شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

اثر متقابل فقه و اخلاق در یکدیگر


اثر متقابل فقه و اخلاق در یکدیگر
● نیروی اخلاقی; ضامن اجرای احکام فقهی
بـرای عمل شدن بـه قانون, تـنها اعلان حکم و وجود قوه اجرائیه کافی نیست, بلکه آنچه قانون را در سطح فرد و جامعه در هر شرائط منشإ اثر می سازد, وجود نیروی اخلاقی و تـعهد فردی و جمعی است و این نوع ضامن اجرا در درون ذات افراد و پیوسته بـا ایشان همراه است.
قوانینی که در دنیا موجـود هستـند, از لحاظ غرض و هدف بـر دو گونه است:
۱) قوانینی که غایت آنها رفع هرج و مرج و حـفظ امنیت جـامعه است.
۲) قوانینی که غایت و غرض آنها, علاوه بـر امنیت جامعه, وصول بشر است به نهایت درجه سعادت.
فقه اسلامی یکی از اینگونه قوانینی است که بـه نام قانون الهی به جامعه بشری اعطإ شده و عمل بـه این قانون سعادت حقیقی بـشر را از هر لحاظ تإمین می کند ۱.
از اینجـاست که اهمیت ((قانون دینی)) بـر ((قانون مدنی)) بـه خوبی آشکار می گردد در واقع, ((حکم)) در دین بـه صورت ((وظیفه)) درمیآید و در ((قانون)) بـه صـورت ((مقـررات)) اجـرإ می شـود و معلوم اسـت که رعایت مقرراتـی که قانون تـعـیین می کند بـا ادای وظیفه ای که دین تـکلیف می کند, چه اندازه متـفاوت است و از همین تفاوت اختلاف فاحشی نیز در تـإمین سعادت جوامع پـدیدار می گردد.
این است که دادستان اسبق دیوان کشور ایالات متحده آمریکا نظر به همین مزیت است که پـیروان این شریعت اطاعت از دستـورات دینی را یک نوع فریضه وجـدانی و واجـب دینی می شناسند و احکام آن را بـه دیده قداست و احترام می نگرند در صورتی که قوانین وضعی و نظامات بشری در نظر مردم هیچگونه قداست و روحانیتی ندارند و چه بـسا که بـسـیاری از احـکام و مقررات آن را بـه عنوان بـاری گران تـلقی می کنند و به هر وسیله و از هر راه که میسر باشد, از زیربـار آن می گریزند ولی شریعت آسمانی اسلام, در نظر پیروان آن, پرتو اراده و مظهر رضای خالق است و از این جهت تخلف از احکام آن بـه عقیده مسلمانان, گناهی بزرگ و مستوجب کیفر است چنانکه دکتر
((عبدالفتاح عبدالباقی)) که یکی از اعلام حقوق و رجال قانون عصر حاضر می باشد, به همین مناسبت می گوید:
((در قوانین وضعی سزای جرم همراه جـرم است الا این که این سزا همیشه سزای دنیوی اسـت زیرا واضع قانون وضعی; طبـعا مالک آخـرت نیست و نتیجه اینگونه کیفر دادن این است که هرکس بتواند خود را به گریزگاه قانون برساند, مجرم محسوب نمی شود)) ۲.
و نیز دکتر ((محمد یوسف موسی)) در کتاب ((الفقه الاسلامی)) پـس از نقل این بیان می افزاید:
((اما قانون آسمانی, که عالیترین نمونه آن فقه اسلامی است, در خـصـوص سـزای اعمال راه و رسـمی دیگر دارد زیرا هم در این دنیا پـاداش و کیفر می دهد و هم در آخرت. و جزای اخروی همیشه بـزرگتر از جزای دنیوی است و بـه همین جهت شخص معتـقد همیشه وجود پـلیس سری را در نهاد خـود احـساس می کند که خـود را از اطاعت اوامر و نواهی او ناگزیر می بـیند هرچـند که در این دنیا فـرار از کیفـر برای او میسر باشد...)) ۳.
از این جـاسـت که دادسـتـان دیوان کشـور ایالات متـحـده آمریکا ((رابـرت هوگوت جکسون)) در مقام مقایسه میان احکام دینی اسلام و حقوق مدنی آمریکا, می گوید:
((قانون در آمریکا فقط یک تماس محدودی بـا اجرای وظایف اخلاقی دارد, در حـقیقت یک شخـص آمریکائی در همان حـال که ممکن است یک فرد مطیع قانون بـاشد, ممکن است یک فرد پست و فاسدی هم, از حیث اخـلاق بـاشد. ولی بـرعکس آن, در قوانین اسلامی, سرچـشمه و منبـع قانون اراده خدا اسـت اراده ای که بـه رسـول او محـمد(ص)مکشوف و عیان گردیده اسـت این قانون و این اراده الهی, تـمام مومنان را جـامعه واحـدی می شناسـد, در اینجـا مذهب, نیروی صحـیح و سـالم, التـصـادق دهنده جـماعـت می بـاشـد نه ملیت و حـدود جـغرافیایی.
در اینجا خود دولت هم مطیع و فرمانبر دار قرآن است... به نظر مومن, این جهان دهلیزی است به جهان دیگر که جهان بـهتر بـاشد و قرآن قواعد و قوانین و طرز سـلوک افراد را نسـبـت بـه یکدیگر و نسبت به اجتـماع آنها معین می کند تـا آن تـحول سالم را, از این عالم بـه عـالم دیگر, تـإمین نماید. غیر ممکن اسـت تـئوریها و نظریات سیاسی و یا قضایی را از تـعلیمات پـیامبـر تـفکیک نمود, تعلیماتی که طرز رفتار را نسبت به اصول مذهبی و طرز زندگی شخصی و اجتـماعی و سیاسی همه را تـعیین می کند. این تـعلیمات بـیشتـر وظیفه و تکلیف برای انسان تـعیین می کند تـا حقوق. یعنی تـعهدات اخلاقی که فرد ملزم به اجرای آن می بـاشد, بـیشتر مطمع نظر است و هیچ مقامی هم, در روی زمین نمی تـواند فرد را از انجـام آن معاف بدارد و اگر از اطاعت سرپیچی کند, حیات آینده خود را به مخاطره انداخته است)) ۴.
● زمینه سازی برای پذیرش احکام
برای این که قانونگذار, از وضع قانون بـه نتیجه مطلوب بـرسد, تنها دقت در تحسین و تحکیم قانون کافی نیست, بلکه علاوه بر این, لازم اسـت که قانونگذار از طرف کسـانی که قانون بـرای ایشان وضع شده, اطمینان حاصل نماید بـه این معنی که ضامن اجـرائی در داخل قلوب و نفوس ایشان بـگمارد و شک نیسـت که ضامن اجـرای هر قانون ایمان مردم بـه عدالت قانون و خشنودی از مقررات آن است. چنانکه از قرآن و سنت استفاده می شود, تشریعات اسلامی بیش از هر شریعت و قانون از این مزیت برخوردار است زیرا احکام و تکالیف خود را بر پـایه های محکم و ایمان و اعتقاد اشخاص استوار ساخته است و علاوه بـر این, زمینه سازی کلی بـه منظور جلب قبـول و کسب پذیرش مردم, بـرای یکایک احکام بـه زمینه سازی جداگانه پرداخته و از این راه از منتـهای رضا و اطمینان مکلفین بـرخوردار شده است. اینک چـند مورد را به عنوان مثال یادآور می شویم:
یکی از احکام مهم اسلامی ((زکات)) است. زکات یک نوع ضریبه بـر نصابهای معین از دارائی است که می بـاید از پاکیزه ترین قسمت مال پـرداخت گردد و شکی نیست که دل بـرداشتـن از مال دنیا کاری بـس دشوار است و با خوی بخل که در طبیعت اغلب اشخاص وجود دارد, بسی ناسازگار می باشد از این جهت شارع اسلام بـرای جایگزین ساختن این حکم در اعماق قلوب, بـا لطیف ترین وجهی بـه زمینه سازی پرداخته و با بیانی نافذ و موثر افکار را برای پذیرش این حکم آماده ساخته است.
چنانکه قرآن کریم در این باره فرموده است:
(خذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزکیهم بها و صل علیهم ان صلاتک سکن لهم و الله سمیع علیم)۵.
((از اموال آنها زکات بگیر تا بـه وسیله آن, آنان را پاک سازی و پـرورش دهی و بـه آنها(هنگام گرفتـن زکات)دعا کن که دعای تـو مایه آرامش آنهاست و خداوند شنوا و داناست)) .
در این آیه بـه دو قسمت از فلسفه اخلاقی و اجتماعی زکات اشاره شده و خطاب به پیامبر فرموده: تو با این کار آنها را پاک می کنی و نمو می دهی, و آنها را از رذائل اخلاقی, از دنیاپرستی و بـخل و امساک پـاک می کنی و نهال نوعدوستـی و سخاوت و تـوجـه بـه حـقوق دیگران را در آنها پـرورش مـی دهی. از این گـذشـتـه, مـفـاسـد و آلودگیهائی که در جامعه به خاطر فقر و فاصله طبـقاتی و محرومیت گروهی از جامعه به وجـود میآید, بـا انجـام این فریضه الهی بـر می چـینی و صـحـنه اجـتـماع را از این آلـودگـیها پـاک می سـازی. و نیز همبـستـگی اجـتـماعی و نمو و پـیشرفت اقتـصادی در سایه اینگونه برنامه ها تإمین می گردد بنا بـر این حکم زکات هم ((پاک کننده فرد واجتماع)) است و هم نمو دهنده بذرهای فضیلت در افراد و هم سبـب پیشرفت جامعه. و این رساترین تعبـیری است که دربـاره زکات می تـوان گفت: از یکسـو آلودگیها را می شـوید و از طرف دیگر تکاملآفرین است.
قران کریم با این بیان خاطرنشان ساخته است که پرداخت زکات به نفع خـود مودیان زکات است زیرا از طرفی آئینه نفوس را از زنگار بـخل و امساک می زداید و از طرفی جـامعه را از عوامل کینه و حسد پیراسته می سازد.
بـدیهی است, پـس از ساختن چنین زمینه محکم در قلوب, آنگاه که فقه اسلامی جزئیات این حکم را بیان کند, هیچ شخص مسلمان و معتقد بـه قرآن و سنت بـه خود اجـازه نمی دهد از پـرداخت زکات امتـناع ورزد.
نمونه دیگر, موضوع ((جهاد)) است و جای تردید نیست که این خود حکمی بسیار دشوار است زیرا بیشتر مردم بیش از آنچه در بـذل مال بخل می ورزند, از بـذل جان مضایقه دارند. از این رو قرآن در مقام ترغیب و تشویق به جهاد منطقی محکم بکار برده و اشعه انوار خیره کننده وحی را تا اعماق دلها نفوذ بـخشیده و انجام این وظیفه را از جهان و آنچه در آن هست, بـرتر شمرده و شخص شهید را بـه وعده خلود در سرای سعادت و رضای خداوند دلگرم و امیدوار ساختـه و از آن جمله فرموده است:(کتب علیکم القتـال و هو کره لکم و عسی إن تـکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی إن تـحبـوا شیئا و هو شر لکم والله یعلم و إنتم لا تعلمون)۶.
((جـهاد در راه خـدا بـر شما مقرر شده اسـت درحـالی که از آن اکراه دارید و چه بسا از چیزی اکراه داشته باشید, که خیر شما در آن است و یا چـیزی را دوست بـدارید که شر شما در آن است و خـدا می داند و شما نمی دانید)) .
این آیه اشاره بـه یک اصل اساسی در قوانین تـکوینی و تـشریعی خداوند می کند و روح انقیاد و تسلیم را در برابـر این قوانین در افراد انسان پرورش می دهد و آن این که افراد بشر نباید در برابر قوانین پروردگار تشخیص خود را ملاک قضاوت قرار دهند, زیرا به طور مسلم علم آنها از هر نظر محدود و ناچیز و در برابر مجهولات آنها همچون قطره ای در بـرابـر دریاست. بـنابـراین قوانینی که از علم خداوند سرچشمه می گیرد, هرگز نباید در برابـر آن روی درهم کشید, بلکه باید بدانند همه آنها به سود و نفع آنهاست ۷.
همچـنین در آیه دیگر جـهاد در راه خـدا را معـامله ای سـودآور تـعبـیر می کند و شهادت یا پـیروزی در میدان جهاد در راه خدا را مستوجب اجری عظیم می شمارد و این حقیقت را با بیانی نافذ و مهیج اینگونه بیان می کند:
(فلیقاتل فی سبیل الله الذین یشرون الحیوه الدنیا بالاخره و من یقاتل فی سبـیل الله فیقتـل او یغلب فسوف نوتـیه اجرا عظیما)۸.
((کسانی که زندگی دنیا را بـه آخرت فروختـه اند, بـاید در راه خدا پـیکار کنند و آن کس که در راه خدا پـیکار کند و کشته شود, یا پیروز گردد, پاداش بزرگی به او خواهیم داد)) .
آیه کریمه, مشعر بـر جـهت اهمیت جـهاد اسـت زیرا کسـی در این پیکار قدم می نهد که از سر جان در می گذرد و چون خداوند عادل است اجری برای مجاهد در راه خدا مقرر فرموده است که مناسب بـا بـذل جان باشد و چون خداوند هر حسنه را به چندین برابر پاداش می دهد, می توان گفت که پاداش جهاد در راه خدا بـرون از حد و نهایت است.
ضمنا آیه بـه این معنی اشعار دارد که لازمه بـهره مند شدن از این اجر بزرگ تنها کشته شدن نیست و آنان که موجب غلبـه اسلام می شوند و پس از جنگ زنده می مانند, آنان نیز از این اجر عظیم برخوردارند.
و در مورد دیگر ((جـهاد)) را بـه معـامله ای تـشـبـیه می کند و خـریدار را خـدا و فروشنده را مردم مومن و مبـیع را جـان و مال ایشان و ثمن را بـهشت و شروع بـه معامله را قیام بـه جهاد قرار می دهد و این معامله پرسود را بر این گونه مطرح می کند:
(ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بإن لهم الجنه یقاتلون فی سـبـیل الله فیقتـلون و یقتـلون وعـدا عـلیه حـقا فی التوراه و الانجیل و القرآن و من اوفی بعهده من الله فاستبـشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم)۹.
((خداوند, جـانها و اموال مومنان را خـریده است که در عوض آن به آنان بهشت ارزانی دارد, چه این مومنان در راه خدا می جنگند و می کشند و کشته می شوند. این وعده راستین بر عهده خداست و به این وعده در تورات و انجیل و قرآن تـصریح شده است. ای پـیغمبـر بـه آنان که به پیمان الهی وفا کنند, بگو شما را بـه این معامله که بـا خدا کرده اید, بـشارت بـاد. آن معامله فوز و رستـگاری بـزرگ است)) .
گذشته از این آیات و نظائر آن, که بـه عنوان زمینه سازی بـرای قبول فداکاری و جانبـازی در میدان جهاد در قرآن کریم آمده است, احادیثی بسیار مهیج و تکان دهنده از پیامبـر اسلام(ص)در تإیید و تـإکید این موضـوع رسـیده اسـت که مقـام, گنجـایش ذکر آنها را ندارد.
البـتـه چـنین زمینه سازی بـرای تـشریع حـکم جـهاد, فداکاری و جانفشانی را برای مسلمانان سهل و آسان ساخت.
و یک نمونه دیگر موضوع تـحریم خمر و شراب است. شرابـخواری در زمان جاهلیت و قبل از ظهور اسلام فوق العاده رواج داشت و به صورت یک بلای عمومی درآمده بود, تا آنجا که بـعضی از مورخان می گویند:
عشق عرب جـاهلی در سه چیز خلاصه می شد: شعر و شراب و جـنگ! و نیز از روایات استفاده می شود که حـتـی بـعد از تـحـریم شراب مسإله ممنوعیت آن برای بعضی از مسلمانان فوق العاده سخت و سنگین بود, تا آنجا که می گفتـند: ((ما حرم علینا شیی اشد من الخمر)) ((هیچ حکمی بر ما سنگین تر از تحریم شراب نبود)) ۱۰.
بدیهی است که اگر شارع اسلام می خواست بدون رعایت اصول روانی و اخلاقی و اجتماعی با این بلای بزرگ عمومی به مبارزه برخیزد, ممکن نبود و لذا از روش تحریم تـدریجی و آماده ساختـن افکار و اذهان بـرای ریشه کن کردن میگساری که بـه صورت یک عادت ثـانوی در رگ و پـوست آنها نفوذ کرده بـود, استفاده کرد و زمینه را بـرای اعلان حکم قطعی آماده ساخت بدین تـرتـیب که نخست در بـعضی از سوره های مکی اشاراتـی بـه زشـتـی این کـار نمود چـنانکـه در سـوره نحـل می خوانیم:(و من ثمرات النخیل و الاعناب تتـخذون منه سکرا و رزقا حسنا...)۱۱ ((از میوه های درخـت نخـل و انگور, مسکرات و روزیهای پاکیزه فراهم می کنید)) .
در اینجـا ((سکر)) یعنی مسکر و شرابـی را که از انگور و خرما می گرفتند, درست در مقابل ((رزق حسن)) قرار داده است و آن را یک نوشیدنی ناپـاک و آلوده شمرده است. ولی عادت زشت شرابـخواری از این ریشه دارتر بود, که با این اشاره ها ریشه کن شود.
دومین دستور در زمینه منع شرابـخواری بـه صورت قاطع تـری نازل گشت, تا افکار را برای تـحریم نهائی آماده تـر سازد و آن هنگامی بـود که آیه(یسئلونک عن الخـمر و المیسر قل فیهما اثـم کبـیر و منافع للناس و اثـمهما اکبـر من نفعهما)) ۱۲ نازل گردید در این آیه ضمن اشاره بـه منافع اقتـصادی مشـروبـات الکلی بـرای بـعضی جوامع, همانند جامعه جاهلیت, اهمیت خطرات و زیانهای بزرگ آن را که بـه درجات از منافع اقتـصادی آن بـیشتـر است, یادآور می شود. و به دنبال آن فرمود:(یا ایها الذین آمنوا لا تقربوا الصلوه و إنتم سکاری حتی تعلموا ما تقولون)۱۳ بـه مسلمانان صریحا دستور داده شد که در حال مستی هرگز نماز نخوانند تا بـدانند بـا خدای خود چه می گویند.
آشنائی مسلمانان بـه احـکاحـ اسـلام و آمادگی فکری آنها بـرای ریشه کن ساختن این مفسده بزرگ اجتماعی و اخلاقی که در اعماق وجود آنها نفوذ کرده بـود, سبـب شد که دستور نهائی بـا صراحت کامل و بیان قاطع که حتی بـهانه جویان نیز نتوانند بـه آن ایراد گیرند, نازل گردید:(یا ایها الذین آمنوا انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلکم تفلحون); (انما یرید الشیطان إن یوقع بینکم العداوه و البغضإ فی الخمر و المیسر و یصدکم عن ذکرالله و عن الصلوه فهل إنتم منتهون)۱۴.
((ای کسـانی که ایمان آورده اید, شراب و قمار و بـتـها و ازلام پـلیدند و از عمل شیطانند از آنها دوری کنید تـا رستـگار شوید.
شیطان می خواهد در میان شما بـه وسیله شراب و قمار عداوت ایجـاد کند و شما را از ذکر خـدا و از نماز بـاز دارد آیا(بـا این همه زیان و فسـاد و بـا این نهی اکـید)خـودداری خـواهید کـرد؟!)).
شک نیست که این استفهام, پس از ایراد آن بـیان موثر در شرح و توضیح زیانهای خمر و میسر, عقل و وجدان مخاطبـین را تحت تإثیر شدید قرار داده و جوابـی مثبـت و حاکی از کمال خضوع و تسلیم از اعماق ضمیر ایشان بـرآورده در راه صحیح و روش موثر مبـارزه بـا عادات زشت را به مصلحین بشریت تعلیم داده است!
با توجه به این حقایق, تفاوت تشریعات وضعی و قوانین بشری بـا شرایع آسمانی معلوم می شود و ثابـت می گردد که تـفاوت میان آن دو از زمین تا آسمان است.
بـنابـراین, اخلاق مانند جان در همگی مفاصل و پـیوندهای شرع و فقه اسلام نفوذ و تإثیری بـسزا دارد و سبـب پذیرش احکام و ضامن اجرای شریعت اسلام می باشد.
● قصاص و گذشت
قران مجید آنجا که از شدیدترین کیفرها سخن بـه میان آورده که طبـع حـساس و دل نازک بـعضیها ممکن است از آن آزرده و متـإثـر گردد, به دنبـال آن بـه توصیه اخلاقی پرداخته تا جلو خشکی و شدت قانون را بگیرد و تا حدودی آن را ملایم نماید.
مثلا قتل عمد از بزرگترین گناهان و خطرناکترین جنایاتی است که امنیت اجتماع را دستخوش اختـلال می سازد و بـه همین جهت کیفر این گناه در کلیه شرایع و قوانین از شدیدترین کیفرها و غالبـا قتـل است و این گناه از قدیمی تـرین گناهان در اجـتـماع بـشری است که تمام شرایع و ادیان باستانی درباره آن بحث کرده اند.
تورات در قانونگذاری خود جانب مقتول را رعایت کرده و بـر ولی دم مقرر داشتـه است که قاتـل را بـکشد و هیچـگونه رحم و شفقتـی درباره قاتل روا نداشته است ولی در انجیل بـیشتر عنایت و رعایت معطوف و متوجه قاتل شده است ۱۵.
ولی شریعت اسلام در این بـاره حد وسط میان یهودیت و مسیحیت را اختیار نموده است به این معنی که قاتـل را محکوم بـه قتـل کرده ولی به ولی مقتول اختیار داده است که از ریختن خون قاتل درگذرد و به گرفتن دیه اکتفإ کند.
قرآن مجید در این بـاره می فرماید:(یا ایها الذین آمنوا کتـب علیکم القصاص فی القتـلی الحر بـالحر و العبـد بـالعبـد والانثی بـالانثی فمن عفی له من اخیه شیی فاتبـاع بـالمعروف و ادإ الیه باحسان ذلک تخفیف من ربـکم و رحمه فمن اعتدی بـعد ذلک فله عذاب الیم)۱۶.
((ای مومنان درباره کشتگان حکم قصاص بر شما نوشته شده است به این ترتیب که آزاد در برابر آزاد, و برده در برابر بـرده, و زن در بـرابـر زن, پـس اگر کسی از ناحیه بـرادر(دینی)خود مورد عفو قرار گیرد(و حـکم قصاص تـبـدیل بـه خونبـها گردد) بـاید از راه پسندیده پیروی کند(و صاحب خون, حال پرداخت کننده دیه را در نظر بـگیرد)و او(قاتل)نیز بـه نیکی دیه را(بـه ولی مقتول)بـپردازد, این, تخفیف و رحمتی است از ناحیه پـروردگار شما! و کسی که بـعد از آن, تجاوز کند, عذاب دردناکی خواهد داشت)) .
قرآن کریم چـنانکه ملاحـظه می شـود, در این آیه, ولی مقتـول را برادر قاتل خوانده تا به وسیله آن عاطفه او را بـرانگیزد و دلش را به جانب عفو و رحم متمایل سازد.
و از سوی دیگر بـا جمله(و إدإ الیه بـاحسان)بـه قاتل توصیه شده که در پـرداخت خونبـها بـا نیکوئی و بـدون سهل انگاری رفتار نماید و بدهی خود را به طور کامل و به موقع ادا کند.
چـنانکه می بـینیم, قرآن مجـید در عـین حـال که حـکم اصـلی را ((قصاص)) قرار داده و بـرای پـیشگیری از اثـرات سوء آن در کنار این حکم, حکم اخلاقی ((عفو)) را عنوان نموده است و در آیه دیگر, پـس از آن که کیفر هر بـدی و آسیب و خـسارت را که بـر کسی وارد شود, سیئه و خسـارت و آسـیبـی همانند آن تـعیین کرده اسـت, عفو کنندگان و اصلاح کنندگان را بـه اجـر الهی نوید داده, آنگاه جـهت رفع تعدی و تجاوز در کیفر, محبـت خود را از ستمکاران و متعدیان سلب فرموده است:
(...فمن عفی و اصلح فاجـره علی الله انه لا یحـب الظالمین)۱۷.
و در آیه دیگر فرموده:(و ان عاقبتم فعاقبوا بـمثل ما عوقبـتم به و لئن صبرتم فهو خیر للصابرین)۱۸.
((اگر در مقام عقوبت و کیفر باشید همانند عقوبـت و لطمه ای که بر شما وارد شده است, عقوبت کنید و اگر صبر و بـردبـاری ورزید, یعنی از کیفر عقوبـت درگذرید, این صبـر و گذشت بـرای شما بـهتر است)) . دلیل مزیت عفو و صبـر در مقابـل عقوبـت همانا اجر الهی است که بـه هیچ وجه بـا گرفتن خونبـها یا تشفی, حس انتقام قابـل مقایسه نمی باشد.
و در آیه دیگر می خوانیم:(و کتبنا علیهم فیها ان النفس بالنفس و العین بـالعـین و الانف بـالانف و الاذن بـالاذن و السـن بـالسـن والجروح قصاص فمن تصدق به فهو کفاره له و من لم یحکم بما إنزل الله فاولئک هم الظالمون)۱۹.
این آیه قسمت دیگری از احکام جنائی و حدود الهی تورات را شرح می دهد و می فرماید: ((ما در تورات قانون قصاص را مقرر داشتیم که اگر کسی عمدا بی گناهی را به قتل برساند, اولیای مقتول می توانند قاتل را در مقابل اعدام نمایند و...)) .
و اگر کسی آسیب به چشم دیگری برساند و آن را از بین ببـرد او نیز می تواند چشم او را از بین ببـرد و همچنین در مقابـل بـریدن بینی, جایز است بینی جانی بریده شود و نیز در مقابل بـریدن گوش بـریدن گوش طرف مجاز است و. ... و بـه طور کلی هر کسی جراحتی و زخمی به دیگری بزند, در مقابل می توان قصاص کرد)) .
بنابراین, این حکم قصاص بـه طور عادلانه و بـدون هیچ گونه تفاوت از نظر نژاد و طبـقه اجـتـماعی و طائفه و شخصیت اجـرا می گردد و هیچ گونه تبعیضی در آن از این جهات راه ندارد ۲۰.
ولی بـرای آن که این توهم پـیش نیاید که خداوند قصاص کردن را الزامی شمرده و دعوت به مقابله به مثل نموده است به دنبـال این حکم یک توصیه اخلاقی نموده, و فرموده است:
((اگر کسی از حق خود بگذرد و عفو و بـخشش کند, کفار ای بـرای گناهان او محـسوب می شود و بـه همان نسبـت که گذشت بـه خرج داده خداوند از او گذشت می کند)) .
در حدیثی از امام صادق(ع)نقل شده است که فرمود: ((کسی که عفو کند, خـداوند بـه همـان اندازه از گـناهان او مـی بـخـشـد)) ۲۱.
این جـمله در حـقیقت پـاسخ دندان شکنی است بـه کسانی که قانون قصاص را قانون وحـشـتـناک و غیر عادلانه شـمرده اند که مشـوق روح آدمکشی و مثله کردن اسـت زیرا از مجـموع آیه اسـتـفاده می شود که اجازه قصاص برای ایجاد ترس و وحشت در جانیان و در نتیجه تإمین امنیت جانی بـرای مردم بـی گناه اسـت و در عـین حـال راه عـفو و بازگشت نیز در آن گشوده شده است.
و این نشان می دهد که اسلام حتی در بیان شدیدترین قوانین کیفری نیز رسالت اخلاقی خود را فراموش نکرده است.
۱) دکتر شهابی, ادوارفقه, ج۱, ص ۱۶ - ۲۰.
۲) نظریه القانون, ص ۱۷ - ۱۶.
۳) الفقه الاسلامی, ص ۶۹.
۴) حقوق در اسلام, مجید خدوری, ترجمه زین العابدین رهنما, چاپ اقبال, از مقدمه ربرت هوگوت جاکسون.
۵) توبه: ۱۰۳.
۶) بقره: ۲۱۶.
۷) تفسیر نمونه, ج۲, ص ۶۵.
۸) سوره نسإ: ۷۴.
۹) توبه: ۱۱۱.
۱۰) به نقل تفسیر نمونه, ج۵, ص ۷۰.
۱۱) نحل: ۶۷.
۱۲) بقره: ۲۱۹.
۱۳) نسإ: ۴۳.
۱۴) مائده: ۹۱ - ۹۰.
۱۵) انجیل متی, اصحاح پنجم, شماره ۴۱ - ۳۸.
۱۶) بقره: ۱۷۸.
۱۷) شوری: ۴۰.
۱۸) نحل: ۱۲۶.
۱۹) مائده: ۴۵.
۲۰) البـتـه این حـکم مانند سـایر احـکام اسـلامی درای شروط و مقرراتی است که در کتب فقهی آمده است.
۲۱) نورالـثـقـلـین, ج۱, ص ۶۳۷ - تـفـسـیر نمونه, ج۴, ص ۳۹۴.
منبع : طوبی


همچنین مشاهده کنید