان شود پس در یک تراژدی دینی شرقی داستان بر محور برخورد تنها دو خیر و یا حتی خیر و شر شکل نمی گیرد، بلکه لازم است برخورد دو ضد با یکدیگر محور اصلی باشد تا نهانی -یا همان علت اصلی- آشکار گردد که وظیفه اصلی یک تئاتر دینی است.
از نظر شیخ اشراق، شهاب الدین سهروردی: «هستی عبارت است از نور و این نور توسط طوایف گوناگونی از جنس فرشتگان به عالم انسانی آورده می شوند. وظیفه هر فرد این است »که از چاه تاریک غربت غربی -جایی که وی زندانی قید و بند ماده است- به شرق نور رجعت کند و آینده وی نیز به میزان نوری بستگی دارد که وی در حیات کسب کرده است.
اما از منظر سالکان طریقت اشراق این امر برای همگان بی واسطه امکان پذیر نیست بلکه پیر و مرادی لازم است تا در خراباتی واقعی، سخنگوی راستین باشد و مفاهیم آن انوار را بر دل رهروان روشن کند.
از این منظر آیا نمی توان سالن تئاتر را خراباتی جدید در نظر گرفت و صحنه تئاتر را محل واسطی برای نمایاندن جهان مینویی که اگر چنین باشد، پس لازمه اجرای یک تئاتردینی این است که عوامل صحنه قلب خود را به صورت آینه ای صاف و بدون لک و پیرایه درآورند تا بتوانند نور الهی را در خویش منعکس ساخته و به دیگران بنمایانند (و نه این که تنها بر حسب انجام یک وظیفه و یا رسیدن به هدفی دیگر اقدام به اجرای تئاتر دینی کنند)
پس تئاتر دینی بر مبنای حکمت شرقی، تنها روایتگر قصه هایی برگرفته از دل تاری نیست، بلکه در عین بیان
می بایست هم چون درختی که شاخه های فراوانی دارد و هر شاخه آن میوه هایی می دهد، وقایع را شکافته و هم چون روزنه ای که شعاع های نور از آن به درون می تابد نور حقیقت را، ولو اندک، به مخاطبین برساند. شاید در پایان برای رسیدن به این نکته که نتیجه یک تئاتر دینی چه باید باشد، به جای سخن دراز کردن تفکر و تعمق در این دعا -دعای نور- کمک به سزایی کند.
خداوندا! قلب مرا نورانی فرما و در زبانم نور قرار ده و در پیش رویم و نیز پشت سرم نور مقرر فرمای در سمت راست و سمت چپ، و در بالای سر و زیر پایم نور قرار ده به نوری در دیده ام و نوری در فهم و ادراکم قرار ده نوری در سیمایم و نوری در جسمم نوری در رگ هایم و نوری در استخوان هایم. بر نور من بیفزای و مرا نور عطا فرمای و بر من نوری نصیب بفرمای و مرا نور بیشتر عطا کن. مرا نور بیشتر عطا فرمای.
حسین شاکری
کتاب حکمت خسروانی نوشته هاشم رضی و مجله روانشناسی هنر شماره ۳ - ۲
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید