دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

علوم انسانی و سیاستگذاری کلان


علوم انسانی و سیاستگذاری کلان
۱) هر کشور و قومی به سیاستگذاری کلان نیاز دارد. تا بتواند به سیاستگذاری خرد خود، در یک چارچوب انسجام بدهد؛ در غیر این صورت، دولت در اعمال اجرائی خود، دچار تشتت و از هم پارگی خواهدشد و فرق «دولت های خام» و «دولت های ساختاری» این است. درتمدن ها که دولت های ساختاری شکل می گیرند و «چارچوب تمدنی»،انسجام ساز و دولت های ساختاری است.
۲) علوم انسانی، مهم ترین عنصر تمدنی است که انسجام ساز دولت ساختاری است، چرا که مهم ترین رسالت علوم انسانی، سیاستگذاری کلان جامعه است و سیاستگذاری در باره علوم انسانی، یعنی دادن نوعی جهت دهی کلان به آنها به همین دلیل، علوم انسانی دارای بعدی بنیادی یعنی «امنیت و منافع ملی» هر تمدن و کشور است.
مهم ترین نگاه بنیادی دولت ها نیز از علوم انسانی نضج می گیرد.
۳) پس اگر علوم انسانی در یک کشور، با اختلال یا تعطیلی مواجه شود،طرح کلان آن کشور یا تمدن به اختلال و تعطیلی دچار می شود، چنانچه در ایران، از دوران مشروطه تا آخر دوره پهلوی رخ داد؛ با تاسیس «دارالفنون یا همان پلی تکنیک فراسونگر»، سیاست تعطیلی علوم انسانی در ایران به وجودآمد، چون علوم انسانی غربی، سیاستگذاری کلان ایران را به عهده گرفت.
۴) علوم انسانی غیر بومی، تا امروز سیاستگذاری کلان را در قالب «تجدد» و «توسعه» و امروزه «جهانی شدن یا جهانی سازی»، برای ایران طراحی کرده و طراحی می کند و تاریخ صد و پنجاه ساله علوم انسانی در ایران، در همین چارچوب قابل بررسی است ؛ به عبارتی علوم انسانی در ایران، نقش تکنسین موسسه مطالعاتی را برای سیاستگذاری های غرب بازی کرده که باید نقش اجرایی را به عهده بگیرد.
۵) علوم انسانی تکنسینی و کاردانی، به شدت با سیاست های کلان بومی در افتاد و نقش ویرانگری علوم انسانی بومی را به عهده گرفت واین به جنگ علوم جدیده با علوم قدیمه معرفی گردید . این مسئله نیز بر بحران سیاستگذاری کلان کشور افزود تا حال نیز ادامه دارد.
۶) دولت های ایرانی که خود بحران ساختاری دارند،
نمی توانند حوزه ودانشگاه را به صورت ساختاری مرتب کنند و حرکت های فردی برای وحدت حوزه و دانشگاه«به علت فردی بودن و عدم ساختاری بودن آن»،به شکست انجامیده است. پس مسئله مهم فرآیند ساختاری تولید و باز تولید علوم انسانی ایرانی، با توجه به حوزه و دانشگاه است ؛ در غیر این صورت بحران ساختاری کشور با بحران علوم انسانی ایرانی، فرآیندی تراکمی انحطاطی تشکیل خواهد داد؛ یعنی بحران ساختاری به بحران علوم انسانی خواهد افزود تا آنجا که یک جامعه، تمدن و کشور از نفس بیفتد.
۷) فهم مفاهیم بر فهم تاریخی و فلسفه آن متوقف است. پشت سرمفاهیم، معناهایی وجود دارد که در جهان پدیداری یک جامعه ریشه دارد و این جهان پدیداری، در تاریخ و فلسفه متجلی می شود که خود رادر مفاهیم نشان می دهد، پس بدون فهم مفاهیم در قالب فلسفه وتاریخ، ما به فهم نظریه نائل نخواهیم آمد و روشی که از دل نظریه بیرون می آید، با ابهام مواجه می شود، پس بحران روش شناسی جامعه را ملی خواهد کرد و تحقیقات که بر اتقان روش شناسی استوار است، به رکود و اختلال دچار می شود.
۸) مرحله بنیادی پس از تحقیقات، سیاستگذاری است ؛ یعنی پس ازغنای حوزه تحقیقاتی به مقوله سیاستگذاری تبدیل می شود تاحوزه های تحقیقاتی به عهده مراکز معرفتی و
سازمان های دانشی،یعنی حوزه و دانشگاه است ؛ ولی از بعد سیاستگذاری به دستگاه دولتی باز می گردد که رهبران ما نقش سیاستگذاری به عهده دارند و قوای سه گانه مجریه، قضائیه و مقننه نقش برنامه ریزی به عهده دارند؛ یعنی تبدیل سیاستگذاری به شاخص های بودجه بندی و استراتژی ملی اجرایی توسط وزارتخانه های مربوطه تعیین می شود و تاکتیک های اجرایی به عهده اداره های استانی و
تکنیک های اجرایی توسط اداره های شهرستانی اجرا می شود.
۹) آنچه در ایران رخ داده، جهل بر مفاهیم در حوزه های سه گانه غرب، به عنوان یک «شبکه نظریه ای» و اسلام، به عنوان «جهان پدیداری» و ایران، به عنوان «واقعیت» است و موجب سنت زدگی حوزه های علمیه و غربزدگی دانشگاه شده است که نتیجه آن جنگ
بی فایده و فرسایشی حوزه و دانشگاه است که عقب ماندگی ایران طی دوقرن اخیر را شکل داده است.
۱۰) پس راه وحدت حوزه و دانشگاه، «هرمنوتیک سه شاخه ایرانی»است که غرب، اسلام و ایران را در ترکیبی واحد مطالعه می کنند که گسل های معرفتی و ساختاری ایران را بر می دارد و سعی در نظریه سازی در قالب یک مثلث، با رأس های نظریه، واقعیت و فرهنگ با نقطه ثقل انسان شناسی دارد.
۱۱) آنچه رخ خواهد داد، تولید جهان پدیداری به عنوان نرم افزار خواهدبود که سخت افزار آن، یعنی تمدن در پی خواهد داشت و وحدت ساختار ومعرفت رخ خواهد داد و دولت ساختاری نیز قدم به وجود خواهد گذاشت وتقریب سازمان و معرفت به وجود می آید و این تقریب، سیاستگذاری کلان را رقم خواهد زد و این سیاستگذاری، عقلانیت را به وجود می آورد.
دکتر ابراهیم فیاض
استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
منبع : روزنامه کیهان