جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

سیزده بدر یا هلوکاست ایرانی کشی بدست یهود


سیزده بدر یا  هلوکاست ایرانی کشی بدست یهود
این روزها در مورد هلوکاست زیاد صحبت می شود ولی در این مختصر از هلوکاستی که بدستور یهود همه باید آنرا واقعی بدانند صحبت نیست بلکه از هلوکاستی صحبت می شود که این بار بدستور یهود باید آنرا افسانه خواند و آن هلوکاست ایرانی کشی بدست یهودیان است که نزد ایرانیان به قتل عام مغان معروف بوده و یهودیان آن را عید پوریم می خوانند .
در تمام دایرةالمعارف های جهان از پوریم به عنوان یک ماجرای تاریخی نام برده نشده و تعجب آور است که توین بی و ویل دورانت که به تمام سوراخ سنبه های تاریخ بشر سر کشیده اند در اعلام کتابهایشان واژه ای بنام پوریم ثبت نشده است و این نشان دهنده عمل نمودن یهود به بندی از پروتکل شماره شانزده است که با صراحت می گوید تمام حقایق مربوط به قرون گذشته را که مطلوب ما نباشد از لوح ذهن آدمیان پاک می کنیم . مشروح این قتل عام در کتاب استر(Esther) آخرین دفتر از کتاب تورات آمده است . در این دفتر نامی از یهوه ، خدای بنی اسرائیل برده نشده است . این کتاب در اواخر عهد هخامنشی و یا پس از آن نوشته شده است . بنا بر نوشته د. جوینی مطالب کتاب استر تماما درخدمت مصالح رباخواران حاکم برجهان ، یعنی صهیونیستها و فراماسونها بوده و این کتاب عمق نفرت و انزجار تند یهود نسبت به غیر یهودیان به ویژه ایرانیان را نشان می دهد . شدت و تندی نفرت بحدی است که حاخام ها و فقیهان قوم یهود در سده اول میلادی مطمئن و متفق القول نبودند که آیا باید کتاب استر را در کتاب مقدس بیاورند یا نه ؟ از اقوال مارتین لوتر از رهبران پروتستان ها نقل کرده اند که گفته است : ای کاش این داستان وجود نداشت .
تورات در کتاب استر می گوید خشایارشاه در آخرین روز جشن صد و هشتاد روزه که از باده نوشی سرمست بود دستور داد ملکه وشتی زیباییش را به مقامات و مهمانانش نشان دهد چون زنان ایران از قدیم با حیا بودند لذا ملکه امتناع ورزید و پادشاه از امتناع ملکه بسیار خشمگین شد و او را برکنار کرد پس قرار شد از تمام بلاد دختران زیبا روی به حرمسرای پادشاه آورده شوند تا ملکه جدید انتخاب شود . در این زمان در شوش یک یهودی بنام مردخای پسر یائیز زندگی می کرد و دختر عموی بسیار زیبایی بنام هدسه دختر ابیحایل که به او استر هم می گفتند داشت . استر که به توصیه مردخای به هیچکس نگفته بود یهودی است به همراه دختران دیگر به حرمسرای پادشاه آورده شد ، زیبایی استر قابل ملاحظه است چیزی که در طول تاریخ یهود از آن بهره برده و امروز نیز یکی از ابزارهای مهم جاسوسی و نفوذ به دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی حکومتها و سازمانهای دولتی و بین المللی استفاده یهود از زنانش می باشد. آنان برای به انحراف کشیدن نسل ها از حربه ی نمایش زنان بهره برده و می برند و لذا او بیش از همه مورد توجه پادشاه قرار گرفت بحدی که پادشاه تاج برسر او گذاشته و اورا به جای وشتی ملکه ساخت اما استر مثل زمان کودکی دستورات مردخای را اطاعت می کرد و هنوز هیچکس نمی دانست که او یهودی است . واضح است پیمانی که او بعنوان ملکه با پادشاه می بندد بر اساس پنهان کاری است ، او تصمیم به شتر دزدی دارد لکن در ابتدا تخم مرغ دزدی را به اجرا می گذارد . به یهودیانی که برای مقاصدی شوم دین ، عقیده و باور خود را پنهان می کنند و از اسم و رسم مقصد بهره می برند آنوسی می گویند و استر یک آنوسی است ، ظاهرا ملکه ی پادشاه است اما رسما تورات می گوید که او فرمانبر پسر عمویش مردخای یهودی بوده است . مردخای نیز از طرف پادشاه به مقام مهمی در دربار منصوب می شود . استر با توصیه مردخای علیه هامان که نخست وزیر بود دسیسه کرده و در نتیجه شاه هامان را اعدام کرده و املاک او را به استر می بخشد ، بعد از آن پادشاه مردخای را به جای هامان به نخست وزیری منصوب کرده و انگشتر خود را به او داده و می گوید حکمی مطابق میل خود بنام پادشاه برای یهودیان صادر کرده و آنرا با انگشتر پادشاه مهر کند . ۲۶ قرن از ماجرای استر ، مردخای و هامان می گذرد ولی متاسفانه تاریخ شناسان ایران بیشتر به زرق و برق پادشاهان و افتخارات جعلی زمامداران پرداخته اند و سلسله های پادشاهی را برایمان آرایشگری کرده اند ، مردخای نیز فرمانی بنام پادشاه نوشته ومهر زده و به همه جا می فرستد ، این فرمان به یهودیان اجازه می داد که متحد شده و بدخواهان خود را کشته و اموالشان را تصاحب نمایند .
تورات می گوید در سراسر مملکت همه از یهودیان می ترسیدند و تمام حاکمان و استانداران و مقامات مملکتی و درباریان از ترس مردخای به یهود کمک می کردند و به این ترتیب یهود به مخالفان خود حمله کرده و همه را قتل عام کرده و اموالشان را تصاحب کردند ، اما تورات نمی گوید که چرا در یک مملکت غیر یهودی همه قدرت در دست یک روحانی یهودی بوده و همه از او می ترسند . چگونه می شود در یک مملکت غیر یهودی همه ی قدرت در انحصار یک یهودی قرار گیرد و همه مقامات از او بترسند مگر اینکه بپذیریم پادشاهان هخامنشی دست نشاندگان یهود بودند . آنچه که تورات و یهودیان بر آن تاکید دارند این است که آنان در ماجرای پوریم که پانزده قوم از ملت ایران را نابود کرده اند و هزاران نفر از هنرمندان ، اندیشمندان و مردم عادی را کشته اند ، عملیات پیش دستی و قتل عام پیش گیرانه بوده است. از یهودیان و حامیانشان می پرسیم : به چه دلیل مردم سراسر شرق میانه نسبت به این قوم نفرت و در دل کینه داشته اند ؟ آیا سبب دشمنی همیشگی آدمی با یهودیان را نمی توان در رفتار حریصانه و توطئه گرانه این قوم با دیگران دانست ؟
تورات می گوید در آن روز آمار کشته شدگان به عرض پادشاه رسید . او ملکه استر را خواست و گفت : یهودیان تنها در پایتخت پانصد نفر را که ده پسر هامان نیز که جزو آنها بوده اند را کشته اند پس در سایر شهر های مملکت چه کرده اند ؟ روز بعد باز یهودیان پایتخت جمع شدند و سیصد نفر دیگر را کشتند ، بقیه یهودیان نیز در سایر استان ها هفتاد و پنج هزار نفر از دشمنان خود را کشتند و از شر آنها رهایی یافتند .
از ابتدا تا انتهای کتاب استر هیچ کلمه ای که نشان دهد خون از بینی حتی یک یهودی ریخته شده است ، وجود ندارد و به هیچ آزار عملی ای از سوی ایرانیان نسبت به یهود اشاره نشده است . با این وجود آنان قصاص قبل از جنایت را چگونه توجیه می کنند ؟ چگونه است که بعد از ۲۶ قرن همچنان ایام پوریم یعنی سیزدهم ، چهاردهم و پانزدهم ماه ادار ، روزهایی که از هر یازده نفر ایرانی یک نفر کشته شده است را به عنوان روز سپاسگزاری ، روز امحاء دشمنان یهود و روز پوریم جشن می گیرند ؟ بسیاری از یهودیان اروپا و آمریکا به جای پوریم این مراسم را جشن ایرانی کشی می نامند .
در این قتل عام از هر یازده ایرانی یک نفر به قتل می رسد و همه از ترس خانه هایشان را رها کرده وبه کوه ودشت و بیابان فرار کردند ، در این واقعه که حدود هفتاد و پنج هزار و هشتصد نفر از ایرانیان کشته شدند یهود آنرا معجزه الهی دانسته و آن روز یعنی سیزدهم ماه ادار که برابر سیزدهم فروردین می باشد را به عنوان عید پوریم هر ساله جشن گرفته و آن روز را روزه می گیرند ، عید پوریم یکی از بزرگترین جشن های یهودیان است . یهودیان در جشن پوریم در دو نوبت به قرائت کتاب استر می پردازند و چهاردهم و پانزدهم ماه ادار را هم جشن و پایکوبی کرده و مراسمی به نام هامان سوزان برگزار می کنند ، این مراسم در اروپا و آسیا وافریقا مثل ایتالیا ، فرانکفورت آلمان ، سالونیکای یونان ، ایران ، افغانستان ، لیبی ، مراکش ، بخارای ازبکستان ، منطقه قفقاز ، یمن برگزار می شود . ویژگی این مراسم سوزاندن هامان و رقص و پایکوبی یهودیان به هنگام آتش زدن مجسمه هامان است . در ازبکستان مجسمه را از یخ می سازند و به دور آن آتش روشن می کنند . در یونان نان هایی به شکل هامان درست میکنند و با چاقو سر آن را می برند . در ایران مجسمه هامان را به دار می کشند ، سپس می سوزانند ولی این هامان در هنر دست میکل آنژ بر سقف کلیسای سیس تین واتیکان چهره معصومی دارد که به صلیب کشیده شده است . آیا میکل آنژ دانسته یا ندانسته نمی خواهد رنج و مصیبت مسیح بدست یهودیان را در صورت هامان بنمایاند ؟ آنانی که دم از ایرانیت ، قومیت و نژاد می زنند از چه طریقی هامان سوزان را که در بسیاری از نقاط جهان برگزار می شود ، به گوش جوان ایرانی رسانده اند ؟
ایرانیان نیز از همان زمان سیزدهم فروردین را که مصادف با آن ایرانی کشی وحشیانه بود به عنوان نماد مبارزه و اعتراض به قوم یهود که سراسیمه از خانه و کاشانه فراری شده بودند ، سر به کوه و صحرا می گذارند و این نافرخندگی را دور از خانه بدر می کنند اما اینک به دلیل هجمه گسترده فرهنگی وتسلط فراگیر یهود بر رسانه های ارتباط جمعی و غفلت نگران کننده جمع کثیری از ارباب قلم و دانش این روز نه تنها نمادی از مبارزه با یهود را با خود ندارد بلکه در جهت خواسته یهود آمال و آرزوی یهود را که همانا غفلت و جهل و خرافه و باستان پرستی ایرانی است را برآورده می سازد . مردم بعد از این واقعه به سلسله خشایارشاه حاخام منش یعنی پیرو روحانیت یهود لقب دادند که بعدها به هخامنش تبدیل شد ، تورات به دفعات بر تسلط کامل رابی های یهود بر دربار هخامنشیان تاکید می کند که مشروح آن را می توان در کتاب های استر ، عزرا ، نحمیا ، دانیال و اشعیا در تورات یافت و به آنان لقب پارس یا پارسه را که عناوین تحقیرآمیزی بود دادند . پارس صدای سگ درنده و حمله ور است و پارسه یک ناسزا به معنای ولگرد و بی خانمان است ، این نامگذاریها ذکاوت ذاتی نیاکان ما را نشان می دهد ، بخاطر همین بعد از سقوط هخامنشیان تا زمان رضاخان که توسط انگلیسیها ویهودیهای شرور روی کار آورده شد هیچ دولتی در ایران خود را پارس ننامیده است ورضاخان خود را پارس نامیده و شیوه و روش آنان را احیا کرد و پسرش هم راهش را بشدت ادامه داد و جشنهای دوهزاروپانصدساله را برگزار کرد . یهود بواسطه تسلطی که بر رسانه ها دارد و بخاطر مهارتی که در تحریف و القای کلمات و واژه ها دارد و از آنجائیکه امروزه ابلهانی بخاطر هوی و هوس ، لذت جسمانی و شهوانی شان را در حاکمیت وحشیان آمریکایی و انگلیسی که نقش هخامنشیان را در دنیای مدرن بازی میکنند ، می بینند ، کلماتی مانند بنیادگرا ، خشونت طلب ، انتحاری ، متحجر و تروریست ، که همردیف و تداعی کننده ی واژه ی پارس است ، را نیز به کرات برای مردم ما و مردم شرق میانه تکرار میکنند ، تا اینکه طعم بد آن و بوی مشمئز کننده ی آن به ذائقه ی ما گوارا ، و برای همیشه برای ما و متعلق به ما باقی بماند . همانطوری که امروز ذائقه ی کمتر کسی است که واژه ی پارس را نپذیرد . و برای اینکه خود را آرام کند به مهملات باستان شناسان بیگانه و باستان پرستان داخلی ، و به قوم بی نشانه ی پارسوماش و پارسوا پناه میبرد اما براستی چرا یهود از پیگیری تبعات پوریم نا خرسند است و چرا از اینکه این خشونت پلید و این خونریزی وحشیانه به عنوان یک ماجرای تاریخی با تبعات ضد تمدنی مخصوص به خود مطرح شود بیم دارد ؟ یهود می داند که به دنبال چیست . لذا در پروتکل شماره ۲۰ می گوید : کسی که در شکار به دنبال صید کوچک می رود ، صید بزرگ را از دست می دهد . او برای برپایی حکومت جهانی باید شکارچی قهاری باشد ، طعمه ی بزرگی را هدف قرار دهد تا طعمه های کوچکتر با پای خود در دام صیاد خون آشام قرار گیرند . به همین منظور بندی از پروتکل شماره ی ۱۶ با صراحت می گوید : تمام حقایق مربوط به قرون گذشته را که مطلوب ما نباشد ، از لوح ذهن آدمیان پاک می کنیم اینک معلوم می شود که شعار جنگ پیشگیرانه ، که شعار وحشیان آمریکایی و انگلیسی است ، و طبق آن سرزمین های اسلامی و بویژه ایران عزیز را نشانه گرفته اند ، ریشه در تورات ، کتاب استر و ۲۶ قرن پیش دارد و قدرت اقناع اندیشه از یهود و به تبع از غرب گرفته شده است . آنان نه تنها به سؤالات مطروحه ی محققین پاسخ نمیدهند بلکه با هیاهو و هوچی گری در صدد خفه کردن اندیشه ها و به خواب کردن مردم جوامع خودشان نیز برآمده اند . با این همه ، سؤالات و پرسش ها همچنان باقی است و ما مجدد می پرسیم ، چرا پرسش از هولوکاست را جرم می شمارید ؟ و چرا از بحث و گفتگوی جستجو گرانه در باره ی پوریم طفره میروید ؟
گاهی ابلهانی مزورانه و مزدورانه ذهنها را با اباطیلی که پشتوانه ی آن چیزی جزء آموزه های رابی ها و حاخام های یهودی نیست آشفته می سازند و توطئه ای که در ابعاد مختلف ، زندگی فردی و جمعی ما را در بر گرفته ، توهم می پندارند و انحطاط مرموزی که متأسفانه پایه های زندگی خانوادگی و ستون های محکم جامعه ی دینی را نشانه گرفته است ، را انحطاط طبیعی قلمداد می کنند و از توطئه ی حساب شده ای که موریانه وار قصد ویرانی سقف رفیع خوشبختی حاصل از تلاش مردان و زنان انقلابی را دارد ، غفلت می ورزند. ْ آنان به تبع از یهود به تبلیغ و ترویج Latitudinarianism می پردازند و از این طریق ذهن دوست خوب مرا آشفته و زمینه های استحاله ی فکری و معنوی را در جامعه سبب می شوند . اعتقادی که رهایی از هر قید و بندی را در سر لوحه ی خود دارد و آزادی در تفسیر عقائد و سهل انگاری مسائل اساسی دینی را شعار خود قرار داده است . کلماتی که ظاهری زیبا و فریبنده دارد اما در باطن خود ویرانی و از هم پاشیدگی نظام مستقر و موجود را جستجو می کند . پروتکل شماره یک از عوامل ناآگاه خود که باعث شده اند با ترویج آئین تساهل و تسامح دینی در طول تاریخ همچون آفتی رفاه ، صلح ، آرامش ، همکاری و اساس حکومت غیر یهودیان را نابود کرده اند ، سپاسگزاری می کند . در این راستا سکولاریزم که نابودی هر آنچه را که غیر یهودی است ، توجیه می کند ، بکار می آید . مسیحیت زدایی در سرزمین های مسیحی که امروز در بخش های وسیعی به تحقق پیوسته و اسلام زدایی در سرزمین های اسلامی که متأسفانه نمی توان پیشرفتهای یهود را در ان نادیده گرفت ، محصول سکولاریزم است . آقای فورد با اعتقاد به اینکه دنیوی کردن مقدمه ی یهودی کردن است ، در صفحات ۴۷-۴۸ یهود بین الملل راه نفوذ تفکر یهودی در مدارس را Secularism می داند ، می گوید : سکولاریزم را در مدارس رواج دهید تا بعد بتوانید راه و رسم یهود را در دانشگاه ها حاکم کنید . پروتکل ها ابزار سکولاریزه کردن ، دنیایی و دنیوی کردن افکار را سوق دادن و غرق کردن جوانان در دریایی از اوهام شاعرانه و تربیت کردن بر اساس تئوری های غلط یهود می پندارد . (پروتکل۹) به همین دلیل است که پروتکل شماره ی ۴ می گوید که ما باید شالوده ی ایمان را ویران کنیم ، اصل خدا و روح را از ذهن غیر یهود بزداییم ومحاسبات ریاضی و امیال مادی را جایگزین این معانی نمایم . لذا پروتکل شماره ی ۱۷تز بی اعتبار نمودن روحانیت غیر یهود را اعلام می کند و بر خاتمه دادن به مأموریت آنان ، که آن را مانع بزرگی بر سر راه خود می داند ، اصرار می وزرد . و از آنارشیزم Anarchism به عنوان آزادی استمداد می طلبد . او خوب می داند در جوامعی که موفق شده است اخلاقیات را از بین ببرد و وجود خدا را نفی کند ، چیزی جز شعله های آتش هرج و مرج طلبی به آسمان زبانه نکشیده است . (پروتکل۲۳) یقینا شما متوجه ی استبدادی خشن در افراد و نظام هایی که ما را به دموکراسی دعوت میکنند ، شده اید . ممکن است بپرسید که چگونه است این افراد با توجه به اینکه دو جنگ مهیب و ویرانگر جهانی را بر تمام دنیا تحمیل کرده اند جنگ ۸ ساله را بر ایران انقلابی تحمیل کرده اند ، به جای جای دنیا لشگر کشی و وییتنام را به خاک و خون کشیده اند و بیش از نیم قرن مردم فلسطین را آواره ، زندانی و به شهادت رسانده اند . چگونه است آنانی که برپا کنندگان و گردانندگان زندان های مخفی در دنیای به اصطلاح پیشرفته ی اروپا هستند ، زندان گوآنتانامو را اداره می کنند ، فجایع زندان ابوغریب و انتشار رسوای تصاویر عریان ، حاکی از شکنجه ی زندانیان را در پرونده ی خود دارند ، از آزادی خواهی و آزادی دم می زنند ؟ پروتکل شماره ی ۴ آزادی را چنین تفسیر می کند ، می گوید : اگر آزادی بر خدا پرستی مبتنی باشد ، با انسان دوستی و برابری پیوند داشته ، برای جامعه بی زیان باشد ، به رفاه عمومی لطمه ای وارد نسازد و در اقتصاد هم جایی برای خود پیدا کند ، بر ما لازم است که هم احترام به آزادی و هم اعتقاد به خدا را در میان مردم غیر یهودی از بین ببریم . نویسندگان پروتکل ها بسیار دقیق اصولی را برای مجریان آن طراحی کرده اند و انتهای کار ها و تئوری هایشان را نیز ترسیم نموده اند . وقتی واقعیت ها توهم شد ، اوهام و افکار شاعرانه رشد کرد ، شالوده ی ایمان سست شد ، روحانیت غیر یهود از اعتبار ساقط گردید و اصل خدا و روح در جامعه از بین رفت ، آنارشیزم آزادی نامیده شد و آزادی مبتنی بر دنیا خواهی و سکولاریزم نهادینه گردید ، بند کلیدی پروتکل شماره ی ۱۴ محقق شده است که می گوید : همه ی ادیان باید از بین بروند . بجز دین ما . و دین ما را تفسیر می کند ، دینی که احکامی ثابت و پیشرفته دارد و تمام افراد جهان را به اطاعت ما ( سران یهود ) وا می دارد، آقای فورد در صفحه ی ۲۲۹ یهود بین الملل متذکر می شود که در جهان امروز قدرتی مرکزی وجود دارد . که یک بازی بسیار سازمان یافته ای را در سطح وسیع اداره می کند . آقای فورد از Super Capitalism و Super Government نام می برد که اشاره به پروتکل شماره ی ۱۷ دارد ، آنجایی که یهود خود را Vishnu می خواند ، می گوید : ما چون ویشنو صد دست داریم و بر هر دست انگشتی ، که کلیه مهار های دستگاه حیات اجتماعی را در اختیار خواهیم گرفت .
یهود بین الملل گرگ هایی هستند که بیش از دو هزار سال است آدمیان را چون گله های گوسفند می دانند و در نتیجه به خود حق می دهند هر از چند گاهی به گله زده ، شکمی از عزا درآورند ، بنا بر آنچه آقای فورد در صفحه ی ۱۵۳ یهود بین الملل می گوید : آنچه باید از آن بیم داشت زیرکی و هشیاری یهود نیست ، بلکه عواقب خواب آلودگی در میان غیر یهود است . آقای فورد می گوید برنامه ی یهود از لحظه ای که درک و شناسایی شود ، متوقف می شود ، پس هرگز میان خواست و قدرت یهود به اندازه ی وقتی که ما بدانیم و آگاه و بیدار باشیم فاصله نمی افتد .
در پایان همچنین قابل ذکر است هلوکاستی دیگر نیز بدست یهود در یمن رخ داده و در آن یهودیان تعداد زیادی مسیحی را با خانواده در چاله های پر از آتش سوزاندند که این ماجرا در قرآن سوره بروج بنام اصحاب اخدود یادآوری شده و در این مجال فرصت پرداختن به آن نیست .
عباس رحیمی


همچنین مشاهده کنید