شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

اراده خدا به انقلاب تعلق گرفت


اراده خدا به انقلاب تعلق گرفت
در اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) استبداد، خصلتی است که به تدریج در سلطنت مطلقه تبدیل به عادت می‌شود. عادت به این شیوه حکمرانی، آزادی‌های سیاسی جامعه را نابود می‌سازد. چنین مشکلی نه از طریق وعظ و نصیحت حل می‌شود و نه مشروطیت می‌تواند به‌عنوان یک ساختار بیرونی به تقلیل یا حذف آن همت گمارد.
قرین شدن این دو گزاره سیاسی سبب شد تا امام خمینی(ره) مسئولیت تمام نابسامانی‌ها را از راس هرم حکومت سلطنتی بداند و چاره را در تغییر راس هرم حکومت ببیند. تلاقی این دو گزاره سلسله بحث‌های امام خمینی(ره) درباره ولایت فقیه است در واقع ولایت فقیه هم به جابه‌جایی راس هرم و جایگزینی فردی عادل و مهذب نظر دارد و هم مکانیسم چنین انتقالی را در قالب انقلاب سیاسی بیان می‌کند. هرچند امام خمینی(ره) در (اردیبهشت ماه سال ۱۳۲۳ ه-.ش) برای برپایی حکومت اسلامی از عالمان دینی دعوت به قیام کرد لکن برای نخستین بار در کتاب ولایت فقیه از “انقلاب سیاسی” نام می‌برد و خواهان سرنگونی سلطنت می‌شود.
“شرع و عقل حکم می‌کند که نگذاریم وضع حکومت‌ها به همین صورت ضداسلامی یا غیراسلامی ادامه پیدا کند. دلایل این کار واضح است، چون برقراری نظام سیاسی غیراسلامی به معنی بی‌اجرا ماندن نظام سیاسی اسلام است. همچنین به این دلیل که هر نظام سیاسی غیراسلامی، نظام شرک‌آلود است. چون حاکمش طاغوت است و ما موظفیم آثار شرکت را از جامعه مسلمانان و از حیات آنان دور کنیم و از بین ببریم و باز به این دلیل که موظفیم شرایط اجتماعی مساعدی برای تربیت افراد مومن و با فضیلت فراهم سازیم و این شرایط درست ضد شرایط حاکمیت طاغوت و قدرت‌های نارواست... ما چاره‌ای نداریم جز اینکه دستگاه‌های حکومتی فاسد و فاسدکننده را از بین ببریم و هیئت‌های حاکمه خائن و فاسد و ظالم و جائر را سرنگون کنیم. این وظیفه‌ای است که همه مسملانان در یکایک کشورهای اسلامی باید انجام بدهند و انقلاب سیاسی را به پیروزی برسانند.”
با این همه راه انداختن انقلاب سیاسی، در فضایی که اغلب عالمان دینی و روشنفکران ایرانی متاثر از گفتمان مشروطیت بودند، تحولی بعید به نظر می‌رسید. بویژه آنکه بسیاری از مراجع حوزه علمیه، به دلیل سرخوردگی‌های ناشی از فرجام مشروطیت و نیز ترس و واهمه از تعرضات علنی رضاخان در انزوا و حیات تقیه‌آمیز به سر می‌بردند و علاقه‌ای چندانی به بازگشت مجدد به عرصه سیاست نداشتند.
امام خمینی(ره) در شرایطی وارد عرصه سیاست و به نقد دولت پهلوی پرداخت که سکوت سراسر این گفتمان را فرا گرفته و بی‌رونقی مجادلات و مطالبات مشروطه‌طلبی از یکسو و اقتدار بی‌چون و چرای محمدرضا از سوی دیگر، آن را علیل کرده بود .جسارت امام خمینی(ره) در نقد جدی و صریح دولت، شجاعتی بود که بسیاری از طرفداران مشروطه از انجام آن ناتوان بودند. بدون شک ایستادگی امام خمینی(ره) در قبال حوادثی از قبیل لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی و قضیه کاپیتولاسیون در فروپاشی سکوت توام با قضیه سالهای پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نقش مهمی ایفا کرد و جراتی که به مجموعه حوزویان بخشید، در متزلزل ساختن نظریه‌های سلطنت مشروطه، تاثیر زیادی برجای نهاد. بویژه آنکه امام خمینی(ره) با کشاندن مبارزه به کانون اصلی آن یعنی حوزه علمیه قم عملا علما و مراجع وقت را به یک رویارویی ناخواسته کشاند و بخش وسیعی از روحانیون و مراجع را به نیروی اپوزیسیون مبدل ساخت. با این همه سکوت شکسته شده نمی‌توانست به براندازی که امام خمینی(ره) در سال ۱۳۴۸ به آن فراخوان داده بود، منجر نشود مسئله براندازی نیازمند خلق شرایط و عوامل دیگری بود که بعدها در بحران ۱۳۵۶، به وجود آمد و لبیک به فراخوان امام خمینی(ره) عمومی و فراگیر شد. از این‌رو اگر امام خمینی(ره) در سال ۱۳۴۹ در پیام خود به حجاج بیت‌الله الحرام جمله “اساسا اسلام با اساس شاهنشاهی مخالف است. هرکس سیره رسول خدا را در وضع حکومت ملاحظه کند می‌فهمد اسلام آمده است این کاخ‌های ظلم شاهنشاهی را خراب کند. شاهنشاهی از کثیف‌ترین و ننگین‌ترین نمونه ارتجاع است” را به منظور حفظ سلامت پخش کنندگان آن پیام در مراسم حج آن سال، از جمله حجت‌الاسلام محتشمی و همسرش حذف می‌کند، در اوج مبارزه سرنگونی را حتمی می‌داند و رسما اعلام می‌کند “موافقت با نظام شاهنشاهی چه به صراحت وچه به وسیله طرحی که لازمه‌اش بقای آن است، خیانت به اسلام و قرآن کریم و مسلمین و ایران است. هرکس با هر اسم با آن موافقت نشان دهد، مطرود و اجتناب از آن لازم است” به همین دلیل امام خمینی(ره) در پاسخ به سوال روزنامه “الهدف لبنان” و رادیو اتریش مبنی بر اینکه رژیم شاه تصمیم دارد قانون اساسی را با شریعت اسلام متناسب و تعدیل کند، می‌افزاید: “اینها همه دروغ است. اگر راست می‌گوید اول چیزی که در قانون اساسی مخالف با اسلام است سلطنت شاه و اصل رژیم سلطنتی است.”
● بازسازی نظریه انقلاب:
اولین نکته‌ای که در بازسازی نظریه انقلاب در اندیشه امام خمینی(ره) به چشم می‌خورد، تفکیک بین دو انقلاب مادی و معنوی است که هریک دارای خصوصیات وویژگی‌های مخصوص به خود است. هرچند به گفته ایشان “قوه مقاومت”‌در قبال ستم و بی‌عدالتی دولت، جزء طبیعی ساختمان بشر است. لکن غایت از شوریدن و انگیزه مقاومت کردن وجه تمایز بین این دو انقلاب است. از نظر امام خمینی(ره:) “همه انقلابات به جز انقلاب اسلامی به دنبال اهداف مادی بوده و در حصار از میان رفتن یک حکومت و روی کار آمدن حکومتی دیگر محدود مانده‌اند. این انقلاب با انقلاب‌های سایر کشورها و انقلاب‌هایی که در دنیا اتفاق افتاده است، فرق دارد.انقلاب‌هایی که در دنیا تاکنون اتفاق افتاده است، قدرت را از دست یک قدرتمند، یک جابر، به دست جابر دیگری که مثل این یا بالاتر از این است، منتقل کردند. شما مطالعه کنید در حال انقلاب‌هایی که در دنیا پیدا شده است، یا کودتاهایی که هر روز واقع می‌شود و شده است، ببینید که آیا وضع آنجا چطور است، جز این است که با اغفال مردم یک انقلاب پیدا شده است و یک قدرتی به کنار گذاشته‌اند، یک قدرت مشابه او یا بدتر از او سرکار آورده‌اند؟ هیچ در حال ملت‌ها فرق حاصل نشده است یا حال ملت‌ها بدتر شده است” به‌طور کلی از منظر امام خمینی(ره) سلسله عواملی که به مسئله سرنگونی و نیز برقراری نظامی بدیل منجر شد عبارتند از:
۱) اراده الهی،
۲) آگاهی و بیداری مردم،
۳) از کار افتادن دستگاه سرکوب هیئت حاکمه،
۴) کارگزاران بیداری با عاملین تحول،
۵) غیر منعطف بودن نظام سیاسی
۶) کاهش تدریجی مشروعیت.
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید