سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


مولانا اندیشه یی به پهنای فلک


مولانا اندیشه یی به پهنای فلک
شاید ابن بخت یاری نسل ما است که با چهره یی همانند دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی هم عصر و زمان و از خرمن دانشش در زمینه های گوناگون بهره مند شویم و از جمله کار سترگش درباره عطار و به تازگی کار نفسگیرش درباره دیوان غزلیات شمس تبریز را بخوانیم و از خرمن دانشش خوشه برچینیم.
دکتر شفیعی کدکنی با آگاهی گسترده یی که در تمامی زمینه های فرهنگ نو و کهن ایران دارد و با ذوق شاعرانه یی که در استانداردهای بالا نشان داده است، بحق جای خالی استاد بزرگ و نامدارش، بدیع الزمان فروزانفر را پر کرده است. نگاهی به کارنامه استاد شفیعی کدکنی در همین چند سال اخیر نشان می دهد وی یک تنه به اندازه چند نهاد پرطمطراق و بودجه خوار، در زمینه احیای متون پایه و اساسی کار کرده و کتاب انتشار داده است.
تازه ترین کار استاد شفیعی کدکنی که پس از ۳۵ سال کار تحقیقی و چندین سال کار فشرده دو ناشر، به بازار کتاب عرضه شد دیوان «غزلیات شمس تبریز» مولانا جلال الدین بلخی با مقدمه ، گزینش و تفسیر ایشان است که در دو جلد و بیش از ۱۶۰۰ صفحه از سوی انتشارات سخن به بازار کتاب راه یافت.
اهل فرهنگ سال ها منتظر این کتاب بودند، به خصوص که ابتدا قرار بود ناشری گزیده کار و به قول آقای شفیعی با «وسواس جمال شناسانه» این اثر را انتشار دهد، اما از قرار محمد زهرایی که به زودی کتابی مهم را از آقای شفیعی منتشر می کند، نتوانست ایشان را راضی به صبوری و شکیبایی بیش از این کند و در نهایت کتاب به انتشارات سخن و اصغر علمی رسید و بعد از سه سال کار انتشارات سخن روی این اثر، کتاب در هیئت کنونی به بازار کتاب عرضه شده است. اصغر علمی و انتشارات سخن در یک دهه اخیر کارهای بزرگی انجام دادند که انتشار مجموعه آثار عطار با تصحیح شفیعی و کتاب اخیر از جمله مهم ترین آنها است.
اکنون و به رغم تمامی اما و اگرها، کتاب انتشار یافته است و صورت و محتوای آن نشان می دهد بعد از کاری که استاد بدیع الزمان فروزانفر از سال ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۷ در ۱۰ جلد انتشار داده بود، این اثر جدی ترین تلاش بر اثر سترگ مولانا است که هم اکنون آوازه یی جهانی یافته است.
شفیعی کدکنی در این دوجلد سعی کرده است فهم غزلیات و رباعیات شمس برای خواننده امروزی را آسان کند. شیوه وی در این کار همانند آثار گذشته یی که تصحیح کرده و شرح داده است، حل تمامی معضلات و مشکلات متن برای خواننده است، به نحوی که خواننده در کنار خواندن هر غزل با دریایی از اطلاعات لغوی نحوی عرفانی، حدیث و رجال، جغرافیایی و تاریخی روبه رو می شود که تا پیش از این و در کتاب های مشابه مواجه نشده بود.
شفیعی البته پیش از این هم گزیده یی از دیوان کبیر شمس را در سال ۱۳۵۲ با همین اسلوب و شیوه انتشار داده بود که در تمامی این سال ها با اقبال علاقه مندان شمس و مولوی روبه رو و بیش از ۴۰ بار تجدید چاپ شد.
کتاب حاضر اما به تعبیری صورت گسترش یافته آن اثر است با این تفاوت که به گفته آقای شفیعی کدکنی در مقدمه کتاب«در حقیقت کتاب مستقل دیگری است که تمام ظرایف کتاب پیشین را دارد و بسیاری مزیت ها بر آن افزوده شده است؛ نخست آنکه حجم غزل های مولانا در آن تقریباً سه برابر شده است و درخشان ترین رباعی های دیوان شمس را نیز به همراه خود دارد. دیگر اینکه دامنه مقدمه و تعلیقات به گونه چشمگیری چندین برابر گسترش یافته است.» شفیعی چنان که خود گفته است، اگر در تدوین کتاب نخست چند ماهی وقت صرف کرده بود، برای این کتاب حدود ۳۵ سال از عمر خویش را به تفاریق هزینه کرده و در هر گوشه ادب و فرهنگ ایرانی و اسلامی، اگر نکته یی دیده که می توانسته است در فهم سخن مولانا یاری دهنده خواننده باشد، آن را در تفسیر و شرح غزل ها و رباعی ها آورد و این را می توان از مقایسه چند تعلیقه با تعلیقه کتاب نخست به راحتی دریافت که چه میزان به کیفیت کار افزوده شده است.
● تصحیح بر تصحیح استاد
کار آقای شفیعی کدکنی در این اثر به گزینش و شرح لغات منحصر نشده است، بلکه وی در برخی موارد به تصحیح متن هم پرداخته که با متن استادش، فروزانفر تفاوت های اساسی یافته و دلایل این تفاوت ها را هم در تعلیقه هر غزل و نیز در مقدمه های عالمانه توضیح داده و حتی در بخشی از مقدمه نوشته است «ما نمی خواهیم در ساختار آن کتاب (تصحیح استاد فروزانفر) به تشکیک بپردازیم. اگر قرار شود چنین نقدی عملاً بر آن چاپ وارد شود، شاید ۲۵ درصد غزل ها حذف شود، زیرا به دلایل سبک شناسی و قرائن نسخه شناسانه، این امر اجمالاً مسلم است» اما از قرار ارادت بیش از اندازه وی به استادش سبب شده است حتی برخی از غزل هایی که سروده مولانا نیست هم در متن آورده شود. شفیعی خود در پاسخ به این پرسش که «وقتی شعری مسلماً سروده شخص دیگری است چرا باید در این کتاب بیاید؟» توضیح می دهد«آنچه بین الدًًîفتین چاپ استاد فروزانفر بوده است، در تعریف ما دیوان کبیر مولاناست و ما نمی خواهیم در ساختار آن کتاب به تشکیک بپردازیم». اگر چه به نظر می رسد همین نکته آورده شده از سوی آقای شفیعی که ۲۵ درصد غزل های منتشره در تصحیح استاد فروزانفر، از آن مولانا نیست، خود تشکیکی ساختاری، اما بسیار محققانه و محترمانه، شاگردی نامدار از استادش به شمار آید.
از نظر دکتر شفیعی کدکنی «با اینکه دیوان کبیر چاپ استاد فروزانفر به دست بزرگ ترین مولوی شناس قرون و اعصار فراهم آمده است، ولی هنوز هم خالی از اشکال ها و نقص هایی نیست. می توان گفت در این دیوان هنوز حجم قابل ملاحظه یی از شعر دیگران وجود دارد که کار را بر هر پژوهنده یی دشوار می کند.» شاگرد نامدار استاد البته در برخی از غزل ها اشتباهات استادش را هم محترمانه گوشزد کرده و درک و دریافت خود از غزل را با اشاره به زمینه و زمانه یی که مولانا می زیست و همچنین منابع موجود مستند آورده و آن را در معرض داوری خواننده قرار داده است. اما ایراد روشی که شاگرد نامدار بر استاد فرهیخته اش می گیرد این است که «استاد فروزانفر به جای اتکا بر اقدم نسخه ها، بیشترین بهره را از نسخه یی برده است که قریب به یک قرن بعد از وفات مولانا کتابت شده بود و از آنجا که نسخه یی «جامع» و «خوش خط» بوده است، همان را اساس کار خود قرار داده است؛ در صورتی که قواعد جهانی تصحیح متن، در این گونه موارد، چنین ایجاب می کند که از نسخه های کهن تری که حجم کمتری دارند، به عنوان پایه و اساس کار استفاده شود. به همین دلیل در کنار شعرهای دخیلی که از دیگران در چاپ استاد فروزانفر وارد شده است، در آنچه عین گفتار مولانا بوده نیز ضبط ها در مواردی اصیل و درست نمی نماید.
در انتشار فهرست غزل ها چند ابتکار از سوی ناشر و آقای شفیعی به کار رفته که قابل اعتنا و اشاره است. اگرچه به نظر می رسید اگر فهرست ها به انتهای کتاب انتقال می یافت، بهتر بود، چراکه خواننده شعر فارسی بنا بر یک سنت مالوف، عادت کرده است فهرست غزلیات دیوان ها را در انتهای کتاب جست و جو کند.
نکته مهم در چینش فهرست اشعار، همانا توجه به سنتی است که در خاندان مولانا و نظام خانقاهی مولویه جاری بوده و آقای شفیعی در این کتاب هم آن را مرعی داشته است. به این معنا که دیوان مولانا را به ترتیب عروضی تدوین می کرده اند، مثلاً تمام غزل هایی را که در بحر هزج یا رمل یا سریع بوده است، به ترتیب پشت سر هم قرار می داده اند و تا آخر و آنگاه در داخل هر بحری، غزل ها را به نظام الفبایی تدوین می کرده اند تا وقتی در مجلس سماع بخواهند غزلی را قوالی کنند به راحتی به آن دسترسی داشته باشند. در این کتاب این کار صورت گرفته است ضمن آنکه خواننده برای هر غزل سه فهرست دارد. ابتدا فهرست مطلع غزل ها به ترتیب حروف اول مثل غزل «آب حیات عشق را در رگ ما روانه کن» سپس مطلع غزل ها به ترتیب قافیه و ردیف مثل «ای خواجه نمی بینی این روز قیامت را؟» آمده است. پیدا کردن غزل ها هم بر اساس شماره غزل است و در جلوی هر یک از فهرست های سه گانه، شماره غزل ها آمده که به راحتی قابل دسترسی است.
گزینش از میان برخی غزل های طولانی دیوان کبیر که گاه تا ۵۰ و ۶۰ و حتی ۹۰ بیت می رسد، دیگر مزیت این کتاب است. شفیعی با اشاره به دلیل این گزینش که خود آن را نوعی جسارت و حتی فضولی نامیده، نوشته است «من با در نظر گرفتن معیارهایی، گاه از میان حدود ۴۰ بیت ۱۰ تا ۱۲ بیت را برگزیده ام» و البته منتقدان این نوع گزینش را این گونه خطاب قرار داده است «...کسانی که این کار را نپسندند، دیوان کبیر را کسی از ایشان نگرفته است و می توانند بدان کتاب مراجعه کنند.»
وی دلیل این کار را هم توضیح داده است؛ «همگان هر قدر شیفته مولانا و عوالم روحی او باشند، در همه احوال آمادگی التذاذ از آن غزل ها را ندارند، چرا که در دیوان کبیر غزل هایی هست که گاه حوصله خواننده را سر می آورد، اما در این کتاب هر نوع سلیقه یی که داشته باشید و هر صفحه کتاب را که باز کنید، محال است با شعری برخورد کنید که شما را مجذوب نکند.»
در این دو جلد ۱۰۷۵ غزل و ۲۵۶ رباعی از دیوان شمس تبریز، گزینش و تفسیر شده است.
● مقدمه یی موجز و راهگشا
۱۵۰ صفحه ابتدایی کتاب به مقدمه آقای شفیعی کدکنی اختصاص دارد که همانند تمامی مقدمه هایی که بر تصحیح آثار گذشتگان زده است، حاوی اطلاعاتی کاربردی و خواندنی درباره شخصیت مولانا، زندگی و زمانه اش، تاثیرگذاران بر وی و عوالم روحی و بدعت ها و بدایعش و شیوه تصحیح غزل ها و رباعی هاست. این مقدمه ها این ویژگی را دارد که خواننده را در فضای فکری شاعری چون مولانا قرار می دهد و به وی یادآور می شود مولانا که بود؟ از کجا برخاست؟ در چه بستر علمی و فرهنگی رشد کرد؟ تکنیک های شعرگویی اش چیست؟ پهنای دانش وی چه بود و مواجهه اش با حقیقت به عنوان شاعر چگونه بوده است و هم عصران وی چه کسانی بودند؟ و وی چگونه در میان عصر غول های فرهنگ ایرانی، همانند نصیرالدین طوسی، ابن عربی، سعدی، عطار، صدرالدین قونوی و... خود را برکشانید؟ و به چنان درجه یی از شهرت و اعتبار رسید که همه آنها در پرتو درخشش خیره کننده وی قرار گرفتند و به حاشیه رفتند. خواننده در مسیر خواندن این مقدمه به داوری های دقیق و مستند استاد هم وقوف می یابد که از دل انواع منابع و متون کهن، به صحت و سقم برخی از خرافه پردازی ها درباره مولوی و شمس و شاگردانش، اشاره و سپس بر آنها نقد می زند.
این گونه داوری ها البته آسان به دست نیامده است و از کاری فشرده و تمام وقت و ذهنی نقاد و و قاد حکایت می کند. مختصر و چکیده بودن این مقدمه که به شکلی موجز عمده موضوعات مرتبط با مولانا و دیوان شمس را به لحاظ تاریخی و محتوایی در پیش چشم خواننده قرار می دهد از دیگر مزایای نوشته های استاد شفیعی کدکنی است؛ کاری که خود در برخی از مقدمه هایش به آن اشاره کرده و گفته است که هدفش «برف انبارکردن اطلاعات» نیست، چرا که در غیر این صورت می توانست ۱۰ برابر این حجم را درباره مولانا یا دیگر بزرگان بنویسد.
مقدمه دکتر شفیعی از چند بخش تشکیل شده است، که اگرچه همه بخش ها خواندنی و آموزنده اند، اما آن بخشی از مقدمه که به لحاظ فنی و محتوایی به شعر مولانا و اندیشه اش و بوطیقای زندگی مولانا و شعر وی می پردازد، انصافاً حاوی نکته هایی است که تاکنون درباره آن کمتر کسی سخن گفته و به چنین نتایج درخشانی رسیده است. اما ذهن جمال شناسانه استاد شفیعی کدکنی و غور و فحصش در متون و به خصوص کار طاقت سوزش در نظام فرهنگی خراسان کهن، که همگی این شاعران از جمله مولانا از آنجا برخاسته اند، نشان می دهد خواننده با متنی روان و ساده اما حاوی نکات بسیار برای تعمق و اندیشه در کار و کردار مولانا روبه رو است که کمتر کسی از چنین منظری به اندیشه مولانا نزدیک شده است. خود این بخش از مقدمه نیازمند شرح و بسطی مبسوط تر است و نگارنده امیدوار است استاد روزی کمر همت بر میان بندند و خود را از اقیانوس و خیزاب های بلند مولانا به ساحل پرتاب کنند و اثری را که بسیاری در انتظار قلم ایشان در این زمینه اند، انتشار دهند. البته خود استاد در بخش هایی از مقدمه به اشارت این وعده ها را داده اند.
شیوه تفسیر شفیعی در این اثر فیلولوژیک و تاریخی است، همان شیوه یی که استادش (فروزانفر) در شرح مثنوی اختیار کرد. به تعبیر دقیق تر، وی تمام همت خویش را صرف کرده تا خواننده را در جغرافیا و حال و هوای فرهنگی شعر مولانا و فضای معرفتی عصر او قرار دهد و نشان دهد مولانا و معاصران او از یک کلمه یا اصطلاح چه فهمی داشته اند.
شفیعی در مقدمه کتابش ضمن تشریح شیوه تفسیرش از دیوان شمس تعریضی تند زده است به پژوهش های دانشگاهی درباره ادبیات کهن و آنها را شارحانی خوانده که سنگ خود را در ترازو می نهند و از گزافه هزینه می کنند؛ «به تعداد لحظه های بی شمار خوانندگان این غزل ها، ما می توانیم معنی هایی برای هر مصرع فرض کنیم، یعنی بی نهایت. نه تنها برای این غزل ها، که برای «اتل متل توتوله/ گاو حسن چه جوره» نیز می توانیم با پارادایم های ابن عربی و هگل و مارکس و افلاطون تا بی نهایت معنی بتراشیم.»
بعد از انتشار مجموعه آثار منظوم عطار توسط شفیعی کدکنی، انتشار کتاب «غزلیات شمس تبریز» یک اتقاق برکت خیز در عرصه کتاب ایران است، به خصوص که مولانا و دیوان کبیرش در این سال ها اقبالی جهانی یافته اند و این کتاب می تواند وزن و اعتبار این «آتش افروخته در بیشه اندیشه ها» را بیش از گذشته بیفزاید و نشان دهد، اگرچه جهانیان مولوی را به نام رومی و اهل ترکیه بیشتر می شناسند، اما آنان که از این آبشخور عظیم مدام ارتزاق کرده و در عمق این اقیانوس معرفت مدام غواصی می کنند، مردمانی از دیار خود اویند؛ دیار ایران و خراسان بزرگ که پدر مولانا و فرزند ۱۴ ساله اش به جهت نداشتن امنیت روانی از هجوم قوم تاتار مجبور به کوچ به دیار عثمانی و ترک شدند.
سیدابوالحسن مختاباد
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید