جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


هیچ چیز قطعی نیست


هیچ چیز قطعی نیست
گئورگ زیمل همچون هر اندیشمند اصیل دیگری می تواند از دو سوی مخالف مخاطبان خود را تحت تاثیر قرار دهد. اندیشه های او همان طور که می تواند به پویایی فکری خوانندگانش کمک کند، می تواند به جمود فکری ایشان نیز بینجامد. با این همه زیمل تفاوت هایی اساسی با دیگر اندیشمندان معاصر دنیا دارد. هر چند می توان شباهت هایی بین او و نیچه به لحاظ فرم نوشتن مقالاتش یافت. زیمل نوشته هایش را که اغلب با فرم مقاله نوشته می شوند، بدون هیچ منبع و ماخذی پیش می برد. این نکته می تواند مزایا و معایبی برای خوانندگان این نویسنده و به ویژه خوانندگان فارسی زبان او داشته باشد. آنچه در طول سالیان دراز خلق و خوی ما ایرانیان را شکل داده، توجه به حواس شهودی و درک لحظه است. به همین جهت بسیاری از اندیشمندان ما آثار مکتوب چندانی را خلق نکرده اند و بسیاری از نوشته های ایشان را مکتوب کردن سخنرانی هایشان تشکیل داده است؛ پژوهش هایی کتابخانه یی که در نهایت به خلق یک اثر ماندگار منجر شود. از همین رو کمتر در جامعه فرهنگی ما به بار نشسته و آن اندکی که هست نیز اتفاق هایی بوده که اغلب تداوم نیافته.
از این رو نوشته های زیمل به عنوان اندیشمندی که سیال، روان و بدون منبع و ماخذ می نویسد، می تواند عاملی باشد برای این میل ما ایرانیان به نوشته های شهودی و درزمانی. از دیگرسو، خواندن مطالب این نویسنده آلمانی که بسیاری او را نوکانتی می دانند، می تواند خطر دیگری را در پی داشته باشد. نوشته های زیمل بسیار سهل و ممتنع نوشته شده اند و خواننده یی که آن را می خواند به سرعت پیش می رود. این نکته می تواند به کج فهمی و بدفهمی اندیشه های این نویسنده بزرگ آلمانی منتهی شود، علاوه بر آنکه برای فهم درست مقاله های زیمل باید به پیشینه فلسفی غرب مسلط بود و عمق اندیشه او را آنان درمی یابند که به این دانش مسلح باشند.
کیست که نداند زیمل تاثیر بسیاری از کانت گرفته است یا هوسرل تا چه اندازه جهت فکری این نویسنده را تعیین نکرده باشد. هر چند مقدمه یی که «گای اïکس» بر نوشته های زیمل نوشته و ترجمه آن در ابتدای ترجمه فارسی بخشی از مقالات این فیلسوف تحت عنوان «مقالاتی درباره تفسیر در علوم اجتماعی» منتشر شده تا اندازه زیادی به ریشه ها و بنیاد ذهنی او می پردازد، اما به هر رو در یک مقاله هر چقدر مبسوط و دقیق باشد، نمی توان به عمق اندیشه های این نویسنده پرداخت؛ نویسنده یی که گاه نمی توان ارتباط دقیقش را با کانت منکر شد و گاه نمی توان عبور او را از کانت نادیده گفت.
زیمل در مقاله درباره سرشت فهم تاریخی به مساله سوژه، ابژه و ارتباط میان آن دو می پردازد. او در این مقاله از دلمشغولی اش به مسائل شناخت شناسانه و متافیزیکی می گوید. او ضمن آنکه فهم ما از دنیای حاضر را مبتنی بر داشته های تاریخی مان می داند، هر فهمی را در ساختار تالیفی یکپارچه متشکل از دو عنصر می داند؛ «پیش از ترکیب، این عناصر مجزا یا مستقل اند. پدیده تجربی معلومی وجود دارد که به معنای دقیق کلمه، هنوز فهمیده نشده است. شخصی که این پدیده برایش داده یی است، عنصر دوم را فراهم می کند. این عنصر دریافت تفسیری است. این دریافت تفسیری می تواند ایده خود او باشد، یا چه بسا آن را از منبع دیگری بگیرد و جذب کند.» زیمل در ادامه این مقاله به معنای هویت انسانی به مثابه رویکردی درزمانی می پردازد. او به انسان در نگاه عینی اشاره می کند و می نویسد؛ «فرض کنید انسانی را که در دسترس چشم و گوش من است تنها در صورتی بفهمم که - علاوه بر همه آنچه می توانم ببینم و بشنوم - محتویات ذهن خود را به او نسبت دهم.
در آن حالت، شخصی را از گذشته دور در نظر آورید. شواهد من برای وجود او فقط از کنش های بی احساس او، اظهارات پراکنده او و اثرات عینی رویدادهای گذشته تشکیل می شود.» زیمل از این بحث نتیجه می گیرد پیامد سرشت تاریخی به دلیل گسل سرشت سوژه که می توان آن را مورخ دانست، نمی تواند به فهم کاملی منتهی شود؛ «او قادر نیست پاسخ به ابژه را که فهم محسوب می شود، تولید کند و در نهایت این همانی میان سوژه و ابژه را در سرشت فهم تاریخی ناممکن می داند و معتقد است که درجه معینی از اختلاف یا عدم تشابه میان سرشت مورخ و سرشت اشخاص تاریخی فهم را ناممکن می کند.»
زیمل در «مساله زمان تاریخی» به ارتباط میان زمان و دیگر مولفه های تاریخی می پردازد. او جنبه یی از واقعیت تاریخی را دارای اهمیت می داند که جایگاه آن در دستگاه زمانمند به ثبت رسیده باشد. او معتقد است که تعیین دقیق محل این رویداد ممکن است تحت تاثیر درجاتی بسیار متفاوت باشد، اما نقش زمان را نمی توان در آن نادیده گرفت. با این همه زیمل فهم تاریخی را جدا از مساله زمان می داند. او می نویسد؛ «عمل فهم من از منش پولس رسول یا مورتیس اهل ساکسونی در اصل دقیقاً همان عمل فهم من از اتللو یا ویلهلم مایستر است. فهم - یعنی توانایی بر همدلی کردن یا خود را درون ساختاری از عناصر تصویر کردن یا افکندن - تنها و تنها به محتواهای آرمانی می پردازد.» وی نتیجه می گیرد که چشم انداز فهم وی از پولس رسول در نتیجه واقعیت تاریخی او نیست.
زیمل در مقاله های دیگر کتاب نیز مساله فهم تاریخی را از دریچه های مختلف مورد بررسی قرار داده است، چرا که او آستانه آگاهی تاریخی را مقدمه یی بر هستی شناسی معرفی می کند. اگر واقعیت هایی که شناخت ما از آن نشأت می گیرند، با مولفه هایی همچون درزمانی بودن، آگاهی تاریخی و دیگر مسائل سنجیده نشوند، چگونه می توان به تمایز آنها پرداخت. از همین روست که زیمل تاریخ و مقوله شناخت تاریخی را نیز به مانند بسیاری از پدیده ها، سوبژکتیو می داند. او چنانچه پیشتر آمد، مساله تاریخی را از سیطره معنای ابژکتیو رها می کند و حتی می خواهد آن را از چنبره نگاه سوبژکتیو نیز رها کند. نگاه اینچنینی است که تفکرات زیمل را از فیلسوف مورد علاقه اش، کانت، جدا می کند. در اینجاست که او از تفسیر رویدادها به عنوان یک راه برون رفت بهره می جوید. به عنوان نمونه بحث فرآیند زمان تکه تکه شده و تفاوت آن با زمان تاریخی که به صورت پیوسته قابل جمع بندی است، از نگاه زیمل بسیار سنجیده بیان شده است. او زندگی یک فرد را به یک سری از پدیده های منفرد تقسیم می کند و در عین حال معتقد است که می توان آن را از یک توالی تاریخی نیز بررسی کرد و زیمل می افزاید؛ «این غچشم اندازف بافت یکدست از ترکیبی ذاتاً همگن یا برشی عرضی از خصایص، حد وسط را نمی سازد. درست برعکس است. تنها از نظر نگرش متمایزی که با چشم انداز بی طرفانه فاصله نشان داده می شود، می توان به راستی یک دوره را از دیگری تشخیص داد.»
علم تفسیر تاریخی در آرای زیمل از سوی دیگر به بررسی تاریخی دوره های مختلف با هم مربوط می شود. او نخست مقولات پیشینی اش را که نویسنده تاریخ از آنها به مثابه دریچه یی بر شناخت فرآیندهای ذهنی و رابطه آن با کردار انسانی و مصنوعات آن است، برمی شمرد و معتقد است که واقعیت تاریخی بر فهم آن از رویدادهای مختلف درزمانی است. زیمل با این همه به تفسیر هم گاه به دیده شک می نگرد، چرا که او با یک نگاه که به فراسوژه معطوف است، دیدی را که از یک تاریخ نگار به مثابه سوژه روی می دهد، غیرممکن می داند. او در مقاله «مساله زمان تاریخی» می نویسد؛ «با این همه در اینجا مجموعه متناقضی از دشوارترین و گیج کننده ترین نوع مسائل مطرح می شود. اتم یا ذره یی تاریخی را در نظر بگیرید. بسته به آنچه می دانیم یا آنچه می خواهیم بدانیم، هم اداره حکومت و هم جنگ، هم نبرد و هم صحنه یی درون نبرد را می توان اتم یا ذره یی تاریخی به حساب آورد. در واقع، هر یک از این ذره های تاریخی پیوسته فضایی زمانمند را پر می کند.»
ترجمه «مقالاتی درباره تفسیر در علوم اجتماعی» دارای اشکالاتی است که شاید اجتناب ناپذیر به نظر برسند. ساختار نوشتار در فارسی که طولانی شدن جملات بر ابهام آن می افزاید، در کنار جملات طولانی و پیوسته زیمل مترجم را به این اجبار واداشته که جملات را بشکند تا مخاطب فارسی زبان با ابهام کمتری روبه رو باشد. این دو نکته سبب شده که مترجم برای کارش با دشواری هایی روبه رو باشد. این دشواری ها که به سادگی و روانی یک متن فلسفی در زبان اصلی منجر شده، مترجم را در برگردان فارسی با چالش هایی مواجه کرده است. انتشار کتاب «مقالاتی درباره تفسیر در علوم اجتماعی» را باید شروع راهی دانست تا شاهد انتشار بقیه آثار گئورگ زیمل به فارسی باشیم، اما کاش این بار متن او از زبان اصلی به فارسی برگردانده شود.
سجاد صاحبان زند
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید